با این حساب وقتی از لقمان حکیم نقل شده که فرموده باشد:
سرورم!
با این حساب وقتی از لقمان حکیم نقل شده که فرموده باشد:
«أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیر»1
عمل را خالص انجام بده، کسی که سره از ناسره را تمییز می دهد، بیناست.
آن ناقد هم وجود مبارک ولیّ الله است که عین الله هم هست. تصوّر آنکه شما تا ته نادیدنی ما و اعمال ما را می بینید انسان را بیمناک می کند.
کاش یادمان نرود!
سرورم!
ما اصلا نمی دانیم آن پایان بی پایانی که باید به آن برسیم کجاست!
اگر آن انتها برای ما تعریف داشت و ما به آن علم داشتیم، می دانستیم و می فهمیدیم که بدون ولایت و تولیّت وجود مبارک شما هیچ کس نمی تواند به آن جا برسد.
سقوط کردن که کاری ندارد! ولی بالا رفتن سخت است و بالای بالا رفتن و سالم ماندن و سالم برگشتن بدون وجود مبارک شما محال است.
این که اما باقر (علیه السلام) فرمودند: «بنا عُبِدَ اللهُ، و بنا عُرِفَ الله، و بنا وُحِّدَ الله تبارک و تعالی»2 به وسیله ما خدای بندگی شده و به وسیله ما خدای شناخته شده و به وسیله ما خدای تبارک و تعالی به یگانگی پرستیده می شود.
همین است؛ جاهلِ کورِ علیل آن هم در ظلمات چگونه می تواند؟!
المستغاث بک یا صاحب الزمان!
سرورم!
از آثار بی معرفتی و جهل ما نسبت به شما و دین الهی این است که ما رابطه خود را با شما و اهل بیت طاهرینتان فقط در رابطه با عبادت به معنی اصطلاحی کلمه تعریف می کنیم که احکام فروع دین باشد، نه عبادت به معنی لغوی آن که بندگی خدای متعال و تسلیم بودن به او در همه موارد و بودن در بندِ خدای متعال و ولی اوست.
صورت کاربردی آن تقیّد به احکام اصول دین است که اول آن، شناخت شما و آخر آن، سپردن خود به شماست.
سرورم!
از نواقص معرفتی ما نسبت به ساحت مقدسه شما، ندانستن کلیّات قاعده ارتباط شما با سایر اهل بیت (علیهم السلام) است.
ما نمی دانیم که در هنگام ارتحال وجود مبارک امام، انتقال اسم اعظم از ایشان به امام بعدی یعنی چه؟! و این که اگر همه نفوس نفیسه و حضرات معصومین (علیهم السلام) در یک جا جمع باشند موقع نماز، امامت جماعت با وجود مبارک امام وقت و ولی عصر خواهد بود، حتی اگر در آن جمع، خمسه طیّبه (علیهم السلام) بوده باشند.
سرورم!
نمی دانم به چه دلیلی ما به اعمال عادی و عرفی اهمیّت ارزشی قائل نیستیم؟!
مگر در آن ها، خدای متعال، خدا نیست و ما بنده نیستیم (نعوذ بالله)!؟ لذا: چه فرقی می کند؟ آن چه از ما سر می زند بایستی صورتش مطابق شرع الاهی و باطنش که نیّت است، برای خدای متعال باشد.
اگر هم می دانستیم، یادمان رفت که میزان خدایی بودن و برای خدای متعال بودن، بودن برای ولی خداست؛ بودن برای شماست؛ لذا: امور شخصی را برای خودمان و اعمال عبادی را برای خدای متعال قرار دادیم!
چنین تفکیکی آن چنان رخنه ای در ساختار دین ما انداخت، گویا که سقف ساختمان بر سر آدم خراب شده باشد؛ عملا زندگی در نظر ما دو قسمت شد، قسمتی که به خدای متعال و رسول الله و اهل بیت (علیهم السلام) مربوط می شود و قسمتی زندگی عادی و عرفی ماست و کاری به دین ندارد! در حالی که خادم خانه زاد در حالی که خود در آن، زندگی می کند، همه امورش را در رابطه با صاحب خود و صاحب خانه تنظیم می کند حتّی خوردن و خوابیدنش را.
در این عالم، صاحب الدّار شمایید. صاحب خانه شمایید و ما اشتباهی کردیم که تیشه به ریشه ما و زندگی ما و زندگی دنیوی و اخروی ما زد.
سرورم!
جایی که بدفهمی و بی معرفتی ما به شما واضح تر از هر جا خودش را نشان می دهد، فهم ما از انگیزه و علت واقعه کربلا و رفتار امام حسین (علیه السلام) است.
اقوال دانایان در این مورد معرکه ای است! هر کسی به نوعی وجود مبارک ایشان را خرج غیر خدای متعال کرده است. چنین بدفهمی در واقع ایجاد رخنه در آن سفینه هدایت و نجات است. با همه توفیق الاهی در اقامه عزای آن عزیز خدای متعال که در ارزشمندی نظیر ندارد، این امر سبب ناکارآمدی کشتی هدایت ایشان به سوی شما شده است؛ خود واقعه کربلا از علل اصلی غیبت غم بار عالم گیر شما و بدفهمی از آن، علّت مهجوری و بدفهمی ما نسبت به وجود مبارک خود شما گردیده است، شکایت به که باید کرد؟!
سرورم!
ما اصلا نمی دانیم ته تدیّن و تشرّع کجاست؟ و انسان در تدیّن و تشرّع به کجا باید برسد؟!
اگر چنین امری روشن بود، می توانستیم در هر موقعیّتی که هستیم، وضع موجودمان را با آن وضع مطلوب نهایی، مقایسه کرده و حال و روز خودمان را فهم کنیم.
ما نمی دانیم که شیعه باید به جایی برسد که شعاعی از وجود مبارک خورشید امامش باشد و طوری زندگی کند که بدل از آن بی بدیل گردد.
درست است ما توان رسیدن به آن جا را نداریم و نمی توانیم ولی، شما می توانید و به همین دلیل است که «حجه الله البالغه» هستید؛ یعنی: با وجود مبارک شما کسی بهانه ای در نادانی و ناتوانی در رسیدن به نهایت مطلوب مرضیّ خدای متعال ندارد!
سرورم!
شاید یکی از نکات لطیف در سوره دهر این باشد که از زمانی که زمان به معنی متعارف امروزی نبوده؛ از آن زمان بی زمانی (دهر)، از همان اوّل اوّل، ما انسان ها همین بودیم که هستیم: مسکین و یتیم و اسیر؛ ندار ندار و بی پدر و سرپرست و اسیر نفس و شما هم همان بودید که هستید: «یطعمون الطّعام علی حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا»3 کریمان مهربانی که طعامی را که دوست دارند و مورد نیازشان است، به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند.
امروز نیز شما همان هستید و ما هم همانیم. دین و دنیا و آخرتمان لنگ إنعام شماست. ما به جز نیاز به درگاه حضرتتان چیزی نیاورده ایم. آیا از نذری شما برای امام حسین (علیه السلام) چیزی باقی مانده که به ما مرحمت کنید؟
سرورم!
بدون محبّت شما، خوبی بی خاصیّت می شود؛ خوبی رنگ خود را می بازد و بدی ها بدتر می شوند. ولی با محبّت شما، خوبی، خوب تر می شود و بدی، رنگ سیاه خود را می بازد و دیگر زیان نمی رساند و چنین است هنگامه ظهور مهربان درخشان شما!
سرورم!
در وجود مبارک شما و در آن وسعت نامحدود و بی نهایت، جنس همه چیز محبّت است؛ حتّی قهر و غضبتان. الله اکبر! از عظمت الاهیّه شما که در مقابل آن به تعبیر خدای متعال:«عنت الوجوه للحیّ القیّوم»4: همه چهره ها در مقابل خدای متعال که اسم او حیّ قیّوم است، فروتن می شوند؛ یا در مقابل اسم حیّ قیّوم خدای متعال فروتن می شوند و مویّد همین معناست فقره ای از دعای شریف سمات که در آن: خدای متعال به جلالت آن وجه بزرگواری از وجوه خود قسم داده می شود که گرامی ترین وجوه و عزیزترین آن هاست؛ همان که همه وجه ها در مقابل او سر به زیر و گردن ها در مقابل او خاضع و صداها برای او خاشع و دل ها از بیم او لرزان اند.5
سرورم!
شما و خاندان معصوم مطهّرتان، حبیب خدای متعال هستید؛ یعنی محبّت شدید خدای متعال به شما، ذاتی او و محبّت شدید شما به خدای متعال، ذاتی شماست.
حال اگر ما هم شما را حبیب خود قرار دهیم، در این صورت با خدای متعال فصل مشترکی پیدا خواهیم کرد که شما باشید. این فصل مشترک، فصل عاشقی خدای متعال و مومنین است؛ هدایت و نجات آنان در دنیا و آخرت نیز به همین است.
سرورم!
خدای متعال به دلیل محبّت ذاتی و انحصاری به شما، حقیقت هر خیری را از شما و برای شما خلق فرموده است.
ولی ما چرا این نکته های نورانی را از شما شنیده، ولی به آن ها اهمّیّت نمی دهیم؟! این نکات، نکته های اساسی در فهم خلقت، شریعت و زندگی و قیامت هستند و نقش اول را در تعیین چند و چون زندگی دارند. گوش داریم ولی گویا نمی شنویم؛ غفلت سبب کوری و کری دل شده تا جایی که از آن، ناله و گلایه و شکوه ای از حال وخیم خود بر نمی آید.
شما ملاک سنجش امّت خود در نزد خدای متعال هستید. این امّت شما را گم کرده آن چنان که اصلا فراموشش شده آنچه را که داشته و باید داشته باشد و اکنون نیز آن چنان در غفلت است که بایدها هم فراموش شده است.
سرورم!
شیطان در امر حضرت آدم، قسم یاد کرد که مردمان را از علی و آل علی (علیه و علیهم السلام) گمراه کند. او این کار را کرد؛ هر قومی را به تناسب خودش: گوش عدّه ای را گرفت که اصلا نشنوند کسی آمده و کسی خواهد آمد؛ برای عدّه ای دنیا را چنان زیبا زینت کرد که روی از هر چه جز آن برگرداندند و دور دل های خیلی ها چنان گردید که دل های آنان از شما گردیدند، مهم نبود به کجا و مهم نیست؛ هر جا به جز شما
برای ریشه کن کردن حضور شما در متن زندگی «ولایت» و «ولّی» را طوری معنی کردند که حضور عملی شما در متن زندگی حذف شد و ما ماندیم و اعمل و عبادات بی ولایت و شما شَریدِ طَریدِ فَریدِ وَحید شُدید! که به فرموده امیرالمومنین (علیه السلام): «صاحب هذا الاَمر اَلشَّریدِ الطَّریدِ الفَریدِ الوَحید»6 (صاحب این امر(موعود) به خود وا نهاده شده و رانده شده از سر بی اعتنایی و تک و تنها مانده(از طرف مردمان) است.)
شیطان با هیچ اعتقادی حتّی اعتقاد درست مشکل ندارد؛ بلکه فقط با آمدن شما مشکل دارد؛ لذا با هر فهم و عقیده و عملی که باعث تسریع و تعجیل در این واقعه شود، مشکل دارد.
او با فهمی مشکل دارد که زندگی را بدون شما، تیره و تار و مسکنت می داند؛ حال در هر دین و آیینی که باشد!
ولی نمی دانم چرا این نمازهای بی حضور قلب، که نشانه از عدم حضور شما در دین و دنیای ما است، ما را متذکّر به این فاجعه نمی کند؟!
منابع:
1 (بحار ١٣: ۴٣٢ از اختصاص)
2 (الکافی 1/355)
3 (سوره دهر/ آیه 8)
4 (طه/111)
5 (مصباح المتهجد/ 1/417 و مفاتیح الجنان)
6 (کمال الدین/1/303)