یک ساعتی می شد که تو صف مانیکور آرایشگاه نشسته بود....
حسین برای همه
یک ساعتی می شد که تو صف مانیکور آرایشگاه نشسته بود.[1]
-این دفعه لاکِ چه رنگی بزنم؟ قرمز با گلهای سفید یا لیمویی،نارنجی باهم
نوبتش که شد پرسید: ببخشید خانم الان لاکِ چه رنگی مُده؟
-مشکی و سفید
- وا، چرا مشکی؟
-پس فردا عاشوراست.
-عاشورا؟ ناخودآگاه از روی صندلی بلند شد! خدایا کی محرم اومد که من نفهمیدم؟
یاد خونه پدربزرگش افتاد، بالای تاقچه یه تابلو بود که روش نوشته بود: فَاَینَ تَذهَبون[2]
***
ماه عزاداری اباعبدالله که می آید، خیلی ها از سر اعتقاد سیاه پوش می شوند و به مجالس سخنرانی و روضه می روند، هر قطره ی اشکی را برات آزادی از آتش جهنم می دانند و خود را مقید به خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام می دانند، هر کس خانه ی خود را حسینیه می کند، شده با پارچه ای سیاه
بازار سخنرانان و مداح ها داغ داغ است و آشپزها پلو قیمه در ظروف یکبار مصرف دست عزادارن حسینی می دهند، به تازگی برای کودکان هم اتاقی جدا می گذارند، آموزش و بازی، تا هم بزرگترهایشان با خیال راحت عزاداری کنند و هم نظم مجلس از دست نرود و هم بچه ها خاطره ای خوش از مجالس اهل بیت داشته باشند.
برنامه ی دو ماه مذهبی ها پر و مشخص است، اما بقیه ی مردم چه؟ همه که مسلمان، شیعه و یا معتقد به عزاداری نیستند! آیا آنها باید دست خالی باشند و فقط نگاه کنند؟ تجربه ثابت کرده با چوب و چماق هم کسی گریه کن اهل بیت نمی شود، پس چگونه باید این فاصله را پر کرد؟
آیا امام حسین تنها به گروه های مذهبی مربوط می شود و یا اگر از عینک تکثرگرایی ببینیم، می توان ایشان را برای همه ی مردم در تمام زمان ها و مکان ها دانست؟
"اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید" این جمله ی معروف از شهید کربلا را ناظر به این تصور برمی داریم که ایشان خود را مربوط به یک قشر خاص از مذهبیون نمی داند و هر فرد آزاده ای می تواند با نام و یاد حسین، دل خود را از ناپاکی ها دور نگه دارد.
حسین شهید برای مذهبی ها دو ماه سیاه پوشی و عزاداری است، حال اگر بخواهیم قدم مثبتی رو به جلو برداریم، می توانیم با جنبه های دیگر این مراسم، تعداد بیشتری را سر سفره آوریم.
یک مراسم تاریخی
چه خوشمان بیاید، چه نیاید، مراسم های محرم و صفر و به خصوص دهه ی اول محرم و خاص تر، مراسم های روز عاشورا و اربعین و آخر ماه صفر، قدمتی دیرینه در تاریخ دارد، نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از نقاط جهان.
بر خلاف باور عوامانه که شروع عزاداری را در ایران از دوران صفویه می داند، ما در دوران آل بویه هم عزاداری بر اباعبدالله داشتیم و حتی قبل تر، در حقیقت بسته به اوضاع سیاسی ایران، عزاداری علنی و غیر علنی داشتیم.
به عنوان مثال در سال ۳۵۲، روز عاشورا، معزالدوله فرمان داد که مردم بازارها را ببندند و طباخان طبخ نکنند. در بازار قبههايي نصب کردند و مردم درحالي که به سر و روي خويش ميزدند در خيابانها به راه افتادند و به اقامه عزا پرداختند.[3]
و حتی قبل تر از عاشورا، مراسم سووشون یا سیاوش خوانی که در شاهنامه هم از آن یاد شده، یک مراسم تاریخی ایرانیست.
اگر بخواهیم تعداد بیشتری از مردم را با خود همراه کنیم، باید بگوییم که حسین شهید یک اسطوره است، اسطوره وقتی مناسک می شود، یعنی وقتی به آن پرداخته می شود، عنوان می شود، مانند نماز و روزه و حج با آن رفتار شود، نظام فکری مردم را می سازد، محرم فقط یک مراسم مذهبی نیست، یک مراسم اسطوره ای و سنتی است.
محرم قسمتی از آیین و فرهنگ و تمدن ماست، آیین های محرم، مخزن تاریخی ایران است، هر گوشه ای از ایران یک رسم زیبا و دیدنی برای عاشورا دارد، از نخل گردانی گرفته تا انواع تعزیه ها، هر شهر و روستایی برای خود آیین های خاصی دارد که می تواند هر ساله پذیرای گردشگران ایرانی و خارجی باشد، مانند: آیین بیل زنی، آیین گل مالی، آیین مشعل گردانی، آیین خیمه کوبی، آیین پولکه گردانی، آیین شمع گردانی، ایین طشت گذاری، آیین چهل منبران، آیین چغچغه زنی، رسم سنج و دمام، چمر و چایینه و ...
جالب است بدانید که بسیاری از این مراسم ها در فهرست آثار معنوی سازمان میراث فرهنگی ثبت شده، مانند نخلبرداری مردم یزد
نمی توان بخشی از تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم را دوست نداشت و آن را پاک کرد، نمی توان با مهر خرافات، آن را باطل اعلام کرد، حتی اگر اعتقادی هم نباشد، به عنوان یک مراسم تاریخی و اصیل ایرانی، مانند شب یلدا و یا نوروز می تواند عده ی بیشتری از مردم را باهم همراه سازد.
خیلی ها فقط این روزها غذای حسابی می خورند
تعارف که نداریم، در اوضاع گل و بلبل اقتصادی این مملکت، خوردن یک وعده غذای گرم، برای خیلی ها آرزوست.
این که بدون تحقیر و نگاه متفرعانه، در مسجد یا حسینیه ای سفره ای بزرگ پهن باشد، برج عاج نشین و کارگرش، در کنار هم، هر دو پلو قیمه ای را به باور برکت و مال امام حسین بودن، مهمان شکم شان کنند، ناب است و بی مثال در تمام جهان
خیلی ها نذرشان را می برند آن پایین ها، پیش زباله گردها، معتادان، کارتن خواب ها، حلبی آباد ها، آنها هم انسانند و محتاج غذا و شاید به آنها بیشتر بچسبد تا بالاشهری ها
انفاق های این ایام، حتی اگر به باور بعضی ها از سر ریا و تبختر هم که باشد، شکم گرسنه را که سیر می کند؟ و حتما سیر بودن بهتر از گرسنگیست، این را تنها کسی می فهمد که دستی در آتش داشته باشد وگرنه کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها[4]
بیش باد ایامی که نه تنها مردم ایران، بلکه تمام اهل کره ی زمین، با شکم سیر، روزگار بگذرانند.
برکت آشنایی
دختری تنها در یکی از کشورهای اروپایی درس می خواند، کفگیرش خورده بود ته دیگ و در کشور غریب، چند روزی بود که غذای حسابی نخورده بود، کاسه ی چه کنم در دست، بی هدف در خیابان ها قدم می زد به امید معجزه ای، ناگهان صدایی آشنا به گوشش خورد، نوای زیبایی که رد پایی از دوران کودکی داشت، سر بلند کرد و دید در کنار مسجد ایرانی هاست، داخل رفت، عزاداری و سفره ی غذا، برکت نام امام حسین برایش دوستان تازه و کار و گشایش بود.
سال ها پیش، خود نویسنده ی این سطور، بعد از مراسم عزاداری، تا سفره را بیندازند، هم کلام شد با خانواده ی مهاجر افغانستانی که اتفاقا سنی بودند و برای لقمه ای نان به مسجد آمده بودند، حرف شد از در و دیوار و مکشوف، دخترانی که به خاطر نداشتن کیف و کتاب ترک تحصیل کرده بودند.
برکت نام سیدالشهدا ده سال است گروهی را برگزیده که دختران محروم را پای میز و نیمکت مدرسه می نشاند.
دوستی و رفت و آمد بین هم محله ای ها و همسایه ها، در روزگاری که عمو و عمه و خاله و دایی، دیگر معنای گذشته را ندارد و تنهایی مهمان خانه و دل هر کسی شده است، می تواند معنای دیگری از روضه ها باشد.
بنشینند در خانه شان چه کار کنند؟ اصلا در روزگار بی کاری و افسردگی، کاری برای انجام دادن هست؟ چند درصد مردم اتم می شکافند و کسب درآمد و هنر و علم دارند؟
این که به برکت نام امام حسین، خانه شان رفت و روبی می شود، در باز می کنند، زیر کتری چای را روشن می کنند، شیرینی را در ظرف می چینند، بعد از مراسم گل می گویند و می شنوند و بار دلشان را سبک می کنند، باور دارند که نور مراسم زندگیشان را روشن می کند، بد است؟ به جایش، در خانه ای سیاه و افسرده، تک و تنها بنشینند پای ماهواره، فحش بشنوند یا سریال های ترکی را هزار باره ببینند، مثبت است؟
اصلا دیدار دوستان شادی آور است، این دیدار می تواند در کافه ای باشد با صرف هزینه ای زیاد، می تواند به باور امام حسین، در خانه یا حسینیه ای باشد و رایگان
دو دو تای نهایی
حضور در مراسم های عزاداری برای مذهبی ها، رنگ و باور اعتقادی دارد که صحبت از مزایای آن، هدف این مطلب نیست، قصد من از نوشتن این سطور، بازگویی مزایای دیگر این مراسم ها، برای عموم است.
طبق آنچه ذکر شد، بدون تردید مراسم های محرم و صفر، خیر و برکت است، اما از آنجایی که رنگ آدمی به خود می گیرد، مسلما بدون آفت هم نخواهد بود، سر و صدا و مزاحمت برای مردم، استفاده از ظروف یکبار مصرف، چشم هم چشمی، کاسبی عده ای مدعی و ... اما آیا تمام کارهایی که روزمره انجام می دهیم، صد در صد مثبت و بدون حتی یک نمره ی منفی است؟
انسان عاقل در هر کاری سود و زیان آن را در نظر می گیرد و اگر سود آن غلبه کرد، کار انجام می شود، حال برای وادار ذهن به تفکر، سود مراسم های محرم بیشتر از نکات منفی آن نیست؟ و برای همراهی با ما چه نکات دیگری از سود و آفت های این مراسم ها می توانید نام ببرید؟ می توانیم با تلاش و توجه، سود را بهتر و بیشتر کنیم، چرا که فرهنگ ساختنیست.
زینب عشقی
منابع:
[1] لاک، شایسته تقدیر در بخش عاشورایی داستان کوتاه کوتاه دخیل
[2] سوره تکویرآیه 26(پس به کجا می روید)
[3] (الکامل في التاريخ، ج 5، ص 331؛ المنتظم في تاريخ الامم والملوک، ج 14، ص 150؛ النجوم الزاهرة، ج 3، ص 334؛ البداية والنهاية، ج 11، ص 276.)
[4] غزل شماره یک حافظ