بعد از آنکه حق تعالی فضل و برتری آدم را بر ملائکه نشان داد، ....
سجده بر آدم (علیه السلام)
بعد از آنکه حق تعالی فضل و برتری آدم را بر ملائکه نشان داد، بر ایشان وحی موکد نمود که او را قبله خود قرار داده و به امر من، همگی در برابر او به سجده درآیید. این دستور، تمام اصناف ملائکه آسمانها و عرش و کرسي و موکّلین بر آفتاب و ماه و زمینها و دریاها و موكّلين بر باد و باران و هوا و غیر آنها که عددشان را غیر از ذات مقدس حق تعالى احدی نمیداند، شامل می شد.
طبق این دستور، همگی در مقابل حضرت آدم (علیه السلام) به سجده افتادند، غیر از ابلیس ملعون که آتش غضب و حسد در او شعله ور شده و با کمال تکبّر ایستاد و سجده نکرد. همان گونه که در سوره بقره میخوانیم: «واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا إلا ابليس أبي و استكبر و كان مَن الكافرين»1
ملائکه از وقت ظهر تا غروب در سجده بودند و همینکه سر از سجده برداشته و مطّلع شدند بر معصیت آن ملعون، بسیار وحشت و تعجب نمودند زیرا گمان معصیت احدی را نمیکردند؛ خصوصا آن خبیث را که بیش از همه، سعی و جدّیت در عبادت و بندگی حق تعالی داشت و به این جهت غلغله و ضجّه و اضطراب سختی در تمام آفاق آسمانها و زمینها و دریاها در ملائکه هویدا شد و همگي از جمیع اطراف بر او حمله نمودند که او را هلاك كنند و آن ملعون فرار کرد و متوسل به حق تعالی شد.
پس عتاب از جانب حق تعالی به او رسید: «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ»2 (که چرا سجده نكردى؟!) «قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»3 جواب داد که (من سجده نمیکنم برای بشری که از گِل خشکیده متعفّن خلق شده) «قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»4 (و من از او افضل و برترم، چه آنکه من از آتش خلق شده ام و او از گل.)
پس غضب حق بر او مستولی شد و او را لعنت نمود و امر فرمود که از آسمانها که محل رحمت است بیرون برود: «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ و َإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ»5
در حدیث معتبر حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند که: «چون حق تعالی امر کرد بر ملائکه که بر حضرت آدم سجده کنند و ابلیس آن حسدی را که در دلش پنهان بود، ظاهر کرد و از سجده کردن ابا نمود، حق تعالی عتاب کرد به او که: چه چیز از سجده کردن، تو را مانع شد؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش خلق کردهای و او را از خاک.
حضرت فرمود: اول کسی که قیاس کرد، شیطان بود و تکبّر کرد و تکبّر اول معصیتی بود که خدا را به آن معصیت کردند. پس ابلیس گفت: پروردگارا! مرا معاف دار از سجود آدم و من تو را عبادتی بکنم که هیچ ملک مقرّب و پیغمبر مرسل تو را چنان عبادت نکرده باشد. خدا فرمود: مرا به عبادت تو احتیاجی نیست! میخواهم مرا از جهتی که خود میخواهم عبادت کنند نه از جهتی که تو میخواهی.
پس ابلیس ابا نمود از سجده کردن و حق تعالی فرمود: بیرون برو از بهشت که تو رجیمی و لعنت من تا روز جزا بر تو باد. پس آن خبیث عرضه داشته که پروردگارا! تو خدای عدل و عادل هستی و حقّ احدی را ضایع نمیکنی و به هیچ کس ظلم نمیکنی، پس آیا اُجرت مدتها عبادت مرا نمیدهی و مرا از رحمتت مأیوس میکنی؟!
خدای متعال پاسخ داد که اجر تو را هم ضایع نمیکنم؛ در دنیا هر حاجتي بطلبی در مقابل عبادتهایت به تو میدهم و اجابت میکنم و لکن در آخرت از رحمت من نصيبى نداري و جهنم را از تو و از تابعین تو و اطاعت کنندگانت مملو خواهم نمود. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ»6
پس آن ملعون برای دنیای خود چند حاجت طلبید:
اول آنکه زنده بماند تا روز قیامت؛ «قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»7 پس اجابت شد که نمیرد و زنده بماند تا روزی که خداوند معين فرموده؛ حق تعالى فرمود: عطا کردم: «قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»8
دوم آنکه مرا مسلّط گردان بر فرزندان آدم، چنان که مانند خون جاری شوم در رگ و ریشه ایشان. فرمود: اجابت کردم.
سوم آنکه مـــن ایشان را ببینم و ایشان مرا نبینند و به هر صورتی که بخواهم بتوانم برای ایشان مصوّر شوم. «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ»9 فرمود: اجابت نمودم برای تو.
چهارم آنکه در ازای هر یک فرزند که برای ایشان متولد شود، دو فرزند برای من به هم رسد.
پس ابلیس گفت: پروردگارا! بیشتر از این عطا کن به من. فرمود: سینه های ایشان را وطن و منزل تو و ذریّه تو گردانیدم. گفت: پروردگارا! بس است مرا.
در این وقت شیطان گفت: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»10 (بعزت تو سوگند همه را گمراه گردانم مگر بندگان خالص تو را) «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ»11 (و از پیش رو و پشت سر و از جانب راست و چپِ ایشان در آیم و اکثر ایشان را شکرگزار نیابی.»12
و به روایت دیگر فرمود: «از پیش رو آن است که به شک می اندازد در امر آخرت و میگوید به ایشان که: بهشت و دوزخ و نشوری نیست؛ و از پشت سر آن است که قِبَل دنیا می آید و به ایشان امر میکند جمع کردن اموال را و نهی میکند از اینکه صله رحم کنند یا حق خدا را بدهند یا نفقه به فرزندان خود بدهند و می ترساند ایشان را از پریشانی؛ و از دست راست آن است که از راه دین میآید، اگر بر دین باطل باشند از برای ایشان زینت میدهد و اگر بر هدایت باشند ایشان را از آن بیرون میکند؛ و از دست چپ آن است که از جهت لذتها و شهوتها در می آید.»13
تضرّع آدم (علیه السلام) برای فرزندانش
پس از آن، حضرت آدم (علیه السلام) با تضرّع و زاری در مقام مناجات برآمد و عرضه داشته که پروردگارا! ابليس را مسلّط فرمودی بر ذريّة من که در تمام عروق و اعماق آنها مثل خون جریان یابد و آنها را وسوسه و اغواء نماید؛ در عوض به من و اولاد من چه مرحمت میفرمائی؟
جواب آمد که: حسنه و عمل نيك شما را ده برابر عوض میدهم و عمل بد را بیش از یکی ثبت و عقاب نمیکنم. آدم عرضه داشت: پروردگارا! بیشتر لطف فرما. جواب آمد که: توبه گنهکاران را قبول می کنم تا قبل از زمانی که روح به حلق آنها در وقت مردن برسد. آدم (علیه السلام) عرضه داشت: خدایا بیشتر احسان فرما. جواب آمد که: هر کس را بخواهم میامرزم و از چيزي پروا ندارم. آدم شکر گزاری نموده و عرضه داشت: بس است مرا و ذریه مرا این اندازه عنایت و لطف.14
سید بن طاووس ذکر کرده است که در صحف ادریس (علیه السلام) دیدم: «پس از آنکه حق تعالی ابلیس را از درگاه خود راند و او را تا وقت معلوم مهلت داد، آنگاه به آدم (علیه السلام) گفت که: برخیز و نظر کن به سوی ملائکهای که در برابر تواند، که ایشان همان هایی هستند که تو را سجده کردند، پس بگو به آنها: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ».
پس به امر الهی به نزد ایشان آمد و سلام کرد، پس ملائکه گفتند: «وَعَلَيْكَ السَّلامُ یا آدَمَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ»، پس حق تعالی فرمود: ای آدم! این تحیّت تو و فرزندان توست در میان ایشان تا روز قیامت. پس ذریّه آدم را از صلب او بیرون آورد و پیمان گرفت از ایشان به پروردگاری و یگانگی خود.
پس نظر کرد آدم به جمعی از ذریّه خود که نور ایشان می درخشید. آدم پرسید که: اینها کیستند؟ حقتعالی فرمود: ایشان پیغمبران از فرزندان تواند. پرسید: چند نفرند؟ فرمود: صد و بیست و چهار هزار پیغمبرند و سیصد و پانزده نفر از ایشان مرسلند. پرسید: چرا نور آخرین ایشان بر نور همه زیادتی میکند؟ فرمود: زیرا که از همه بهتر است. پرسید که این پیغمبر کیست و نام او چیست؟
فرمود: این محمد است پیغمبر و رسول من و امین و حبیب من و همراز و اختیار کرده و برگزیده من و خالص و دوست و یار من و گرامیترین خلق مـن بـر مـن و محبوبترین ایشان نزد من و مختارتر و نزدیکترینشان نزد من و از همه فزونتر در علم و حلم و ایمان و یقین و راستی و نیکی و عفت و عبادت و خشوع و پرهیزکاری و اسلام؛ برای او پیمان گرفته ام از حاملان عرش خود و هر که پائین تر از آنهاست در آسمانها و زمینها که ایمان به او بیاورند و اقرار به پیغمبری او بکنند؛ پس ایمان بیاور به او ای آدم تا قرب و منزلت و فضیلت تو نزد مــن بیشتر شود. آدم گفت: ایمان آوردم به خدا و رسول او محمد.
حق تعالی فرمود: واجب گردانیدم برای تو ای آدم و فضیلت و کرامت را برای تو زیاد کردم. ای آدم! تو اول پیغمبران و مرسلانی و پسر تو محمد خاتم و آخر انبیاء و رسل است و اول کسی است که زمین گشوده میشود از او و مبعوث میگردد در روز قیامت؛ او اول کسی است که او را جامه میپوشانند و سوار میکنند و میآورند بسوی موقف قیامت؛ او اولین شفاعت کننده است و اول کسی است که شفاعتش را قبول میکنند و اول کسی است که درِ بهشت را میکوبد، و اول کسی است که درِ بهشت را برای او میگشایند و اول کسی است که داخل بهشت می شود و تو را به او کُنیت کردم پس تو «ابو محمد» هستی.
آدم گفت: حمد و سپاس خداوندی را که در ذریّه من کسی را با این فضایل قرار داده که سبقت خواهد گرفت بر من به سوی بهشت و من بر او حسد نمیبرم.»15
منابع:
1 بقره/34
2 حجر/32
3 حجر/ 33
4 اعراف/ 12
5 حجر/ 34 و 35
6 ص/ 85
7 حجر/36
8 ص/ 80 و 81
9 اعراف/27
10 ص/82
11 اعراف/17
12 تفسیر قمی 1/ 41
13 تفسیر قمی 1/ 224
14 کافی 2/ 440
15 سعد السعود/34