برگرفته از کتاب باب الحسین
مقدمه
از هر وقت تا همیشه، به هر گوشه ی کربلا که نگاه کنی، اشکت سرازیر می شود؛ «قدت ای عشق بنازم»
شین و شور و شیدایی ازآنِ آن یاران و سوز و اشک و ماتم ازآنِ ما؛ خاک سرِ کوی او شدن ازآنِ آنان و تیمّم به خاک درِ حرم او ازآنِ ما؛ ناز او را خریدن ازآنِ آنان، نیاز خود را به درگاه او بردن ازآنِ ما؛ همه فدای آن که خدایش فرمود: (و فَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظیم). همه!
خدای متعال دل شیعیان شما را از باقی مانده ی گِلِ تنِ مطهّر و مبارک شما خلق فرموده. و چنین است که سر سوزنی از آن عظیم ترین مصیبت برای به زاری کشاندن آنان بس است.
مـحتــاج جـنگ نـیست اگـر قـصـد جــان ماست
چون دل ازآنِ توست به روضه چه حاجت است
نام مبارکتان کفایت از بی قراری می کند؛ نام شما و آن شاه زادگان: زینب، عبّاس، علیّ اکبر، قاسم، سکینه، رقیّه و آن نازدانه صلوات الله علیک وعلیهم أجمعین «فما أحلیٰ أسماؤکم».
گرچه می گفت که زارت بکشم، میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
محتاج جنگ نیست اگر قصد جان ماست
چون رخت ازآنِ توست به یغما چه حاجت است؟
حتّی یاد سوز دل و زبان حال واقعه از زبان شیعیان شما کفایت از پریشانی می کند: لای لای علی اصغر!
آخر ای عزیز زهرا!
این چنین پرده برانداخته ای یعنی چه؟!
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟!
زلف در دست صبا، گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درباخته ای یعنی چه؟!
شاه خوبانی و منظـور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟!
حافظا در دل تنگ ات چو فرود آید یار؟!
خانه از غیر نپرداخته ای یعنی چه؟!
روضه خوانی، برای پرداختن دل از غیر و درآمدن به روضه ی سیّدالشّهداست صلوات الله علیه، و هر گـوشـه از کربلا روضه است و روضه خوانی است؛ روضه ای به رنگ زبرجد و دل هایی به رنگ یاقوت؛ شفّاف و نورانی!
آن جا اشقیا، تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر را سر بریدند و اسلام را کشتند.
«لقَد قَتَلوا بِقَتلِکَ الإسلام.»
حقیقتاً با کشتن تو، اسلام را کشتند.
عزیزانم! امّا شما آن را در خود با نماز حضرت جعفر طیّار که نیابتاً از طرف خاتون خدایی باشد، زنده کرده و خودتان را سبز و دلتان را خون کنید!
یک بار دیگر به اطراف واقعه نگاه کن:
صلَّی الله علیک یا أباعبد الله!
صلَّی الله علیک یا أباعبد الله!
صلَّی الله علیک یا أباعبد الله!
رسول اکرم صلَّی الله علیه وآله و سلّم فرموده اند:
«… و فتَقَ نورَ الحسین فخَلَقَ مِنهُ الجِنانَ و الحورَالعین…».
و شکافت نور حسین را، پس از او بهشت ها و حورالعین را آفرید.
خدای متعال، بهشت ها و حوریـان بهشتی را از نور امام حسین علیه السَّلام خلق فرموده است؛ پس برای بهشتی شدن حسینی باید شد و آن که حسینی است در بهشت است؛ نه فقط آن جا، بلکه همین جا.
آن حضرت فرمودند:
«یا أیُّها النّاس! هٰذَا الحسینُ بنُ علیٍّ فأعرِفوه فوَالَّذی نَفسی بِیَده إنَّهُ لَفِی الجَنَّه و مُحبّیهِ فی الجَنَّه و مُحبّی مُحبّیهِ فی الجَنَّه.».
ای مردم! این حسین بن علی است، پس او را بشناسید، سوگند به کسی که جانم به دست اوست، به راستی که او در بهشت است و دوست داران او در بهشت هستند و دوست دارانِ دوست داران او در بهشت هستند.
و برای حسینی شدن، محبّت او را باید در خود حاضر داشت. دلی که محبّت سیّدالشّهدا علیه السَّلام در او حاضر باشد همین جا در بهشت است. دوری و نزدیکی به دیگری به میزان محبّت به اوست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
«أقرَبُ القُربِ مَوَدّاتُ القُلوب.».
نزدیک ترین نزدیکی ها، دوست داشتن قلب هاست.
و گریه نشانه ی محبّت است؛ نشانه ی جوشش محبّت و سوزش آن است. «محبّت» فرع بر «معرفت» است.
امام صادق علیه السَّلام فرمودند:
«الحُبُّ فَرعُ المعرِفَه.».
محبّت فرع (شاخه ی) معرفت است.
برای انسان، «حُسن» و «احسان» فطرتاً دل رباست؛ پس:
شناخت حَسن، حسین و محسن دل رباست و مصیبت بر آنان جان گداز.
به این دلیل است که برای توجّه به معرفت فطری حسینی و شوراندن محبّت به او روضه می خوانند؛ ذکر مصائب او را می گویند و گریه می کنند تا حسینی شوند و به روضه ی او درآیند.
آن که حسینی شد، به هر جا که امام حسین علیه السَّلام در آید او نیز در می آید. خدای متعال به ایشان فرمود: (وَ ادخُلی جَنَّتی) به بهشت من در آ! حبیب، حبیب را جدا از خود نمی خواهد؛ بلکه نزدیک ترین به خود می خواهد، و این همان فرمایش رسول الله صلَّی الله علیه وآله و سلّم و نقش نگین است:
«أحبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسَیناً.» ، از کامل الزّیارات.
خدای دوست دارد کسی را که حسین را دوست بدارد.
پس عجیب نیست که هدایت و نجات در انحصار اوست:
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله فرمودند:
«إنَّ الحُسَین مِصباحُ الهُدیٰ و سَفینهُ النّجاه.»
به راستی که حسین، چراغ هدایت و کشتی نجات است.
«و أمَّا الحُسَین… بابُ نَجاهِ الأُمَّه.».
و امّا حسین … درگاه نجات اُمّت است.
و الحمد لله کما هو أهله و مستحقّه
که «شرف یافت نامم ز نامت حسین»
اهمّیت معرفت امام حسین علیه السّلام
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمودند:
«إنَّ الحُسَین مِصباحُ الهُدیٰ و سَفینهُ النّجاه.»
به راستی که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
و در حدیثی در مورد امام حسین علیه السّلام ایشان را «بابُ نَجاهِ الأُمَّه» معرّفی فرمودند؛ یعنی: درگاه نجات امّت.
و نیز در حدیث دیگری فرمودند: «بِالحُسَینِ تَسعَدون»؛ یعنی: به (سبب) امام حسین سعادت مند می شوید.
با توجّه به این که وجود مبارک امام حسین علیه السّلام سبب هدایت و سعادت و نجات انسان می باشد، و میزان هدایت و نجات و سعادت انسان به میـزان معرفت ایشان است؛ و از طرف دیگـر، جانانه ترین جلوه ی معرفت و محبّت و تجلّی ایشان در واقعه ی کربلاست.
بر این اساس لازم دانستم نکاتی معرفتی در مورد وجود مقدّس امام حسین علیه السّلام و واقعه ی کربلا و شیوه های حسینی شدن بیان شود تا إن شاء الله مرحمت کنند به برکت نام ایشان و توجّه به ایشان، این را به ما بفهمانند و عارف به ساحت مقدّس امام حسین صلوات الله علیه باشیم.
احادیث فضائل اهل بیت علیهم السّلام ؛ مفاتیح معرفت ایشان
احادیثی که مشهور به احادیث فضائل، مکارم و مناقب اهل بیت صلوات الله علیهم است ـ در مورد هر کدام از ائمّه علیهم السّلام که باشدـ این تلقّی هست که این احادیث در مورد خوبیها و بزرگیهای این بزرگواران است؛ در حالیکه علاوه بر این به گمان من، این احادیث در واقع کلیدهای معرفت ساحت مقدّس اهل بیت علیهم السّلام است. این احادیث فقط نشان دهنده ی محاسن و مکارم این نفوس نفیسه نیست؛ بلکه روش شناسی معرفت آنهاست.
این احادیث، معرفت آموزِ ساحت مقدّس این حضرات است؛ لذا با این دید، إن شاء الله این احادیث بیان میشود.
در بعضی از آنها ظرایفی هست در مورد معرفت ساحت مقدّس ایشان، در بعضی از آنها توصیه هایی است که اگر به انسان مرحمت کنند و بفهماننـد و انسان بـه آنها مـواظبت کند، میتواند از آنها بهره برداری معرفتی کند؛ لذا به طور کاربردی میتوان از احادیث فضائل، مناقب و مکارم حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه در جهت معرفت ساحت مقدّس خود آنحضرت استفاده کرد.
افضلیّت معرفت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه
حدیثی است که من همیشه می گویم و چون برای خودم مؤثّر بوده تکرار می کنم. آدم نسبت به چیزی که خودش بیشتر حسّاس است بیشتر تکرار می کند. در حدیثی که آن اعرابی بیابانگرد آمد محضر مقدّس حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه و درخواستی داشت، حضرت فرمودند:
«یا أعرابی! إنّا قَومٌ نُعطِی المعروفَ عَلیٰ قَدرِ المعرفَه.»
ای اعرابی! به راستی که ما خاندانی هستیم که به هر کس به اندازه ی معرفتش عطا می کنیم.
ما وقتی کـه می رویم درِ خانـه ی سیّدالشّهدا و می نشینیم، گریه می کنیم ـ الحمد للّه ـ بعد دعا می کنیم، این یک قاعده ای است که اگر برویم درِ خانه ی بخششان؛ آنها کریم هستند، اصلاً معدن و منشأ کَرَم هستند؛ در واقع، کَرَم به دلیل وجود مبارک آنها کرَم شده است.
در زیارت جامعهی کبیره در وصف ایشان عرض میکنیم: «و أُصولَ الکَرَم»؛ و شما اصلهای (ریشه های) کرَم هستید. امّا این یادمان باشد؛ آنها به هر کسی هر چیزی نمیدهند، بخشیدن حساب دارد؛ امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند:
«لا تُعَلِّقوا الجَواهِر فی أعناقِ الخَنازیر.»
جواهر را بر گردن خوکان نیاویزید.
حالا ما هم وقتی به درِ خانه شان میرویم، اگر میخواهیم بهره مان بیشتر بوده باشد، تمنّای معرفت بیشتر کنیم. یک مطلبی از مرحوم شیخ جعفر شوشتری أع لیالله مقامه الشّـریف در دست نوشته های ایشان در مورد امام حسین علیه السّلام است که در کتابهای چاپ شده شان نیست؛ میفرماید:
«اِعلَم أنَّ هُناکَ ما هُوَ أفضَلُ مِنَ الزّیارَهِ و البُکاء؛ و هُوَ المعرفَه بحقِّه علیهالسَّلام.»
بدان که اینجا چیزی هست که بافضیلت تر از زیارت و گریه است و آن معرفت به حقّ آن حضرت علیه السّلام است.
گریه و تمنا
شما گریه کنید به شما عنایت می کنند، تمنّا کنید به شما می دهند، هر چه بخواهید مرحمت کنند، عنایت کنند، به شما می دهند، امّا چه می دهند؟ همان که خودتان می خواهید می دهند. شما چه می خواهید؟
از همین چیزهایی که معمولاً آدم می خواهد؛ یک چیزی که فقط در حدّ خودمان است؛ حالا آنکه گرفتاری دنیوی دارد، خواسته اش حلّ مشکل دنیوی اش می باشد و اگر کسی مشکل اُخروی و معنوی دارد، خواسته اش حلّ آن است. ولی مسأله این است که خدا بالاتر است یا نعمتهای خدا؟ اینها ربطی به هم ندارند. بلاتشبیه، بلاتشبیه، مثلاً می پرسیم:
این سکّه های پول خُرد قیمتی ترند یا آن ماشینی که اسکناس چاپ می کند؟ آن دارد این را تولید می کند. اصلاً قابل مقایسه نیست. بلاتشبیه، بلاتشبیه، ولیّ خدا بالاتر است یا سایر نعمتهای خدا؟! ولیّ خدا منشأ نعمتهاست.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«و نحن یَنابیعُ النِّعمه.».
ما سرچشمه های نعمت هستیم.
لذا هر چه بخواهیدـ به خاطر گریه تان، به خاطر تمنّایتان، به خاطر عملتان ـ کـه بـه شمـا عطا می کنند.
علیٰ ایّ حـال نعمتی است، این نمی رسد به اینکه آدم خودِ وجودِ مقدّس سیّدالشّهدا را داشته باشد. معرفت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه،داشتنِ خودِ ایشان است.
مرحوم وفایی شوشتری أعلی الله مقامه الشّـریف چه نیکو سروده:
بــریــز اشـک و مـخـواه از حسیـن، غیـر حسیـن
ز هر چه، دل به حسین بند و خویش یکدِله کُن
معرفت هر چیز، داشتنِ خود آن چیز است؛ ملاقات با خود اوست. معرفت غیر از علم است؛ معرفت به ملاقات کردن حاصل می شود، معرفت به دیدن حاصل میشود، معرفت به داشتن حاصل می شود.
امتیازات و ویژگی های امام حسین علیه السلام
برای هر چیزی حتماً باید به درِ خانه ی اهل بیت علیهم السّلام رفت؛ هر چـه خدای متـعال بخواهد بدهـد، از آنجـا می دهـد. هر کسی هم می خواهد به خدای متعال برسد باید به آنجا مراجعه کند.
مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری أعلی الله مقامه الشّـریف در اوایل کتاب «الخصائص الحسینیّه» یک تعبیری دارد؛ می فرماید:
«فالنَّبیُّ و الأئمَّه علیهم السَّلام کلُّهم أبوابُ الجِنان لٰکن بابُ الحسین أوسَع، و کلُّهم سفُنُ النَّجاه لٰکن سَفینهُ الحسینِ مَجراها فی اللُّجَجِ الغامِرَه أسرَع و مُرساها علَى السَّواحِلِ المُنجِیَه أیسَـر، و کُلُّهم مَصابیحُ الهُدىٰ لٰکنَّ الاستضائه بِنورِ الحسین أکثرَ و أوسَع ، و کُلُّهم کُهوفٌ حَصینَه؛ لٰکن مِنهاجُ کَهفِ الحسین أسمَح و أسهَل.»
پیامبر و ائمّه علیهم السَّلام، همه ی آنان درهای بهشت هستند؛ ولی درگاه امام حسین وسیعتر است، و همه ی آنان کشتی های نجات هستند؛ ولی کشتی امام حسین جریانش بر لُجّه های عمیق (امواج و تلاطم دریا) سریعتر است و قرار گرفتن آن بر ساحل های نجات آسانتر است، و همه ی آنان چراغ های هدایت هستند؛ ولی استضائه و بهره مندی از نور امام حسین بیشتر و دایره اش گسترده تر است، و همه ی آنان پناهگاه محکم و امن هستند؛ ولی راه رسیـدن بـه پناهگاه امـام حسین مسامحه بردارتر و سهل تر است.
وقتی چراغ روشن می شود، تاریکی ها خود به خود برطرف می شود. چراغ هر چه روشن تر باشد، فقدان تاریکی بیشتر است. درِ خانه ی أباعبداللّٰه صلوات الله علیه همـه می روند، همـه ی انبیـا و اولیـا تشریف می آورند آنجا؛ لذا آنجا بودن باعث می شود که آدم بتواند همه ی آنها را زیارت کند. زیارت وارث نشانه ی این مطلب است.