این گفتارها تلاشی است برای باز کردن گره هایی از زلف زیبای مهدوی...
به قول حافظ که گفت: "معاشران گره از زلف یار باز کنید" این گفتارها تلاشی است برای باز کردن گره هایی از زلف زیبای مهدوی که در ذهن و دل اهل الفت و محبت حضرتش چین و چروک انداخته است. آن چه گفته شده بدر در برکه است؛ ماه در خیال؛ خیال روی او در آب؛ یعنی: حسن تمام؛ در برکه ی آینه ی کوچک ذهن و دل من؛ خیال خام من. اگر چه خیال است ولی خیال او هم به خیالات نماند.
به قول حافظ: خیال روی توام دیده می کند پر خون
هوای زلف توام عمر می دهد بر باد
"کیمیا" علمی است که با عمل به قواعد آن می توان فلز را به طلا تبدیل کرد. ولی "اکسیر" چیزی است که به محض تلاقی آن با فلز، آن را طلا می کند. معرفت و محبت خدای متعال و حبیبان او به منزله ی اکسیرند که به محض آن که نفس آن را می یابد، باطن شخص طلایی می شود؛ الاهی می شود؛ طیّب و طاهر و نورانی می شود و اما احکام عبادت، معاملات، اخلاقیّات، به منزله احکام کیمیا هستند که با عمل به آن ها، نفس انسان طلایی و الاهی می شود. در مورد یافتن حضور خدای متعال و حبیبان او، حتی هوای فضا و یا مجلسی که حضور آنان احساس شود نیز اکسیرند؛ هوای مجلس روضه ی امام حسین علیه السلام اکسیر است. فضای همه حرم ها از مسجد الحرام تا مسجد جمکران؛ البته بشروطها: و آن حضور آگاهانه در آن فضا و مکان است.
قدر این ایامی را بدانیم که او به سراغ ما می آید: نیمه شعبان، روز تحویل سال؛ شب ها و روزهای قدر و جمعه. و رازی از هزاران و آن اینکه نیمه هر ماهی، بدل از نیمه شعبان است و نیمه شعبان نورانی ترین اوقات حضور مبارک ایشان و رمزی دیگر: خدای متعال می فرماید: "فاینما تولّوا فثمّ وجه الله"[1] به هر طرف بگردید، وجه الله آن جاست.
"وجه الله" نقطه کانونی توجه خدای متعال بوده و کسی است که به توجه او هستی یافته و همه توجه او به خدای متعال است و هر کسی طالب خدای متعال باشد، به او باید توجه کند و او امام زمان علیه السلام است؛ پس هر جا که توجه شود امام زمان علیه اسلام آن جاست. حال که چنین است فرصت های طلایی یافتن و داشتن ایشان را مغتنم بدانیم: مواجهه با اکسیر و طلایی شدن مس وجود.
سوره بقره/ آیه 115[1]
هر کسی در عالمِ توجّهات و تصوّرات خود زندگی می کند. هر چه خوب تر، خوب تر؛ و هر چه بد تر، بد تر. و ما چنان خواهیم مرد که زندگی کرده ایم و چنان مبعوث خواهیم شد که مرده ایم. به همین دلیل است که مکرّر و متعدّد در توصیه های وحیانی، سفارش به حسن ظنّ و تنظیم توجّهات نیکو و نظایر آن شده است.
خدای متعال به حبیبش و رسولش در کلام خود می فرماید که: "ذکّرهم بایاّم الله"1 مردم را به روزهای الاهی یادآور باش.
یعنی: وجود آنان و دل ایشان را به توجه به آن زمان ها آمیخته و آغشته کن.
شریعت و دین، عالم اختیار است و باید ها و نبایدهای الاهی در آن، اوامر و نواهی بوده و عمل به آن ها در اختیار مخاطبین می باشند؛ پس: متذکّر شدن به ایام الله به اجبار نیست، بلکه قاعده ای دارد که اگر مخاطبین به آن عامل بوده باشند، در ظرف آن زمان ها واقع و وجودشان و دلشان از برکت حضور در آن بهره مند خواهند شد.
حضور هر ظرفی از زمان و مکان خوبی اگر آگاهانه و با محبت و رغبت باشد، سبب تاثیر پذیری از آن حال و هوا خواهد بود.
آن ایام الاهی که در آن ایام بر جان عالم و آدم، ذکر خدای متعال و توجه به او و حضور او غلبه خواهد کرد، سه روزند: روز ظهور صاحب الزمان علیه السلام؛ روز رجعت؛ روز قیامت 2. هر کدام از این ایام آکنده از جلوه های جانانه ی لطیف و رئوف و عجیب و جمیل الاهی است.
ایّامی که متعلّق به امام زمان علیه السلام است، از مناسب ترین فرصت ها برای تنظیم توجّهات و تذکّرات برای واقع شدن در حال و هوای روزی است که در آن، حسن تمام به اذن جدّه ی اطهرش، برقع، گشاده و نقاب غیبت از جمال آن حسن تمام برداشته و عالم را پر از معرفت و محبّت خواهد فرمود؛ چه آن روز، روز ظهور ایشان باشد و یا ایّام رجعت معظّم له و یا قیامت. ولی در هر حال یادمان باشد که این ایامی که ما در آن زندگی می کنیم، ایامی است که امام آن و ولّی عصرش، وجود مبارک ایشان اند و لاجرم متعلق به ایشان می باشد. ایامی که متعلّق به ایشان باشد، مناسب ترین فرصت ها برای تنظیم توجّهات و تذکّرات با ساحت مقدّسه ایشان است.
سوره ابراهیم/ آیه 5[1]
تفسیر برهان 3/ 286 از امام باقر علیه السلام[2]
خلقت مجال تماشای جلوه ی حق تعالی است؛ و نبوّت خبردار کردن خلایق از این ماجرا و تعلیم آیین پاسداری کردن(تقوا) از آن است و امامت پیشوایی در عمل به احکام تقوا و خداداری می باشد.
شریعت عالم اختیار است و التزام به آن در اختیار مردمان؛ لذا: اقامه ی آیین الاهی موکول به خواست آنان است و به همین دلیل است که ظلم و غصب نامردمان و کاهلی و کوتاهی سست عنصران، مجال تجدید آن جلوه ی محبوب الاهی را کور و تلاش سلسله سفیران را ناکام می گذارد.
(غیبت) نقطه اوج این نکبت و تاریکی است. آن چه در این میان کارساز است، تمنّا و طلب صادقانه و مصرّانه و استقامت در این امر است. این طلب و تمنّا حتّی توسط عده ای اندک می تواند به شدتی باشد که جبران ناکارآمدی جمع را در این امر بکند.
استوارترین کاری که شیعه می تواند در زمینه سازی برای تعجیل در فرج انجام دهد، همان است که وجود مبارک امام صادق علیه السلام به آن امر فرمودند: «توقّع امر صاحبک لیلک و نهارک» (ظهور) امر (امامت، ولایت و حاکمیت) صاحبت (قرین و مالک) را به هر شب و روزت رخ داده بدان و زمین را از آن فرا گرفته بدار.
واقعیت این است که زمان، جاری است و ما زنده ایم و در آن جضور داریم، و اوصاحب زمان و امام آن است، و حقیقت این است که او امام عصر و ولی آن است، و ما در عصر او زندگی می کنیم، ما در ولایت او زندگی میکنیم؛ او بر ما و در ما؛ در ملک و ملکوت ما حضور دارد؛ پس:
حالا که او همراه ماست، بیایید ما هم با او همراه باشیم تا آن روز موعود.
مهم نیست آن روز کی باشد، مهم این است که تا ما هستیم با او باشیم.
اگر نتوانیم درب خانه اش را آب و جارو کنیم و رکاب اسبش را بگیریم که سوار شود، می توانیم مراقب او باشیم و گوش به او داشته باشیم. سکوت او نیز مهربان است. به آن گوش دهید و معرفت و مهربانی او را نوش کنید.
الحمد لله ربّ العالمین.
برای امام قرار دادن وجود مبارک امام زمان علیه السلام و ماموم ایشان شدن و درآمدن به عرصات قیامت به امامت وی، به همین قاعده ساده ای که عرض می کنم عمل کنید.
آثار قلبی و لاجرم قالبی این توجه به عنایت حضرتش وضعیت شما را در رابطه با امامت وجود مبارک معظم له تنظیم خواهد کرد: امام کسی است که در پیش روی انسان و پیشوای اوست. حال به حضور ایشان در پیش روی خود توجه کرده و سعی در دوام این توجه داشته باشید.
دوام این توجه به فضل ایشان منت پیش رو بودن حضرتش را به انسان به ارمغان خواهد داد. میزان تلاش و مداومت، نشانه از میزان صداقت در خواسته است؛ کسی که در خواسته اش صادق است « دست از طلب ندارم تا کام من برآید»
کلید طلایی تبدیل نکبت غیبت به نعمت معرفت، انتظار فرج است. فرموده اند: "برترین اعمال انتظار فرج است" یعنی : انتظار فرج بیشترین تاثیر را در تربیت و تعالی انسان و سیر و صیرورت به سمت خدای متعال دارد.
راهی ساده و شدنی و کاربردی برای بهره مندی از این برترین عمل: انتظار فقط چشم به راهی است و نه هیچ چیز دیگر؛ فقط احساس دیده به راه داشتن در لحظه های فراغ بال، دیده به راه داشته باشید؛ لحظه های فراغ بال خود را با چشم به راهی پر بار کنید؛ چشم به راه صاحب الزمان که قرار است تشریف بیاورند.
ما تا بیکار می شویم برای فراراز کلافگی در تنهایی، فراغ بال خود را با مشغله ای پر می کنیم. در این لحظات برای خود مشغله ای نتراشیم و آن را هدر ندهیم؛ چشم به راه او داشته باشیم و برترین بهره را ببریم.
افضل اعمال، آخرین مرحله نیز هست! برای انتظارکاری نباید بکنیم، فقط ساکت نشسته چشم به راه باشیم که ایشان به خانه ی عالَم تشریف بیاورند، این کار از هر عامی و عالمی ساخته است. این کار را در لحظه های فراغ بال آن قدر تکرار کنیم تا احساس غالب در غیر آن لحظات نیز، همین احساس بوده باشد. چنین احساسی نتایج باطنی و رفتاری ظاهری خود را دارد؛ آن چنان که آن نتایج، این عمل را برترین اعمال در بندگی انسان می کند «ذوق این باده ندانی به خدا تا نچشی »
ختم کلام، خیر کلام!
عزیزانم!
ته کار همان است که امام حسین علیه السلام کردند و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: « حسین منی و انا من حسین»
و ته حرف همان است که امام حسین علیه السلام گفتند و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: «حسین منی و انا من حسین»:
حضرت حسین بن علی علیهما السلام به نزد اصحاب خود تشریف آوردند پس فرمودند: «ای مردم! به درستی که خدایی که ذکرش با جلالت است، بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس هنگامی که او را شناختند، بندگی و عبادتش کنند پس هنگامی که او را عبادت و بندگی کردند از عبادت و بندگی غیر او بی نیاز شوند.» پس مردی به ایشان عرض کرد: ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم فدایتان! معرفت خدا چیست؟
فرمودند:«معرفت اهل هر زمانی امامشان را که اطاعت او بر آنان واجب می باشد.»[1]
و ته حرف دلم از زبان آن شاعر که گفت:
«کاش می توانستم
خون خود را
قطره
قطره
قطره
گریه کنم
تا باورم کنند!»
کاش می توانستم!
[1] علل الشرایع56:1