همراه شما خوانندگان گرانقدر در قسمتهای قبل بودیم و خواندیم که جناب مُفَضّل...
درک محبت و حکمت پروردگار با تدبر در عجایب خلقت قسمت پنجم:
همراه شما خوانندگان گرانقدر در قسمتهای قبل بودیم و خواندیم که جناب مُفَضّل از امام صادق (سلام الله علیه) درباره خلقت انسان و نوزاد سوال پرسید و حضرت با سعه صدر و نگاهی دقیق و بی نظیر، از حکمت خدای متعال و خلقت تک تک اعضاء و جوارح برای مُفضّل توضیح و گزارش می دهند و اما ادامه فرمایشات حضرت؛
«ودستها را جفت آفریده زیرا اگر آدم یک دست داشته باشد؛ و در کارهایی که می خواهد انجام دهد ضعیف خواهد بود، همانطور که اگر نجّار و بنّا یک دستشان شَل شده باشد نمی توانند کار خود را مانند کسی که دو دست دارد و هر کدام دیگری را کمک می کند انجام دهند.
ای مفضّل، درباره صداها و سخن گفتن و ابزاری که خدای بخشنده برایشان در انسان مهیّا فرموده تفکر کن!
پس حنجره مانند لوله ای برای خارج شدن صدا، و زبان و لب ها و دندان ها وسائلی برای قطعه قطعه کردن حروف و ظاهر شدن آواها هستند؛ آیا نمی بینی کسی که دندان هایش افتاده نمی تواند حرف «سین» را ادا کند، یا کسی که لبش افتاده حرف «فاء» را و یا کسی که زبانش سنگین شده حرف « راء » را، و شبیه ترین چیزها به این ابزارِ خارج شدن حروف و صداها در انسان، «نای اَنبان» است؛
زیرا که حنجره شبیه نای است، و شُش شبیه انبانی که در آن باد می دمند، و عضلاتی که شُش را می گیرند مانند انگشتانی اند که بر انبان می گذارند تا باد در نای وارد شود، و لب ها و دندان ها که حروف و آواها را می سازند نیز مانند انگشتانی است که مدام بر سوراخهای نای گذاشته می شوند تا صدا با الحان مختلف از آن خارج شود.
و ما اگر چه خارج شدن صداها و محلّش را به نای تشبیه کردیم ولی در حقیقت نای را باید به این تشبیه کرد زیرا که دهان و لب و دندان ها قبل از نای وجود پیدا کرده اند و نای بر اساس اینکه مخلوق خدای تعالی است ساخته شده است.
پس تو را از این منافعی که در آن اعضاء در باره سخن گفتن و خارج کردن حروف هست خبر دادم، در عین حال فوائد دیگری هم در آنها هست، پس حنجره برای آن است که نسیم از خارج به شُش برسد و مانند بادبزن دل را نشاط بخشد؛ چون این نَفَس و دَمی که پیاپی بر دل وارد می شود اگر زمان کوتاهی نسیم به آن نرسد انسان را از بین می برد.
و به وسیله زبان مزه های مختلف چشیده می شود و معلوم می گردد که کدام تلخ است و کدام شیرین، و کدام گندیده می باشد. و با وجود این منافع کمکی است برای راحت فرو بردن غذا و آب.
و دندان ها غذا را خورد می کنند تا ملایم شود و فرو بردن آن راحت گردد، و در عین حال دندانها مانند تکیه گاهی از داخل دهان برای لب ها هستند که آنها را نگه دارند و آویزان نشوند.
حال ای مفضّل، حالات کسی را که دندانهایش افتاده بنگر؛ آیا نمی بینی لبهایش سست و متحرّک است و وقتی می خواهد آب بیاشامد آنرا می مکد تا کم کم وارد دهانش شود؛ چون اگر به یکباره آب داخل دهانش شود در گلویش بند می شود یا آنجا را مجروح می نماید.
با همه این فوائد، لبها مانند دو دَر هستند که دهان با آنها بسته می شود تا هرگاه که انسان بخواهد باز می کند و هر زمان اراده کند می بندد.
پس با این اوصافی که برایت از اعضاء و جوارح گفتم متوجّه شدی که هر کدام چندین فائده بزرگ دارد؛ مانند یک ابزار که برای چند کار استفاده می شود؛ مثل تبر نجّار که برای تراشیدن چوب و کندن زمین و غیر آن بکار می رود.
اگر سرِ انسان باز شود و از روی مغز، پوششها را بردارند خواهی دید در میان پرده های زیادی پیچیده شده که روی هم قرار دارند تا آنرا از عوارضی که موجب اختلالش می گردد حفظ نماید و از تکانخوردن محافظت کنند. و مشاهده خواهی کرد که جمجمه مانند کلاه خودی است که چنانچه صدمه ای بر سر واقع شود یا به جایی ساییده گردد ضرری به آن نرسد.
و روی پوست سر مو رویانده که مانند پوستینی برای آن باشد و از سرما و گرما حفظش کند.
پس چه کسی جز خداوندی که مغز را آفریده و مرکز حواسّ آدمی گردانیده، آنرا محافظت نموده است؛ و طوری قرارش داده که سزاوار است به سبب برتری آن به سایر اعضاء و حساسیّت دقیقش آن گونه محافظت و نگهبانی شود؟!
ای مفضّل، حالت پلک را بر چشم نگاه کن، که چگونه بر آن آویخته است، و دور آنرا مانند طناب و حلقه گرفته است تا هر وقت انسان بخواهد این پرده را بالا بکشد بتواند، و هر وقت خواست پایین بیاورد توانش را داشته باشد و این چشم را در میان غاری قرار داده و با آن پلک و مژه هایی که در آن رویانده محافظت نموده است.
ای مفضّل، چه کسی قلب را در سینه پنهان کرده و لباسی بر آن پوشانده، و دنده ها را با گوشت و پوستی که بر روی آنهارویانده، حافظ قلب قرار داده است تا چیزی از بیرون به آن ضربه نزند و باعث مجروح شدنش نشود؟!
چه کسی برای حلق دو منفذ و راه قرار داده که یکی به نام «حلقوم»، برای بیرون آمدن صدا و نفس باشد و متصل به شُش است، و دیگری برای غذا است که نامش «مری» و متصل به معده است تا غذا را به آن برساند؛ و بر روی حلقوم دریچه ای قرار داده که در هنگام خوردن، مانع غذا از رسیدن به شُش شود، که در صورت رسیدن غذا به آن انسان از بین می رود؟!
چه کسی برای منفذ ادرار و غائط انسان بندهایی قرار داده که هر وقت بخواهد ببندد و هرگاه اراده کند باز نماید و آن فضولات را دفع کند؟! که اگر چنین نبود همیشه این فضولات جریان داشتند و قطره قطره میریختند و زندگی بر انسان تلخ می شد.
پس چه مقدار از این نعمتها را می توان وصف کرد؟! بلکه آن چیزهایی که به حساب نمی آید بیشتر از آنهایی است که شمارش کردیم. و آنچه مردم نمی دانند بیشتراز آنهایی است که اطّلاع دارند.
چه کسی معده را عضوی خشن قرار داد تا بتواند غذای غلیظ و درشت را هضم و نرم کند؟!
و چه کسی کبد را ظریف و ملایم قرار داد تا بتواند لطیفِ غذا و خالصِ آن را دریافت نماید و عملی بر روی آن انجام دهد که لطیف تر از معده است؟! جز خدای قادر چه کسی اینکار را کرده است؟!
آیا خیال می کنی بدون کسی که برنامه ریزی دقیق و قدرت و حکمت و علم داشته باشد چنین کارهایی که انواع حکمتها و مصلحتها در آن هست انجام می شود؟!
هرگز چنین چیزی ممکن نیست، و این کارها جز از خداوند قادر و دانایی که قبل از خلق کردن اشیاء آنها را می دانست صادر نمی گردد، و هیچ چیز از تحت قدرت او بیرون نیست، و او کسی است که هر چیزی را با ظرافت و آگاهی می آفریند.
فکر کن ای مفضّل که چرا مغز رقیق را در لوله های استخوانها نگه داشته است؛ آیا جز برای این است که آن را حفظ کرده باشد؟!
چرا خون را که مایع است در رگها مانند آبی که در ظرف نگه می دارند محصور کرده؛ جز این نیست که محفوظ بماند تا از بدن بیرون نریزد و به جاهایی که نباید جاری نگردد؟!
چرا ناخن ها را در کناره انگشتان قرار داده؛ جز برای آنکه حفظشان نماید و کمکی برای انگشتها در کارشان باشند؟!
چرا داخل گوش را مانند پیج و خم زندانها تابیده قرار داده؛ آیا جز برای آن است که صدا در آن جریان پیدا کند و به پرده قوی گوش برسد و در عین حال موجش شکسته شده باشد و آسیب و جراحتی به گوش نرسد؟!
چرا خدای تعالی این گوشت را بر ران و نشیمنگاهها قرار داده؛ آیا جز برای این است که در هنگام نشستن ناراحتی نبیند؛ چنان که وقتی شخصی بدنش از بیماری نحیف شده اگر روی چیز نرمی ننشیند، سختی زمین اذیتش می نماید؟!
چه کسی انسانها را مذکر و مونث آفرید؛ جز آن کسی که اورا برای تناسل خلق کرده؟!
چه کسی او را از بین تمام حیوانات با درک و فهم قرارداده؛ جز آن کس که او را تکلیف نموده و پاداش عمل خوب و بد را برایش معیّن کرده است؟!
چه کسی به او قدرت چاره اندیشی داده؛ جز آن کس که توان چاره اندیشی را به او عنایت کرده است؟!
چه کسی کار هایی را که خودش نمی تواند چاره اندیشی نماید به عهده گرفته؛ جز آن خداوندی که شکر نعمتهایش را نمی توان به پایان رساند؟!
ای مفضّل، درباره چیزهایی که برایت وصف کردم فکر کن که آیا بدون آفریننده چنین کارهایی انجام می شود، و چنین کارخانه منظّمی خواهد چرخید؟!
خدای تعالی از آن چه او را وصف می کنند با عظمت تر است.
ای مفضّل، اکنون وضعیت قلب را برایت توصیف می کنم.
در قلب انسان راه هایی هست که اینها در برابر سوراخ های شُش که بادبزن قلب است قرار دارد، اگر اینها رو به روی هم نبود...........
ادامه در قسمت بعدی.......
ادامه در قسمت بعد
منابع: