سخنرانی نیمه شعبان آخرالزمان
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا خلیفه الله
”اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک، والعن اعدائهم اجمعین بعدد ما احاط به علمک، اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل، برحمتک یا ارحم الراحمین.
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا برحمتک یا ارحم الراحمین.“
گویند کسان که شام عید آمده است این نکته به طبع من بعید آمده است
آن روز بود عید که گویند به ما از یار پس پرده نوید آمده است
تبریک عید. ”قال رسول الله «صلی الله علیه و آله» :المهدی من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی“ مهدی از عترت من است می جنگد، مقاتله می کند برای زنده کردن راه من، برپاداشتن عقیده و سنت من، همانگونه که من برای وحی جنگیدم.
برای روشن شدن معنای همین حدیث نبوی مقدمه ای عرض می کنم آنگاه از این حدیث درسی بیاموزم، نه تنها از جهت ادب به ساحت مقدس آن حضرت، بلکه آشنایی بیشتر با وظیفه و رسالت خودمان.
انسانها اشرف مخلوقات معرفی شده اند. اگر قدری دقت کنیم این برتری برای چیست؟ آیا فقط قیافه بشر داشتن است؟ آیا عنوان انسانی به خود گرفتن است؟ مسلما، نه. قرآن کریم در مورد همین انسانها که شکل و قیافه را داشته و سلسله اعمالی هم داشته باشند فرموده است: ”اولئک کالانعام بل هم اضل“ (اعراف/179) چه بسا قیافه انسانی لباس بسیار زیبا دارای نیت و عملی باشند که از دید قرآن کریم نه تنها چهارپا بلکه از او هم پست تر باشند. پس برتری و ملاک رجحان و امتیاز انسان بر سایر موجودات در چیست؟ اگر قدری دقیق شویم در نحوه عملکرد بر مبنای نیت و بینش انسانهاست. انسانها اعمالی که انجام می دهند بر پایه انگیزه و ریشه حرکت فقط در حد غرائز خلاصه شود ما انسان نیستیم همان مصداق ”اولئک کالانعام بل هم اضل“ خواهیم بود. زیرا حیوانات هم بر مبنای غرائض و این نیاز حیوانی حرکت و فعالیت دارند. اما انگیزه دیگر، ریشه و عامل دیگری است که در ما انسانها وجود دارد و می تواند باعث حرکت و فعل ما در خارج شود.
بحث عقل و ادراک و بینش انسانی است. ما علاوه بر غرائض بر پایه نحوه تفکر و اندیشه ها برای خود هدف مشخصی داریم و در جهت رسیدن به آن مقصد و هدف گام بر می داریم و اگر یک مقدار رشد کنیم، عقل و ادراک ما به مرحله ای می رسد که احساس و غرائض را در اختیار خود می گیرد. این جا یک مرحله از حیوانیت خارج شده، سر از انسانیت در خواهیم آورد. ولی اگر چنانچه ما به عقل خود بنازیم و تنها با درک و شناخت شخصی مان بخواهیم گام برداریم چه بسا اشتباهاتی که از کانال همین عقل شخصی صورت بگیرد. لذا خالق عالم انسانیت و عالم هستی انسان را به حال خود رها نکرده بلکه برای این موضوع اشرف بودن امکان رسیدن را فراهم می کند و برای رسیدن به مرحله حقیقی در کنار عقل، دین را قرار می دهد. پیامبر می فرستد.
پس یکی از شرایط لازم جهت جامعه ایده آل پیدا کردن و اشرف مخلوقات شدن در کنار عقل، دین و وحی داشتن است. نه غریزه تنها و نه عقل تنها ما را به جامعه ایده آل انسانی نمی رساند. این دین آمد، پیامبران زحمتها کشیدند، رنج ها بردند تا نوبت به گل سرسبد عالم ایجاد، سید انبیا و رسل حضرت محمد مصطفی «صلی الله علیه و آله» رسید.
حضرت می فرمایند: مقاتله کردم و جنگیدم تا وحی پیاده شود، رنج ها بردند پیامبر، خون دلها خوردند، مشکلاتی را تحمل کردند تا وحی الهی در جامعه به دست مردم برسد تا آنانی که می خواهند به جامعه انسانیت دست پیدا کنند، در کنار وحی و نبوت در این مسیر قرار بگیرند. اما همانطور که غریزه تنها کافی نیست، عقل تنها کفایت نمی کند. وحی تنها هم کفایت نمی کند. از دید قرآن کریم تکمیل دین، اتمام نعمت الهی به واسطه قرار گرفتن امام و آنچه که می تواند این حقیقت را تحقق ببخشد و میوه دهد.
”الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا“ (مائده/3) کدام دین کامل است؟ کدام اسلام را من برای شما می پذیرم. اسلامی که نماز دارد، امام ندارد؟ نه. اسلامی که جهاد دارد و حج و دفاع و خمس و زکات دارد ولی امامت ندارد؟
نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند
همانطور که عقل در خدمت غریزه در می آید، اگر وحی تنها باشد، در کنار وحی، امامت و مجری صحیح قرار نگیرد، عقل بشر می تواند وحی را تحریف کند و در جهت خاصه خود مورد سوء استفاده قرار دهد، آیا قرار ندادند؟
در طول تاریخ به نام دین، به نام خلیفه رسول الله، کار را به جایی رساندند که در حالت مستی به عبادت ایستادند، نماز صبح دو رکعتی را چهار رکعت خواندند و گفتند اگر بخواهید باز هم می خوانم.
لازمه تحقق بخشیدن برتری انسان، عقل و وحی است. ولی در کنار وحی، نیروی اجرا کننده با آن شرایطی که خدا می پذیرد است. نبوت و ولایت در کنار هم است. چه شد که با این وجود جامعه ایده آل پیدا نشد، هنوز در روی زمین عدل اسلامی، نظام جهانی قرآنی پیاده نشده است؟ عقل که هست نبوت و وحی هم که بود. امامت هم آمد. یک مسئله دیگر وجود دارد و آن عدم آمادگی مردم است. عدم پذیرش مردم است. خواجه نصیرالدین طوسی می گوید: وجود امام، لطف خداست که چنین حجتی را قرار داده است تا دست من و تو را بگیرد. اما غیبت او، حاضر نشدن او از ماست.
از امیرالمومنین شروع می کنم. چه می شود که علی سر در چاه می کند، خدایا مرا از این مردم بگیر. آیا کتاب نداشتند؟ که قرآن بود. آیا نیروی اجرایی قوی نداشتند؟ نعوذ بالله علی را داشتند. اما آمادگی نیست. وقتی حضرت امیر می فرماید: ”سلونی سلونی قبل ان تفقدونی“ (بحارالانوار/36/400) یک نفر می گوید یا علی موهای سر من چند تاست. این نمی فهمد علی کیست؟
عصر من داننده اسرار نیست یوسف من بهر این بازار نیست
این بازار، یوسف شناس نیست. پیغمبر فرمود من می جنگم برای وحی، مهدی از عترت من است، می جنگد برای سنت من. یعنی بعد از من، سنت من را عوض می کنند. راه را بگونه دیگر در می آورند. ”یاتی بدین جدید“
امام معصوم فرمودند: برای امت مهدی ما، برای مردم آخرالزمان امتحاناتی برپا می شود، عده ای می روند و مایوس بر می گردند و قطع رابطه می کنند، اما ثابت قدمها می مانند و به عشق او می سوزند و به سوز او می گدازند تا آن لحظه ای که حضرت تکیه بر دیوار کعبه می کند و با ندای بلند می فرماید: ”یا اهل العالم انا بقیه الله المنتقم“ و یاران او چون ابر، حرکت می کنند و در رکاب حضرت حاضر می شوند. علت اجرا نشدن قانون الهی در جامعه بشری اینست که بشر آماده نبوده است، باید آماده شد.
ادعاست که آماده ایم. عدم آمادگی است که ائمه اطهار را خانه نشین می کند و حالا خدا امام دوازدهم را پنهان می کند تا بشر در سختی قرار بگیرد. از اعماق جان بفهمی و بگویی ”اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا…“ (التهذیب/3/110) و آن زمان که فهمیدیم، مضطر بشویم و از اعماق جان بگوییم ”امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء“. (نمل/62)
خدایا نفهمیدیم علی را خانه نشین کردیم، نفهمیدیم حسین را تنها گذاشتیم، نفهمیدیم امام کاظم را زندانی کردند و امام حسن عسگری را محاصره کردند، اما الان فریاد می زنیم یابن الحسن آماده ایم، ولی چگونه آماده؟
من که شرمسارم. ما به بزرگترین وظیفه مان که شناخت امام است عمل نکرده ایم. ما امام شناس نشده ایم. امام شناس مالک اشتر بود که در جنگ صفین بعد از 18 ماه جنگ، لحظاتی مانده بود تا به خیمه معاویه برسد. اما همین که فرمان امیرالمومنین را شنید، شمشیری را که بالا برده بود نیمه راه برگرداند. وقتی به او گفتند چرا؟ گفت من به فرمان خودم شمشیر نمی زنم، من به فرمان امام شمشیر می زنم.
جابر جعفی می گوید به امام باقر عرض کردم: ”متی یکون فرجکم“ فرج شما کی است. ”فقال هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلاث حتی یذهب الله تعالی الکدر و یبقی الصفو“ (بحارالانوار/53/113) هیهات هیهات فرج حاصل نمی شود تا اینکه خداوند جمله مردم را غربال می کند، غربال می کند، غربال می کند تا کدر و سنگدل و آلوده از این غربال می شوند. همچنانکه معصومین فرمودند امتحان آخرالزمان آنقدر خطرناک است و جمله مردم غربال می شوند.
سلمان و ابوذر می گویند وارد شدیم بر رسول خدا «صلی الله علیه آله» دیدیم پیغمبر اشک می ریزد. گفتیم یا رسول الله دیدگان شما اشکبار مباد، برای چه اشک می ریزید؟ فرمود برای برادرانم. عرض کردیم برادران شما کیانند؟ آیا ما نیستیم؟ فرمود: شما اصحاب ما هستید. برادر من در آخر زمانند. آن زمان مثل اینست که اینها در یک دریای طوفانی دارند شنا می کنند، چراغی بدست گرفته اند، هم می خواهند این چراغ را روشن نگه دارند و هم می خواهند در این دریا غرق نشوند. این چراغ ایمان است و این امواج نشیب و فراز زندگی، در دوران غیبت است و این غرق شدن، ایمان را از دست دادن است. این غربالی است که باید در دوران غیبت افراد جدا بشوند، جدا بشوند و بعد فرمود اگر اصحاب به 313 نفر برسند، حضرت فریاد برمی آوردند.
امام آماده است، امام پس پرده است. ولی یک اصل باقی مانده و آن اصل آمادگی ماست. چه کنیم؟ باید آماده شویم. لذا گفته اند برای امام زمان دعا کنید. مگر خدا سلامتی امام زمان را تضمین نکرده است که حضرت تا ظهور نکند و عدل نگستراند ولو یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، محال است به حضرت آسیبی برسد. چرا گفته اند برای سلامتی امام زمان صدقه بدهید، دعا کنید، به یاد حضرت بیفتید، سلام به حضرت بدهید. می دانید برای چیست؟ برای اینست که ما آماده شویم. لذاست که می فرمایند: ”توقع امر صاحبک لیلک و نهارک“ (بحارالانوار/95/157) شب و روز چشم به راه آمدن مولایت باش. یعنی شب و روز آماده باش. با حضرت توسط دعا، نماز، سلام، صدقه ارتباط داشته باش و مس وجود خود را با ارتباط با حضرت به طلا مبدل کن.
مجری احکام الهی آماده است. مامور خدا آماده است او کوچکترین توقف و وقفه در کارش نیست. اما یک چیزی را می خواهد. می خواهد بداند شما چقدر آماده اید. شنیده اید که شیخ عیسای بحرینی(شیخ عباس قمی در منتهی الامال) می گوید که ده شب آخر نوبت من بود ناله می زدم، اشک می ریختم یابن رسول الله ما وامانده ایم، اشکال کردند به ما، جواب نمی توانیم بدهیم. خودتان وعده داده اید که ما را کمک می کنید. آخرین لحظات آقا سید جواب را به من داد. من عرض کردم آقا جان چرا همان شب اول نیامدید، چرا چهل شب ما را معطل کردید فرمود: خودتان چهل شب وقت خواستید خودتان آماده نبودید اگر با قاطعیت می گفتید ما آقا داریم، صاحب داریم، الان می رویم و جواب می آوریم. اگر با این حالت اتصال داشتید تنهایتان نمی گذاشتیم.
و ما امروز، روز میلاد مولایمان، آقایمان، ولی نعمتمان، صاحب اختیارمان، معشوقمان، محبوبمان حضرت مهدی «علیه السلام» است. یابن الحسن یکسال دیگر هم نیمه شعبان گذشت دل مشتاقان ظهور همچنان می تپد. ما آمده ایم با زمزمه عاشقانه مان بگوییم یا مهدی اگر علی در نخلستان ها و در غربت و تنهایی ناله زد، اگر علی فرمود خدا من را از این مردم بگیر، چون مردم آماده نداشت. حالا ما می خواهیم با تنهایی تو هم صدا شویم. ما می خواهیم مردمی شویم که، یابن الحسن، شما را از غربت نجات دهیم. اگر کوتاهی کردیم، شما آقایید، شما بزرگید، شما را به عظمت و بزرگی خودتان در این جهان وانفسا، ما را غریب و تنها رها نکنید.
من عاشقم گواه من این قلب چاک چاک در دست من جز این سند پاره پاره نیست
در پاره پاره ورقهای این سند عشاق را نوشته که جز مرگ چاره نیست
در قتلم استخاره مکن زانکه گفته اند در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
”هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی“ (دعای ندبه). آیا ای پسر رسول خدا راهی هست که ما شما را ملاقات کنیم. ”و هل یرجع العبد الابق الا الی مولاه“ آیا غیر از این است که هر عبد پشیمانی دوباره بسوی مولا و سرورش بر می گردد. یا مولای تو را قسم می دهیم به پهلوی شکسته مادرتان در این روز میلاد، ما را از دیدارتان و بخششتان محروم نفرمایید. اما با کدام چشم. با این چشمان گنهکار؟
بیایید چشمهایمان را پاک کنیم، با اشک ریختن در مصیبت جد گرامیشان. شاید بدین وسیله دریای بیکران عاطفه و محبت آن سرور را متلاطم کنیم و خود را در معرض امواج عنایت ایشان قرار دهیم. غم داغ شهادت امام حسین «علیه السلام» بر قلب فرزند گرامیش سنگینی می کند و بر این غم شب و روز گریه می کند و این غم شهادت آنقدر عظیم است که آن هنگام که شمر بر سینه مبارک آن حضرت نشسته بود و آماده کشتن بود تمام انبیا و اولیا مضطرب و نالان بودند و خدا که این حال را از ایشان دید، تمثال بی مثال فرزندشان امام زمان «علیه السلام» را در هاله ای از نور ایمان نمایان نمود ”بهذا انتقم“”اللهم ارنا الطلعه الرشیده و الغره الحمیده. اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره“ والسلام