عدل به معنای دادگری در مقابل ظلم به معنای ستمگریست. حُسن عدل و قبح ظلم بر همگان آشکار و از مستقلات عقلیه و احکام روشن خود معیار ...
عدل
عدل به معنای دادگری در مقابل ظلم به معنای ستمگریست. حُسن عدل و قبح ظلم بر همگان آشکار و از مستقلات عقلیه و احکام روشن خود معیار خرد عملی در انسانهاست. عادل از صفات الهی است و ذات ذوالجلال از هرگونه ستمی مُبراست. قرآن برای بیان پیراستگی خدا از هر نوع ظلم و ستم می فرمای: «خداوند هرگز نسبت به بندگان خود بیدادگر نیست، (یعنی به عدالت رفتار می کند)» (أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ)1
و نیز: «همانا و خداوند به اندازه سنگینی ذرّهای برکسی ستم نمیکند و اگر کار نیکی باشد، دو چندانش میکند و از نزد خویش پاداشی بزرگ می بخشد.» (إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ وَإِنْ تَکُ حَسَنَهً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِیمًا)2
قرآن همچنین ساحت خداوند را از هر ظلمی پیراسته می دارد و می فرماید: اگر جفا و ظلمی به انسانها می رود، از ناحیه خود آنهاست نه خداوند. «خدا برای آنان ستم نمیکند، بلکه آنان خود بر خویش ستم می نمایند.» (فمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)3
خداوند در آیات بسیاری در قرآن، انسان ها را به رعایت عدل دستور میدهد، چگونه ممکن است بندگان خود را به رعایت عدل دعوت نماید، اما خود عدل را رعایت نکند؟!
«خدا به شما فرمان می دهد که سپرده ها و امانت ها را به صاحبان آنها بازگردانید و چون میان مردم داوری می کنید، به عدالت رفتار کنید.» (إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها وَإِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ أَن تَحکُموا بِالعَدلِ) 4
و نیز: «ای کسانی که ایمان آورده اید، همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید. کینه و دشمنی با گروهی شما را به ترک عدالت وادار نسازد. عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک تر است.» (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى)5
و نیز: «ای مردم پیمانه و ترازو را از روی عدالت بسنجید و از حق مردم کم و کسر نکنید و در زمین فساد و آشوب برپا نسازید»6 «و خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز میدارد. به شما اندرز می دهد، باشد که پند گیرید.» (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)7
«و به عدالت رفتار کنید که خدا دادگران را دوست دارد» (وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)8
اگر انسانها در انجام کارهای خود اختیار داشته باشند، پاداش و عقوبت آنها صحیح و عادلانه است. اما اگر مجبور باشند، پاداش و عذاب غیرعادلانه خواهد بود و ظلم به آنهاست. بنابراین عدل خداوند و نظام پاداش و کیفر در گرو اختیار داشتن انسانهاست. وقتی خداوند می فرماید: «ما ترازوهای عدل را در روز قیامت نصب می کنیم، لذا به هیچکس کمترین ستمی نمیشود.» (وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا)9
و می فرماید: «پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمیکند.» (وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ)10 معنای آن این است که انسان ها مجبور نیستند و با اختیار خود راه خوب یا بد را انتخاب میکنند. لذا اگر برای کردار خوبشان پاداش بگیرند و برای کردار بدشان عذاب شوند عین عدل است و خدایی که کیفر و پاداش میدهد، عادل است.
آیات بسیاری در قرآن در اختیار داشتن انسان در انجام اعمالش تاکید دارند و راز برپایی قیامت و برقراری میزان عدل و قرار دادن بهشت برای نیکوکاران و دوزخ برای تبهکاران نیز همین اقامه عدل الهی است. برقراری عدل و قسط در همین دنیا نیز اراده الهی است. ولی چون به انسانها اختیار داده که خود انتخاب گر باشند، بعضی به ظلم گرایش پیدا میکنند و مانع برقراری عدل میشوند.
اصولاً خداوند پیامبران را برای همین فرستاده که مردم را آموزش دهند تا عدل و قسط را بر پا کنند: «ما پیامبران خود را با حجتی روشن برای هدایت مردم فرستادیم و به آنان کتاب و میزان عدالت نازل کردیم تا مردم به عدل و عدالت و قسط قیام کنند.»11
اما «این مردم اند که به خویشتن ستم می کنند.» (وَلَکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ)12 لیکن برای آنکه یک بار در دنیا جلوهای از عدل و قسط تحقق یابد، خداوند در آخرالزمان، به حجتش امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) مأموریت خواهد داد که عدل و قسط را در زمین اجرا و پیاده نماید. در حدیث مشهوری، شیعه و سنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کردند که فرمود: «اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی میکند، تا مردی از فرزندان من قیام نماید و زمین را از عدل و داد پر کند، آنگونه که از جور و ظلم پر شده باشد.13
سوگند
خداوند در قرآن خطاب به انسان (و برای بیان اهمیت سخن خود)، سوگند های فراوانی، (بیش از صد قسم) با واژگان مختلف، در بیش از چهل سوره، یاد کرده است. قسم در اصل از «قَسامه» به معنای حُسن و جمال است و وجه نامگذاری سوگند یاد کردن به «قسم» این است که یاد کننده قسم گویا با سوگند خوردن در هر جایگاهی که باشد، از زیبایی و جمال آن چیزی که به آن قسم می خورد، بهره ای می برد.
خداوند، البته، بی نیاز از سوگند است. ولی این سوگندها دو فایده مهم دارند:
نخست تاکید بر مطلب مورد نظر و دیگر بیان عظمت چیزی که به آن سوگند یاد می شود؛ زیرا هیچ کس به موجودات کم ارزش سوگند یاد نمی کند. این سوگندها در موضوعات مختلف و مقاصد گوناگون و با اشکال متعدّد قسم و سوگند است.
نمونه هایی از این سوگندها:
«به خدا سوگند، به سوی امت های پیش از تو پیامبرانی فرستادیم، اما شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولی و سرپرست ایشان است.» (تَاللهِ لَقَد اَرسَلنا اِلی اُممٍ مِن قَبلِکَ فَزَیَّنَ لَهُم الشَیطانُ اَعمالَهُم فَهُوَ وَلَیَّهُمُ الیَومَ وَ لَهُم عَذابٌ اَلِیمٌ)14
«سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حق است، همان گونه که شما سخن می گویید.»
(فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الاَرضِ اِنَّهُ لَحَقٌ مِثلَ مَا اَنَّکُم تَنطِقُون)15
«سوگند به قرآن حکیم که تو قطعا از رسولان (خداوند) هستی»
(وَالقُرانِ الحَکِیم، اِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلین)16
«به جان تو سوگند، این ها در مستی خود سرگردانند، (و عقل و شعور خود را از دست داده اند)»
( لَعَمُرُکَ اِنَهُم لَفی سَکرَتِهِم یَعمَهُون)17
خداوند به چیزهای دیگری نیز سوگند یاد کرده است، از جمله فرشتگان:
«سوگند به فرشتگانی که (جان مجرمان را به شدت از بدن هایشان) بر می کشند و فرشتگانی که (روح مومنان) را با مدارا و نشاط جدا می سازند و سوگند به فرشتگانی که (در اجرای فرمان الهی) با سرعت حرکت می کنند و سپس بر یکدیگر سبقت می گیرند و آن ها که امور را تدبیر می کنند.»
(وَ النازِعَاتِ غَرقاً وَالنَّاشِطاتِ نَشطاً وَ السَّابِحاتِ سَبحاً فالسَّابِقاتِ سَبقاً فَالمُدَبِراتِ اَمراً)18
و نیز انسان: «سوگند به جان آدمی»19
پدر و فرزندش: «ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل»20
روز قیامت و وجدان بیدار و ملامتگر آدمی: (لَا اُقسِمُ بِیَومِ القِیامَهِ وَ لَا اُقسِمُ بِالنَّفسِ اللَّوامَه)21
اسبان دونده مجاهدان: «سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان به پیش می رفتند و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سُم های آن ها با سنگ های بیابان) و سوگند به هجوم آوران سپیده دم»
(وَ العادِیاتِ ضبحا فالمُوریاتِ قدحاً فَالمُغیِراتِ صبحاً)22
دیگر موارد قسم و سوگند:
عصر و زمان: «به عصر سوگند که انسان ها همه در زیانند» (وَالعَصر اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر)23، «سوگند به شب»24، «سوگند به روز»25، «سوگند به سپیده دم»26، «سوگند به صبح»27
قسم به شهر مکه (زادگاه و اقامتگاه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم): «قسم به این شهر مقدس(مکه)، شهری که تو در آن ساکنی» (لَا اُقسِمُ بِهَذا البَلَدِ وَ اَنتَ حِلٌ بِهَذَا البَلَدِ)28
قسم به میوه ها: «قسم به انجیر و زیتون»29 (وَ التِّینِ وَ الزَّیتُونِ) و موارد متعدد دیگر.
اهمیت برخی از مطالب آن قدر بالاست که خداوند در یک سوره یازده مرتبه قسم یاد نموده است.
این سوگندها که خطاب به انسان است، برای تفهیم ارزش و منزلت او بوده، تا انسان ها به ارزش وجودی خود پی برده و خود را به بهایی اندک نفروشند و در برابر نعمت های فراوانی که خداوند به ایشان ارزانی داشته، برای رسیدن به قرب الهی، تلاش کنند.
رسالت:
دعوت به توحید
«ما در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث کردیم تا به آنان بگوید: خداوند یکتا را پرستش کنید و از مظاهر طاغوت و شرک پرهیز نمایید.» (وَ لَقَد بَعَثَنا فِی کُلِّ اُمَهٍ رَسُولاً اَن اعبُدُوا الله وَ اجتَنِبوا الطاغُوتَ).30
از اهداف زیر بنایی و بنیادین بعثت انبیاء و ارسال رسولان الاهی، همین فراخوانی مردم به پرستش خدای یگانه و دوری از طاغوت و مظاهر آن بوده است. اگر چه انسان ها بر اساس فطرتشان خداجو هستند، اما زرق و برق های دنیا و وسوسه های نفس و اضلالات شیاطین و وجود اختیار در او، او را از مسیر فطرت خود دور کرده و به عبادت بت ها و طاغوت ها کشانده و می کشاند.
خداوند پیامبرانی فرستاده تا او را به راه فطرت بازگردانند. اولین سخن پیامبران، عبارت شریف (لا اله الا الله) «معبودی جز خدای یگانه نیست» بوده است. نخستین پیام پیامبر اسلام در کنار کوه صفا هنگامی که به پیامبری رسید، این بود: (ادعوکم علی شهاده ان لا اله الا الله و خلع الانداد) یعنی شما را به وحدانیّت خدا می خوانم که بگویید الهی غیر از الله نیست و خدایان غیر از او را کنار بگذارید.31
به گزارش قرآن، «هیچ پیامبری که از سوی خداوند صاحب شریعت و کتاب شده باشد، نیامده که مردم را به عبادت خود و نه خدا، فراخوانده باشد. بله از مردم خواسته است که ربانی باشند.» (ما کانَ لِبَشَرٍ اَن یُوتِیَهُ الله الکِتابَ وَ الحُکمَ وَ الُّنُّبُوهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونوُا عِباداً لِی مِن دُون اللهِ وَ لکِن کُونوُا رَبَّانِیِینَ)32
«فرشتگان با حمایت روح که از ناحیه خداوند بر آنان نازل می شد، بر مردم مبعوث می شدند که آنان را انذار دهند و به خدای واحد فرا خوانند و این که تقوای الاهی داشته» (یُنَّزِلُ المَلائِکَهَ بِالرُّوح مِن اَمرِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ اَن اَنذِرُوا اَنَّه لا اِلهَ اِلَّا اَناَ فَاتَّقُونِ)33
خداوند آنجا که با پیامبرش سخن می گوید، به او می فرماید: «ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم (تا به مردم بگوید) خدایی جز من نیست و مرا عبادت کنید.» (ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ اِلَّا نُوحِی اِلَیهِ اَنَّهُ لا اِلَه اِلَّا اَنَا فَاعبُدُونِ)34
«همه پیامبران هم وقتی نزد مردم آمدند به آنان می گفتند: جز خدا را عبادت نکنید.» ( اِذ جاءَتهُمُ الرُّسُلُ… اَلَّا تَعبُدُوا اِلَّا اللهَ)35
«و از پیامبران پیش از خود بپرس آیا ما برای آن ها الهه های دیگری جز خدای رحمن قرار دادیم تا آن ها را عبادت کنند؟» (وَ سئَل مَن اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رُسُلِنا اَجَعَنا مِن دُون الرَّحمنِ آلَهَهً یُعبَدُونَ) 36
توحید همان اعتقاد به یگانکی خدای تعالی است. واژه توحید در قرآن نیامده اما مشتقاتی مانند احد و واحد، به کار رفته است. چنان که گفته شد اولین کلام پیامبر، بعد از اظهار و تبلیغ علنی اسلام، این بود: «ای گروه قریش! ای گروه عرب! شما را دعوت می کنم به شهادت دادن به این که معبودی جز خدای یگانه نیست و اینکه من رسول خدا هستم و شما را امر می کنم که برای خدا مثل و مانند قائل نشوید وهمه انداد و بت ها را دور بریزید.»37
بعد این عبارت ها در قرآن آمده: «قُل هُوَ اللهُ اَحَد»38، «اِنَّ اِلَهَکم لَواحِد»39؛ «یا قَومِ اعبُدُوا اللهَ مالَکُم مِن اِلَه غَیرُه»40 و …
امیرمومنان (علیه السلام) زیباترین تعبیر را درباره معنای یگانگی خداوند دارد. در جنگ جمل، فردی از آن حضرت درباره مفهوم یکی بودن خداوند پرسید. یاران حضرت برآشفتند که در معرکه جنگ چه جای این پرسش است. حضرت یاران را آرام فرمود و به دلیل اهمیت موضوع، چنین پاسخ داد:
«گفتن اینکه (خداوند واحد است) بر چهار گونه است که دو گونه آن غلط و دو وجه دیگرش صحیح است. آن دو گونه ای که جایز نیست بر خدا اطلاق شود، یکی این است که کسی بگوید؛ خدا واحد است و مقصودش از واحد، واحد عددی باشد و این صحیح نیست؛ زیرا چیزی که دوم برایش نیست، داخل اعداد نمی شود؛ لذا می بینید که قرآن مجید گویندگان (ثالث ثلاثه) «خدا سومی از سه است» را کافر خوانده است. دیگر این که کسی بگوید: خدا یکی از همین مردم است و مرادش این باشد که خداوند نوعی از این جنس است، این نیز باطل است، چون خدا را به خلق تشبیه کرده است و پرودگار ما بزرگ تر از آن است که برای او شبیهی باشد؛
اما آن دو گونه که برای خدا ثابت است، یکی این است که کسی بگوید خدا واحد است و در اشیاء عالم مانندی ندارد و این درست است؛ چون پروردگار همین طور است. دیگر این که گفته شود خداوند احدی المعنی است؛ یعنی نه در خارج و نه در عقل و نه در وهم، قابل هیچ گونه انقسامی نیست، این هم درست است؛ زیرا خداوند ما همین طور است.»41
برگرفته از جلد 4 کتاب قرآن و زندگی
برگرفته از کتاب آشنایی با مفاهیم قرآنی
منابع
2 نساء/ آیه 40
3 توبه/ آیه 70
4 نساء/ آیه 58
5 مائده/ آیه 8
6 هود/ آیه 85
7 نحل/ آیه 90
8 حجرات/ آیه 9
9 انبیاء/ آیه 47
10 فصلت/ آیه 46
11 حدید/ آیه 25
12 یونس/ آیه 44
13 منتخب الاثر/ صفحه 247
14 نحل/ آیه 63
15 ذاریات/ آیه23
16 یس/ آیه2و3
17حجر/ آیه72
18 نازعات/ آیه 1 تا 5
19 شمس/ آیه7
20 بلد/ آیه3
21 قیامت/ 1و2
22 عادیات/ آیه 1 تا 3
23 عصر/ آیه 1و2
24 فجر/ آیه 2 ، ضحی/ آیه 2 و …
25 لیل/ آیه 2؛ شمس/ آیه 3 و…
26 انشقاق/ آیه 16
27 تکویر/ آیه 18
28 بلد/ آیه 1و2
29 تین/ آیه 1و2
30 نحل/ آیه 36
31 بحارالانوار/ جلد 18/ صفحه 180
32 آل عمران/ آیه 79
33 نحل/ آیه 2
34 انبیاء / آیه 25
35 فصلت/ آیه 14
36 زخرف/ آیه 45
37 بحارالانوار/ جلد 18/ صفحه 180
38 اخلاص/ 1
39 صافات/ 4
40 اعراف/ 59
41 معانی الاخبار/ صفحه 97