به مناسبت 25 شوال، شهادت جناب شیخ الائمه، اباعبدالله جعفربن محمد، امام صادق (علیه السلام) به بیان موجزی از صفات و فضائل بی شمار آن یگانه دوران پرداخته ایم. به آن امید که قطره ای از اقیانوس بی کران علم و کمال علوی را متذکر شویم.
عفو و گذشت
مردی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد: فلان کس نام شما را برد و تا آنجایی که توانست بدگویی کرد و به شما ناسزا گفت. حضرت از خادم خود خواستند که آبی برای وضو ایشان حاضر کند. پس وضو گرفتند و داخل نماز شدند. راوی می گوید: من با خود گفتم که حتما حضرت میخواهند او را نفرین کنند. اما ایشان دو رکعت نماز خواندند و فرمودند: «ای پروردگار من! این حق من بود، من او را بخشیدم و جود و کرم تو از من بیشتر است، پس تو نیز او را ببخش».1
بخشنده ترین
يكى از اصحاب امام جعفر صادق (عليه السلام) به نام ابوجعفر خثعمى، حكايت می كند:
روزى حضرت صادق (عليه السلام) كيسه پولی را به من دادند که پنجاه دينار در آن بود و فرمودند: اين پول را تحويل فلان سيّد بنى هاشم بده؛ اما نزد او نامی از فرستنده این پول نبر.
خثعمى گويد: هنگامى كه نزد آن شخص تهى دست رسيدم و كيسه پول را تحويل او دادم، پرسيد: اين پول از طرف چه كسى براى من فرستاده شده است؟! خداوند جزاى خيرش دهد. صاحب اين كيسه، هر چند وقت يك بار، مقدار پولى را براى ما مى فرستد و ما زندگى خود را با آن تامين و سپرى مى كنيم؛ وليكن جعفر صادق با آن همه ثروتى كه دارد، توجّهى به ما ندارد و چيزى براى ما نمى فرستد، و هرگز به ياد ما فقراء نيست.2
رأفت امام
امام صادق (علیهالسلام) خانواده خویش را از این که براى رسیدن به پشت بام، از نردبان استفاده کنند منع کرده بودند و از ایشان خواسته بودند که فقط از پلکان رفت و آمد کنند. روزى وارد خانه شده و دیدند یکى از خادمین ایشان که فرزند آن حضرت را نگهداری می نمود، بالاى نردبان است و کودک هم در آغوش اوست. همین که چشم کنیز به امام افتاد، مضطرب شد و زانوانش به لرزه درآمد و کودک از دستش افتاد و از دنیا رفت.
رنگ چهره امام دگرگون شد و بی آنکه چیزی از این مصیبت بگویند به جایگاه خویش بازگشتند. هنگامی که اطرافیان آن حضرت، علت را جویا شدند، فرمودند: من از مرگ فرزندم اینگونه آشفته نگشتم، بلکه از ترس و اضطراب این کنیز از دیدن خود، ناراحت شدم. هنگامى که امام آن خادمه ترسان و هراسان را دیدند به وى فرمودند: تو را براى خدا آزاد کردم، هراسی نداشته باش...3
مهمان نوازی بی مثال
از دیگر جلوه های جود و کرم امام صادق (علیهالسلام) مهمان نوازی آن حضرت است. ایشان میهمانان را بسیار دوست داشته و آنها را گرامی می داشتند. آن حضرت خود شخصاً از میهمانان خود پذیرایی میفرمودند و لذیذترین غذاها را به مقدار زیاد برای میهمانان می آوردند و همیشه در وقت صرف غذا، مکرّر به آنها میفرمودند: «هر کدام از شما که ما را بیشتر دوست دارد، بیشتر در نزد ما غذا بخورد.» آن حضرت هر روز امر می فرمودند که ده طَبَق پر از غذا بر سر سفره بگذارند که بر سر هر طَبَقی ده نفر غذا می خوردند.4
اخلاق والا
امام صادق (علیه السلام) همچون سایر امامان (علیهم السلام) صاحب خلق و خوی نیکوی الهی بودند و به واسطه همین حسن خلق والا، دلهای مردمان به سوی ایشان پر می کشید و عواطف و محبّت آنان معطوف به آن حضرت بود. از نشانه های مکارم اخلاق و طبع بلند آن حضرت این بود که هر کس به ایشان بدی روا میداشت، امام به او خوبی و احسان می نمودند و می فرمودند: مروّت ما اهل بیت، بخشش درباره کسانی است که به ما ظلم کرده اند.5
روایت شده است که در ایّام حج، یکی از حاجیان به گمان این که کیسه پول خود را گم کرده است، به جست و جوی آن پرداخت. هنگامی که وارد مسجد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) شد، جز امام صادق (علیه السلام) که مشغول نماز بودند کسی را ندید. چون آن حضرت را نمی شناخت، به آن حضرت درآویخت که تو همیان مرا برداشته ای و شروع به داد و فریاد نمود. آن حضرت با کمال نرمی و مدارا به او فرمودند: در همیان تو چه بوده است؟ مرد گفت: هزار دینار. امام (علیه السلام) هزار دینار به او دادند و آن مرد آنجا را ترک کرد.
وقتی به منزل خود رسید، همیان خود را یافت. به مسجد بازگشت و به جهت معذرت به نزد امام رفت و هزار دینار را به آن حضرت تقدیم کرد. امام (علیه السلام) از قبول آن پول خودداری کرده و فرمودند: «چیزی که از دست من خارج شده است، دیگر به دست من باز نمیگردد.» مرد مات و مبهوت شد و پرسید: این شخص کیست؟ به او گفتند: ایشان امام صادق (علیه السلام) است. مرد همین طور که می رفت با نهایت تحسین می گفت: بلی! البته که چنین کارهایی از چنین کسانی سر میزند.6
آگاهی از غیب
ابراهیم بن مهزم می گوید: از محضر امام صادق (علیه السلام) جدا شدم و به منزل رفتم. شب هنگام بین من و مادرم مشاجره ای رخ داد و من بر سر او فریاد زدم و با تندی با او سخن گفتم. صبح، نماز را خواندم و بلافاصله نزد امام آمدم. همین که داخل شدم، امام فرمودند: ای پسر مهزم! چرا بر سر مادر خود فریاد زدی؟! آیا نمی دانی که او تو را در شکم خود نگهداری کرد و در دامان خود پروراند و با شیر خود تو را تغذیه نمود؟! عرض کردم: آری! ایشان فرمودند: پس هرگز با تندی با او سخن مگو. 7
آتش در خدمت امام
یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) بنام مامون رقی نقل کرده است که: در محضر سرور و مولایم امام صادق (علیه السلام) بودم؛ سهل بن حسن از شیعیان خراسان وارد شد و سلام کرد و نشست، عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! کرامت و بزرگی از آن شماست. شما خاندان امامت، چرا بر این حق خود سکوت کرده و قیام نمی کنید و حال آن که هزاران نفر از شیعیان شما آماده شمشیر زدن در رکاب شما هستند.
امام (علیه السلام) فرمود: ای خراسانی! لحظه ای درنگ کن. پس امر فرمود که تنور را روشن کنند. هنگامی که آتش شعله ور شد، به سهل فرمود: داخل تنور شو؛ سهل گفت: ای پسر رسول خدا! مرا از این کار معاف بدار؛ در این هنگام هارون مکی یکی از اصحاب با وفای امام (علیه السلام) وارد شد، در حالی که کفشهای خود را در دست گرفته بود، سلام کرد و جواب شنید. امام به او فرمودند: کفش های خود را بر زمین بگذار و داخل تنور شو؛ او بدون هیچ درنگی وارد تنور شد و در میان شعله های آتش نشست.
امام صادق (علیه السلام) رو به مرد خراسانی کرد و از حوادث خراسان برای او گفت؛ طوری که انگار خود در آن جا حاضر بوده اند. سپس فرمودند: داخل تنور را نگاه کن. مامون رقی می گوید: من هم جلو رفتم و داخل تنور را مشاهده کردم. هارون مکی در میان آتش نشسته بود، بدون اینکه ذره ای آسیب دیده باشد. آنگاه برخاست و از تنور خارج شد.
امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند او می شناسی؟ عرض کرد: به خدا قسم احدی را نمیشناسم! امام (علیه السلام) حرف او را تایید نمود و فرمود: در زمانی که ما حتی پنج نفر از این گونه یاران نداریم، چگونه قیام کنیم؟8
سفارش آن حضرت به مردم آخرالزمان
زراره گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که سخن از دوران غیبتِ امام به میان آمد و اینکه برای قائم قبل از قیام، غیبتی است که خدا با آن شیعیان را امتحان می کند و بسیاری از مردم در این امتحان مردود می گردند.
پس از آن حضرت پرسیدم: فدایت شوم! اگر آن زمان را درک کردم چه کنم؟ امام فرمودند: ای زراره! اگر عصر غیبت را درک کردی، بر این دعا مداومت داشته باش:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»9
خلّاد بن صفار میگوید: از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»10؛ «خیر! اگر دوران او را درک می کردم، همه زندگی ام را در خدمت به او می گذراندم».
آن حضرت، مشتاقانه از زمان ظهور آخرین حجّت خدا یاد میکنند و به حال کسانی که آن زمان را درک خواهند کرد، رشک برده و میفرمودند: «فطوبی لمن أدرک ذلک الزّمان»11 «خوشا به حال کسی که آن زمان را دریابد».
اگر آرزوی امام معصوم، درک زمان حضور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بوده است، وظیفه ما که توفیق یافته ایم در زمان حیات آن حضرت باشیم، چه خواهد بود؟ جز این نیست که تا میتوانیم در خدمت ولی نعمت خود بوده و در دعوت به آن امام مهربان کوشا باشیم و در هر مکان و زمانی برای فرج و سلامتی ایشان دعا کنیم تا بیش از پیش مورد دعا و عنایت آن حضرت قرار بگیریم، انشاالله.
منابع
- منتهی الامال/۷۷۸ – ۷۷۹
- امالى شيخ طوسى: ج 2، ص 290
- مناقب 3: 395
- الامام جعفرالصادق ص46
- خصال ص11
- الامام جعفرالصادق ص48
- اثبات الهداه ج3 ص102
- 8. مدینه المعاجز ج6 ص114
- بحارالانوارج52 ص146
- الغیبه ص245
- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۴