در پانزدهمین قسمت از وقایع نگاری عاشورا به اتفاقات اولین روز اسارت اهل بیت پرداخته می شود و بعد از آن نقش پر رنگ و وظایف حضرت زینب سلام الله علیها بررسی می گردد. برگرفته از کتاب لهوف سیدبن طاووس .
اولین روز اسارت
چون عمر بن سعد از کربلا دور شد، جمعی از طایفه بنی سعد آمدند و بر آن بدن های خون آلود نماز گزاردند و آن ها را در همان مکانی که اکنون مشهور است، به خاک سپردند.
ابن سعد ملعون با اسیران آل پیغمبر به کوفه آمدند و چون نزدیک رسیدند، اهل کوفه برای تماشای آنان اجتماع کردند. زنی از بالای بام فریاد زد: « شما از اسیران کدام مملکت و کدام قبیله اید؟
در پاسخ گفتند: ما اسیران آل محمدیم، ما یادگاران رسول خداییم.
آن زن شیون زنان از بام فرود آمد و از خانه خود برای آنها جامه و لباس جمع کرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند. مردم رفته رفته جمع می شدند و با دیدن اوضاع نامناسب خاندان رسول الله به گریه می افتادند و ناله می زدند، ناگاه صدای رسا و بلندی را شنیدند، زینب دختر علی امیرالمومنین علیه السلام) این گونه سخن آغاز کرد:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. ستایش می کنم خدا را و درود می فرستم بر جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پدرم و فرزندان پاک و رستگار او. ای صاحبان مکر و خدعه! آیا بر ما گریه می کنید!؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و ناله های شما ساکت نگردد!
مَثل شما مَثل زنی است که رشته های خود را ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید.
شما مانند گیاهان مزبله ها هستید که قابل خوردن نیستید و به نقره ای می مانید که زینت قبور باشد و از آن استفاده نمی گردد. چه زاد و توشه زشتی برای خود در آن عالم ذخیره نمودید که موجب غضب خدا گردید و عذاب جاویدان برای شما آماده شد.
آیا پس از کشتن ما، بر ما گریه می کنید و خود را سرزنش می کنید!؟ آری، به خدا قسم زیاد گریه کنید و کم بخندید، همانا شما لکه ننگ و عار روزگار را به دامان خود افکندید، که به هیچ آبی نمی توان شست و شویش داد، چگونه شسته شود قتل پسر پیغمبر و سید جوانان اهل بهشت و آن کسی که در جنگ ها و گرفتاری ها ملجأ شما و در رویارویی با دشمنان، راهنمای شما بوده است و کسی که در سختی ها به او پناه می بردید و دین و شریعت را از او آموختید!
بدانید و آگاه باشید که گناه بزرگی به جا آوردید. دور باشید از رحمت خدا و هلاکت بر شما باد. به تحقیق که کوشش شما به نا امیدی کشید و دست های شما از رحمت خدا کوتاه شد و معامله شما، موجب زیان شما گردید. همانا به غضب خدا بازگشت نمودید و ذلت و بیچارگی شما را احاطه کرد.
وای بر شما ای اهل کوفه! آیا می دانید چه جگری از رسول خدا شکافتید؟! چه گوهری از او را آشکار ساختید و چه خونی از او را بر زمین ریختید؟! چه حرمتی از او هتک نمودید؟! کار زشت و ناشایسته ای انجام دادید و جنایت بزرگی مرتکب شدید؟!
بدون شک عذاب آخرت سخت تر و خوارکننده تر از عذاب دنیاست و در آن روز شما را یاوری نخواهد بود. پس این مهلتی را که خداوند به شما داده است شما را سبک نمی کند و از حد خود خارج نسازد، زیرا خداوند در انتقام تعجیل و شتاب نمی کند و نمی ترسد که خونخواهی او از دست برود. پروردگار شما در کمین و به انتظار شماست.
راوی می گوید: به خدا قسم آن روز مردم را حیران و سرگردان دیدم. آنان گریه می کردند و دستها را به دندان می گرفتند. پیرمردی را دیدم که در کنار من ایستاده و از اشک چشمش محاسنش تر شده است، درحالی که می گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد. پیران شما بهترین پیرها، جوانان شما بهترین جوانها و زنان شما بهترین زنها و خاندان شما بهترین خاندانها هستند که هرگز خوار و مغلوب نمی شوند.
ستون
بررسی نقش حضرت زینب (علیه السلام) نیاز به گفتاری مستقل دارد، اما کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود، به دلیل اهمیت این موضوع به برخی از آن اشاره می شود:
پرستاری و پاسداری از جان امام سجاد (علیه السلام):
با عنایت به بیماری امام سجاد
(علیه السلام) و لزوم توجه ویژه به ایشان در طول سفر، درکربلا و پس از آن، حتی در مجلس ابن زیاد، ایشان با پرستاری و پاسداری از حضرت نقش بسزایی در حفظ جان امام بر عهده داشتند. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: در شبی که پدرم صبح آن به شهادت رسید، عمه ام زینب پرستاری مرا به عهده داشت.
کنترل امور و سرپرستی زنان و کودکان که بیش از نیمی از کاروان را تشکیل داده بودند، و تمام امور داخل خیمه ها به ایشان سپرده شده بود، رابط بین خیمه ها و یاران امام (علیه السلام) هم ایشان بودند، هر گونه تماس و ابلاغ فرمان حسین (علیه السلام) با داخل حرم از طریق حضرت زینب(سلام الله علیها) انجام می شد. حتی زمانی که امام(علیه السلام) تصمیم به بردن علی اصغر به میدان می گیرند، خطاب به حضرت زینب(سلام الله علیها) می فرمایند:
خواهرم، فرزند کوچکم را بیاور تا با او وداع کنم. زینب طفل را از مادرش رباب می گیرد و به امام می دهد. حتی زمانی که علی اصغر نیز به شهادت می رسد، باز هم جنازه تیر خورده آن حضرت را به زینب (سلام الله علیها) میدهند تا او، آن را به داخل خیمه ها ببرد. زینب (سلام الله علیها) به عنوان نزدیکترین شخص به امام حسین (علیه السلام) بود و بعضا نگهداری اسرار امام (علیه السلام) نیز با این بانوی بزرگ بوده است. وی در مقامی بود که توانایی حفظ اسرار امامت را داشت و امام حسین (علیه السلام) هنگام شهادت و به سبب بیماری امام زین العابدین (علیه السلام) مطالبی به زینب (سلام الله علیها) فرمود و آن بانو دارای منزلت نیابت امام گردید.
حتی زمانی که امام سجاد (علیه السلام) از شدت ناراحتی با تکیه بر عصا برای حضور در میدان و یاری پدر از خیمه ها خارج می شوند، امام حسین(علیه السلام) به حضرت زینب می فرمایند: خواهرم علی را نگهدار و مگذار از خیمه بیرون بیاید تا زمین از نسل آل محمد (صلی الله علیه و آله) خالی نشود.
ایجاد آرامش در کاروانیان و دادن روحیه به زنان داخل حرم.
کنترل اوضاع داخلی خیمه ها توسط حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول عملیات جنگی روز عاشورا.
استمداد حضرت زینب (سلام الله علیها) از لشکریان سپاه دشمن به منظور اتمام حجت برای حمایت از امام حسین (علیه السلام).
حضور در جبهه نبرد برای روحیه و تقویت عزم جوانان و رزمندگان برای فدا کردن خود در رکاب امام حسین (علیه السلام)
اخذ وصیت نامه امام حسین (علیه السلام) و رسانیدن آن به امام زین العابدین (علیه السلام) بعد از بهبود بیماری.
خودداری زنان و کودکان در استفاده از صدقات که بیانگر تلاش این عزیزان در اجرای فرامین الهی در آن موقعیت بحرانی است.
برگزاری مجلس سوگواری برای امام و سایر شهیدان کربلا.
بیان خطبه ها و سخنرانی های روشنگر و هدایتگر در طول مسیر حرکت کاروان.
احیای سنت برگزاری چهلم (اربعین) برای شهیدان کربلا در بازگشت کاروان از کربلا.
جلوگیری از اجرای نقشه های یزیدیان در هر مرحله از حرکت کاروان و نهایتا حفظ جان و سلامتی کودکانی که در کاروان اسیران مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار می گرفتند.
در پانزدهمین قسمت از وقایع نگاری عاشورا به اتفاقات اولین روز اسارت اهل بیت پرداخته می شود و بعد از آن نقش پر رنگ و وظایف حضرت زینب سلام الله علیها بررسی می گردد. برگرفته از کتاب لهوف سیدبن طاووس .
اولین روز اسارت
چون عمر بن سعد از کربلا دور شد، جمعی از طایفه بنی سعد آمدند و بر آن بدن های خون آلود نماز گزاردند و آن ها را در همان مکانی که اکنون مشهور است، به خاک سپردند.
ابن سعد ملعون با اسیران آل پیغمبر به کوفه آمدند و چون نزدیک رسیدند، اهل کوفه برای تماشای آنان اجتماع کردند. زنی از بالای بام فریاد زد: « شما از اسیران کدام مملکت و کدام قبیله اید؟
در پاسخ گفتند: ما اسیران آل محمدیم، ما یادگاران رسول خداییم.
آن زن شیون زنان از بام فرود آمد و از خانه خود برای آنها جامه و لباس جمع کرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند. مردم رفته رفته جمع می شدند و با دیدن اوضاع نامناسب خاندان رسول الله به گریه می افتادند و ناله می زدند، ناگاه صدای رسا و بلندی را شنیدند، زینب دختر علی امیرالمومنین علیه السلام) این گونه سخن آغاز کرد:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. ستایش می کنم خدا را و درود می فرستم بر جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پدرم و فرزندان پاک و رستگار او. ای صاحبان مکر و خدعه! آیا بر ما گریه می کنید!؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و ناله های شما ساکت نگردد!
مَثل شما مَثل زنی است که رشته های خود را ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید.
شما مانند گیاهان مزبله ها هستید که قابل خوردن نیستید و به نقره ای می مانید که زینت قبور باشد و از آن استفاده نمی گردد. چه زاد و توشه زشتی برای خود در آن عالم ذخیره نمودید که موجب غضب خدا گردید و عذاب جاویدان برای شما آماده شد.
آیا پس از کشتن ما، بر ما گریه می کنید و خود را سرزنش می کنید!؟ آری، به خدا قسم زیاد گریه کنید و کم بخندید، همانا شما لکه ننگ و عار روزگار را به دامان خود افکندید، که به هیچ آبی نمی توان شست و شویش داد، چگونه شسته شود قتل پسر پیغمبر و سید جوانان اهل بهشت و آن کسی که در جنگ ها و گرفتاری ها ملجأ شما و در رویارویی با دشمنان، راهنمای شما بوده است و کسی که در سختی ها به او پناه می بردید و دین و شریعت را از او آموختید!
بدانید و آگاه باشید که گناه بزرگی به جا آوردید. دور باشید از رحمت خدا و هلاکت بر شما باد. به تحقیق که کوشش شما به نا امیدی کشید و دست های شما از رحمت خدا کوتاه شد و معامله شما، موجب زیان شما گردید. همانا به غضب خدا بازگشت نمودید و ذلت و بیچارگی شما را احاطه کرد.
وای بر شما ای اهل کوفه! آیا می دانید چه جگری از رسول خدا شکافتید؟! چه گوهری از او را آشکار ساختید و چه خونی از او را بر زمین ریختید؟! چه حرمتی از او هتک نمودید؟! کار زشت و ناشایسته ای انجام دادید و جنایت بزرگی مرتکب شدید؟!
بدون شک عذاب آخرت سخت تر و خوارکننده تر از عذاب دنیاست و در آن روز شما را یاوری نخواهد بود. پس این مهلتی را که خداوند به شما داده است شما را سبک نمی کند و از حد خود خارج نسازد، زیرا خداوند در انتقام تعجیل و شتاب نمی کند و نمی ترسد که خونخواهی او از دست برود. پروردگار شما در کمین و به انتظار شماست.
راوی می گوید: به خدا قسم آن روز مردم را حیران و سرگردان دیدم. آنان گریه می کردند و دستها را به دندان می گرفتند. پیرمردی را دیدم که در کنار من ایستاده و از اشک چشمش محاسنش تر شده است، درحالی که می گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد. پیران شما بهترین پیرها، جوانان شما بهترین جوانها و زنان شما بهترین زنها و خاندان شما بهترین خاندانها هستند که هرگز خوار و مغلوب نمی شوند.
ستون
بررسی نقش حضرت زینب (علیه السلام) نیاز به گفتاری مستقل دارد، اما کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود، به دلیل اهمیت این موضوع به برخی از آن اشاره می شود:
پرستاری و پاسداری از جان امام سجاد (علیه السلام):
با عنایت به بیماری امام سجاد
(علیه السلام) و لزوم توجه ویژه به ایشان در طول سفر، درکربلا و پس از آن، حتی در مجلس ابن زیاد، ایشان با پرستاری و پاسداری از حضرت نقش بسزایی در حفظ جان امام بر عهده داشتند. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: در شبی که پدرم صبح آن به شهادت رسید، عمه ام زینب پرستاری مرا به عهده داشت.
کنترل امور و سرپرستی زنان و کودکان که بیش از نیمی از کاروان را تشکیل داده بودند، و تمام امور داخل خیمه ها به ایشان سپرده شده بود، رابط بین خیمه ها و یاران امام (علیه السلام) هم ایشان بودند، هر گونه تماس و ابلاغ فرمان حسین (علیه السلام) با داخل حرم از طریق حضرت زینب(سلام الله علیها) انجام می شد. حتی زمانی که امام(علیه السلام) تصمیم به بردن علی اصغر به میدان می گیرند، خطاب به حضرت زینب(سلام الله علیها) می فرمایند:
خواهرم، فرزند کوچکم را بیاور تا با او وداع کنم. زینب طفل را از مادرش رباب می گیرد و به امام می دهد. حتی زمانی که علی اصغر نیز به شهادت می رسد، باز هم جنازه تیر خورده آن حضرت را به زینب (سلام الله علیها) میدهند تا او، آن را به داخل خیمه ها ببرد. زینب (سلام الله علیها) به عنوان نزدیکترین شخص به امام حسین (علیه السلام) بود و بعضا نگهداری اسرار امام (علیه السلام) نیز با این بانوی بزرگ بوده است. وی در مقامی بود که توانایی حفظ اسرار امامت را داشت و امام حسین (علیه السلام) هنگام شهادت و به سبب بیماری امام زین العابدین (علیه السلام) مطالبی به زینب (سلام الله علیها) فرمود و آن بانو دارای منزلت نیابت امام گردید.
حتی زمانی که امام سجاد (علیه السلام) از شدت ناراحتی با تکیه بر عصا برای حضور در میدان و یاری پدر از خیمه ها خارج می شوند، امام حسین(علیه السلام) به حضرت زینب می فرمایند: خواهرم علی را نگهدار و مگذار از خیمه بیرون بیاید تا زمین از نسل آل محمد (صلی الله علیه و آله) خالی نشود.