طبق آیه قل لله الشفاعه جمیعا شفاعت فقط مخصوص خداست نه دیگری، پس چگونه می گویید اهل بیت هم می توانند شفاعت کنند؟
وهابی معتقد است که از برخی آیات قرآن استفاده می شود که حق شفاعت حق مختص خداست ، چنان که می فرماید: «ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل اولو کانوا لا یملکون شیئا و لا یعقلون؟ قل لله الشفاعه جمیعا» سوره زمرآیات ۴٣-۴۴
بلکه آنان جز خدا شفیعان اتخاذ کرده اند. بگو اگر چیزی را مالک نباشند و تعقل نکنند.(چگونه می توانند شفاعت کنند؟) بگو شفاعت همگی از آن خداست.
در مقابل پاسخ داده می شود که با در نظر گرفتن جمله های آیه، معلوم می شود که هدف آیه نفی شفاعت از بت های چوبی، سنگی و فلزی است( من دون الله) نه نفی شفاعت از شافعان راستین که در آیات دیگر به شفیع بودن آنها تصریح شده است ، زیرا:
اولا ً: جمله های (لا یملکون) و (لا یعقلون) می رساند که حق شفاعت از آن کسی است که مالک شفاعت باشد و نیز از کار خود آگاه باشد؛ در حالی که بت های مورد نظر آنان فاقد هر دو شرطند؛ نه از کار خود آگاهند و نه خود شفاعت را مالکند. در این صورت مفاد جمله ی(قل لله الشفاعه جمیعا) این است که شفاعت مال خداست نه مال بت های چوبی وفلزی.تو گوئی می فرماید:
لله شفاعه جمیعا لا للاوثان و الاصنام» شفاعت از آن خداست نه از آن بت ها.
ثانیا ً:حق شفاعت (به صورت مالکیت و مملوکیت)، فقط از آن خداست و اولیای الهی، مالک شفاعت نیستند بلکه ماذون(به این امر اذن داده شده اند) در آن می باشند. بنابر اینجا هیچ مانعی ندارد که خداوند مالک شفاعت باشد و دیگری به اذن او شفاعت کند.
خلاصه ی مقصود از جمله ی یاد شده این نیست که تنها خدا شفیع است ، نه غیر او؛ زیرا جای شک نیست که خدا هرگز در حق کسی شفاعت نمی کند؛( مثلا خدا شفاعت مرا پیش چه کسی بکند؟؟؟) بلکه مقصود این است که خدا مالک اصل شفاعت است و اگر شفیع دیگری نیز باشد به اذن و اجازه ی او می با شد و خدا این حق را (اصالتا ً) و غیر خدا (نیابتا ً) دارد. در این صورت آیه ارتباطی به مدعای وهابی ندارد.
شفاعت و شرک
آیا درخواست شفاعت از دخت پیامبر شرک نیست؟
وهابی می گوید: پیامبران و اولیای خدا در این جهان حق شفاعت ندارند، بلکه این حق برای آنان تنها در آخرت است. هر کس بنده ای از بندگان خدا را میان خود و خدا واسطه قرار دهد و از او بخواهد که در حق وی شفاعت کند، دچار شرک شده است.
تنها می توان گفت که:
اللهم اجعلنا ممن تناله شفاعه محمد.
خدایا ما را از کسانی قرار بده که به شفاعت محمد نایل می گردند.
ولی هرگز نمی توان گفت:
یا محمد اشفع لنا عند الله.
ای محمد در حق ما شفاعت بنما.
درست است که خداوند به پیامبر گرامی حق شفاعت داده است، ولی مومنان را از مطالبه ی آن باز داشته است و باید شفاعت را از خدایی که شفاعت را به او داده است ، درخواست نمود.
پاسخ
در پاسخ به اعتقاد وهابی گفته می شود توحید در عبادت در برابر شرک در پرستش یکی از ارکان توحید است که در قرآن با اهمیت تلقی شده است ولی جان سخن این جا است که آیا هر نوع دعوت و خواندن طرف و خواستن چیزی از وی عبادت و پرستش است؟
پرستش معنی خاصی دارد و آن اظهار ذلت و خضوع در برابر کسی است که او متصرف بلامنازع در امور دنیا و آخرت است و به تعبیر دیگر خدا است.
وهابی می گوید هر گاه شخصی از کسی به این صورت چیزی بخواهد می گویند او را پرستش کرده است، اما شیعه می گوید هرگز درخواست شفاعت از شافعان راستین به این شکل نیست، بلکه ازآن جهت است که آنان بندگان مقرب درگاه الهی هستند و دعای آنان در پیشگاه خداوند مستجاب می گردد.
به دیگر سخن از آن جهت است که خدا به آنان اذن داده است که تحت شرایطی شفاعت کنند توضیح این که صریح آیات قرآن به روشنی گواهی می دهد که افرادی که به حق و حقیقت گواهی می دهند روز رستاخیز شفاعت خواهند کرد آنجا که می فرماید:
و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون.( زخرف 86)
کسانی که غیر خدا را می پرستند، از شفاعت معبود های خود بهره ای نمی برند، مگر آن کسانی که به حقیقت توحید گواهی دهند و از حقیقت آن آگاه گردند.
لفظ «الا» که از حروف استثناء است گواه روشنی بر شفاعت کردن آن گروهی که به وحدانیت خدا گواهی می دهند.
اکنون این سوال پیش می آید: حالا که خداوند به برخی از اولیای خود چنین حقی را لطف فرموده و اجازه داده است که شفاعت کنند، چه اشکالی دارد که از چنین فردی درخواست شفاعت شود؟
در این صورت هرگاه درخواست کننده واجد شرایط شفاعت باشد و در اعداد افرادی باشد که خدا به آنان اذن داده است که درباره ی آنان شفاعت کنند، درخواست او پذیرفته می شود و در غیر این صورت مردود می گردد.
حال از وهابی سوال می شود:
خداوند در کدام آیه از درخواست شفاعت از شافعان راستین، بازداشته است؟
ثانیا: این حرف وهابی یک نوع تناقض گویی است. اگر خدا چنین حقی را به اولیای خود داده است، برای این است که دیگران از آن حق بهره مند گردند، آیا صحیح است که به افرادی گفته شود که شما حق ندارید از آنان درخواست شفاعت بنمایید؟ در حالی که چنین حقی ، به خاطر بهره مند شدن آنان، به اولیای خدا داده شده است!!!
با خدا کسی را نخوانید!
آیا اساسا در خواست حاجت از حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سایر اولیای الاهی حرام نیست؟
وهابی می گوید درخواست حاجت از غیر خدا حرام است، قرآن مجید می فرماید:
” فلا تدعوا مع الله احدا” 18 سوره جن
با خدا کسی را نخوانید.
” ادعونی استجب لکم” 60 غافر
مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم.
پاسخ:
مقصود از دعوت در این آیات درخواست حاجت اعم از دعا و غیره نیست، بلکه مقصود عبادت و پرستش غیر خداست و گواه این مطلب لفظ مع الله در آیه نخست و در آیه دوم، آیه ی بعدی اش است، آیه بعدی این چنین است: ان الذین یستکبرون عن عبادتی (61 غافر)
آنان که از دعا و عبادت من سرکشی می کنند.
و هدف آیات جز این نیست که غیر خدا را مپرستید و اگر معنی وسیع داشته باشد به گونه ای که درخواست را نیز شامل باشد مقصود آن قسم از دعوت هاست که انسان طرف را خدا بینگارد و آنگاه از او درخواست حاجت کند.
شفاعت غیر خدا در روز قیامت…
آیا روز قیامت امکان شفاعت برای غیر خدا نیز وجود دارد؟آیا پیامبر اسلام، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و ائمه می توانند در روز قیامت برای کسی شفاعت کنند؟
پاسخ
وهابی معتقد است که از برخی آیات قرآن استفاده می شود که حق شفاعت حق مختص خداست ، چنان که می فرماید: «ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل اولو کانوا لا یملکون شیئا و لا یعقلون؟قل لله الشفاعه جمیعا»
بلکه آنان جز خرا شفیعان اتخاذ کرده اند. بگو اگر چیزی را مالک نباشند و تعقل نکنند.(چگونه می توانند شفاعت کنند؟) بگو شفاعت همگی از آن خداست.
در مقا بل پاسخ داده می شود که با در نظر گرفتن جمله های آیه، معلوم می شود که هدف آیه نفی شفاعت از بت های چوبی ، سنگی و فلزی است نه نفی شفاعت از شافعان راستین که در آیات دیگر به شفیع بودن آنها تصریح شده است ، زیرا:
اولا ً: جمله های (لا یملکون) و (لا یعقلون) می رسا ند که حق شفاعت از آن کسی است که مالک شفاعت با شد و نیز از کار خود آگاه باشد ؛ در حالی که بت های مورد نظر آنان فا قد هر دو شرطند؛ نه از کار خود آگا هند و نه خود شفاعت را مالکند. در این صورت مفاد جمله ی(قل لله الشفاعه جمیعا) این است که شفاعت مال خداست نه مال بت های چوبی وفلزی.تو گوئی می فرماید:
1- سوره زمرآیات ۴٣-۴۴
لله شفاعه جمیعا لا للاوثان و الاصنام» شفاعت از آن خداست نه از آن بت ها.
ثا نیا ً:حق شفاعت (به صورت مالکیت و مملوکیت) ،فقط از آن خداست و (اولیای الهی)،(مالک) شفاعت نیستند بلکه ماذون(به این امر اذن داده شده اند) در آن می با شند. بنابر اینجا هیچ ما نعی ندارد که خداوند(مالک شفاعت ) باشد و دیگری(به اذن او) شفاعت کند.
خلاصه ی مقصود از جمله ی یاد شده این نیست که تنها خدا شفیع است ، نه غیر او؛ زیرا جای شک نیست که خدا هرگز در حق کسی شفاعت نمی کند ؛ بلکه مقصود این است که خدا مالک اصل شفاعت است و اگر شفیع دیگری نیز با شد به اذن و اجازه ی او می با شد و خدا این حق را (اصالتا ً) و غیر خدا (نیا بتا ً) دارد. در این صورت آیه ارتباطی به مدعای وها بی ندارد.
درخواست شفاعت از پیامبر…
درخواست شفاعت از پیامبر ، حضرت فا طمه (سلام الله علیها) و سایر ائمه مستلزم این است که صحبت با ایشان امکان پذیر باشد. آیا چنین امری با توجه با این که ایشان دار فانی را وداع گفته اند محال نیست؟
پاسخ
پاسخ: این اعتراض در بحث های پیشین روشن گردید ؛ هرگز درخواست شفاعت از روح مجرد و آگا هی که خدا او را با جمله ی « بالمومنین رئوف رحیم » توصیف می کند ، لغو نیست. پیش از این گفته شد که علمای اسلام مفاد آیه ی « ولو انهم ظلموا …» را عام گرفته اند که شامل هر دو حال می باشد.
شفاعت خواهی از معصومین در کتب اهل سنت
آیا شفاعت خواهی از پیامبر، حضرت صدیقه (سلام الله علیه) و سایر ائمه، در تاریخ موضوعی بی سابقه است؟
پاسخ
در احادیث اسلامی و سیره صحا به موارد روشنی ا ست که درخواست شفاعت را از پیامبر اکرم به خوبی ثا بت می کند. اکنون به برخی از آنها اشاره می گردد:
1- انس بن مالک می گوید:
سالت النبی آن یشفع لی یوم القیامه فقال: انا فاعل فقلت: فاین اطلبک؟ فقال: اطلبنی اول ما تطلبنی علی الصراط. (1)
از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت در حق من شفاعت کند، وی در خواست مرا پذیرفت و… انس با صرافت طبع از پیامبر گرامی درخواست شفاعت می کند و جای آن را نیز می پرسد و پیا مبر می فرماید روی صراط و هرگز به خا طر وی خطور نمی کند که این کار با اصول توحید و غیره منافات دارد و پیامبر نیز آن را می پذیرد و به او نوید می دهد.
2- سواد بن قارب که از یاران «پیامبر اکرم» است در ضمن اشعاری از ایشان در خواست شفاعت می کند و می گوید:
و کن لی شفیعا یوم لا ذو شفاعه بمغن فتیلا عن سواد بن قارب.
ای پیامبر گرامی، شفیع من باش روزی که شفاعت شافعان، به اندازه نخ هسته ی خرما ، به حال سواد بن قارب سودی ندارد.(2)
1- سنن ترمذی ، 424 (باب ما جاء فی شان الصراط.)
2- « قاموس الرجال ذیل ماده ی سواد.