نمایشگاه با زلال غدیر
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر( متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
در سال دهم هجری در مدینه اعلام گردید که رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – عازم سفر حج می باشد تا در این سفر حج را قولاً و عملاً به مسلمانان بیاموزند، این خبر باعث شادی و خوشحالی مسلمانان شد، چون مسلمانان سالیان درازی بود که منتظر چنین روزی بودند؛ که عزت و عظمت و قدرت اسلام را مشاهده کنند و یک فریضه دینی را نیز از پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – بیاموزند.
این اولین و آخرین سفر حج رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – بعد از هجرت به مدینه منوره بود. جمعیت زیادی از مردم مدینه و از مسلمانان سایر مناطق عازم حج شدند، به طوری که مورخان اسلامی این جمعیت را بالغ بر 120 هزار نفر ثبت نمودند. پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- با جمعیت انبوهی که ذکر شد، پنج روز مانده به آخر ذی القعده از مدینه خارج شدند و به سوی مکه حرکت نمودند، پس از 10 روز به مکه رسیدند، بعد از انجام مراسم حج در روز 18 ذی الحجه به وادی غدیر خم [غدیر در لغت به معنی آبگیر یا برکه می باشد و خُم اسم منطقه است ] رسیدند.
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – با توجه به دستور خدای متعال : « یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَّبِکَ … »(1)
«ای رسول خدا آن فرمان و دستوری که از سوی خداوند بر تو نازل گردیده به مردم ابلاغ بنما که اگر چنین نکنی رسالت خدا را ابلاغ ننموده ای و خداوند تو را از خطرات مردم محافظت می نماید و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.»
از این بیان که خداوند می فرماید: چنان چه این مطلب را به مردم نرسانی رسالت خداوند را ابلاغ نکرده ای، اهمیت و حساسیت موضوع مشخص می شود. بنابراین لازم بود قبل از این که قبایل مختلف متفرق شوند پیام الهی به گوش همه برسد تا جای هیچ بهانه ای نباشد. لذا پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – دستور توقف دادند. هم چنین آنها که جلوتر رفته بودند بازگشتند و صبر کردند آنهایی که عقب مانده بودند به قافله برسند، دستور توقف در گرمای طاقت فرسا و در وسط بیابان برای مردم سؤال برانگیز بود. پس از تجمع کامل افراد و اقامه نماز پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – دستور دادند، زیر چند درخت بزرگ را جاروب کرده و برای این که در آینده دور یا نزدیک کسی مدعی نشود که از زیادی جمعیت حضرت را ندیدم و سخن ایشان را نشنیدم که چه فرموده و درباره چه چیزی امر به اجتماع نموده بنابراین پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – دستور دادند، از جهاز شتران منبری برپا نمایند و پس از آماده شدن منبر پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم – بالای منبر رفته و حضرت علی – علیه السلام – را نیز با خود بالا بردند.
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – خطبه با فصاحت و بلاغت خود را به گونه ای صریح و روشن و آشکار و دور از هر گونه ابهام و با کمال صلابت و جدیت در برابر آن جمعیت بزرگ و اجتماع بی نظیر ایراد فرمودند.
خطبه غدیر را می توان به چند بخش دسته بندی کرد:
پس از ستایش پروردگار فرمودند: ای مردم چیزی نمانده که من دعوت حق را لبیک بگویم و از میان شما بروم و فرمودند: من دو چیز گرانقدر در میان شما می گذارم ، یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیتم. حال پس از من چگونه با این دو یادگار رفتار می کنید. ای مردم بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و در عمل به آنها کوتاهی نکنید که هلاک می شوید.
آنگاه در مقابل دیدگان جمعیت دست حضرت علی – علیه السلام- را به عنوان اولین امام از اهل بیت – علیهم السلام – بلند کردند و پرسیدند:
سزاوارتر بر مؤمنان از خود آنها کیست ؟ حاجیان فریاد برآوردند ، خدا و پیامبرش. آنگاه پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – با صدایی رسا فرمودند: خدا مولا و صاحب اختیار من و من مولا و صاحب اختیار مؤمنانم؛ هر کس را من مولایم ، علی مولای اوست. خداوندا کسانی که علی را دوست دارند دوست بدار و آنان که دشمنش می دارند دشمن بدار.
در خطبه غدیر خُم، پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم – نه تنها حضرت علی- علیه السلام – را به عنوان امام و ولی بلافصل خود معرفی نمودند بلکه تمامی ائمه – علیهم السلام – را به نام معرفی نمودند و خط مشی کلی اسلام تا قیام قیامت را مشخص نمودند. و مردم را از مخالفت با این دستور برحذر داشتند. و اعلام نمودند که خدای متعال راضی شدند به این که دین اسلام، دین شما می باشد؛ یعنی اسلام بدون امامت امیرالمؤمنین معنی و مفهوم ندارد .و لازم بود بعد از اعلام جانشینی امیرالمؤمنین– علیه السلام – از مردم به صورت زبانی و عملی بیعت گرفته شود و پس از گرفتن بیعت شفاهی، پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – دستور دادند ، خیمه برپا کنند یکی برای خود و دیگری حضرت علی – علیه السلام -.
گفت با اصحاب پیغمبر تمام این کلام خوش ادا و با نظام
با شما ای مردمان با وفا … نیستم اولی تر از نفس شما ؟
جمله گفتند از طریق مهتری تو به ما از نفس ما اولی تری
گفت : هر کس را منم مولای او پس علی مولای او باشد نکو
حیدر از فرمان رب کائنات شد ولی بر مؤمنین و مؤمنات
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر( متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
امیرالمؤمنین- علیه السلام-
سخن از امیرالمؤمنین است سخن از کسی است که جانشینی بلافصل و به حق رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- از آن اوست. از اول خلقت، از آن هنگام که رسول الله، رسول الله بوده وجود مقدس امیرالمؤمنین– علیه السلام- نیز امیرالمؤمنین و خلیفه رسول رب العالمین بوده است. این لقب آسمانی، همیشگی و منحصر به ایشان بوده و خواهد بود.
از خالد بن یزید نقل شده که او از امام باقر – علیه السلام – نقل کرد که ایشان فرمودند: اگر نادانان این امت می دانستند که چه زمانی علی – علیه السلام – امیرالمؤمنین نامیده شد، ولایت و اطاعت او را انکار نمی کردند. گفتم : چه وقت ایشان امیرالمؤمنین – علیه السلام – نامیده شد؟ فرمودند: هنگامی که خدای از فرزندان آدم پیمان گرفت و بدین سان جبرئیل آن را به محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – نازل کرده، و هنگامی که پروردگارت از بنی آدم از پشت آنان فرزندانش را گرفت و آنان را شاهد بر خودشان قرار داد که آیا من پروردگار شما نیستم؟ این که محمد رسول من و این که علی- علیه السلام- امیرالمؤمنین نیست؟گفتند: آری.سپس امام باقر- علیه السلام- فرمودند: به خدا قسم به تحقیق خدای او را به نامی نامید که قبل از او کسی را به آن ننامیده بودند.1
علی- علیه السلام- فرمودند : رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- فرمودند: هنگامی که من به معراج برده شدم ، به جایی رسیدم که از سر دو کمان نیز نزدیک تر به پروردگارم بودم. پس پروردگارم به من وحی فرمود آن چه را که وحی فرمود، سپس فرمود: یا محمد! علی بن ابی طالب – علیه السلام – را امیرالمؤمنین بخوان، که قبل از او کسی را به این نام ننامیده و هیچ کسی را بعد از او به این نام نخواهیم نامید .2
برای فهم یک واژه و کاربرد آن می باید از دو مفهوم استفاده کرد یکی مفهوم لغوی، که با مراجعه به فرهنگ لغت قابل دستیابی است و دیگری مفهوم اصطلاحی،که اگر مربوط به دین باشد با مراجعه به کتب تفاسیر و احادیث می توان به مفهوم آن پی برد. واژه امیرالمؤمنین لغتی عربی است که از دو کلمه امیر و مؤمنین تشکیل شده است که به هم اضافه شده اند.
امیر از نظر لغوی معنای امارت و پادشاهی و ریاست می دهد و در نگاه اول به نظر می رسد که معنای این کلمه بر مؤمنین است و شخصی بر مسند قدرت نشسته و دستور می دهد و حکم می کند و مؤمنین همه مانند کارگزاران قصر و یا مقر فرماندهی وی دست به سینه ایستاده اند. اما معنای اصلی که در دل امارت بر مؤمنین نهفته است، همان ولایت است و ولایت را که خود بررسی مفصلی می خواهد ما فقط با استفاده از یک حدیث از وجود مقدس امام رضا – علیه السلام- که بسیار زیبا امام را توصیف کرده تشریح می کنیم تا مفهوم ولایت و امامت و امارت به ذهن کمی نزدیکتر شود.
امام رضا – علیه السلام- امام را پدری شفیق ( بسیار دلسوز ) و مادری مهربان برای طفل صغیر و برادری دلسوز معرفی کرده و چه تمثیلی از این زیباتر. اگر کمی در این معنا دقت کنیم می بینیم که اولین معنایی که در ولایت و امامت نهفته است مهر و محبّت است. همان گونه که پدر و مادر حاضرند گرسنه بخوابند اما فرزندشان سیر باشد، حاضرند با یک لباس کهنه و مندرس بگردند اما کودکشان به خواسته هایش برسد و از همه نوع فداکاری دریغ نمی کنند، تا فرزندشان به جایی برسد، امام هم محبتی به این عظمت خداوند به قلبش عطا نموده و برای تمام انسان ها مانند پدر دلسوزی است که سعادت انسانها را می خواهد و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نمی کند. حال چنین پدری اگر به فرزندش در این راستا فرمانی دهد، دستوری دهد، فرزند که خود را کامل به ولایت پدر سپرده، به حرف او گوش نخواهد داد؟ این اطاعت از فرمان، از روی محبّت و اطمینان است. چرا که می داند اگر دستش در دست پدر باشد گم نخواهد شد. اگر پیرو حرف وی باشد به جای بدی نخواهد رفت.
حال مؤمن چه کسی است؟ کسی که ایمان دارد. ایمان چیست؟ ایمان مصدر باب افعال از ریشه امن است. پس ایمان مقوله ایست که به امنیت برمی گردد. با استناد به روایات می فهمیم که ایمان یک مقوله قلبی است و رتبه ای بالاتر از اسلام که اقرار به لسان است دارد چون در آیات قرآن کریم داریم که: « قالت الاعراب ءامنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم و ان تطیعوا الله و رسوله لایلتکم من اعملکم شیئاً ان الله غفور رحیم » عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم بگو:« شما ایمان نیاورده اید ، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است؛ و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی کند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»3
مقوله های قلبی همیشه اثرات ظاهری روی اعضاء و جوارح دارند. لذا مؤمن مشخصاتی دارد که در این جا نمی خواهیم بیشتر در این مورد صحبت کنیم و با مراجعه به احادیثی که در این باب آمده می توان به آن پی برد.فقط همین طور بدانیم که مؤمن کیست که هم در خود امنیت دارد ( در قلب و در افعال و حرکات ) و هم این امنیت در مورد دیگران از وی صادر می شود. یعنی دیگران ایمن اند از آزار و اذیت وی. و هر چه از او سر می زند امنیت به همراه دارد.
نقطه مخالف ایمان کفر است، که به معنای پوشاندن است، پوشاندن این حقیقت امنیت قلبی می باشد
حال برای این که بدانیم « امیرالمؤمنین » چه کسی است، کافی است به احادیث معتبر در این زمینه و در بین آنها به متواتر ترین حدیث که خطبه غدیر می باشد مراجعه نمائیم، در این خطبه شریفه، رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – صراحتاً می فرماید که:
الا و ان الله عزوجل قال و انا قلت عن الله عزوجل الا انه لیس امیرالمؤمنین غیر اخی هذا و لا تحل امره المؤمنین بعدی لاحد غیره …
آگاه باشید که خدای عزوجل گفت و من از جانب خدای عزوجل گفتم، آگاه باشید امیرالمؤمنین نیست جز این برادرم و حلال نیست امارت مؤمنین بعد از من، بر احدی غیر از او …
این حدیث متواتر که مورد توافق علمای شیعه و سنی می باشد صراحتاً امیرالمؤمنین را معرفی نموده و می فرماید که حلال نیست امارت مؤمنین بعد از وجود مقدس رسول خدا بر احدی غیر از حضرت علی – علیه السلام- .
ولکن منافقان کور دل کردند آن چه نباید. ولی می بینیم این لقب شریف را حتی به دشمنان طراز اوّل خدا و دین خدا که شمشیرشان را از رو بسته اند هم داده اند.
معهذا آنچه از حضرتش غصب شد امارت ظاهری و دنیوی بود و ضرر آن جز به دنیاپرستان نمی رسد، چرا که اگر تمام دانش آموزان دنیا جمع شوند و بگویند که دو دوتا می شود سه تا، از حقیقت دو دوتا چیزی کم نمی شود و آن چه می ماند جهلی است که گریبانگیر همه آنها شده. و لذا آن چه « نص » است و از جانب پروردگار، بندگان را در آن راهی نیست و خداوند می فرماید:
« یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یأبی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکفرون »
« آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند، هرچند کافران ناخشنود باشند. »4
1 بحارالانوار 37/311
2 بحارالانوار37 /290
3 سوره حجرات/ آیه 14
4 سوره توبه/ آیه32
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر( متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
جلسه اول
1- خطبه
2- قال علِی بن موسی الرضا- علیه اسلام- : الامام الانیس الرفیق و والدالشفیق و اخ الشقیق و ام البربالولد الصغیر…..
3- الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه ا میرا لمومنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-
تبریکات و خوشامدگویی، دعا و…….
4- آیا پدرانمان را ما انتخاب کرده ایم ؟
اگر ما انتخاب می کردیم در پایان هر دوره از زندگی کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری بر اساس نیازهایمان پدرانی متفاوت می پسندیدیم. درکودکی پدرانی که اسباب بازی زیاد می خرند و ما را بردوش خود سوار می کنند و….در نوجوانی پدرانی که دوچرخه ی بهتر می خرند و امر و نهی نمی کنند و به بازدید فعالیت های ورزشی و اجتماعی ما می آیند و……..در جوانی پدرانی که پا به پای ما تانیمه های شب فوتبال تماشا می کنند و از درس و تحصیل ماسؤال نمی کنند و بهترین لباسها را به سلیقه ما می خرند و… و همینگونه در دوره های سنی مختلف نیازهای مارا مرتفع می نمایند.
اما همه ما می دانیم که پدرانمان را خود انتخاب نکرده ایم و انتخاب خداوند بهترین انتخاب و برترین گزینه بوده است. چرا؟
چون پدری به ما عطا کرده است که دائم درحال تغییر و تحول است تغییر و تحولی که بتواند نیازهای ما را پاسخ دهد. پدری که می تواند بطور همزمان چند فرزند در دوره های سنی مختلف را حمایت کند و نیازهایشان را مرتفع سازد. گزینش خداوند بهترین انتخاب بود بدلیل اینکه هیچیک از ما حاضر نیستیم پدرانمان را با هیچ چیز عوض کنیم حتی با پدرانی بهتر، او پدری دوست داشتنی است حتی اگر نقاط ضعف بسیارداشته باشد.
انتخاب الهی بهترین انتخاب بود زیرا امروز در این جمع کسانی که پدرانشان را ازدست داده اند حاضرند هر هزینه و زحمتی را تقبل کنند، تا ثانیه هایی پدر را کنار خود داشته باشند ودست نوازش او را برسرخود حس نمایند (طلب مغفرت برای پدران در گذشته جمع و سؤال از بعضی از مدعوین که چقدر حاضرند بدهند تا پدر لحضاتی زنده شود و در این عید عزیز به دست بوسش بروند) این پدر را خداوند انتخاب نموده و قلب اورا خداوند نسبت به ما مهربان کرده است امر نهی او جز خیر خواهی برای ما نیست نگرانی او و دعای او، شبانه روز بدرقه راه ماست، بیماری ما و مشکلات ما قلب او را به درد می آورد و………..
5- عزیزان !! همانگونه که پدر را خدا انتخاب نموده است ونیکوترین انتخاب بوده است پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- و اوصیاء ایشان را نیزخداوند انتخاب کرده است و این نیز قطعأ برترین انتخاب و مناسب ترین گزینه بوده و خواهد بود.
پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- در خطبه غدیر در فرازی گهربار می فرماید :
(ای مردم این مطلب را درباره او (علی بن ابیطالب ) بدانید و بفهمید و بدانید که خداوند او رابرای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است …..وبعد از من علی صاحب اختیارشما وامام شما به امر خداوند است……..اوست امام مبین که خداوند در سوره یاسین ذکر کرده است… ازطرف خداوند به او امرکردم در جایگاه من بخوابد او هم درحالی که جانش رافدای من کرده بود در جای من خوابید….ای مردم او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است و او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است …. ای مردم او از طرف خداوند امام است ….بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است ومی گوید :هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من براو باد ….بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عزوجل می گویم بدانید امیرالمؤمنینی جز این برادرم نیست ….)
انتخاب امیرالمؤمنین و اوصیابعد ازایشان به گواهی رسول خدا که(ما ینطق عن الهوی است )
الهی بوده وخداوند یر بشریت منت نهاده وبرترین مخلوقات خویش را بعد از رسولش ولی
وامام ما قرار داده است .
یکی از نشانه های این انتخاب حق آیات ابتدایی سوره معارج است .که شان نزول این آیات در کتب تفسیر در روز گرامی غدیر وراجع به سوال کننده ایست که از رسول خدا می پرسد انتخاب پسر عمویت انتخاب توبوده است یا انتخاب خدا !!! .
نشان بارز دیگر دراین مبحث آیه ابلاغ است : (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک )
از جانب پروردگارت لذا ما شیعیان ائمه خود را ولی خدا میدانیم وحجت خدا می نامیم و همواره شکرگذار این نعمت هستیم (الحمد … الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام- )
6- بازگشت به حدیث شریف رضوی در مطلع کلام و بارز نمودن والد الشفیق آری امام همان پدر واقعی و مهربان ماست. حضرت رضا- علیه السلام- نفرمودند مانند پدر مهربان بلکه فرمودند پدر مهربان( اشاره به این نکته معارفی که کلام ائمه خالی از هر شائبه غیر واقعی مانند غلو یا اغراق است) و این بیان شانی از شون ائمه در خلقت تکوینی خدای متعال است. امام پدری بسیار مهربان است. قلب او را خداوند نسبت به ما مهربان کرده است. و غدیرخم جلوه گاهی بود که رسول ، خدا، این پدر مهربان و امیر و سرسلسله پدرانی بزرگوار را به روی دست بلند نمودند و فیض رحمان را کامل بلکه اکمل نمود((الیوم اکملتُ لکم….))آری او ابوتراب بود پدر خاک و ما هم آرزو می کنیم خاک آستان او و فرزندانش بوده و باشیم.
دریغ و صد افسوس که مردمان به بیراهه رفتند و انتخاب الهی را نادیده انگاشته دست به انتخاب زدند. خود را جایگزین خدا کردند و پشت بر پدر خود نموده و او را از شأن خلافت ظاهری اش دورکردند اما او همچنان پدر است شأن پدر بودن او را خدا به او عنایت کرده است لذا تا ابد پدر فرزندانی خواهد بود که او را پذیرفته اند. آری او ابوتراب است و شیعیان او تراب خداوند متعال در سوره نباءآخرین آیه شریفه می فرماید:
« انا انذرناکم عذا بأ قریبأ یوم ینظر المرأ ماقدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا»
به درستیکه هشدار می دهم شما را به عذابی نزدیک در آن روزی که در مقابل روی تان خواهید دید وکافر می گوید ای کاش خاک بودم .
در تفسیر کنز الدقائق ذیل این آیه شریفه ازکتاب علل الشرایع نقل می کند : تراب ای شیعه علی و ازتفسیر علی ابن ابراهیم: ترابا ای علو یا و از تفسیرشرح الایات الباهرات: علویا یوالی
اباتراب
7- مرور مجدد بحث و نتیجه گیری و دعا و توجه و تذکر به امام زمان- علیه السلام- به عنوان پدر مهربان و واقعی عصر ما.
اصول کافی جلد 1 صفحه 286 باب نادر و جامع فی فضل الامام
خطبه غدیر ترجمه کتاب اسرار غدیر
سوره النجم آیه 3 و 4
سوره معارج آیات 1 الی 3 رجوع شود به تفسیر کنزالدقائق جلد13 صفحه428 از انوارالتنزیل ج2 ص502 شأن نزول آیه(نظرابن حارث)سؤال کننده بود.و مورد عذاب واقع شد.
سوره مائده آیه67
سوره نباء آیه 40
تفسیر کنزالدقائق جلد14
جلسه دوم
1- خطبه
2- فان کنت باشوری ملکت امورهم فکیف بهذا والمشیرون غیب شعر امیرالمؤمنین: پس اگرقرار بود امور مملکت بوسیله شوری انجام شود پس چگونه است که اهل مشورت غایبند.
3- تبریکات، دعا، خوشامدگویی….
4- درصورتی که جلسه اول سخنرانی قبلا دراین مجلس اجرا شده است خلاصه مباحث قبل طرح شود.
5- اهل مشورت چه کسانی هستند؟ بهتر است با چه کسانی مشورت کنیم؟ آیا باید همه مردم طرف مشورت باشند یا عده ای خاص؟
بطور مثال: شما سرما خورده اید با چندین نفرمشورت می کنید اگر همگی بگویند سرکه یا خربزه برای شما خوب است اما در این بین یک پزشک بگوید سرکه برای شما ضرر دارد عقل حکم می کند به این مشورت واین مشاورمتخصص گوش کنید در واقع مشورت شما از ابتدا اشتباه بزرگی بوده است و اگر به حرف آنها گوش می دادید بیماری شما نه تنها برطرف نمی شد بلکه افزایش پیدا می کرد. در حل مسائل قضایی عقل حکم می کند با وکیل دعاوی که متخصص در امور قضایی است مشورت کنید در بقیه موارد هم همینطور پس اهل مشورت حتمأ باید در موردی که با آنان مشورت می شود متخصص باشند و تجربه بشری نیز چنین گواهی می دهد امروز در تمام دنیا مردم نمایندگانی را در مجالس قانونگذاری خود انتخاب می کنند که هر یک در امری متخصص است و در هر مجلس کمیسیون های تخصصی تشکیل می شود و بررسی هر طرح ولایحه ای اولأ توسط کمیسیون متخصص در آن مورد بررسی و نظرات کارشناسی به بقیه نمایندگان منتقل می شود سپس رأی گیری و تصمیم نهایی اتخاذ می گردد پس اهل مشورت متخصصین هستند.
حال ببینیم در سقیفه چه اتفاقی افتاد! آیا همه اهل سقیفه متخصص در امر انتخاب جانشین برای رسول خدا بودند آن هم امری به این مهمی! ثمره ای در میان بود به نام اسلام نوپا که با زحمات بسیارپیامبر و اصحاب گرانقدرش و همچنین خون های بسیاری که به پای آن ریخته شده بود و در طول حیات پیامبر این ثمره حفظ شده بود. توجه کنید این آخرین دین الهی است قرار نیست بعد از این پیامبری بیاید و آئین جدیدی بیاورد. و از این جهت اهمییت این انتخاب بسیار عظیم بود. می خواهیم بدانیم چه کسانی در سقیفه گرد هم جمع شدند و برای اسلام و آینده آن تصمیم گرفتند. ما منکر اصل اصیل شوری و مشورت نیستیم اما می خواهیم بدانیم چه شخصیت هایی برای ما و آیین رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- تصمیم گرفتند. در پاسخ و در معرفی اهل سقیفه همین بس که امثال مغیره بن شعبه مشهورترین زناکار در دوره جاهلیت و پس ازاسلام یکی از آنان بوده است.
او در دوران خلفا والی بصره بود عمربن خطاب به علت زنا او را از استانداری بصره عزل نمود و سپس او را والی کوفه نمود! او اولین کس بود که در اسلام رشوه داد. عثمان او را در استانداری کوفه ابتدا ابقا کرد و بعد او را عزل نمود و معاویه مجدداً او را والی کوفه نمود و تا زمان مرگش در همان جا بود.وی در طول زندگی جزء بدنامی از خود یادگاری به جا نگذاشت. او از حمله کنندگان به حضرت زهرا- علیها السلام- بوده است.
از دیگر اشخاصی که در سقیفه حضور داشتند و در این شورا صاحب رأی بوده اند شخصی است به نام ابو عبیده جراح او از حمله کنندگان به خانه صدیقه طاهره- سلام الله علیها- بود. او از کسانی است که پس ازتحریم شرابخواری دراسلام و در زمان حیات رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- همراه عده ای از اصحاب در مجلس شرابخواری شرکت نموده و شراب خورد. وی از کسانی است که قصد ترور پیامبر را در عقبه تبوک داشت. او در ترور پیامبر در عقبه هرشی نقش داشته است. برای شناسایی بهتر این شخصیت ها! و آشنایی با آنها رجوع کنید به جلد 28 بحار صفحات 100 به بعد امیرالمؤمنین- علیه السلام- به همین نکته اشاره دارند و خطاب به عثمان ابن عفان می فرمایند: «و فان کنت با شوری ملکت امورهم کیف بهذا والمشیرون غیب اهل مشورت غایبند.
اشاره کردیم امری که فقط در صلاحیت خدا و رسولش قرار داشت به غیر سپرده شد و آن هم غیر این چنینی که نه تنها صلاحیت ندارند بلکه از هیچ سابقه خوبی هم در اسلام برخوردار نبودند.انسانهایی که بر دایره نفاق هم پیمان شده بودند تا نگذارند پیام غدیر به ظهور برسد و اسباب گمراهی خلقی را باعث شدند.
اما می دانیم که آنان موق نشدند شان ولایت و سرپرستی و پدری امیرالمؤمنین ابوتراب- علیه السلام- را که خداوند به او اعطا نموده است از وی بستانند بلکه فقط شأن حکومت و خلافت ظاهری حضرت را از اوغصب نمودند. و کردند آنچه کردند. خلاصه مباحث طرح شود.
تذکر مجدد به شأن پدر بودن ائمه- علیهم السلام- و آرزوی ظهور و ارث غدیر و پدر واقعی عصر ما امام عصر- علیه السلام- .
دیوان علی بن ابیطالب(علیه السلام) خطاب به عثمان ص 160 و شرح نهج البلاغه ج 18 ص 416
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه مغیره را با ام جمیل از زنان بدنام وقت مشهور می داند.الغدیر /6 صفحه 137
اسدالغابه/جلد4 صفحه471
الکوکب الدری/جلد1صفحه194
غدیر/جلد7صفحه99
خصال شیخ صدوق / جلد2 صفحه499
بحار/جلد28 صفحه128
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر( متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
با تبریک و تهنیت به مناسبت ایام عید الله الاکبر به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر – عجل الله تعالی فرجه الشریف– همچنین عرض تبریک و تهنیت به ساحت مقدس بی بی دو عالم فاطمه زهرا – سلام الله علیها – و رسول اکرم – صلوات الله علیه – و وجود مقدس امیر المومنین – علیه السلام – .
عیدی فرا می رسد که همه انبیاء .و اولیاء مسرورند، همه فرشتگان و ملائکه خدای متعال شادند و عیدی است که همه مؤمنین عالم از ابتدای تاریخ تا انتهای قیامت چشم دل به این عیدالله الاکبر دارند .
عید اعلام ولایت امیرالمؤمنین از طرف رسول خدا – صلی الله علیه واله – به همه عالمیان. روز معرفی شخصیتی که رسول اکرم می فرماید: به برادرم علی فضائلی داده شده است که از فراوانی به شماره در نمی آید. پس هر کس فضیلتی از فضائل او را یاد آورد در حالی که بدان اعتراف دارد خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشاید و هر که فضیلتی از فضایل او را بنگارد مادامی که نشانی از این نگارش باقی است فرشتگان برای او طلب غفران کنند و هر کس به فضیلتی از فضایل او گوش سپارد خداوند برگناهان شنیداری او پرده عفو کشد و هرکه به نگاشته ای در فضایل او نظر بیفکند خداوندگناهان چشم او را ببخشد
این حدیث و دهها حدیث مشابه که ذکر فضایل و مناقب امیرالمومنین است گویای این واقعیت است که امیر المؤمنین(علیه السلام) تنها یک شخصیت تاریخی نیست که یک روزی به دنیا آمدند و عمر مبارکشان 63 سال بود و روزی هم به شهادت رسیدند و با شهادتشان پرونده وجودشان بسته شد. امیر المؤمنین(علیه السلام) از ابتدای خلقت امیر المؤمنین اند و تا روز قیامت امیر همه مؤمنان هستند . پیامبر – صلی الله علیه و اله – دستور می دهند آنچه در خطبه غدیر راجع به ایشان می فرمایند، حاضرین به غائبین بگویند، نسلها زبان به زبان به آینده برسانند که ایشان مولا هستند نه فقط مولای مؤمنین زمان خودشان بلکه مولای همه متقیان و مولای همه مؤمنین عالمند.
در این حدیث حضرت می فرمایند: انا ابوالیتامی. من پدر یتیمان هستم. حدیث نبوی هم نقل شده که پیامبر – صلی الله علیه و اله – می فرمایند :« انا و علی ابوا هذه الامه » . این حدیث در کتاب بحار الانوار مرحوم مجلسی ج16 ص314- ج23 ص 295 – ج26 ص342 – ج36 ص11و 255 – ج66 ص343 – تفسیر الامام ص330 – صراط المستقیم ص243 ج1 – معانی الاخبار 52 – علل الشرایع ج1 ص127 – عیون الاخبار ج2 ص85 – کمال الدین ج1 ص261 – مناقب ج3 ص15 – متشابه القرآن ج1 ص229 آمده است.
با توجه به مطلب و مدارک فوق در می یابیم که رسول الله و امیر المؤمنین – صلوات الله علیهما و الهما- مقام پدری دارند. مقامی که فقط مربوط به آن برهه تاریخ نیست. امیر المؤمنین – علیه السلام- پدرند و مقام پدری دارند. می خواهیم در این باب کمی توضیح دهیم که این توضیح را با مثالی بیان می داریم حقیقتاً نقش پدر در زندگی انسان چیست؟ پدر داشتن و نداشتن چه تفاوتی را در شخصیت انسان ایجاد می کند ؟
آسیب پذیر ترین افراد اجتماع بشری ایتام هستند. کسانی هستند که زیر پر و بال پدر و مادر زندگی نکرده اند. خوب که بنگریم تفاوتهای زیادی بین بچه های با پدر و بچه های یتیم و بی پدر می بینیم. بچه ای که پدر دارد شادابی بازیش زمین تا آسمان با بچه ای که پدر ندارد فرق می کند. بچه ای که پدر دارد اگر درخیابان با یک خطری یا سگی مواجه شد چون پشت سرش پدر را احساس می کند وحشت نمی کند، احساس تنهایی نمی کند، ترس بر او غلبه نمی کند. نور امیدی در دلش احساس می کند. ولی بچه ای که پدر ندارد حتی در مواقع تنهایی هم احساس ترس و وحشت می کند چه رسد به اینکه با خطری مواجه شود.
پدر پشتوانه شخصیت فرزند است و در شکل گیری آن تأثیر بسزایی دارد. بچه ای که پدر دارد از اعتماد به نفس زیادی برخوردار است. آینده روشنی را جلوی چشمش می بیند. اگر به تحصیلش فکر کند در سایه حمایت پدر خود را موفق می داند. اگر به شغلش بیندیشد پشت و پناهی را احساس می کند که به او تکیه می کند و آینده اش تأمین می شود. ولی بچه بی پدر هیچ آینده ای را برای خود نمی بیند، اعتماد به نفس ندارد، معمولاً در تحصیل موفق نمی باشد. حتی در بیماری ها بچه ای که پدر دارد زودتر بهبود می یابد تا بچه ای که فاقد این امکانات باشد. نوع بچه هایی که در خانواده بزرگ نشده اند برخوردهای اجتماعی، ضوابط، روابط و الزامات زندگی اجتماعی را نمی دانند ، یادنگرفته اند. لذا معمولاً در اجتماع افراد مطرودی خواهند بود . آنها نوعاً مغلوب جوّ جامعه هستند و شاید قربانیان جامعه اند. اگر کسی بخواهد مشکلات و دردهای یک بچه یتیم را درمان کند چه کند؟ برای بیماری های جسمی او به پزشک مراجعه کند؟ یا الویّت باروح فرزند است و باید اولاً او را پیش روانپزشک ببرد؟ یا نه اولویّت در رسیدگی به وضع تحصیل اوست؟ و یا تدبیرهای دیگر؟
اما همه می دانیم که بهترین خدمت به این فرزند گذاشتن دست او در دست پدرش می باشد. داشتن پدر برای او داشتن همه چیز خواهد بود. مشکل او که یکی دوتا نیست اولی حل شد دومی از راه می رسد دومی حل شد سومی قد علم می کند ولی بدانیم درمان او رساندن او به پدرش و ولیش می باشد.
بلای حاضر در اجتماع هم الآن همین است. حل شدن فقر در اجتماع حل همه بدبختیها نیست. اگر مشکل اعتیاد حل شد معنی آن این نیست که دیگر در جامعه تلخی احساس نمی شود. فساد و فحشاء یکی دیگر از نکبتهایی است که با حل شدن آن همه چیز درست نمی شود.
مگر در عصر حاضر فاصله ها کم نشده؟ وقتها صرفه جویی نمی شود؟ یک روز رفت و آمد و سرزدن به اقوام تبدیل به یک دقیقه تلفن شده، یک نیمروز نشستن سر تشت رختشویی تبدیل به فشار دادن یک دکمه شده، زحمت زیاد آب کشیدن از چاه تبدیل به بازکردن بی زحمت شیر آب شده و رایانه، ظرفشویی، جاروبرقی، تلویزیون، ماهواره، تلفن، اینترنت و همه همه مگر برای راحتی اختراع نشد؟ مگر برای احساس آسودگی و امنیت ابداع نشد؟ پس چرا هنوز احساس تنگی و تلخی می کنیم؟ چرا هرچه قدر پول جمع می کنیم باز احساس بی پناهی داریم و ….
درد ما درد بی پدری است ما از ولیمان دور افتاده ایم، تحت سرپرستی پدر زندگی نمی کنیم. اگر بدبختیم از درِ خانه پدر دور افتاده ایم. خدا لعنت کند آنکه ما را از در خانه ولی و سرپرستمان دور کرد. مثال ما دقیقاً مثال بچه بی پدریست که انواع و اقسام مشکلات رفتاری روحی روانی را دارد مادامی که دستمان را در دست پدر حقیقی مان نگذاریم و تحت ولایت و سرپرستی او زندگی نکنیم دردهایمان درمان نمی شود. مشکلاتمان حل نمی شود. تلخی های زندگیمان به شیرینی مُبدل نمی شود.
خدای متعال بعد از معرفی ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین – علیه السلام – توسط پیامبر می فرماید :« الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا »امروز کامل کردم برای شما دینتان را و تمام کردم بر شما نعمتم را و راضی شدم برای شما دین اسلام را.
قبول اُبوت و مولویت امیرالمؤمنین – علیه السلام – برای شخص مؤمن کامل شدن دین اوست و تمام شدن نعمت خدای متعال و رضایت او از دین انسان می باشد. حضرت زهرا – سلام الله علیها – به برخی از زنها فرمودند:« خشنود گردانید پدران دینی خود را که محمد و علی – صلوات الله علیهما و الهما – باشند، اگرچه به سخط و خشم پدران نسبی بیانجامد و راضی نشوید سخط پدران دینی خود را به رضایت پدران نسبی خود زیرا اگر بر پدران نسبی خود خشم گرفتید محمد و علی – علیهما السلام – به ثواب جزیی از هزار هزار جزء ساعت طاعاتشان آنها را راضی می گردانند، اما اگر بر پدران دینی خود بد کردید پدران نسبی شما قادر به خشنود کردن آنها نمی باشندزیرا ثواب طاعات اهل دنیا برای دفع سخط آن دو کافی نیست ».
رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- مسئله را از این هم مهمتر مطرح می فرماید ایشان ضمن حدیثی به امیرالمؤمنین – علیه السلام- اشاره کردند و فرمودند : ولی این ولی خداست پس دوستی و سر سپردگی و سر پر ستی او را بپذیر و دشمن این دشمن خداست پس با او دشمنی کن ولایت ( دوستی ، سرپرستی و سر سپردگی ) ولی این را بپذیر اگر چه قاتل پدرت و فرزندت باشد و با دشمنش دشمنی کن اگرچه پدرت و یا فرزندت باشد .
– خدایا در این ایام الولایه در روزهای خوب غدیر دست ما را در دست پدرمان امیرالمؤمنین – علیه السلام – قرار بده .
– دردهای بی پدری ما را درمان بفرما و همین الآن و الساعه امر ظهور حجتت را امضاء بفرما .
مناقب خوارزمی /2
بحار / ج23 / ص261 – تفسیر منسوب للعسگری ص344
بحار ج27 / 54 – ج66 ص236
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر( متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
با تبریک و تهنیت ایام الولایه و عید غدیر به پیشگاه مقدس امام زمان– علیه السلام– و تبریک به همه شیعیان پاک و با صفای امیرالمؤمنین – علیه السلام– به خصوص همه عزیزانی که در این مجلس حضور دارند.
همه شیعیان و محبین امیرالمؤمنین– علیه السلام– می دانند که این ایام روزهایی است که وجود مقدس حضرت محمد مصطفی– صلی الله علیه و آله وسلم– به دستور خدای متعال ولایت امیرالمؤمنین– علیه السلام– را به جمعیت بالغ بر صد هزار نفری حجاج در حجه الوداع معرفی فرمودند.
ولایتی که در حدیث قدسی خدای متعال می فرماید: ولایت علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. ولایت علی ابن ابیطالب– علیه السلام– دژ محکم من است هر کس در این دژ داخل شود، از عذاب من ایمن است.
البته لازم به ذکر است که این معرفی فقط در کنار برکه غدیر انجام نشد بلکه پیامبر اکرم– صلی الله علیه وآله و سلم– از همان اولین روز دعوتشان در یوم العشیره این معرفی را نسبت به امیرالمؤمنین– علیه السلام– داشتند. ایشان همواره همانطور که دین را تبلیغ کردند و به مردم رساندند در کنار آن وجود مقدس امیرالمؤمنین(علیه السلام) را هم به عنوان ولی مردم معرفی کردند.
در حجه الوداع یعنی در آخرین سال و آخرین روزهای حیات پیامبر، دستور ابلاغ ولایت امیر المومنین_علیه السلام_ از طرف خدای متعال به ایشان داده شد.«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته…».
ای رسول ما آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، ابلاغ کن که اگر چنین نکنی رسالت او را به انجام نرسانده ای.
پیامبر در میان آن جمعیت هزاران نفری امیرالمؤمنین_علیه السلام_ را کنار خود قرار دادند. خطبه ای که ساعتها طول کشید ایراد فرمودند. خطبه ای که حاوی همه تعلیمات ساحت مقدس پیامبر در طی 23 سال دعوتشان بود. بعد فرمودند: ای مردم قرآن را تدبر کنید و آیات آن را بفهمید و در محکمات آن نظر کنید و به دنبال متشابه آن نروید. به خدا قسم باطن آنرا برای شما بیان نمی کند و تفسیرش را برایتان روشن نمی کند مگر این شخصی که من دست او را می گیرم و بالا می برم و بازوی او را می گیرم و با دو دستم او را بلند می کنم و به شما می فهمانم که« هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. » و او علی ابن ابیطالب برادر و جانشین من است. ولایت او از جانب خدای عز و جل است که بر من نازل کرده است. ای مردم علی وپاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است. هر یک از این دو از دیگری خبر می دهد و با آن موافق است، آنها از هم جدا نمی شوند تا بر حوض بر من وارد شوند. بدانید که آنها امینهای خدا بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.
این سخنان پیامبر تفسیر همان حدیث ثقلین است که بارها فرمودند: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. من دو چیز گرانبها بین شما باقی می گذارم کتاب خدا و عترتم را.
همواره پیامبر در کنار معرفی قرآن و دین خدای متعال، اهل بیت و مخصوصا ساحت مقدس امیرالمؤمنین را به عنوان ولی مردم معرفی کردند.
در روز غدیر پیامبر– صلی الله علیه و اله وسلم– فرمودند: همگی این سخنان را تکرار کنید. ما فرمان تو را از جانب خدا که در مورد امیرالمؤمنین و امامان از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت می کنیم….
به این وسیله پیامبر بیعت زبانی و شفاهی از مسلمانان گرفت. بعد از آن مدت سه روز همه حاضران درمراسم حج آمدند و با امیرالمؤمنین بیعت کردند و دست دادند. و به این ترتیب دین خدای متعال کامل شد. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.
دین خدای متعال و نعمت او با قبول ولایت امیرالمؤمنین کامل می شود و خدای متعال از این دین راضی است و به قدری اهمیت دارد که خود خدای متعال می فرماید: ولایت علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.
اما این ولایت به چه معناست؟ در قرآن کریم این سیر ولایت بدین گونه معرفی می شود، آیه 55سوره مائده:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون» منحصرا ولی شما خداست و رسول خدا و کسانی که ایمان آورده اند. کسانی که نماز را اقامه می کنند و زکات را می پردازند در حالی که در رکوع هستند. ولایت از ریشه ولی به معنای در کنار چیزی قرار گرفتن است. این امر گاهی جنبه سر پرستی دارد مثل ولی الشئی یعنی سر پرستی چیزی را به عهده گرفتن.
این سرپرستی و صاحب اختیاری در رابطه با خدای متعال در آیه الکرسی وضوح دارد: « الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور.» خدا ولی مومنان است آنان را از ظلمتها به سوی نور خارج می سازد.
آیه 6 سوره احزاب هم این ولایت را در مورد رسول خدا معرفی می کند: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم. پیامبر به مومنین از خود آنها اولی و سزاوارتر است. و ولی بعدی الذین امنواهستند. شان نزول این آیه چنین است که فقیری نزد حضرت علی– علیه السلام – در حالی که به نماز ایستاده بودند آمد و چیزی از ایشان خواست. حضرت در حال رکوع انگشتری خود را به وی دادند. این آیه بر پیامبر نازل شد. حضرت با همراهان خود به مسجد رفتند فقیر را دیدند که از مسجد بیرون می آید از او سئوال کردند که آیاکسی چیزی به تو بخشید؟ فقیر پاسخ داد: هیچ کس جز این مرد، او به علی– علیه السلام– اشاره کرد که در حال رکوع انگشتری خود را به من بخشید. گفته می شود این انگشتر مربوط به حضرت سلیمان بود.
این سیر ولایت در خطبه غدیر رسول اکرم – صلی الله علیه و آله وسلم – نیز طرح شده است : من کنت مولاه فهذا علی مولاه .
پیامبر– صلی الله علیه و اله وسلم– حجت را بر مردم تمام کرد. حال این ما هستیم که با قبول ولایت امیرالمؤمنین– علیه السلام– به دژ محکم و استوار الهی وارد می شویم و خود را ایمن از عذاب خدای متعال می کنیم.
امام رضا – علیه السلام – می فرماید
مثل المومنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین– علیه السلام– فی یوم غدیر خم کمثل الملائکه فی سجودهم لادم و مثل من ابی ولایه امیرالمؤمنین– علیه السلام– یوم الغدیر مثل ابلیس. مثل مومنین در قبول ولایت امیرالمؤمنین – علیه السلام – در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان مقابل حضرت آدم است و مثل کسانی که در روز غدیر از ولایت امیرالمؤمنین سر باز زدند مثل شیطان است.
البته شیاطین در طول تاریخ وجود دارند. فقط هفتاد روز از غدیر گذشته بود که شیاطین از قبول ولایت امیرالمؤمنین سر باز زدند و همین امیرالمؤمنین را ریسمان بر گردن برای بیعت با ملعونی مثل ابوبکرکه هیچی از دین نمی دانست به زور به مسجد بردند.
حضرت زهرا – سلام الله علیها – این مدافع بزرگ ولایت به این کسانی که از ولایت امیر المومنین و قبول آن سر باز زده بودند می فرمود: ( عوالم ج11 ص 595 ح 58 )
« گویا شما نمی دانید پیامبر در روز غدیر خم چه فرمود. بخدا قسم در آن روز عقد ولایت را برای علی– علیه السلام – محکم کرد تا امید شما را از طمع در آن قطع کند. ولی شما واسط و رابط بین خود و پیامبرتان را قطع کردید. خداوند بین ما و شما در دنیا و آخرت قضاوت می کند». اما در آخر سخن دعا می کنیم، دعایی که البته قبول ولایت الهیه را شامل می شود.
خدایا:
بحق این ایام الولایه فرج آقا امام زمان – علیه السلام – نزدیک بگردان.
قلب نازنین آن حضرت به مژده ظهورش شاد بگردان.
ما را و قلب ما را و نسل ما و بچه های ما را مورد رضایت آن حضرت قرار بده.
خدایا توفیق درک رجعت امیرالمؤمنین – علیه السلام – به ما عنایت بفرما.
خدایا دل ما را به نور ولایت امیرالمؤمنین و اولادش روشن و منور بفرما.
عوالم ج15/3 ص 224
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر( متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
در غدیر چه اتفاقی افتاد ؟
در ابتدا به حجه الوداع و زمان و مکان وقوع غدیر اشاره داریم:
حجه الوداع در سال دهم هجری صورت گرفته و پیامبر اعلان حج عمومی کردند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند پیامبر از این سفر برای بیان دو حکم مهم از قوانین اسلام استفاده کردند اول مسئله حج و دیگری مسئله خلافت و ولایت و جانشینی بعد از پیامبر. -صلی الله علیه و آله و سلم –
در حجه الوداع حدود صد و بیست هزار نفر حضور داشتند و حضرت علی – علیه السلام- برای دعوت به اسلام و جمع آوری زکات و خمس و جزیه به نجران و یمن رفته بودند و به همراه دوازده هزار نفر به سمت مکه حرکت کردند. این کاروان بزرگ روز بیست و پنجم ذی القعده از مدینه حرکت کردند و اهل بیت پیامبر و همسران حضرت نیز حضور داشتند.
با رسیدن روز نهم ذی الحجه مراسم حج آغاز شد و حضرت به موقف عرفات و سپس به مشعر رفتند و در روز دهم در منی قربانی کردند و رمی جمرات و سایر اعمال را انجام دادند. به این ترتیب اعمال سه روزه حج پایان یافت. سپس پیامبر در مجلس خصوصی یادگارهای شش هزار ساله نبوت را که شامل صُحُف آدم و نوح و ابراهیم_ علیهم السلام_ و تورات و انجیل و عصای حضرت موسی _علیه السلام_ و انگشتر حضرت سلیمان را که در دست حجج الهی بود و به دست پیامبر رسیده بود به امیرالمؤمنین تحویل دادند؛ که این میراث از ایشان به فرزندانشان رسیده و اکنون در دست حضرت بقیه الله الاعظم – عج الله تعالی فرجه الشریف – قرار دارد.
پیش از حرکت از مکه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و لقب امیرالمؤمنین را که اختصاص به حضرت علی_ علیه السلام_ دارد را از جانب پروردگار به ایشان ابلاغ نمود به این ترتیب پیامبر دستور دادند تا طی مراسم خاص بزرگان اصحاب جمع شوند و نزد حضرت علی _ علیه السلام _ بروند و با عنوان امیرالمؤمنین به ایشان سلام کنند. که در این بین ابوبکر و عمر به پیامبر اعتراض کرده و گفتند: آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است؟ پیامبر غضبناک شدند و فرمودند: حقی از طرف خدا و رسولش است و خداوند این دستور را به من داده است.
پس از پایان مراسم حضرت بلافاصله دستور حرکت دادند و فرمودند همگی باید در روز چهاردهم در وقت معین در غدیر خم حاضر شوند. در این جا به مسئله انتخاب غدیر خم و موقعیت آن می پردازیم.
غدیر خم بیابانی است باز و وسیع در مسیر سیلاب وادی جحفه و چون در مسیر سیلاب قرار داشت در طی سال دارای آبگیرهای طبیعی بود به نام غدیر. در کنار غدیر خم پنج درخت کهن سال و سرسبز از نوع سمُر شبیه چنار وجود داشت و سایبان خوبی را برای مسافران ایجاد می کرد و چون بر سر مسیر جدایی کاروان ها و تقاطع مسیرها بود محل مناسبی برای ایراد خطبه پیامبر برای جمعیت انبوه بود. به دستور پیامبر همگی از مکه حرکت کردند تا این که به مر الظهران و سپس به آبادی عُسفان رسیدند و از آن جا به قدید رفتند و در نزدیک ظهر روز دوشنبه هجدهم ذی الحجه به غدیر خم رسیدند و حضرت دستور توقف دادند و رفته ها بازگشتند و آنانکه پشت سر بودند رسیدند و نماز را به جماعت اقامه کردند و چهار تن از اصحاب یعنی ( سلمان و ابوذر و مقداد و عمار ) به دستور پیامبر جایگاهی را درست کردند. سنگها روی هم چیده شد و از رواندازهای شتران و مرکب ها منبری ساختند به بلندی قامت حضرت رسول_ صلوات الله علیه واله_ و روی آن را پارچه ای انداختند. این منبر طوری ساخته شده بود که در وسط قرار گرفته بود و پیامبر بر جمعیت اشراف کامل داشتند. سپس پیامبر بر بالای منبر رفتند و حضرت علی_ علیه السلام _ را فراخواندند تا در سمت راست منبر بایستند. امیرالمؤمنین یک پله پائین تر سمت راست پیامبر ایستادند و وقتی همگی حضار مستقر شدند و آرام گرفتند حضرت رسول_ صلوات الله علیه واله_ سخنرانی تاریخی خود را که حدود یک ساعت طول کشید آغاز کردند پیامبر در ابتدای صحبت به حمد و ثنای الهی پرداختند و سپس به امر الهی درباره حضرت علی_ علیه السلام_ اشاره کردند و فرمودند:
« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. » ای پیامبر آن چه از طرف پروردگارت درباره علی یعنی خلافت علی بن ابی طالب_ علیه السلام _ بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند. سپس امر ولایت را با صراحت تمام بیان نمودند و آیه 55 سوره مائده را تلاوت کردند:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»
صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
در بخش دیگر امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرین روز دنیا اعلام فرمودند. تا همه طمع ها قطع شود. از نکات مهم در سخنرانی پیامبر اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان ها و در طول زمان ها و در تمام مکان ها و جمیع امور بود. نکته دیگر نیابت ائمه از طرف خدا و رسولش در حرام و حلال و جمیع امور دنیا و آخرت بود و فرمودند:
به خدا قسم باطن قرآن را برای شما بیان نمی کند و تفسیرش را برایتان روشن نمی کند مگر این شخصی که من دست او را می گیرم و بالا می برم و دست امیرالمؤمنین را گرفته و به بالا بردند به طوری که سفیدی زیر بغل ایشان دیده می شد و فرمودند هر که من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست و او برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند بر من نازل شده است و حضرت به کامل شدن دین خدا با ولایت امیرالمؤمنین متذکر شدند و آیه 3 سوره مائده را خواندند : « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا » امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شماباشد.
در بخش دیگر سخنان خود به اثرات ولایت و محبت اهل بیت_ علیهم السلام_ اشاره کردند و مطالبی را پیرامون حضرت بقیه الله الاعظم بیان کردند که مفصل به اوصاف و شئون ایشان اشاره داشتند. و از غضب الهی در مورد اطاعت نکردن از حضرت علی_ علیه السلام_ و فرزندانش برای مردم صحبت کردند سپس از مردم خواستند تا به صورت عملی و لسانی با امیرالمؤمنین بیعت کنند مردم ازدحام کردند و با صدای بلند گفتند: آری شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسولش با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. سپس منادی حضرت در بین مردم خلاصه خطبه غدیر را تکرار کرد:
« من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصر واخذل من خذله »
پس از بیعت مردان نوبت به بیعت زنان رسید و چون اغلب زنان نامحرم بودند به دستور پیامبر ظرف آبی قرار دادند و پرده ای را آویختند در یک طرف پرده امیرالمؤمنین_ علیه السلام _ دست خود را درون ظرف قرار دادند و در طرف دیگر زنان با قرار دادن دست خود با حضرت بیعت نمودند. و از جمله مراسم آن روز بستن عمامه حضرت رسول به نام سحاب بر سر امیرالمؤمنین بود که این رسم عرب بود که هر وقت می خواستند ریاست شخص بزرگی را بر قومی اعلام کنند و نشان دهند که به او اعتماد دارند بر سر او عمامه می گذاشتند. از نکات قابل توجه حضور ملائکه و حضرت جبرئیل به صورت آدمی بود که به صورت مردی زیبا صورت و خوشبو کنار مردم ایستاده و می گفت:
به خدا قسم روزی مانند امروز را هرگز ندیدم چه قدر کار پسر عمویش را مؤکد نمود و برای او پیمانی بست که جز کافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمی زند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند. به این ترتیب این مراسم طی سه روز انجام شد که به ایام الولایه معروف شد و خبر واقعه غدیر خم به سرعت به شهرها و اقصی نقاط دنیا مثل چین و ایران و روم رسید.
به امید آن که در پانزدهمین قرن غدیر پیام آنها را به فرداها برسانیم و از سنگر غدیر سقیفه را نشانه رویم تا پرچم ولایت را بر بلندای تاریخ سرفراز داریم و لبخند رضایت بر لبان مبارک صاحب غدیر بنشانیم.
آیه 67 مائده
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نمایشگاه بزرگ با زلال غدیر(متن سخنرانی )
« الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین– علیهم السلام- »
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم از هر چه گفته اند ، شنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت ، به آخر رسید عمر ما هم چنان در اول وصف تو مانده ایم
در سال دهم هجرت، از طرف پروردگار به پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – دستور داده شد تا دو مسئله اساسی اسلام را به طور مفصل به مردم ابلاغ کند:
1 – آموزش حج
2 – معرفی ولایت و خلافت امیرالمؤمنین و اولاد ایشان – علیهم السلام –
اعلان عمومی برای مراسم حج داده شد و جمعیتی بیش از یکصد و بیست هزار نفر از هر سو عازم مکه شدند. پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و جمعیت همراه با احرام از میقات به سوی مکه حرکت کردند و پس از ده روز در پنجم ذی الحجه وارد این شهر شدند.
امیرالمؤمنین – علیه السلام – نیز که از طرف آن حضرت به یمن و نجران رفته بودند، به همراه دوازده هزار نفر از اهل یمن با احرام وارد مکه شدند.
با رسیدن ایام حج، پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – به عرفات و مشعر و منی رفتند و اعمال حج را با تمام واجبات و مستحباتش به مردم آموختند. در منی پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – دو مرتبه سخنرانی کردند و زمینه را برای اعلان ولایت امیرالمؤمنین – علیه السلام – آماده کردند.
پس از بازگشت به مکه، جبرئیل از طرف خداوند لقب « امیرالمؤمنین » را به عنوان اختصاص آن به حضرت علی _علیه السلام _ آورد و بزرگان اصحاب خدمت امیرالمؤمنین حاضر شدند و با خطاب « السلام علیک یا امیرالمؤمنین » به آن حضرت سلام کردند.
بلافاصله پس از اتمام حج، بلال منادی پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – از طرف آن حضرت اعلام کرد:
« فردا کسی جز معلولان باقی نماند و همه باید حرکت کنند تا در وقت معینی در غدیر خُم حاضر شوند.»
پس از این اعلان مردم با تعجب از حرکت فوری پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – برای خروج از مکه آماده شدند.
صبح آن روز که پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – از مکه حرکت کردند با جمعیتی بیش از یکصد هزار نفر به همراه آن حضرت به سوی غدیر خم آمدند. با رسیدن به منطقه غدیر، حضرت مسیر حرکت را به سمت راست جاده تغییر دادند و فرمودند تا منادی ندا کند:
« همه مردم متوقف شوند و آنان که پیش رفته اند بازگردند و آنان که پشت سر هستند توقف کنند، تا همه در محل از پیش تعیین شده جمع شوند. »
با این دستور همه مرکبها از حرکت ایستادند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند و خیمه ها را برپا کردند و مستقر شدند. پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – به سلمان و ابوذر و مقداد و عمار دستور آماده سازی محوطه بین چند درخت کهن سال را دادند. آنان پس از کندن خارهای زیر درختان و جمع آوری سنگهای ناهموار، آن جا را جارو زده و آب پاشی کردند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه ها پارچه هایی انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود. از روی هم چیدن سنگها و مرکب شترها منبری به بلندی قامت حضرت درست کردند و آن را بین دو طرف جمعیت قرار دادند تا صدای حضرت به همه افراد برسد.
انتظار مردم به پایان رسید و با آماده شدن صفها نماز را به جماعت خواندند. بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – بر فراز منبر ایستادند و به امیرالمؤمنین – علیه السلام – دستور دادند بالای منبر بیاید. آن حضرت نیز بالای منبر رفته و یک پله پائین تر در طرف راست پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – ایستادند.
سخنرانی پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – در حدود یک ساعت به طول انجامید و در یازده بخش قابل ترسیم است:
1 – در ابتدا به حمد و ثنای الهی پرداخت.
2 – در بخش دوم، فرمان « اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ » را ابلاغ نمودند و فرمودند: جبرئیل 3 مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند مرا مأمور کرده که در این محل اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابیطالب برادر و وصی و جانشین بر امتم و امام بعد از من است، نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز این که پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است.
3 – سپس در مورد دوازده امام تا آخر دنیا.
4- به امیرالمؤمنین – علیه السلام – که در کنار ایشان ایستاده بودند فرمودند: که نزدیک تر بیا و پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – از پشت دو بازوی او را گرفتند؛ در این هنگام امیرالمؤمنین– علیه السلام – دست خود را باز کردند تا دستهای هر دو به سوی آسمان قرار گرفت سپس پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – امیرالمؤمنین – علیه السلام – را که یک پله پائین تر قرار داشت از جا بلند کرد تا حدی که پاهای او محازی زانوی پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – قرار گرفت و مردم سفیدی زیر بغل ایشان را دیدند که تا آن روز دیده نشده بود، در این حال فرمودند:
« مَنْ کُنْتُ مَولاه فَهذا علیٌ مَولاه ، اللَّهُمَ والِ مَنْ والاه وَ عادِ مَنْ عاداه وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَه »
« هر کس من صاحب اختیار اویم علی – علیه السلام – صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس علی – علیه السلام – را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند. »
5 – سپس در مورد کامل شدن دین خدا.
6 – لعن کردن مخالفین، مقاصدین و معاندین.
7 – ولایت و محبت اهل بیت – علیهم السلام –
8 – در مورد ولایت بقیه الله و اوصاف شئون حضرت صحبت کردند.
با پایان یافتن خطابه، مردم به سوی پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و امیرالمؤمنین – علیه السلام – هجوم آوردند و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند و تبریک و تهنیت می گفتند. پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – دستور دادند تا دو خیمه برپا شود در یکی خود جلوس کردند و در دیگری امیرالمؤمنین – علیه السلام – و مردم دسته دسته در خیمه ها حضور یافتند و این مقام والا را تبریک و تهنیت می گفتند این برنامه تا سه روز ادامه داشت.
مسئله جالب در این بیعت آن بود که کسانی در غدیر پیش از همه با امیرالمؤمنین – علیه السلام – بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند که زودتر از همه بیعت خود را شکستند و پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از:
ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر که پس از رحلت پیامبر یکی پس از دیگری رو در روی جانشین پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – ایستادند. جالب این است که عمر و ابوبکر قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: ولایت علی – علیه السلام – را از جانب خود می گویی یا دستور الهی است؟پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – فرمودند: «از طرف خدا و رسولش».
ظرف آبی آوردند، امیرالمؤمنین – علیه السلام – دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوی دیگر پرده، با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بیعت کردند.
پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – عمامه خود را که سحاب نام داشت به عنوان تاج افتخار برسر امیرالمؤمنین – علیه السلام – گذاشت و انتهای عمامه را از پشت بر دوش آن حضرت قرار دادند.
حارث فهری نزد حضرت آمد و معترضانه پرسید: «آیا این ولایت که امروز اعلام کردی از جانب خدا بود؟» پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – فرمودند: « آری از جانب خدا بود. »
در این جا حارث خطاب به خداوند گفت: « اگر آن چه محمد– صلی الله علیه و آله و سلم- می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.» که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از دُبُرش خارج گردید و همان جا او را هلاک کرد.
با این معجزه بار دیگر بر همگان مسلّم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و فرمان الهی و منکرین آن مستحق عذاب اند.
پس از سه روز، مراسم غدیر پایان یافت و آن روزها به عنوان« ایام الولایه » در ذهن ها نقش بست.
بحارالانوار : ج 37 ، ص 111 و 209