آنچه پیش روی شماست، بیان تاریخ و احوال و صفات و معجزات و علوم...
مقدمه:
آنچه پیش روی شماست، بیان تاریخ و احوال و صفات و معجزات و علوم و معارف مقرّبان ساحت قرب الهی است؛ از انبیاء عظام و اوصیای کرام ایشان که از زبان مبارک معصومین (علیهم السلام) و به قلم محدّثان شیعی نگاشته و به دست ما رسیده است. حیات پر فراز و نشیبی که هر گوشه اش بیانگر رنج و صبر و گذراندن آزمونهای عظیم الهی است. باشد که با تامّل و تفکر در احوالات این بزرگواران، دلهایمان به نور ایمان استوارتر گردد.
تعداد انبیاء الهی و اصناف ایشان
از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «حق تعالی صد و بیست و چهار هزار پیغمبر خلق کرده است که من از همه گرامی ترم نزد خدا و فخر نمیکنم و خلق کرده روح صد و بیست و چهار هزار وصی، که علی (علیه السلام) نزد خدا از همه بهتر و گرامی تر می باشد.1
از حضرت صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است که فرمودند: «ابوذر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسید که خداوند چه تعداد پیغمبر برای هدایت خلق فرستاده است؟ فرمود: صد و بیست و چهار هزار پیغمبر؛ پرسید: چند نفر ایشان مرسلند؟ فرمود: سیصد و سیزده نفر. پرسید: چند کتاب فرستاده است؟ فرمود: صد و چهار کتاب؛2
پیغمبران اولوالعزم که هر کدام شریعت مخصوص به خود داشته اند فقط پنج نفر بودند: حضرات نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (علیهم السلام) که ایشان افضل از انبیاء دیگر هستند و بقیه انبیا، هم در درجات کمال و صفات حسنه مختلف بوده اند، آنگونه که در قرآن کریم می خوانیم: «ولقد فضلنا بعض النبيين على بعض»3 (و بعضی از انبیاء را برتری دادیم بر بعضی دیگر).
تعداد صحيفه ها و کتب آسمانی که بر پیغمبران نازل شده، صد صحیفه و چهار کتاب بوده است که از جمله آنها می توان به تورات موسى، انجیل عیسی، زبور داود و قرآن خاتم انبیاء (علیهم السلام) اشاره کرد.
جبرئیل امین بر ۳۱۳ نفر از پیامبران که انبیاء مرسل بوده اند، نازل می گشت و وحی الهی را به آنها میرسانید و ایشان او را میدیدند. اما ما بقی انبیاء، رسول نبودند و وحی به آنها در عالم رؤیا و در خواب نازل میگشت و در بیداری مَلَک را نمی دیدند و بعضی از ایشان فقط صدای وحی را در وقت بیداری میشنیدند و وحی الهی به آنها الهام میشد، گویا در سینه مبارک آنها نقش میگرفت، بدون آنکه ملَك را مشاهده کنند یا در خواب وحی به آنها برسد و آنها را محدَّث گویند؛ که ائمه معصومین (علیهم السلام) هم بر اساس روایات بسیاری از همین قسم بوده اند.4
در حدیث صحیحی زراره از حضرت امام باقر (علیه السلام) از معنی رسول و نبی سوال کرد؟ ایشان فرمود: «نبی آن است که مَلک را در خواب می بیند و در بیداری صدای او را می شنود اما خود ملک را نمی بیند؛ و رسول آن است که صدای ملک را می شنود و ملک را نیز می بیند. پرسید که: منزلت امام چیست؟ فرمود که: صدای ملک را می شنود و ملک را نمی بیند.»5
و بعضی از آنها هر دو جنبه نبوت و رسالت را با هم داشته اند، مثل ابراهیم خلیل (علیه السلام) که هم جبرائیل در بیداری بر او وحی نازل میکرد و هم در خواب به او وحی میشد؛ که به پسرش فرمود: «إني أرى في المنام أني أذبحك»6 (همانا من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم) و همچنین خاتم انبياء (صلى الله عليه و آله) که حق تعالی به او فرمود: «وما جعلنا الرؤيا التي أريناك الا فتنة للناس»7(و [ياد كن] ... آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم) و آن دو بزرگوار از تمام انبیا افضل هستند. خداوند تعالی برای ابراهیم امامت را هم اختیار نموده و به اوخطاب فرمود: «إني جاعلك للناس إماماً»8 (همانا من تو را امام قرار دادم).
اما نام بيشتر انبیاء در قرآن و احادیث ذکر نشده و تواریخ آنها نیز معلوم نیست و لذا به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب شد: «ورسلا قد قصصناهم عليك ورسلا لم نقصصهم عليك»9 (و پيامبراني كه سرگذشت آنها را قبلا براي تو بيان كرده ايم و پيامبراني كه سرگذشت آنها را بيان نكرده ايم ...)
نام ۳ نفر از انبیاء الهی در قرآن برده شده که ایشان دارای سلطنت ظاهری هم بوده اند: حضرات یوسف، داود و سليمان (علیهم السلام) و حكمراني و سلطنت تمام زمین برای ٤ نفر فقط میسّر شد که دو نفر آنها مؤمن بودند: یکی ذوالقرنین و دیگری سلیمان نبی (علیهما السلام) و دو نفر کافر بودند: یکی نمرود که نواده کنعان بود و دیگری بخت النصر.
زبان انبياء الهی مختلف بوده؛ بعضی از آنها به زبان سریانی تکلّم مینمودند، مثل آدم و شيث و إدريس و نوح و پنج نفر آنها به لغت عربی سخن می گفتند، مثل هود، صالح، اسماعیل، شعيب و محمد (صلوات الله علیهم).
عصمت انبیاء
تمام انبیاء کرام و ائمه اطهار (صلوات الله عليهم اجمعین) معصوم و منزه از جميع معاصی بوده اند و هیچ عمل حرامی مرتکب نشده اند؛ نه قبل از زمان نبوت و نه در زمان پیامبری و نبوتشان و هيچ يك از صفات پست و اخلاق رذیله را نداشته اند و آنچه دشمنان دین و مخالفین به آن بزرگواران نسبت داده اند از دروغ و فسق و خیانت و کفر و زنا و شرك و شكّ و سائر معاصی، تمامی آنها خرافات و بهتان است.
برای روشن شدن این مطلب می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- اگر کسی مردم را امر به نیکیها و نهی از بدیها کند و خود خلاف آن را عمل کند، مواعظ او در مردم تاثیر نخواهد کرد.
- اگر از پیغمبر گناهی صادر شود، دو امر متناقض پیش می آید: اول آنکه متابعت از پیامبر واجب است و دوم آنکه متابعت گناهکار در گناه حرام است.
- اگر پیغمبر خدا گناهی مرتکب شود، منع و زجر و کفاره گناه بر او واجب می شود و این در تناقض است با حرمت آزار و اذیت بر پیغمبر خدا طبق آیه قرآن که می فرماید: «آنها که آزار می کنند خدا و رسول او را، خدا ایشان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است.»10
- اگر پیامبری اقدام بر گناه کند، دیگر شهادت دادن او در امور، مقبول نیست؛ زیرا حق تعالی در قرآن می فرماید: «اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، دربارهی آن تحقيق كنيد...»11 در این صورت حال پیامبر از آحاد مردم، پست تر خواهد بود و حال آنکه پیامبران در روز قیامت گواه بر مردم می باشند: «لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا»12
- از آن روی که درجات پیامبران در نهایت رفعت و جلالت است، پس اگر ایشان مرتکب گناهی شده و از اوامر الهی رویگردان شوند، عملشان بسیار فاحش تر و شنیع تر از سایر مردم خواهد بود. حال آنکه هیچ عاقلی نمی پذیرد که درجه ایشان از سایر مردم پست تر باشد.
- در صورت نافرمانی و معصیت از جانب پیامبری، لازم است که مستحق عذاب و لعنت الهی گردد، زیرا حق تعالی در قرآن می فرماید: «هر که معصیت و نافرمانی خدا و رسولش را کرده و تعدّی از حدود او نماید، پس داخل گرداند خدا او را در آتشی که همیشه در آن باشد و او را عذاب خوار کننده ای خواهد بود.»13 و هیچ عقل سلیمی نمی تواند پیامبران خدا را مستحق چنین اموری بداند.
- طبق صریح آیه قرآن که می فرماید: شیطان گفت: «به عزت تو سوگند که همه را گمراه گردانم مگر بندگان مخلَص تو را»14 پس اگر پیغمبری معصیت کند، جزء گمراه کرده های شیطان بوده و از مخلصان نخواهد بود.
- اگر ایشان عاصی باشند، از ظالمان خواهند بود و حق تعالی فرموده است که: «عهد امامت و پیامبری به ستمکاران نمی رسد»15 و حال آنکه ایشان از جانب خدا به پیامبری مبعوث شده اند.
بعثت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) پیش از خلقت
به سند معتبر نقل شده است از حضرت صادق (علیه السلام) که: «حق تعالی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را مبعوث گردانید هنگامی که روح بود، به سوی پیغمبران در وقتی که ایشان ارواح بودند؛ دو هزار سال پیش از آنکه خلایق را خلق کند. پس ایشان را دعوت نمود به سوی توحید الهی و اطاعت او و متابعت از او و وعده داد به ایشان که اگر چنین کنند، بهشت از برای ایشان باشد و وعید آتش جهنم داد به آنان که مخالفت کنند با آنچه پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) اجابت به سوی آن نموده اند.»16
و باز از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) پرسیدند: «به چه سبب سبقت گرفتی بر پیغمبران و از همه بهتر شدی و حال آنکه بعد از همه مبعوث شدی؟ فرمود: زیرا که من اول کسی بودم که اقرار به پروردگار خود نمودم، و اول کسی بودم که جواب گفتم در وقتی که حق تعالی میثاق و پیمان میگرفت از پیغمبران و گواه گرفت ایشان را بر نفسهای ایشان که گفت: «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ»17 (آیا نیستم پروردگار شما؟ گفتند: بلی!) پس اول پیغمبری که بلی گفت من بودم، پس سبقت گرفتم بر ایشان در اقرار خدا.»18
منابع:
1 خصال 641؛ امالی صدوق 196
2 اختصاص 264 و خصال 2/ 524
4 حیات القلوب/ ج 1
5 بصائر الدرجات/ 368
6 صافات/ 102
7 اسراء/ 60
8 بقره/ 124
9 نساء/ 164
10 احزاب/ 57
11 حجرات/ 6
12 بقره/ 143
13 نساء/ 14
14 ص/ 82 و 83
15 بقره/ 124
16 علل الشرایع/ 162
17 اعراف/ 172
18 کافی 2 / 10، علل الشرایع/ 124