دعا آداب بسیار دارد و روایات و احادیث به آن اشاره دارند،که مهمترین آنها را ذکر مىکنیم...
آداب دعا
دعا آداب بسیار دارد و روایات و احادیث به آن اشاره دارند،که مهمترین آنها را ذکر مىکنیم:
1 – دعا باید پنهانى باشد، دعاى آشکار و دعایى که در نماز جماعت و درپیش دیگران خوانده مىشود، بدون شک نیک است؛ امّا اگر دعا در دل شب، میانانسان و خدا برقرار شود، از جهت اخلاص و عمق ارتباط با خدا، با دعاى نوع اوّلتفاوت دارد، از اینرو پیامبر مىفرماید:
“دعوه السرّ تعدل سبعین دعوه من العلانیه.”
“دعاى پنهانى برابر است با هفتاد دعاى آشکار.” (بحار الانوار، ج90، ص312)
2 – انسان نه فقط وقتى که رنجها و مشکلات ،او را در میان گرفتهاند، بلکه هنگام آسایش، رفاه و پر نعمتى نیز باید دعا کند. پس وقتى انسان گرفتار هیچ مرضى، مشکلى و سختى در زندگیش نباشد و دعا کند، دعایش مستجاب مىشود و با این امر، هنگامی که انسان در رنجها و گرفتاریها دعا مىکند، در استجابت دعا مؤثّرتر است؛ این به این معنى است که انسان خدایش را در حالت آسایش و راحتی فراموش نکرده است، از این رو پیامبر مىگوید:
“من سرّه أن یستجیب اللَّه له فی الشدائد والکرب فلیکثر الدعاء عند الرخاء.”
“کسى که استجابت خدا براى او در شداید و رنجها، خوشحالش مىکند ،باید به هنگام آسایش بسیار دعا کند.” (بحار الانوار، ج90، ص312)
پس باید در روزگار آسایش نیز روابط خود را با خدا عمیق کنى تا خداوند تو را در روزگار سختى بیاد آورد و در رنجها و گرفتاریها دعایت را مستجاب کند.
3 – دعا باید قرین عمل باشد، انسانى که دعایش را پوشش تنبلى و مایه ی توجیهِ سستى مىکند، دعایش مستجاب نمىشود. پیامبر مىفرماید:
“الداعی بلا عمل کالرامی بلا وتر”.
“نیایشگر بى عمل همچون تیراندازى است که کمانش زه ندارد.” (بحار الانوار، ج90، ص312)
کسى که بدون تفنگ تیرى را پرتاب کند، تیراندازیش بیهوده و بدون نفع و نتیجه خواهد بود، زیرا گلوله زمانى اثر خواهد داشت که از دهانهاى ثابت شلیک شود.
دعا نیز چنین است، اگر همراه عمل نباشد، سنّتى خشک و بیهوده خواهدبود. پس عمل، سکّوى پرتاب دعاست وتکیه گاه صعود دعا.
4 – انسان باید دعایش را نخست با ثنا، حمد و شکر خدا آغاز کند و بعد بر پیامبر و اهل بیتش درود فرستد، آنگاه خواستههاى خود را بیان کند، این روش بیشترین تضمین را براى استجابت دارد، امام صادق علیه السلام فرموده است:
“إیّاکم أن یسأل أحد منکم ربّه شیئاً من حوائج الدنیا والآخره حتى یبدأ بالثناءعلىاللَّه تعالى والمدحه له، والصلاه على النبی وآله، ثمّالاعتراف بالذنب ثمّ المسأله”.
“زنهار! کسى از شما چیزى از حوائج دنیا و آخرت از خداوند نخواهد، مگراینکه دعا را با ثنا و ستایش خدا و درود بر پیامبر و آلش آغاز کند و سپس به گناه اعتراف نماید، آنگاه بر سر حاجت خود رود.” (بحار الانوار، ج90، ص312)
از اینجاست که مىبینیم دعاهاى به جا مانده از پیامبر و اهل بیت چنینروشى دارند. امّا گاهى پیش مىآید که انسان مؤمن در ثنا و حمد خدا غرق مىشودو در دعا به حالتى مىرسد که در آن حاجتهاى خود را فراموش مىکند. پس در اینصورت چه نتیجه و ثمرى در این حالت هست؟ امام صادقعلیه السلام مىگوید:
“إنّ العبد لتکون له الحاجه إلى اللَّه فلیبدأ بالثناء على اللَّه، والصلاه على محمّدوآله حتى ینسى حاجته فیقضیها اللَّه له.”
“گاهى بنده حاجتى دارد، پس دعا را با ثنا بر خدا و درود بر پیامبر آغازمىکند و نیاز خود را فراموش مىنماید، پس خدا آن را براى وى بر آورده مىسازد.” (بحار الانوار، ج90، ص342)
بنابراین خدا حاجت او را بى آنکه خود درخواست کند برآورده مىسازد،زیرا خدا آنچه را که در سینههاست مىداند و بنده ،ذکر حاجات خود را به سبباستغراق در حمد، ثنا و درود، فراموش کرده است. از امام صادق علیه السلام روایت شدهاست وقتى که انسان قبل از دعا به ثنا و ستایش خدا بپردازد، دعایش حتماً مستجاب مىشود و وقتى قبل از ثنا به دعا پردازد امیدى به اجابت هست؛ پیامبر، ما را باگفته خود:
“سلام پیش از سخن.” (بحار الانوار، ج90، ص313)ادب فرموده، پس هنگامى که دعا مىکنیم باید قبل از دعا، سلام کنیم؛ امّا سلام کردن بر خدا چگونه است:
– با حمد و ثنا و تهلیل و تمجید…
5 – انسان باید هنگام دعا غرقِ خوارى، و خشوع و خضوع باشد نه اینکه درحالت غرور، تکبّر و بزرگمنشى به دعا پردازد و تا حالت حقیقى خوارى و خشوع برایش حاصل نشده، باید به این حال تظاهر کند، امام صادق علیه السلام مىفرماید:
“خدا به موسى وحى کرد: هرگاه در پیشگاه من ایستادى، همانند انسانِخوارِ نیازمند بایست.”
بعضى از روایات اشاره دارند به ضرورت اینکه انسان براى حفظ حالتخوارى و خشوع، دستهایش را هنگام دعا بلند کند و در برابر خود نگه دارد و به آنها بنگرد و به آسمان نگاه نکند.
چرا که یکی از آداب دعا و تقاضا آنست که اگر مطلب مهمی را از شخص بزرگی می طلبیم آنرا به لفظ ِامر و نهی ادا نکنیم.
به عنوان مثال حضرت ابراهیم گناهکاران ِامت خود را اینگونه دعا می فرمود: خدایا هر که از تبعیت من سرپیچی کند، پس همانا تو آمرزنده و مهربانی (ابراهیم /36) و نفرمود :پس آنان را بیامرز و بر آنان مهربان باش. و نیز حضرت عیسی عرضه داشت :پروردگارا ، اگر ایشان را عذاب کنی همانا آنان بندگان تو اند و اگر بیامرزی پس همانا عزیز و حکیمی(مائده /118) و نفرمود :آنان را بیامرز .و ایوب دعا کرد:پروردگارا بیماری به من روی آورده است و تو مهربانترین ِمهربانان هستی (انبیاء/83)و نفرمود:به من مهربانی کن.
6 – بسنده نکردن به نیازهاى خود، تعمیم دعا به دیگران، بلکه مقدّم داشتنچهل مؤمن در دعا، سپس بر سر نیازهاى ویژه ی خود آمدن؛ و این روش یکى از عوامل استجابت است، پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید:
“إذا دعا أحد فلیعمّ، فإنّه أوجد للدعاء، ومن قدّم 40 رجلاً من اخوانه قبل أنیدعو لنفسه، استجیب له فیهم وفی نفسه.”
“هرگاه کسى دعا کند باید آن را عمومیّت بخشد، زیرا در دعا واجبتر است و هر که چهل تن از برادرانش را در دعا بر خود مقدّم کند دعایش در حقّ آنان وخودش مستجاب مىشود.” (بحار الانوار، ج90، ص313)
7 – اینکه آدمى در روزگار سختى و نیاز، روزه بدارد، زیرا روزه به استجابت دعا کمک مىکند، امام علىعلیه السلام در این مورد مىفرماید:
“إذا نزل بالرجل الشدّه والنازله فلیصم، فإنّ اللَّه یقول: استعینوا بالصبروالصلاه” والصبر هو الصوم، قال: دعوه الصائم تستجاب عند إفطاره.”
“هرگاه سختى و بلایى بر کسى نازل شد باید روزه بگیرد، زیرا خدامىفرماید: از شکیبایى و نماز یارى گیرید. و شکیبایى همان روزه است و دعاى روزهدار به هنگام افطار مستجاب مىشود.” (بحار الانوار، ج90، ص313)
روزه دارى که در طول روز در برابر شهوات خود مقاومت مىکند، در پایانروزه از روحى بسیار شفّاف بهرهمند مىشود، از اینروست که بر عمیق ساختن ارتباط خود با خدا، تواناتر مىگردد. و به این دلیل رحمت خدا بر او نازل مىشود و دعایش مستجاب مىگردد. از اینجاست که انسان باید لحظات افطار را درروزهاى ماه مبارک رمضان، براى دعا غنیمت شمارد، آنهم نه فقط براى خود، بلکه قبل از دعا براى خود،و براى مؤمنان، و به خصوص برای ظهور حضرت حجت علیه السلام دعا کند.
8 – اینکه میان تو و خدا اعمالى صالح باشد، که بر اساس آن دعا کنى و آن را وسیله تقرّب به خدا قرار دهى، زیرا اعمال صالح باعث ایجاد رابطه خوب و مثبت میان خدا و انسان مىشود، پس وقتى بنده اعمال صالح خود را در پیشگاه خدا بنهد و از او حاجت خواهد، احتمال استجابت چند برابر مىشود. در اینجا اشارهمىکنیم به روایت مفصّلى که در کتاب “بحار الانوار” آمده است:
“سه تن در بیابان به سوى کوهى راه مىسپردند، باران گرفت و وادارشان کردکه به غارى که مىشناختند پناه برند، پس به غار درآمدند تا در آن از باران در امان باشند، بر بالاى غار تخته سنگى بود که بر کلوخى سوار بود، پس چون کلوخ نمگرفت، سنگ غلتید و بر در غار شد و آن را بست و آنجا را تاریک کرد، آنها به یکدیگرگفتند: ردّ پاى ما از بین رفته و خویشان و آشنایانمان از ما بی خبرند و اگر نیز از حال ما باخبر شوند کمکى نمىتوانند بکنند، زیرا آدمیان توان گرداندن این سنگ را از اینجا ندارند، به خدا این گور ماست که در آن خواهیم مرد و از آن در روز قیامت بیرونخواهیم آمد.
باز گفتند: آیا موسى بن عمران و پیامبران بعد از او به ما امر نکردند که اگر گرفتار مصیبتى شدید خدا را به محمّد و آل او بخوانید؟ و مصیبتى از این بزرگتر نیست، پس دعا کنیم و هر کدام از ما یکى از کارهاى نیکش را که در آن خدا را منظور داشته، ذکر کند تا شاید فرجى حاصل شود.
یکى از آن سه تن گفت: خدایا تو مىدانى که من مردى ثروتمند بودم، کارو بار و روزگار خوبى داشتم و قصرها و خانههایى بَنا مىکردم، و اجیرانى داشتم که در میان آنها مردى بود که به اندازه ی دو نفر کار مىکرد. چون عصر شد اجرت یک نفر را به او دادم، امتناع کرد و گفت: من به اندازه دو نفر کار کردم و دو برابر اجرتمىخواهم، به او گفتم: من با تو به اندازه کار یک نفر شرط کردم و اینکه به اندازه یک نفر دیگر هم کار کردهاى دلخواه خودت بوده و اجرتى ندارى. مرد عصبانى شد و رفت و هیچ اجرتى نگرفت، من هم با آن پول گندم خریدم و کاشتم و محصول آنرا نیز سال دیگر کاشتم و همینطور تا چند سال، تا اینکه مقدار بسیار زیادى شد که با آن، آب و ملک و قصر و روستا و خانه و گلههاى شتر و گوسفند و گاو و بز و چهارپایان دیگر و وسایل و کالا و بنده و… خریدم و صاحب درهم و دینار بسیارشدم.
بعد از چند سال همان مرد بر من گذشت، دیدم که حالش بد است و ضعیف و فقیر شده و چشمش کم بین گشته، به من گفت: اى بنده خدا آیا مرا مىشناسى؟من همان اجیر توام که امروز فقیر گشتهام و اکنون راضى هستم به آن اجرتى که به دلیل بى نیازیم از آن، نخواستم، به او گفتم: همه این دارایىهاى من از توست،همه را برگیر، بر تو مبارک باد! مرد گریست و گفت: اى بنده خدا حقّ مرا ندادى وحال دارى ریشخندم مىکنى؟ گفتم: نه، سخن من به جِدّ است، اینها همه از ثمره اجرت توست که پدید آمده، اصل از آنِ توست و همه این فروع تابع اصل،پس از آنِ توست. و همه را تسلیم او کردم. خدایا تو مىدانى که این را به امید ثواب تو وترس از عذابت کردم، به حقّ محمّد افضل اکرم، سرور اوّلین و آخرین که با خاندانش که برترین خاندانهاى انبیاء و اصحابش که گرامیترین اصحاب پیامبران و امّتش که بهترین همه ی امّتها هستند شرافتش بخشیدى، فرجى حاصل کن.
امام مىفرماید: “یک سوم سنگ کنار رفت و نور داخل غار شد.”
دومى گفت: خدایا مىدانى که من ماده گاوى داشتم که شیرش رامىدوشیدم و آن را به مادرم و بعد باقیمانده را به اهل و عیالم مىنوشاندم. شبىمانعى پیش آمد و دیر به خانه آمدم و دیدم که مادرم خفته است، بر بالین او ایستادم تا بیدار شود و خود بیدارش نکردم، در همان حالیکه فرزندانم سخت گرسنه وتشنه بودند و من همچنان بر بالین مادرم بودم وپیش آنها نمىرفتم تا مادرم بیدار شد و به او شیر نوشاندم تا سیر شد، سپس باقیمانده را براى زن و فرزندانم آوردم، خدایامىدانى که من این کار را فقط به امید ثواب تو و ترس از عذابت کردم، به حقّ محمّدافضل و اکرم، سرور اوّلین و آخرین که با خاندانش که برترین خاندانهاى انبیاءواصحابش که گرامیترین اصحاب پیامبران و امّتش که بهترین همه امّتها هستندشرافتش بخشیدى، فرجى حاصل کن.
امام مىفرماید: “یکسوم دیگر سنگ کنار رفت و امیدشان به نجات نیروگرفت.”
سومى گفت: خدایا مىدانى که من زنى را در بنىاسرائیل دوست مىداشتم،او را خواستم امّا وى خود را تسلیم من نمىکرد، مگر در ازاى صد دینار، و من هیچچیز نداشتم، پس چهار سال در خشکى و دریا و دشت و کوه راه پیمودم و خطرها دیدیم و با مهلکهها برخورد کردم تا آن پول را گردآوردم و به آن زن دادم و او خود رابه من واگذاشت، پس چون پیش او نشستم رگهاى گردنش لرزید وگفت: اى بنده ی خدا من دوشیزه هستم، پس مهر خدا را جز به فرمان خدا بر مدار، وآنچه باعثشد که من به تو تمکین کنم نیاز و سختى بود. پس من از کنار او برخاستم و او را رهاکردم وصد دینار را به او واگذاشتم. خدایا تو مىدانى که این را فقط به امید ثواب تو و ترس از عذابت کردم، به حقّ محمّد افضل اکرم، سرور اوّلین و آخرین که باخاندانش که برترین خاندانهاى انبیاء و اصحابش که گرامیترین اصحاب پیامبرانو امّتش که بهترین همه امّتها هستند شرافتش بخشیدى، فرجى حاصل کن.
امام گوید: “همه سنگ به کنارى رفت و غلتید در حالیکه با صدایى فصیح و آشکار و مفهوم ندا درداد: به سبب حسن نیّتتان نجات یافتید و به سبب محمّد افضل اکرم سرور اوّلین و آخرین که به داشتن خاندانى که بهترین خاندانهاى انبیاءاست و به داشتن بهترین امّت، ویژه است سعادت یافتید و به بهترین درجات نایلشدید.” (بحار الانوار، ج90، ص13)”
پس خداى متعال، دعاى این سه مرد را استجابت کرد و آنان را به سبب اعمال صالحشان گشایش داد. و اینچنین است که اعمالصالح عنصرى فعّال در استجابت دعا مىباشد.
9-و از آداب دعا آنست که شخص دعا کننده پس از بیان درخواست خود نهایتاً صلاح کارش را به خدا واگذار کند و به طور حتم چیزی را از خدا نخواهد ،زیرا ممکن است صلاحش در آن نباشد.
حضرت یوسف(ع)این معنا را در دعای خود منظور نکرد و به طور حتم از خدا خواست که برای رهایی از فتنه ی زنان مصر به زندان برود و دعایش هم مستجاب شد و سالها در زندان بسر برد.
به آیه 33 سوره یوسف توجه کنید:
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ
یوسف گفت: “پروردگارا، زندان براى من دوست داشتنىتر است از آنچه مرا به آن مىخوانند، و اگر نیرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گرایید و از [جمله] نادانان خواهم شد”
پس از خروج از زندان به او وحی شد که اگر فقط از خدا نجات و رهایی خود را می خواستی ما به وضعی تو را از آن فتنه نجات می دادیم که حاجت به زندانی شدن ِتو هم نباشد،ولی چون خود از ما زندان را خواسته بودی اجابت کردیم و روانه ی زندان شدی.
پس به این دلیل آن زمان که آنچه را می خواهیم که به صلاحمان نیست خداوند برآورده نمی کند .
در این آیه به صراحت خداوند می فرماید بندگان من، خیلی وقتها دعاهای شما باعث هلاکت ونابودی شماست بنابراین دعایتان را برآورده نمی کنم
پس گاهی اوقات نیز خدای حکیم دعایی از ما را مستجاب می کند که گرهی و یا سختی در زندگی ما ایجاد می کند!
آری، تعجب نکنید چون اولا خودمان خواستهایم، ثانیا خدا خواسته درسهای زندگی جدیدی به ما بیاموزد،باهم این حکایت را می خوانیم:
“ابن فرات روایت می کند که از پسر عمویم ده هزار دینار می خواستم. به امام حسن عسکری نامه نوشتم و شکایت کردم وخواستم که برای حل مشکلم دعا کند.باخود نجوا می کردم و در درون خود می گفتم و نفرینش می کردم که خدا کند بمیرد و من راحت شوم حتی اگر پول مرا هم ندهد.
امام عسکری در جواب فرمودند:حضرت یوسف (ع) در باره طولانی شدن زندان به خدا شکایت کرد.خداوند به او وحی فرمود: ای یوسف تو خودت زندان را برای خودت اختیار کردی، آنجا که گفتی
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ
پروردگارا،زندان برایم از آنچه که مرا به آن می خوانند بهتر است. اگر از من عافیت خواسته بودی عافیت می بخشیدم. پسر عمویت مال تو را بر می گرداند و پس از آن در روز جمعه می میرد.
ابن فرات می گوید: پسر عمویم مالم را بر گرداند.گفتم: چه شد برگرداندی، تو که آن را پس نمی دادی؟
گفت: امام عسکری را در خَوهَب دیدم. به من فرمود مرگ تو نزدیک شده است، مال پسر عمویت را بازگردان. (بحار الانوار،ج 50،ص 36)
با رعایت این آداب دعاهایتان را بیمه کنید و به سوی خدا بفرستید.