اولین پیغمبران در ابتداء خلقت این عالم، حضرت آدم ابوالبشر بوده است...
پیش از خلقت آدم (علیه السلام)
اولین پیغمبران در ابتداء خلقت این عالم، حضرت آدم ابوالبشر بوده است.
خدای متعال بعد از آنکه خلق نمود آسمانها و زمین و عرش و کرسي و ملائكة را، جماعتی از جنّ و نسناس را در زمین خلق کرد. آنها به مدت هفت هزار سال در زمین مشغول به معصیت حق تعالی بودند و خونریزی و فساد میکردند. نسناس بنا به قول بعضی از اهل لغت، حیواناتی بودند شبیه به انسان.
تا آنکه بعد از هفت هزار سال خداوند طبقات آسمانها را گشود و به ملائکه امر کرد که به سوی اهل زمین نظر کنید. هنگامی که ملائکه معصیتهای جنّ و نسناس را مشاهده کردند غضب بر آنها چیره شده و شکایت نمودند و گفتند: ای پروردگار ما! تویی عزیز قادر قاهر عظیم الشان، و این خلق ضعیف ذلیل تو هستند که همگی در قبضه قدرت تو می گردند و روزیِ تو را میخورند و در مملکت تو فساد میکنند و این قدر معصیتهای بزرگ به جای میآورند. چرا بر آنها غضب نمی کنی و انتقام نمی کشی و چرا آنها را هلاک نمی نمائی؟!
پس هنگامی که خدای متعال این سخنان را از ملائکه شنید فرمود: به درستی که من در زمین جانشینی قرار می دهم که حجت من باشد بر خلق من، که به آنها احکام مرا ابلاغ نموده و آنها را به طاعت من هدایت و از معصیت من نهی نماید و ایشان را از عذاب من بترساند.
پس ملائکه عرضه داشتند: «أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك»1 (آيا ميخواهی در زمین جماعتی را خلق کنی که مثل جن و نسناس معصیتت را نموده و خون ریزی و فساد کنند و به یکدیگر حسد و دشمنی و جنگ و عداوت کنند؟! پس اگر می خواهی خلیفه و مبلّغی بیآفرینی پس او را از جنس ما قرار بده که ما حسد و عداوت و فساد با یکدیگر نداریم و همگی به عبادت و تسبیح و تقديس ذات مقدّست مشغول هستیم.)
پس جواب از حق تعالی رسید که: «إني أعلم ما لا تعلمون»2 (من میدانم چیزهائی را که شما نمیدانید.) من میخواهم به قدرت خود از جنس بشر شخصی را بیافرینم که از نسل او پیغمبران مرسل و بندگان صالح و پیشوایان و هدایت کنندگان خلق بیرون بیایند و خلفاء و رساننده احکام من به دیگر خلائق باشند تا آنکه برای هیچ کس عذری برای معصیت نمودنش باقی نماند و حجت را بر همگی تمام نموده و بهانه برای کسی در ترک اطاعت باقی نماند.
و میخواهم جنّ و نسناس را از زمین دور نموده و در فضا و هوا آنها را ساکن کنم و زمین را از آنها پاکیزه نمایم و پرده بین آنها و بشر قرار دهم تا آنکه طوائف جنّ و نسناس را نه بینند و نه با آنها معاشرت کنند که معصیت کردن را از آنها یاد بگیرند و اگر خود آنها معصیت مرا بکنند، آنها را با معصیت کاران جن در جهنم ساکن خواهم نمود و اعتنائی به آنها نخواهم کرد.
پس ملائکه از اعتراض خود پشیمان شده و در مقام عذرخواهی برآمدند و عرضه داشتند: «لا علم لنا إلا ما علمتنا إنك أنت العليم الحكيم»3 (پروردگارا! امر تو واجب الاطاعة است. هر چه میدانی و مشیت مبارکت بر آن تعلق می گیرد، بجا آور و ما جاهل و نادانيم و از علم و دانش چیزی را نمی دانیم مگر همان مقداری که وجود مقدست بما بیاموزد و تعلیم فرمائی.)
پس از آن خداوند بر آنها به جهت اعتراضشان غضب نمود و ایشان را از عرش به مسافت پانصد سال راه، دور نمود. پس ملائکه در مقام تضرّع و زاری و استغفار بر آمده و پناه به عرش بردند و با حسرت به آن نظاره نموده و با انگشت به سوی او اشاره می کردند. تا آنکه بعد از مدتی طولانی خداوند توبه آنها را قبول نموده و رحمت خود را شامل حال ایشان گردانید و در آسمان چهارم که وسط آسمانهای هفتگانه می باشد، خانه ای به نام مقدس خود خلق فرموده در مقابل عرش که ملائکه هفت آسمان بر گرد او طواف کنند و اسم آن خانه را (ضراح المعالی) نامید. پس ملائکه به گرد آن خانه طواف کردند و ذات مقدس حق تعالی طواف آنها را پسندید.
پس از آن باز مشیت خدای متعال بر آن تعلق گرفته که در آسمان دنیا هم (که از همۀ آسمانها كوچكتر است و تمام این عالم مانند يك حبه ريگ بسيار کوچکی میماند که در بیابان بسیار وسیع بی پایانی باشد) خانهای به اسم مقدس خود خلق فرماید که برای طواف نمودن سائر اصناف ملائکه هوا و ملائکه موکّلین بر آفتاب و ماه و درياها و زمينها و بقیه مخلوقات باشد و اسم آن خانه مقدس را (بیت المعمور) نامیده که در قرآن کریم هم در سوره طور قسم به او یاد نموده و فرموده «والبيت المعمور»4 و این خانه را در زیر ضراحالمعالی قرار داده و در هر روزی در تمام ایام سال، هفتاد هزار ملك وارد آنجا شده و طواف میکنند و میروند و تا قیامت، دیگر تکرار طواف برای هیچ یك از آنها به خاطر کثرتشان میسّر نمیشود.
و پس از آنکه حق تعالی طواف تمام اصناف ملائکه را به آن دو بیت مقدس پسندید و این عبادت را کفّاره خطا و اعتراض آنها قرار داد و توبه آنها را بعد از هفت هزار سال قبول نمود، مشيّتش چنین تعلق گرفت که کعبه معظمه را در زیر بیت المعمور قرار دهد، برای طواف بندگان زمینی اش و آن را کفّاره گناهان ایشان قرار داد و هر طوافي را هفت شوط قرار داده، در مقابل هفت هزار سال توسّل و تضرّع ملائكه، كه هر يك شوط و یک مرتبه گردش بر دور خانه کعبه را، در عوض هزار سال توبه و گریه و ناله ملائکه آسمانها قبول فرموده است.5
خلقت این عالَم
پس از هزاران سال که از خلقت آسمانها و ملائکه گذشت، خدای متعال خلقت این عالم عنصری را اراده فرمود. پس ابتدا آب و دریاها را خلق فرمود و پس از آن باد را ایجاد نمود که به دریاها بوزد و آنها را به موج در آورد و از موجهای شدید، کف بر روی دریا جمع شد و باد آن کفها را خشکانیده و بر روی آب، منجمد و سنگین نمود و او را زمین كعبه معظمه قرار داد و اول قطعه زمینِ خلق شده همان کعبه و مکه معظمه است که او را «بکّه» هم نامیده اند و در قرآن کریم هم به آن تصریح شده: «ان أول بيت وضع للناس الذي ببكة مباركاً و هدى للعالمين فيه آيات بينات مقام ابراهیم و من دخله كان آمناً»6
پس از آن بقیه زمین را خلق فرمود و بر روی آب دریا پهن نمود و در لغت عرب «دحو» به معنی پهن کردن است و به این خاطر، روز ٢٥ ذى القعده که روز خلق و پهن شدن بقیه زمین بود را «دحوالارض» نامیدهاند. پس از آن خداوند کوههای عظیم را مانند میخهای بزرگ بر روی زمین خلق فرمود که زمین از موج دریاهای که در زیر اوست لرزان و متزلزل نشود و مکرر در قرآن کریم این معنی را بیان نموده: «ألم نجعل الأرض مهاداً و الجبال أوتاداً»7 «وجعلنا فيها رواسي شامخات»8
پس از آن بر ملائکه وحی کرد که: «إني خالق بشراً من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدین»9 و باز فرمود: «إني خالق بشراً من صلصال من حماٍ مسنون»10 (من اراده کردهام که بشری از گِل خشك سياه متعفن بیافرینم. پس وقتی که او را خلق کردم و اعضایش را تماماً در او قرار دادم و از روح خود در او دمیدم، همگی باید در برابر او سجده کنید.)
آفرینش جسد آدم (علیه السلام)
خدای تعالی امر فرمود به بعضی از ملائکه که از چهار قطعه زمین، چهار قبضه خاك بردارند: يك قبضه از خاك سفيد و يك قبضه از خاک سیاه و يك قبضه از خاک سرخ و يك قبضه به رنگ خاکستر که بعضی از آنها خاک درشت و بعضی بسیار نرم و بعضی بین درشتی و نرمی بود و به این جهت طبيعتها و رنگهای مردم مختلف شده است.
در روایتی که از عبدالله بن سلام نقل شده است، او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسید: چرا آدم را آدم نامیدند؟ فرمودند: «زیرا از خاک روی زمین خلق شد. پرسید که: آدم از همه خاکها خلق شد یا از یک خاک؟ فرمودند: اگر از یک خاک خلق میشد، مردم یکدیگر را نمی شناختند و همه بر یک صورت بودند. پرسید که: ایشان را در دنیا مثل و مانندی هست؟ فرمودند: خاک مثل ایشان است که در آن، سفید و سبز و سرخ و خاکستری و کبود هست و در آن شیرین و شوره زار و هموار و ناهموار و زمین سخت هست، پس به این سبب در میان مردم نرم و درشت و سفید و زرد و سرخ و سیاه هست به رنگهای خاک ...»11
از حضرت امیرالمؤمنين (علیه السلام) نقل شده است که: «حق تعالی خلق کرد آدم را از گِل روی زمین، پس بعضی شوره بود و بعضی نمک بود و بعضی طیّب و نیکو و به این سبب در ذریّه آدم، صالح و فاسق بهم رسید.»12
از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که: «هنگامی که خدای متعال، جبرئیل را فرستاد به زمین که برگیرد آن قبضه خاک را که آدم را میخواست از آن خلق کند، زمین گفت: پناه به خدا میبرم از آنکه چیزی از من برداری، پس برگشت و گفت: پروردگارا! زمین پناه به تو برد؛ پس اسرافیل را فرستاد و او را مخیّر گردانید، پس زمین پناه به خدا برد، و او برگشت؛ پس میکائیل را فرستاد و او را مخیّر گردانید، و او نیز به استغاثه زمین برگشت؛ ملک الموت (عزرائیل) را فرستاد و امر نمود او را که قبضه ای از خاک برگیرد. پس چون زمین پناه به خدا برد، ملک الموت گفت: من نیز پناه به خدا میبرم از آنکه برگردم و قبضه ای از تو برندارم! پس قبضه ای از جمیع روی زمین گرفت.»13 از همین روست که جناب عزرائیل، موکّل گرفتن جان بنی آدم شد.
پس از آن، از سوی خدای متعال امر شد که: چهار آب مختلف از چهار موضع گرفته شود: يك آب شيرين خوشگوار و يك آب تلخ و يك آب شور و يك آب کثیف و آن آبها را با آن خاکها مخلوط نموده و یکپارچه گِل کنند. پس از آن جسد مبارك حضرت آدم أبى البشر را از آن گِل خلق فرمرده و پس از تمام شدن اعضاء و جوارح ظاهری و جوارح باطني او، آن آب شیرین را در کام و حلق و دهان او قرار داد تا مزه و طعم اشیاء را به او ادراك كند و از خوراك خود و آشامیدنی اش لذت ببرد و آب شور را در دو چشم او قرار داد که لطافت و نرمی چشم محفوظ بماند و متعفّن نشود و آب تلخ را در دو گوش او قرار داد که حیوانات شیرین طلب در او نروند و آب کثیف غلیظ را در بینی و دماغ او قرار داده که همیشه دماغ، مرطوب بوده و با حواس جمع باشد و آب او را مثل آب دهان روان و نازک قرار نداد که همیشه جاری باشد و اسباب زحمت خودش و نفرت دیگران بشود.
منابع:
1 بقره/ 30
2 همان مدرک
3 بقره / 32
4 طور/ 4
5 عیون اخبار الرضا (علیه السلام) 2: 91
6 آل عمران/ 96 و 96
7 نبا/6
8 مرسلات/ 27
9 ص/71
10 الحجر/28
11علل الشرایع/ 471
12 قصص الانبیاء راوندی/ 41
13 قصص الانبیاء راوندی/ 42