شما زیر پرچم کدام پیشوا هستید؟ پیشوای شما کیست؟
قرآن و زندگی، قسمت هفتاد و ششم:
پیشوا
شما زیر پرچم کدام پیشوا هستید؟ پیشوای شما کیست؟ امام باقر (علیه السلام) فرمودند: وقتی این آیه نازل شد که: «به یاد آور آن روزی را که هر گروهی را به نام امامشان فرا میخوانیم» (يَومَ ندعوا كُلَّ أُناسٍ بِاِمامِهِم)1، مسلمانان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند: ای رسول خدا! مگر شما امام و پیشوای تمام مردم نیستید؟ پیامبر فرمود: «من فرستاده خدا به سوی تمام مردم هستم؛ لیکن پس از من از جانب خدا پیشوایانی از اهلبیت من خواهند بود که در میان مردم قیام کنند و مورد ظلم و تکذیب پیشوایان کفر و ضلالت و پیروان آنها قرار گیرند، پس کسانی که پیشوایانی الهی از خاندانم را دوست بدارند و از ایشان پیروی کرده آنان را تصدیق کنند، از من و با من هستند و مرا ملاقات می کنند؛ کسانی که به ایشان ستم روا دارند و آنان را دروغگو بخوانند، نه با من هستند و نه از من و من از ایشان بیزارم».2 طبرسی در مجمع البیان گوید: شیعه و سنی گفته اند امام رضا (علیه السلام) از پدران خود روایت نمود که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) در تفسیر این آیه فرمود: «در آن روز، هر گروهی با امام زمان خویش و کتاب پروردگار و روش پیامبرش خوانده میشود».3
مسلمانان بر این نکته اتفاق نظر دارند که شناخت پیشوای هر زمان بر هرکسی واجب است زیرا شیعه و سنی به اتفاق آراء این حدیث را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که فرمود: «هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.» (من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية)؛4 يعنى عدم شناخت امام به منزله مسلمان نبودن است. روشن است که منظور از این امام، پیشوای الاهی است که معصوم از گناه بوده و انسانها را به مسیر حق راهنمایی می کند. شناخت چنین پیشوایی بر اهل هر زمانی واجب است تا بتواند زیر پرچم هدایت او، مهتدی شود.
«جابر بن سمره گوید با پدرم در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم، شنیدم حضرت میفرمود: پس از من دوازده جانشین هستند، همگی از بنی هاشم»5 و فرمود: «این دین استوار و پابرجاست، تا وقتی قیامت برپا شود یا بر شما دوازده جانشین که همگی از قریشاند خلیفه باشند».6 آیا در این روزگار مصداقی جز حضرت مهدی (علیه السلام) برای این جانشینی پیدا میشود؟
وقتی شناخت امام هر زمان، آن قدر مهم میشود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را هم سنگ کل اسلام می شمرد و عدم تحقّق آن را با دوران جاهلیت مقایسه میفرماید و از سویی هم آن امامان را از قریش و بنی هاشم معرفی مینماید، بر هر مسلمانی فرض است این امام هاشمی را پیدا کند و زیر پرچم هدایت او قرار گیرد. طبیعتاً این امام باید از نظر علمی آن چنان بالا باشد که توان پاسخگویی به همه مشکلات فکری و اعتقادی و اجتماعی را داشته باشد وگرنه دنباله روی از او منطقی نیست. خداوند نیز می فرماید: «آیا کسی که به سوی حق راهنمایی میکند بیشتر سزاوار است تا از او پیروی شود یا آن که خود هدایت نمی شود مگر او را راهنمایی کنند؟! (افمن يهدى الى الحق احقّ ان يتبع اَمَّن لا يهدى الّا ان يهدى فمالكم كيف تحكمون).7 یعنی آيا صحيح است با وجود فرد عالمی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، سراغ کسی برای هدایت بروید که نه تنها توان هدایت شما را ندارد بلکه خود محتاج هدایت است؟!
نام و ویژگیهای این پیشوایان معصوم نیز در کتب روایی به تفصیل آمده است؛ برای نمونه به دو روایت از مجموعه این روایات اشاره می نماییم. زید بن علی میگوید: پدرم امام سجاد (علیه السلام) نقل کرد از پدرش امام حسین (علیه السلام) که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای حسین! تو امام، برادر امام و فرزند امام هستی و نه نفر از فرزندانت اُمنای معصوم اند و نهمین ایشان مهدی آنان است. خوشا بر دوستدارانشان و وای بر بدخواهانشان».8 امام رضا (علیه السلام) نیز از پدرانش و آنان از امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره معنای گفتار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که فرموده اند: «من در میان شما دو چیز گران بها بر جای میگذارم، کتاب خدا و عترتم»، پرسیدند: این عترت چه کسانی هستند؟ امام فرمودند: من و حسن و حسین و نه امام از نسل حسین که مهدی و قائم ایشان نهمین فرزند حسین است. اینان از کتاب خدا جدا نمی شوند و قرآن نیز از ایشان جدا نمی شود تا بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در کنار حوض او وارد شوند».9
جاء الحق
«و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ همانا باطل نابود شدنی است!» (وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً).10 جابر بن عبدالله: گوید بعد از فتح مکه، با رسول خدا وارد مکه شدیم و به مسجد الحرام آمدیم در حالی که ٣٦٠ بت در آنجا بود و پیامبر دستور دادند همه بتها را از خانه خدا بیرون بیاورند و بشکنند. نام بت بزرگ، هبَل بود که امیرالمومنین (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خواست تا بر دوش ایشان رفته و آن را بشکنند. اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: که هیچ کس تحمل چنین عملی را ندارد. (به سبب سنگینی نبوت و رسالت پیامبر) لذا آن حضرت به علی (علیه السلام) فرمودند: تو بر روی شانه من بالا برو و این بت بزرگ را بشکن! وقتی امیرالمومنین (علیه السلام) روی شانه پیامبر قرار گرفتند و در حال شکستن بت بزرگ بودند، خداوند آیه (جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً) را نازل فرمود. پیامبر بعد از آن هرچه بتها را می شکستند، این آیه را تکرار می نمودند.11
در اینکه آیا این آیه اشاره ای هم به قیام حضرت مهدی (علیه السلام) دارد یا نه، به روایاتی برمی خوریم که به صراحت، این دلالت را روشن می نماید. امام باقر (علیه السلام) می فرماید: مفهوم سخن الهی این است که: «اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل»؛ یعنی هنگامی که امام قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) قیام کند، دولت باطل برچیده میشود.12 در روایت دیگری آمده است: «مهدی (علیه السلام) به هنگام تولد، بر بازویش این جمله نقش بسته بود: «جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».13 البته مفهوم آیه، منحصر در امام نیست و مصادیق دیگری هم داشته، چنانچه دربارۀ شکستن بت های مشرکان در کعبه هم مصداق داشته است؛ اما قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشريف) از روشن ترین مصادیق آن است که نتیجه اش پیروزی نهایی حق بر باطل در سراسر جهان خواهد بود. هم اصل حرکت توحیدی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن محیط آلوده به شرك، مصداق: «جاء الحق و زهق الباطل» بوده و هم قیام فرزندش امام مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان.
این آیه شریفه را میتوان قانون کلی الاهی و تخلف ناپذیر آفرینش در هر عصر و زمانی دانست که یکی از مصادیقش حرکت هدایتی انبیاء و پیروزیشان بر اندیشه های شرك آلود زمان خویش بوده است. زیرا اصولاً این حق است که ماندنی است و باطل نهایتاً نابود شدنی است. همین قانون الهی است که رهروان راه حق را در برابر مشکلات امیدوار و نیرومند و قوی و با استقامت میدارد و نشاط و نیرو می بخشد.
در ادبیات و فرهنگ دینی ما نیز به هر امر ثابت و ماندگار، «حق» گفته میشود و برخلاف آن «باطل» است که بر چیزی که ذاتاً دوام و بقاء و ثبات ندارد، اطلاق میشود. «باطل»، اگرچه چند روزی هم جولان بدهد بالأخره از بین خواهد رفت ولی «حق» اگر چه مظلوم واقع شود و برای مدتی هم مهجور و کمرنگ شود اما بالأخره ثبات و قوام خود را پیدا میکند و باقی خواهد ماند. نمونه اش دین مبین اسلام است که اگرچه در آغاز با سختی و غربت روبه رو بود، اما پس از چند سال آن چنان شکوهی پیدا کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نامه هایی به امیران و پادشاهان جهان نوشت و آنان را به اسلام دعوت نمود.
زَهَقَ از زهوق، صیغه مبالغه از ماده «زهق» به معنای هلاکت و بطلان است، یعنی چیزی که به طور کامل محو و نابود میشود.14 از عبارت «کان زهوقاً» میتوان این برداشت را نیز داشت که اصولاً باطل در نگاه خردمندان و اهل تعقّل، نابود شده و بدون جایگاه است. کدام عاقلی است که برای تزویر و سخن بیهوده و ادّعای پوچ، جایگاهی قائل باشد؟ دیکتاتوری که با زور سرنیزه چندگاهی حکومت را به دست می گیرد، هرگز در دل مردم جایی ندارد و در اندیشه خردمندان شکست خورده است. آرزوی بشر از دیرباز اجرای عدالت و برچیده شدن بساط ظلم و بی عدالتی بوده است. قرآن کریم نیز نوید بخش تحقق این آرزوی دیرین بوده و فرا رسیدن روزی را مژده داده است که در سرتاسر جهان، حق حکومت کند و باطل نابود گردد. پیروزی نهایی حق و برقراری جامعه عدالت محور و محو حکومت های باطل در سرتاسر جهان با قیام حضرت امام مهدی (علیه السلام) خواهد بود چنان که در روایات دیدیم این آیه شریفه بر بازوی امام نقش بسته بود و امام صادق (علیه السلام) هم فرمود: «هرگاه قائم (علیه السلام) بپا خیزد، دولت باطل از میان می رود» (اذا قام القائم ذهب دوله الباطل).15
منابع:
1 اسراء/ 71
2 اصول کافی 1: 215
3 مجمع البیان 6-8: 430
4 صحیح مسلم 4: 101
5 ینابیع الموده/ 445
6 صحیح مسلم 4: 101
7 یونس/ 35
8 منتخب الاثر/ 94
9 سفینه البحار 2: 156
10 اسراء/ 81
11 مناقب ابن شهر آشوب 2: 135
12 تفسیر نور الثقلین 3: 212
13 همان
14 تفسیر المیزان 13: 243
15 بحارالانوار 24: 313