- ولادت امیرالمومنین علیه السلام
- بازدید: 93
داستان ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام
- ولادت امیرالمومنین علیه السلام
- بازدید: 93
یکی از فضیلت های منحصر به فرد امیرالمومنین حضرت علی...
السلام علی المولود فی الکعبه
(مصباح الزائر ۱ : ۱۴۶ ؛ فرازی از زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام)
در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس/ معلوم شود که صاحب خانه علیست؛
داستان ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام
یکی از فضیلت های منحصر به فرد امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)، که در میان فضائل بیشمار ایشان خودنمایی می کند، ولادت آن بزرگوار در خانه خداست. البته ولادت آن حضرت در کعبه، شرافت و افتخاری است برای کعبه که او صدفی گردیده برای گوهر یکدانه عالم خلقت و امیر هستی. این معجزه بزرگ الهی در سیزدهم ماه مبارک رجب واقع شده و چشم عالمیان به ولادت آن مولای عالمیان روشن گردیده است.
بر آن شدیم تا در این مجال کوتاه، با اشاره به این فضیلت مولا، جانمان را از شمیم معرفت و محبت علوی عطرآگین کنیم.
وقایع روزهای قبل از ولادت
*پیشگویی راهب جحفه(1)
زمانی جناب ابوطالب (علیه السلام) در حجر اسماعیل کنار کعبه به خواب رفت؛ در عالم رؤیا دید دری از آسمان به روی او باز شد و نوری به سویش آمد و او را در بر گرفت. از خواب برخاست و نزد راهب جحفه آمد و آنچه دیده بود برای او بازگو کرد.
راهب در پاسخ او گفت: «ای ابوطالب! بشارت باد بر تو که به زودی صاحب فرزندی والامقام و سعادتمند میشوی.»2
*پیشگویی ابوالمویهب راهب(2)
هنگامی که حضرت ابوطالب )علیه السلام( با پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) به سفر شام رفته بودند، ابوالمویهب راهب آن حضرت را دید و خبر از نبوت او داد و سپس پرسید: آیا برای عمویش ابوطالب فرزندی به نام «علی» به دنیا آمده؟ گفتند: نه! گفت: «علی» یا تاکنون به دنیا آمده یا در همین سال به دنیا خواهد آمد، و او اول کسی است که به محمد (صلی الله علیه و آله) ایمان می آورد. ما او را می شناسیم و صفت او به عنوان وصایت نزد ما ثابت است؛ همانگونه که صفت محمد به نبوت ثابت است. اسم او در عالم بالا «علی» است و ملائکه او را شجاعِ خوبرویِ پیروز می نامند، و در آسمانها او را از آفتاب تابان بهتر میشناسند.3
*پیشگویی مثرم راهب(3)
در زمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) راهبی به نام مثرم در شام زندگی می کرد. او صد و نود سال خدا را عبادت کرده بود و هرگز حاجتی نخواسته بود. تا آنکه از خدا خواست یکی از اولیاء خود را به او نشان دهد؛ و خداوند تبارک و تعالی حضرت ابوطالب (علیه السلام) را نزد او فرستاد.
راهب برخاست و سر حضرت ابوطالب (علیه السلام) را بوسید و گفت: خدا را شکر که خواسته مرا عطا کرد و مرا نمیراند تا ولیّ خود را به من نشان داد. سپس گفت: تو را بشارت باد! خداوندِ علیِّ اعلی، الهامی به من نموده که در آن مژده ای برای توست. حضرت ابوطالب (علیه السلام) پرسید: آن بشارت چییست؟ گفت: «فرزندی از صلب تو به وجود می آید که ولیّ الله است. اوست ولیّ خدا و امام متّقین و وصیّ رب العالمین. اگر آن فرزند را ملاقات کردی از من به او سلام برسان و به او بگو: مثرم به تو سلام میرساند و شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست؛ یگانه است و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده خداست و تو جانشین بر حق او هستی؛ نبوت با محمد و وصایت با تو کامل می شود.»4
ولادتی استثنایی
تولد امیرالمومنین (علیه السلام) در بیت خداوند، بین تمام ولادت های جهان استثنایی بوده و حتی مقدمات آن نیز به صورت غیرعادی به وقوع پیوسته است. در اینجا به بیان گوشه ای از مراحل قبل از ولادت آن جناب می پردازیم.
دست ناپاک به ولیّ خدا نمی رسد:
شب جمعه 13رجب سال سی ام از عام الفیل، ثلثی از شب گذشته، درد بر فاطمه بنت اسد عارض شد. حضرت ابوطالب (علیه السلام) به ایشان فرمود: من می روم عده ای از زنان آشنا را بیاورم تا در این موقع شب تو را در ولادت فرزندت یاری دهند. فاطمه گفت: هرطور صلاح می دانی عمل کن.
ناگهان ندایی از گوشه خانه شنیده شد که می گفت: «ای ابوطالب صبر کن! چرا که ولی خدا را دست نجس نباید لمس کند.»5
فاطمه تا کعبه می آید:
صبح هنگام، بار دیگر فاطمه بنت اسد را درد عارض شد. حضرت ابوطالب (علیه السلام) ناراحت و پریشان خواست از خانه بیرون آید تا چاره ای بیندیشد. در این حال، پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده و علت را جویا شدند. عرض کرد: فاطمه بنت اسد در حال وضع حمل است.
در همین حال فاطمه ندایی شنید که می گفت: «ای فاطمه! بر تو باد که به خانه خدا بروی»؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست جناب ابوطالب را گرفتند و با هم نزد فاطمه آمدند و او را با خود کنار خانه خدا آوردند.6
شکاف دیوار و ورود آن بانو به داخل کعبه:
فاطمه بنت اسد در پشت کعبه ایستاده بود و دعا می کرد که ناگهان در برابر دیدگان همه حاضرین، معجزه عظیمی به وقوع پیوست. دیوار سنگ و گلی خانه خدا، از همان قسمت که فاطمه در برابرش ایستاده بود شکاف برداشت، بدون آن که لطمه ای به بنای کعبه وارد شود و یا سنگ و گلی از آن فرو ریزد. آنگاه دو سوی دیوار از هم فاصله گرفت که آن بانو می توانست از شکاف دیوار وارد شود؛ و در آن حال به او دستور داده شد وارد بیت الله شود.
فاطمه بنت اسد، سه روز میان کعبه ماند و حجابها از برابرش کنار رفت. او از نعم بهشتی برخوردار گردید و سروش غیبی شنید و مناظری ملکوتی را مشاهده نمود. خداوند قفل کعبه را چنان محکم کرد که هیچ بشری نتواند آن را باز کند و از سرّ خداوند آگاهی یابد.7
قدم گذاردن فاطمه به کعبه، چیزی جز دعوت خدای تعالی نبود. آن مخدّره سه روز درون کعبه ماند و از میوه ها و غذاهای بهشت تناول نمود و به محض بیرون آمدن از کعبه، این خبر را برای مردم بازگو کرد و گفت: «من وارد خانه محترم خداوند شدم و در خانه عتیق الهی، فرزندم را به دنیا آوردم و سه روز درون آن ماندم و از میوه ها و غذاهای بهشت بهرهمند گردیدم.»8
علی (علیه السلام) قدم بر جهان نهاد:
23 سال پیش از هجرت، در حالی که وجود مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله) 30 سال داشتند، علیبنابیطالب (علیه السلام) قدم بر چشم جهانیان نهاد. آن حضرت به محض ولادت، به سجده افتاد و در همان حال دستها را به سوی آسمان بلند کرده و فرمود: «شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمد پیامبر خداست و علی، وصیِّ محمد فرستاده خداست، با محمد، نبوت ختم می شود و با من، وصایت و جانشینی کامل می شود و من امیرالمؤمنین هستم».9
کلام پیامبر اکرم در ولادت امیرالمومنین (علیهما السلام):
پیامبر (صلّی الله علیه و آله) صبح روز ولادت آن جناب، در حالیکه مردم حیرت زده از این وقعه بیهمتا بودند، جلوهای از آن عظمت را برای ایشان بازگو کردند و در بیان برکت آن مولود چنین فرمودند: «امشب مولودی به دنیا آمده که خداوند به وسیله او درهای بسیاری از نعمت و رحمت را بر ما می گشاید.» سپس آن سال را «سال خیر و برکت» نامیدند.10
تبریک خداوند در ولادت امیرالمومنین (علیه السلام):
اولین و آخرین باری که خدای تعالی در ولایت فرزندی تبریک گفته است، همانا در میلاد علیبن ابیطالب (علیه السلام) است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این باره چنین می فرمایند: «هنگام ولادت علی، جبرئیل بر من نازل شد و چنین پیام آورد: «ای حبیب خدا! خداوند علیِّ اعلی بر تو سلام می رساند و برای ولادت برادرت علی به تو تبریک می گوید و می فرماید: «اکنون زمان ظهور نبوت تو و اعلان وحی تو و پرده برداری از رسالتت نزدیک شده است. چرا که تو را به برادرت و وزیرت و داماد و جانشینت مؤید داشته ام. کسی که با او کمر تو را محکم نمودم و ذکر تو را علنی ساختم. اکنون برخیز و به استقبال او برو و او را با دست راست در آغوش بگیر، چرا که او از اصحاب یمین است و شیعیانش پیشانی سفیدانِ نشانهدار هستند.»11
نام گذاری مولود کعبه:
حافظ گنجی شافعی، از شخصیت های برجسته اهل سنت، روایت زیبایی از جابربنعبدالله از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که بخشی از آن چنین است:
«در آن شبی که امام علی (علیه السلام) به دنیا آمد، زمین روشن شد. پس ابوطالب (علیه السلام) از منزل بیرون آمد، در حالی که می گفت: «ای مردم! ولیّ خدای عزوجل در کعبه به دنیا آمد.» وقتی صبح شد، وارد کعبه شد در حالی که این اشعار را می خواند:
یا رب هذا الغسق الدجی/ و القمر المنبلج المضی
بین لنا من امرک الخفی/ ماذا ترى فی اسم ذا الصبی
«ای خداوند تاریکی و آفتاب و ماه! از آن امر و الطاف خفی خود بر ما روشن نما که ما اسم این کودک را چه بگذاریم.»
در این هنگام جناب ابوطالب (علیه السلام) صدای هاتفی را شنید که می گفت:
یا أهل بیت المصطفى النبی/ خصصتم بالولد الزکی
إن اسمه من شامخ العلی/ علی اشتق من العلی
«ای دودمان مصطفای پیامبر! خداوند این نوزاد پاک را ویژه شما گردانید. نام او از ناحیه و جایگاه بلند مرتبه، «علی» است که از نام خداوند دارای علوّ، مشتق شده است.
قندوزی حنفی در کتاب ینابیع المودة، نقل می کند:
ابوطالب (علیه السلام) از این قضیه (انتخاب نام علی از طرف خداوند) بسیار شادمان شد، و در برابر خداوند سجده کرد و ده شتر برای امیرالمومنین (علیه السلام) عقیقه کرد. این شعر ابوطالب (علیه السلام) و صدای هاتف در لوحی نوشته شد و در خانه خدا آویزان بود و بنی هاشم به واسطه آن بر قریش فخر فروشی می کردند، تا این که این لوح در زمان جنگ حجاج با ابن زبیر، ناپدید گردید..12
قرائت کتب انبیا (علیهم السلام):
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «علی (علیه السلام) پس از گواهی به یگانگی خداوند، رو به من کرد و فرمود: «اى رسول خدا! اجازه می فرمایى که بخوانم؟ گفتم: آرى بخوان؛ و سوگند به آن کس که جان محمد در دست اوست، او شروع به خواندن صحیفه های نازله بر آدم نمود، همان صحیفه ها که پسر آدم یعنی جناب شیث، براى برپا داشتن احکام آن، قیام کرده بود و از نخستین حرف تا آخرین حرف آن را خواند و اگر جناب شیث حاضر بود، همانا اقرار می کرد که على از او بهتر آن را حفظ دارد. سپس تورات موسى را چنان خواند که اگر موسى حضور داشت، اقرار می فرمود که على بهتر از او آن را حفظ دارد. سپس زبور داود را خواند، همان گونه که اگر داود حضور می داشت چنان اقرار می نمود و پس از آن انجیل عیسى را همان گونه خواند که اگر عیسى به حضورش می آمد، همچنان اقرار مى کرد».13
قرائت قرآن قبل از نزول قرآن:
راوی گفت: وقتی جناب ابوطالب، علی (علیه السلام) را دید خوشحال شد؛ علی (علیه السلام) فرمود: «ای پدر! سلام و رحمت و برکات خداوند برتو باد.» سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) داخل شد. علی (علیه السلام) خودش را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حرکت داد و به چهره آن حضرت لبخند زد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد؛» سپس به اذن خدا سرفه ای کرد و شروع به خواندن سوره مومنون نمود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «همانا مؤمنین به سبب تو رستگار شدند؛ به خدا سوگند تو امیر و سرور آنانی؛ آن ها را از علوم خود اطعام میکنی و آن ها از علوم تو توشه برمی گیرند و به خدا سوگند تو دلیل و راهنمای آنانی و به سبب تو هدایت میشوند».14
حدیث صعصعه بن صوحان:
در لحظات احتضار حضرت علی (علیه السلام)، برخی شیعیان آن حضرت دور بستر ایشان بودند. یکی از آنها صعصعه بن صوحان بود؛ وی از رجال بزرگ شیعی و از خطباء معروف کوفه و از روات بزرگی است که علاوه بر علمای بزرگ شیعه، علمای اهل تسنن نیز (حتی صاحبان صحاح) روایت های او را از امیرالمومنین (علیه السلام) و ابن عباس نقل کرده اند و ایشان از اصحاب خاص امیرمومنان (علیه السلام) بوده است.
در آن حال، صعصعه عرض کرد: یا امیرالمومنین! مرا خبر دهید که شما افضل هستید یا آدم؟ حضرت فرمودند: «قبیح است که مرد خود را تعریف و تزکیه بنماید و لکن از باب «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ؛15 نعمت های خداداده خود را نقل کن» می گویم؛ من از آدم، افضل هستم. عرض کرد: به چه دلیل شما افضل از آدم هستید؟ حضرت بیاناتی فرمودند که خلاصه اش این است: «برای آدم، همه قسم وسایل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود؛ فقط از یک شجره گندم منع گردید و او از آن شجره منهیه خورد و از بهشت و جوار حضرت حق خارج شد. ولی خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود و من به میل و اراده خود، چون دنیا را قابل توجه نمیدانستم، از گندم نخوردم.»
عرض کرد: شما از نوح افضل هستید؟ فرمودند: «بله! زیرا نوح، قوم خود را دعوت کرد به سوی خدا، اما اطاعت نکردند. به علاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار رساندند تا درباره آنها نفرین نمود. اما من بعد از خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله) با آن همه صدمات و اذیت های فراوانی که از این امت دیدم، ابدا درباره آنها نفرین نکرده و صبر نمودم.»
عرض کرد: شما افضل هستید یا ابراهیم؟ فرمودند: «من افضل هستم. عرض کرد: چرا شما افضل هستید؟ فرمودند: «ابراهیم عرض کرد: پروردگارا! به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد. خداوند فرمود: آیا باور نداری؟ عرض کرد: آری باور دارم، اما می خواهم به مشاهده آن، دلم آرام گیرد؛ ولی ایمان من به جایی رسیده که گفتم اگر پرده ها کنار روند و کشف حجاب گردد، یقین من زیاد نخواهد شد.»
عرض کرد: شما افضلید یا موسی؟ فرمودند: «من از موسی افضل هستم؛ زیرا وقتی خداوند او را مامور کرد که برای دعوت فرعون به مصر برود، عرض کرد: «پروردگارا! من از فرعونیان یک نفر را کشتهام و میترسم که مرا به قتل رسانند. و (با این حال اگر از رسالت ناگزیرم) برادرم هارون را نیز که ناطقهاش فصیحتر از من است با من یار و شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق و ترویج کند که میترسم این فرعونیان سخت تکذیب رسالتم کنند.»16
اما وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جانب پروردگار متعال مرا مامور کردند که در مکه معظمه، بالای بام کعبه بروم و آیات اول سوره برائت را بر کفار قریش قرائت نمایم، با آنکه کمتر کسی بود که برادر یا پدر یا عمو یا دایی یا یکی از اقارب و خویشانش به دست من کشته نشده باشند، با همه اینها هیچ خوف نکرده و اطاعت امر نمودم و تنها رفتم و ماموریت خود را انجام دادم. آیات سوره برائت را بر آنها خواندم و مراجعت نمودم». (کنایه از آنکه فضیلت شخص با توکل به خداست و هر کس توکلش بیشتر در نزد خداوند با فضیلت تر است).
عرض کرد: شما افضل هستید یا عیسی؟ پاسخ فرمودند که: «من؛ زیرا همین که موقع وضع حمل جناب مریم رسید، به او وحی شد که از خانه بیت المقدس بیرون شو، زیرا: که این خانه محل عبادت است نه زایشگاه! پس او از بیت المقدس بیرون رفت و در میان صحرا، پای نخلی خشکیده، عیسی به دنیا آمد. اما هنگامی که مادرم فاطمه بنت اسد را درد زائیدن گرفت، در حالتی که میان مسجدالحرام بود به صاحب کعبه متمسّک گردیده و عرض کرد: «الهی! به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده، این درد زائیدن را بر من آسان گردان»؛ همان ساعت دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه را با ندای غیبی دعوت به داخل خانه نمودند که: ای فاطمه! داخل در خانه کعبه شو؛ و مادرم وارد شد و من در همان جا متولد شدم».17
پی نوشت:
(1)بحارالانوار ج38 ص47
(2)بحارالانوار ج15 ص203
(3)بحاراالانوارج35ص10
(4)بحارالانوارج35ص13
(5)همان ص 30
(6)همان
(7)همان ج 35 ص9
(8)همان ص 13
(9)علی ولیدالکعبع ص63
(10) بحارالانوار ج35 ص21
(11) ینابیع المودة لذوی القربى، ج ۲ ، ص ۳۰۶ ، بحارالانوار ج5 ص 673
(12) امالی شیخ طوسی ص 80
(13) بحارالانوار ج35 ص 22 ، 37 از امالی شیخ طوسی ص80
(14) الانوار النعمانیة ج1، ص27