در قرآن کریم جهاد با اموال و جانها در برابر تجاوزگران و پیکارگران با...
قرآن و زندگی، قسمت هفتاد و یکم:
جهاد مالی
در قرآن کریم جهاد با اموال و جانها در برابر تجاوزگران و پیکارگران با اهالی قبله، بارها تکرار شده است: «کسانی که با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد میکنند، آنان صادقان و راستگویان اند»1 و نیز: «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و زنانتان و خاندانتان و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی که خوش می دارید، برای شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنیترند، درنگ کنید تا خدا فرمان خویش بیاورد و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند».2
آری، جهاد در راه خدا، نشان ویژه بندگان خالص خدا و از ارزشمندترین اعمال مؤمنان است. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند فقط به روی دوستان ویژه اش باز میکند».3 اما جهاد، انواع دارد: جهاد با جان، جهاد با مال، جهاد با قلم و... پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس بدون آنکه نشانی از جهاد در خود داشته باشد خدا را دیدار کند، هنگام ملاقات با او در خود خللی یابد»4 و «کسی که جهاد نکرده یا آرزوی جهاد نداشته باشد و از دنیا برود، به نوعی از نفاق از دنیا رفته است».5
آنها که نمیتوانند با اهدای جان خود در راه خدا جهاد کنند، میتوانند با اختصاص مال خود به این جهاد بپیوندند. خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز جهاد با مال می نمود. قرآن گزارش میکند: «اما پیامبر و نیز مؤمنان با او با اموالشان و جان هاشان، جهاد نمودند».6 همه تجارتها امکان زیان در آنها هست اما قرآن، چنین تجارت- تجارت با اموال در راه خدا- را تجارت بیزیان معرفی مینماید: «تجارَةً لَنْ تَبُورَ»7 و این مجاهدان با جان و مال را بر قاعدان، به درجاتی فضیلت و برتری داده است «فَضَّل اللهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً».8 ميزان این جهاد مالی (یعنی کم و زیاد بودن) هم ملاك قبولی نیست بلکه نفس مشارکت و حضور مهم است. خداوند کسانی را که مؤمنانِ داوطلب پرداخت صدقه و نیز آنان را که توانایی اندکی برای پرداخت صدقه دارند، به سخره میگیرند، به عذابی دردناك وعده داده است.9
در این تجارت، خریدار خداست و فروشنده مؤمنان هستند و متاع مورد تجارت، جانها و اموال است: «همانا خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنها باشد خریده است! همان کسانی که در راه خدا می جنگند و میکشند و کشته میشوند؛ [این] به عنوان وعده حقّی در تورات و انجیل و قرآن برعهده اوست و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟! پس به این معامله ای که با او کرده اید شادمان باشید و این همان کامیابی بزرگ است».10 با وجود چنین فداکارانی است که دین خدا در شرایط سخت و بحرانهای دشوار، تثبیت شد و بعد از قرنها به دست ما رسید و ما از نعمت آیینی پاك و الاهی بهرهمند شدیم. باید پاس مجاهدان و مهاجران في سبيل الله را داشته و راه آنها به ویژه مجاهدان مالی را بپیماییم و خود به این جهاد بپیوندیم: «کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند».11
خداوند به مجاهدان مالی اطمینان میدهد که آنچه از اموال خود که در راه خدا میدهند، به سود خودشان است و عیناً عاید خودشان میشود، چیزی که هست صورت آن عوض می شود، چون اگر در راه خدا مال و جاه یا نعمت دیگری نظیر آن را انفاق کرده باشند، در حقیقت در راه ضروریات زندگی خود خرج کرده و چیزی نمیگذرد که همان به اضافه منافع دنیایی و آخرتی دوباره عایدشان میشود: «و هر چه در راه خدا و تقویت دین خدا انفاق کنید، به طور کامل به شما بازگردانده میشود و به شما ستم نخواهد شد».12
راستی، وقتی قرار است اموال را پس از خود بگذاریم و برویم، چه بهتر اکنون که در اختیار ماست بهره خود را بگیریم و در گنجینه الاهی برای خود ذخیره کنیم. خدا نیازی به اموال ما ندارد اما زمینه ای فراهم نموده تا جان و مال ما با انفاق در راه او جاودانی شود؛ البته کسانی که زودتر و در شرایط سخت تر و قبل از پیروزی، این جهاد را انجام میدهند با کسانی که بعد از فتح این کار را انجام دهند مساوی نیستند.13
مسئولیت اجتماعی
امروزه از نیکوکاری و احسان به مسئولیت اجتماعی تعبیر میشود. یعنی هرکس در برابر جامعه ای که در آن بالیده و رشد کرده مسئولیت دارد و باید برای رفع مشکلات و ارتقای آن به احسان و نیکوکاری بپردازد. در قرآن کریم به احسان و نیکوکاری و انفاق در بیش از یکصد آیه تأکید شده و با امر به «عدل و احسان»14 و نیکی به نیازمندان، همگان را به این فریضه فرا میخواند: «نیکی، (فقط) این نیست که به هنگام نماز روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورده، مال (خود) را با تمام علاقه ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و خواهندگان و بردگان، انفاق کند».15 امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز فرمود: «رأس ایمان، كمك به مردم است»16 و نیز: «احسان و کمک به بندگان خدا، زاد و توشه مناسبی برای جهان پس از مرگ است».17
در جامعه ای که ایمان به خدا کمرنگ شود، احسان به همنوع نیز به فراموشی سپرده میشود: «آیا دیدی کسی را که پیوسته روز جزا را انکار میکند؟ او همان کسی است که يتيم را با خشونت میراند و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمیکند».18 یعنی نه تنها خود به مسئولیتش در برابر يتيم و مسکین عمل نمیکند بلکه دیگران را هم به این کار تشویق نمی نماید. ممکن است انسان شخصاً توانایی بر احسان نداشته باشد؛ اما توانایی ترغیب و تشویق دیگران را داشته باشد. به تعبیر دیگر کسانی که از دارایی و امکانات برای احسان و نیکوکاری برخوردار نیستند، باید از اعتبار و آبرو و امکانات محدود خویش برای کمک به نیازمندان استفاده کنند.
خداوند به ثروتمندانی که احسان نمیکنند، می فرماید: «گمان نکنید این عمل به سودتان است؛ بلکه بدانید مأموران دوزخ در قیامت تمام ثروت اندوخته تان را به صورت حلقه های آتش برگردنتان میآویزند و میگویند: این ثروت شماست که آن را در دنیا اندوخته بودید!»19 و نیز: «کسانی که طلا و نقره را ذخیره میسازند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!».20
افراد نیازمند علاوه بر جنبه های مالی به جنبه های عاطفی و حل مشکلات اجتماعی نیز نیاز دارند و در این موارد هم باید به آنان رسیدگی شود. نیکوکاران با حضور و ارائه مشاوره و تأسیس نهادهای نیکوکاری خاص و گرهگشاییها در این مسئولیت اجتماعی به طور فعال انجام وظیفه میکنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر که به فریاد برادر مسلمانش برسد تا او را از اندوه و گرفتاری و تنگنا در آورد، خدا برای او ده حسنه مینویسد و او را ده درجه بالا میبرد و پاداش آزاد نمودن ده بنده را به او ارزانی میفرماید و ده گرفتاری بزرگ را از او دور می سازد و در روز رستاخیز، ده شفاعت برای او آماده دارد».21
این نیکوکاران در همین دنیا نیز از نتیجه نیکی و احسان خویش بهرهمند می شوند. تمثیل زیبای قرآن در مورد نتایج نیکوکاری چنین است: «افرادی که اموال خود را برای رضای خدا انفاق میکنند، مانند باغدارانی هستند که باغهای مستعدی دارند که با اندک بارانی بیشترین محصول را برداشت خواهند نمود»؛22 یعنی میوه نیکوکاریشان را همین جا نیز خواهند چید.
آفت احسان، منّت گذاشتن و آزار دادن است. احسان و نیکوکاری و خدمات اجتماعی چه آشکار و چه پنهان، باید خالی از این دو باشد: «آنان که اموالشان را در راه خدا می بخشند و سپس به دنبال آن، آنچه را بخشیدهاند ابزار منّت و اذیّت قرار نمیدهند، اجرشان نزد پروردگارشان محفوظ است و ترس و حُزنی نخواهند داشت».23 چنین احسانی در نهایت به خود نیکوکار بر میگردد، چنان که قرآن کریم میفرماید: «اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی میکنید».24
این یک سنت تاریخی است که بازتاب نیکیها و بدیها سرانجام به خود انسان باز میگردد. هر ضربه ای که انسان میزند، بر پیکر خویشتن زده است و هر خدمتی که به دیگران میکند، در حقیقت به خود کرده است. این همان سخن امیرمؤمنان (علیه السلام) است که فرمود: «نام نیکی که خدا (در سایه نیکوکاری و محبّت) به انسان عطا میکند، از ثروتی که به هر حال برای دیگران به ارث می گذارد، بهتر است».25
آفتها و آسیبها
میوه ها اگر خوب و رسیده هم باشند در معرض آفتهایی هستند که به آنها آسیب میرسانند و بی فایدهشان میسازند و فاسدشان میکنند. برای مثال، منت گذاشتن و آزار رساندن و ریاکاری و انکار خدا و معاد، آفات میوه خوب صدقات و بخششهای مالی هستند: «ای کسانی که ایمان آورده اید! بخششهای خود را با منّت و آزار، باطل نسازید، همانند کسی که مال خود را برای خودنمایی به مردم، انفاق میکند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد، پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافی است که بر روی آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهایی در آن افشانده شود) پس رگباری به آن رسد (و همه خاک ها و بذرها را بشوید) و آن سنگ را صاف (و خالی از خاك و بذر) رها کند! (ریاکاران نیز) از دستاوردشان، هیچ بهره ای نمی برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند».26 این تشبیه زیبا، باطل و فاسد شدن صدقات را بر اثر آفت ریا، آفت منّت گذاری و آزار فقیر و آفت کفر، به خوبی تبییّن مینماید.
خداوند، همه نعمتها را برای مصرف انسانها آفریده، اما مصرف گرایی بی رویه را نمی پسندد و یکی از آفات مصرف را اسراف میشمرد: «بخورید و بیاشامید، اما اسراف و زیاده روی نکنید که او [خدا] اسرافکاران را دوست ندارد»؛27
قرآن، ضمن آنکه زیاده روی در خرج و هزینه تراشی را درست نمی داند، مصرف تفریطی و زهد افراطی را نیز مردود می شمارد و مسرفین را برادران شیطان مینامد؛28 در آیه ای دیگر، راه میانه را توصیه مینماید: «و کسانی که چون انفاق کنند، نه ولخرجی میکنند و نه تنگ می گیرند و میان این دو [روش] حدّ وسط را برمیگزینند»29 و با شیوایی تمام، پرداخت حقوق مالی خویشان و مسکینان و در راه ماندگان را توصیه و ولخرجی و اسراف را ممنوع می نماید: «و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را [دستگیری نما] و ولخرجی و اسراف مکن».30 شاید بتوان گفت اگر امروز در جهان ما، مقداری که مسرفان، اسراف میکنند به فقیران برسانند، گرسنه ای پیدا نخواهد شد.
آفت مالی دیگر، «بَطَر» است. یعنی قدرناشناسی و سبك سرى و بدرفتاری با نعمتها و بی توجهی نسبت به ادای حق نعمت و صرف آن در محلی به جز جایگاه مصرفش: «مثل کسانی نباشید که از روی سرمستی و خودنمایی و غرور و ریا در برابر مردم از خانه های خود خارج شدند و مردم را از راه خدا باز می داشتند و حال آنکه خداوند به آنچه انجام میدهند، احاطه دارد» (خَرَجُوا مِن دِيَارِهِم بَطَرًا)31 و نیز: «چه بسیار مناطقی که ما (آنها را) به خاطر طغیان در زندگی [و هوس رانی و خوش گذرانی: بَطِرت معیشَتَها]، هلاك كردیم، این خانههای آنهاست که بعد از آنان جز اندکی سکونت نکردند و ما وارث آنان هستیم».32
راه حل نیز برنامه ریزی و تنظیم امور معیشت است: «دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار [هم] گشاده دستی منما تا ملامت شده و حسرت زده برجای مانی».33 آفت دیگر از همین سنخ، تجمل گرایی و افراط در آن (ترفّه) است. مترفین برای حفظ زندگی اشرافی و تجمّلی خود به هر جرمی دست می یازند34 و چه بسا همین امر (طغیان و فسق) موجب هلاکت و عذاب آنها در دنیا و آخرت میشود.35
آفات دیگری نیز در قرآن برای اموال و داراییها بیان شده است: انباشت ثروت و کنز و گنجینه کردن آن؛36 دست به دست گشتن آن بین اغنیاء و عده ای خاص و به کار نینداختن در راه منافع عمومی؛37 فریفته شدن به کثرت مال و اولاد و نفوس؛38 اعراض از یاد خدا: «هرکس از یاد من رویگردان شود، زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت»39 (که نمونه آن در نقل داستان قوم سبا یاد شده که موجب نزول عذاب سیل بر آنان شد)؛40 ترك انفاق (که ثروت را نابود میکند)؛41 گناه و تجاوزگری (که موجب زوال نعمت و نزول عذاب بر بنیاسرائیل شد)؛42 ندادن زکات و حق محرومان (که موجب عذاب صاعقه شد)؛43 ترک یتیم نوازی؛44 تصاحب ارث دیگران؛45 حکومت ناصالح (يهلك الحرث و النسل)؛46 رباخواری؛47 ظلم و ستم که موجب تحریم بعضی طیّبات بر بنی اسرائیل شد (فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ)؛48 سلطه نااهلان و سفیهان بر امور مالی؛49 کفران نعمت و عدم شکرگزاری؛50 بخشش نکردن به خاطر ترس از فقر و فلاکت که وسوسه شیطان است.51
منابع:
2 توبه/ 24
3 نهج البلاغه/ خطبه 27
4 کنزالعمّال/ ح 10495
5 صحیح مسلم 1: 158
6 توبه/ 88
7 فاطر/ 29
8 نساء/ 95
9 توبه/ 79
10 توبه/ 111
11 توبه/ 20
12 انفال/ 60
13 حدید/ 10
14 نحل/ 9
15 بقره/ 177
16 عیون الحکم و امواعظ/ 494
17 غررالحکم و درر الکلم/ 383
18 ماعون/1-3
19 آل عمران/ 180
20 توبه/ 34
21ثواب الاعمال/ 148
22 بقره/ 265
23 بقره/ 262
24 اسراء/ 7
25 نهج البلاغه/ خطبه 23
26 بقره/ 264
27 اعراف/ 31
28 اسراء/ 27
29 فرقان/ 67
30 اسراء/ 26
31 انفال/ 47
32 قصص/ 28
33 اسراء/ 29
34 هود/ 116
35 اسراء/ 16
36 حدید/ 20
37 حشر/ 7
38 تکاثر/ 1
39 طه/ 124
40 سبا/ 15
41 قلم/ 17-31
42 بقره/ 61
43 انعام/ 141
44 فجر/ 16 و 17
45 فجر/ 16-19
46 بقره/204
47 بقره/ 275
48 انعام/ 146
49 نساء/ 5
50 ابراهیم: 7
51 بقره/ 267