همه هستی آیات و نشانه های خداست. هرکس به آنها بنگرد و دقت کند، صدا و پیام شان را میشنود که می گویند: ما آفریده آن خدای یکتا و قادر و حکیم هستیم.
آیات
همه هستی آیات و نشانه های خداست. هرکس به آنها بنگرد و دقت کند، صدا و پیام شان را میشنود که می گویند: ما آفریده آن خدای یکتا و قادر و حکیم هستیم. «و در زمین آیات و نشانه هایی است برای جویندگان یقین؛ و در وجود خودتان نیز (آیاتی است) آیا آنها را نمی بینید؟!» (وَ فی الاَرضِ آیات لِلموُقِنین وَ فی اَنفُسِکُم اَفلا تُبصِرون)(1) خداوند می فرماید: «ما نشانه های خود را در جهان و در نفس و وجودشان به آنها می نمایانیم، تا بر آنان روشن گردد که او حق است.» (سَنُریهِم آیاتِنا فی الآفاق وَ فی اَنفُسِهِم حَتی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَهُ الحَق)(2)
مفسران از این آیه نتیجه گرفتهاند که آیات الهی دو گونه است: آیات آفاقی و آیات انفسی. منظور از آیات آفاقی آفریده های خارج از وجود انسان همانند خورشید، ماه، ستارگان و مانند آن است و مقصود از آیات انفسی، شگفتی های وجود انسان در ابعاد جسمی و روحی است. نگاه اندیشمندانه به هر یک از این دو نوع آیات، انسانها را متوجه خالق آنها میکند که آنها را آفریده است.
آیات زمینی و آسمانی که در برابر دیدگان انسان قرار دارد، بسیار است. از جمله این آیات آفاقی میتوان به شگفتی های کائنات و اجرام عظیم آسمانی، خورشید، ستارگان و ماه، گردش زمین، پایداری شب و روز و فصل ها و کوه و دریا و جنگل و حیوانات و گیاهان اشاره کرد. عظمت و بزرگی این همه، خود به تنهایی بیانگر قدرت حقیقی خداوند است که شایسته تدبّر و تفکّر است.(3)
از نظر قران تداوم و بقای آسمان (روم/ آیه ۲۵)، آفرینش بی عیب و نقص آسمان (ق/ ۶)، آسمان سقف نما (انبیا/ ۳۲)، آفرینش تدریجی آسمان (اعراف/ ۵۴)، توسعه دائمی آسمان (انبیا/ ۳۰)، آفرینش هفت آسمان (مومنون/ ۱۷)، احاطه آسمان بر زمین و انسان (نساء/ ۹)، ستون نادیدنی آن (لقمان/ ۱۰ و ۱۱) و مانند آن همگی جلوه هایی از قدرت و احاطه خداوند بر هستی است که قابل تدبّر و شناخت حق از طریق آن است. آیات آفاقی دیگر عبارتند از: آشامیدنی ها (نحل/ ۹۶)، رستاخیز دوباره گیاهان و طبیعت (فصّلت/ ۳۹، روم/ ۵۰، و حج/۵ و ۶)، انواع و اقسام بادها (اعراف/ ۵۷، ۵۸)، باران (بقره/ ۱۶۴)، بوستان (انعام/ ۹۹)، رعد و برق(رعد/ ۱۲)، انواع میوه ها چون انگور و انار (انعام/ ۹۹) و مانند آنها.
آیات آفاقی، جلوه هایی از قدرت الهی هستند که همواره در برابر دیدگان آدمی قرار دارند و یادآوری و تذکر دائمی به او هستند تا به خدای خویش متذکر شود. انسان با تعقل و تدبّر در این آیات (بقره/ ۷۳) می تواند به درک حقیقت هستی و خداشناسی نائل شود (فصلت/ ۵۳) و شناخت دقیق و کاملی از خود و هستی و خدا به دست آورد (انعام/ ۶۵) و نیز (نمل/ ۹۳) و با اصول دین چون توحید و نبوت و معاد (فصلت/ ۳۹، روم/۵۰ و حج ۵ و۶) آشنا شود و در مسیر حقیقت و هدایت قرار گیرد. (نازعات/ ۱۹ و ۲۰)
بسیاری از مردم چون اهل تدبّر و تفکر و نظر دقیق در خود و جهان نیستند گرفتار خود بزرگ بینی و استکبار می شوند. بسیاری از دانشمندان که در حقیقت آسمان، بلکه جانورانی کوچک چون مورچه و پشه تفکر و تدبّر کردند، در برابر عظمت حقیقت سر تعظیم فرود آوردند و بر یگانگی و یکتایی خداوند گواهی داده و در پیشگاه الاهی، پیشانی بر خاک سجده ساییدند و اهل عبودیت شدند.
در آیات انفسی انسان با نگاهی به خود و اندیشیدن در تحوّلات و دگرگونی های خویش در می یابد که خود، خالق خویش نیست و خالق و قیّومی دارد که دائما او را حیات می بخشد و اداره می کند. قرآن به انسان یادآوری می کند: (و فی انفسکم اصلا تبصرون)(4) یعنی در وجود خود شما نیز آیاتی است، آیا آنها را نمی بینید؟! لذا در روایات آمده: (من عرف نفسه، عرف ربه) هرکس خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است.(5)
شخص خداناباوری بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد و پرسید چه دلیلی بر وجود خدا هست؟ آن حضرت فرمودند: وقتی به جسدم می نگرم و می بینم نمی توانم در طول و عرض چیزی از آن کم کنم یا بر آن بیفزایم و سختی ها را از آن دفع کنم و چیزی به سود آن انجام دهم، می فهمم که این ساختمان بنا کنندهای دارد و به او معتقد میشوم.(6)
حسین بن خالد گوید: آن حضرت در پاسخ مردی که پرسید: یا ابن رسول الله دلیل بر حدوث عالم چیست؟ فرمود: دلیل حدوث عالم این است که تو نبودی و وجود پیدا کردی و حال اینکه می دانی که نه خود، خودت را موجود ساختهای و نه کسی مثل خودت تو را تکوین نموده است.(7)
هشام گوید: روزی ابن ابی العوجاء که منکر خدا بود، بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد؛ امام از او پرسید: ابن ابی العوجا آیا تو مخلوقی یا غیر مخلوق؟ گفت: مخلوق نیستم. فرمود: اگر قرار بود مخلوق و مصنوع میبودی چگونه بودی؟ با شنیدن این سخن هر چه تلاش کرد نتوانست جواب بدهد. پس برخاست و رفت.(8)
دعا
وقتی خدایی داری که از رگ گردن به تو نزدیکتر است،(9) چرا با او مانوس نشوی و او را نخوانی و خواسته هایت را از او نخواهی و به او پشتگرم نباشی؟ همه کمال انسان در فهم این نکته است، که خدایی دارد که او را آفریده و از هر کس به او مهربان تر و قدرتش بی نهایت است و دستش باز است که همه خواسته های او را برآورده سازد و هرگز او را تنها نگذارد.
وقتی انسان به این پایه از معرفت برسد، صمیمانه با خدا سخن می گوید. این سخن گفتن همان “دعا”ست یعنی خواندن خدا. خود او فرمود: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» (قال ربکم ادعونی استجب لکم)(10) و فرمود: «هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، هنگامی که مرا میخواند، پاسخ می گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند و به مقصد رسند» (وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادیِ عَنی، فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَتَ الدّاع اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبُوا لی وَلِیوُمِنُوا لَعَلَّهُم یَرشِدوُن)(11)
اگر انسان از فطرت خداییش روی برگرداند و به خالقش توجه و اعتنا ننمایند و با او سخن نگوید و دعا نکند، خدایش نیز به او اعتنا نخواهد نمود: «بگو اگر دعایتان نباشد، پروردگار من به شما اعتنایی ندارد» (قُل مایَعبُوا بِکُم رَبی لَولا دَعائکُم)(12) به همین علت در روایت آمده: «دعا روح و جان عبادت است» (اَلدُّعاءُ مُخُّ العِباده)(13)
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «دعا و راز و نیاز به درگاه خداوند اسلحه انسان مومن و ستون (خیمه) دین و نور آسمانها و زمین است.» (14)و نیز فرمودند: «تمام اعمال نیک انسان، تنها نیمی از عبادت است و نیمه دیگر آن، دعا و راز و نیاز با معبود است.» (15)امیرمومنان (علیه السلام) نیز فرمود: «دعا کلید رحمت خداوند و چراغ روشنی برای تاریکی های دنیا و آخرت است.» (الدُّعا مِفتاحُ الرَّحمَه وَ مِصباحُ الظُلمَهِ) (16) و امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: «زیاد دعا کنید و در خواندن خدا اصرار کنید؛ زیرا کلید تمام رحمت ها و عامل پیروزی در هر حاجتی دعاست؛ نعمت ها و برکاتی که نزد خداوند است، بدون دعا به کسی نمی رسد و هیچ دری وجود ندارد مگر این که با اصرار و سماجت و پافشاری گشوده می شود.»(17)
دعا و سخن گفتن با خدا نیز ادب و آدابی دارد. چنان نباشد که فقط در گرفتاری ها و اضطرارها خدا را بخوانی و چون مشکلات برطرف شد و حاجتت را گرفتی از یاد خدا غافل شوی! «چون انسان را سختی رسید، پروردگار خویش را بخواند و سوی او باز گردد و چون خدا نعمتی از جانب خویش بدو دهد آن سختی و اضطراری را که در گذشته داشت و خدا را میخواند، فراموش کند.» (18)
دیگر آنکه دعایت را با (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع کنی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «دعایی که اولش با بسم الله شروع شود، رد نخواهد شد.» (19)امیرمومنان (علیه السلام) فرمود: «قبل از دعا، مدح و ثنای حضرت حق را بگویند.»(20) دیگر آنکه صلوات بر محمد و آل محمد فرستند و به آل الله توسل نموده و آنان را شفیع قرار دهد، که امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «هرگاه از خداوند تبارک و تعالی تقاضایی داشتی، بگو خداوندا از تو می خواهم که به حق محمد و علی که نزد تو مقام والایی دارند، حاجت مرا برآورده سازی.»(21)دیگر آنکه در حق دیگران نیز دعا کنی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چنین می کرد و میفرمود: «نخست دعا برای همسایه، سپس برای خویش» (الجار ثُمَ الدار)(22)دیگر آنکه در پنهانی و به حالت تضرّع دعا نمایی. (اُدعوا رَبَکُم تَضَرعاً وَ خُفیه)(23)
خداوند در قرآن بعضی از دعاها را نیز آموزش داده است: «پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدی هامان را بپوشان و ما را با نیکان بمیران» (رَبَّنا فَاغفرلَنا ذُنوُبَنا وَ کَفِّر عَنا سَیئاتنا وَ تَوفَنا مَع الاَبرار)(24) «پروردگارا، در این دنیا و در آخرت، نیکویی و خوبی عطا کن و ما را از آتش محفوظ دار» (رَبَّنا آتِنا فی الدُّنیا حَسَنَه وَ فی الاخِره حَسَنَه وَ قِنا عَذاب الّنار)(25) «پروردگارا روزی که حساب برپا میشود، من و پدر و مادرم و همه مومنان را بیامرز» (رَبَنا اغفرلی وَ لوالدَیّ وَ للموُمنینَ یومَ یَقوم الحِساب)(26)و سایر دعاهایی که با (رب) و(ربنا) در قرآن آمده است.
مدرسه تربیتی دعا می تواند هم روح فرد را به ملکوت الاهی پیوند دهد و اعتلا بخشد و هم انسان ها را از دریوزگی نزد مخلوق و افرادی که مثل خود او محتاج هستند، نجات دهد و هم او را نزد خداوند، با اعتبار سازد و هم به خواسته هایش برساند. دریغ که انسانها خود را از این گنجینه عظیم محروم سازند و از برکاتش بهره مند نشوند.
عبادت
عبادت پیوند خالق و مخلوق است؛ پیوند مخلوقی که سراسر فقر و نیاز است به خالقی که سراسر غنا و بی نیازی است. هم عقل می گوید تشنه باید کنار چشمه رود و هم شرع می گوید نیازمندان باید تکبر نکنند و به سوی بی نیازی روند تا از فقر بیرون آیند و در پیوند با آن غنای مطلق به کمال رسند: «آنان که (در مقام قرب) نزد پروردگار هستند، هیچ گاه از عبادتش تکبر نمی ورزند و او را تسبیح می گویند و برایش سجده می گذارند» (اِنّ الَذینَ عّندَ رَبِکَ لا یَستَکبِرونَ عَن عّبادتَه وَ یَسبحونه وَ لَه یَسجُدون)(27)
اصولا هدف از خلقت نیز همین به کمال رساندن وجودهای نیازمند است به غنای بی نهایت و ارتقاء به درجات کمالات و معرفت که فرمودند: «من جن و انس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا عبادت نمایند.» (وَ ما خلقت الجنّ و الانس الا لیعبدون)(28)
انسان عارف، دریافته است که فقیر است و فقیر اگر تکبّر کند، چیزی به دست نمی آورد؛ فقیر چه چیز دارد که به آن بنازد؟ باید راه تواضع و عبودیت پیش گیرد تا خداوند بی نیازش کند. (عبد) کسی است که سرتا پا تعلّق به مولا و صاحب خود دارد و خواست و اراده اش تابع خواست و اراده اوست و در اطاعت او کوتاهی نمی کند و خود را مالک چیزی نمی داند، به خصوص مولایی چون خدا که وجودش هم از اوست. باید جز به خواست او در راه دیگر گام ننهد و به دستورهای او عمل کند. «ای کسانی که ایمان آورده اید، رکوع و سجود به جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.» (یا اَیُها الَّذینَ آمَنوا اِرکَعوا وَ اسجُدوا وَ اعبُدوا رَبَّکُم وَ افعَلوا الخَیر لَعَکُم تُفلِحون)(29)
تشریع دین و ارسال پیامبران هم برای نشان دادن همین راه پیوند با خدا و راه زندگی خوب و سعادتمندانه است: «به آنها دستوری داده نشده بود جز این که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند و از شرک به توحید بازگردند. نماز را برپا دارند و زکات را ادا کنند؛ و همین است آیین مستقیم و صحیح و پایدار» (وما اُمِروا الّا لیعبدوا الله مخلصین له الدّین حنفاء و یقیموا الصلواه و یوتوا الزکوه و ذالک دین القیمه)(30) دین و آیین قیّم و پایدار، تفسیر همین عبودیت و پیوند با خالق و دستورهای اوست. توحید عبادی، یعنی اعتقاد به این که جز الله کسی سزاوار پرستش نیست و پرستش فقط مخصوص خداوند است. دعوت به پرستش خدای یگانه، به گفته قرآن کریم، برنامه اصلی تمام فرستادگان الهی بوده است: «و هرگز معبود دیگری را با (الله) مخوان که معبودی جز او نیست. همه چیز جز وجه او نابود است، حکم (و حاکمیت، فقط) از آن اوست و همه به سوی او بازگردانده می شوید» (وَلا تَدعُ مَعَ اللهِ اِلهاً آخَرَ لا اِلهَ الا هُوَ کُلُّ شَیٍ هالک اِلا وَجهَه لَهُ الحُکمُ وَ اِلیهِ تُرجَعُون)31
نباید مردم به عبادت طاغوت ها (طغیانگران) بپردازند: «کسانی که از عبادت طاغوت اجتناب کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست» (وَ الَذینَ اجتنبوا الطّاغوت اَن یعبُدوها و اَنابوا اِلی الله لَهُم البُشری)32 باید دانست عبادت طاغوت، فقط به معنی رکوع و سجود؛ برای آن ها نیست، بلکه هر گونه اطاعت را شامل می شود. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر همین آیه فرمود: «هرکس، جبّاری را اطاعت کند، او را عبادت کرده است» (مَن اَطاع جَباراً فقد عَبده)33
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ به کسانی که ایشان را به مماشات در برابر پرستش بت ها، به عنوان شفیع، دعوت می کردند، فرمود: «بگو: ای نادانان! آیا فرمان می دهید که جز خدا بپرستم؟! و قطعا به تو و به کسانی که از (پیامبران) پیش از تو بوده اند وحی شده است که: اگر شرک بورزی، بدون شک عمل تو تباه می شود و قطعا از زیانکاران خواهی شد» (قُل اَفَغَیر الله تاَمُرُونی اَعبُدُ اَیُهاَ الجاهِلُونَ وَ لَقَد اُوحَیَ اِلَیکَ وَ اِلی الَّذینَ مِن قَبلِکَ لَئن اَشرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرین)34
همچنین خطاب به مشرکان، از آن ها پرسید: وقتی شما از مخلوقات الهی مجسمه می سازید وآن ها را پرستش و سجده می کنید، یا نماز به جای می آورید و صورت هاتان را بر خاک می گذارید، چه چیزی برای پروردگار عالمیان باقی گذاشته اید؟! زیرا از حقوق کسی که تعظیم و عبادت می شود، این است که با بندگانش یکسان قرار داده نشود.35
عبادت خدا نیز درجات دارد. امیرمومنان (علیه السلام) فرمود: «گروهی خداوند را به امید بهشت عبادت کردند، که آن عبادت بازرگانان است و گروهی خداوند را از ترس جهنم عبادت کردند، که آن عبادت بردگان است و گروهی خداوند را عبادت کردند از روی شکر و سپاس که آن عبادت آزادگان است.»36
برگرفته از کتاب آشنایی با مفاهیم قرآنی
منابع
2 فضلت/ آیه ۵۳
3 بقره/ آیات ۲۲، ۲۹، ۱۶۴، آلعمران/ آیه ۱۹۰، احقاف/ آیه ۳۳، ملک/ آیه ۳ و آیات دیگر
4 ذاریات/ آیه ۲۱
5 غرر الحکم/ فصل ۷۷، ح ۳۰۱، تحفالعقول، ص ۳۱۶
6 احتجاج/ جلد۲، ص ۳۹۷
7 احتجاج/ جلد 2، ص 333
8 عیون اخبار الرضا/ جلد 1، ص 114
9 ق/ آیه ۱۶
10 مومن/ آیه ۶۰
11 بقره/ آیه ۱۸۶
12 فرقان/ آیه 77
13 میزان الحکمه/ باب 1189، حدیث 5519
14 کافی/جلد 2، صفحه 468
15 میزان الحکمه/ حدیث 5532
16 بحارالانوار/ جلد 90، صفحه 30
17 میزان الحکمه/ حدیث 5585
18 زمر/ آیه 8
19 بحارالانوار/ جلد 93، صفحه 315
20 همان مدرک
21 همان مدرک
22 بحارالانوار/ جلد 10، صفحه 25
23 اعراف/ آیه 55
24 آل عمران/ صفحه 193
25 بقره/ آیه 201
26 ابراهیم/ آیه 41
27 اعراف/ آیه 206
28 ذاریات/ آیه 56
29 حج/ آیه 77
30 بیّنه/ آیه 4
31 قصص/ آیه 88
32 زمر/ آیه 17
33 مجمع البیان/ جلد 7، صفحه 770
34 زمر/ آیه 64 و 65
35 وسائل الشیعه/ جلد 4، صفحه 985
36 نهج البلاغه/ حکمت 237