دگراندیشان و کافران نیز حقوقی دارند که باید رعایت شود. آنان به دو...
قرآن و زندگی، قسمت شصت و چهارم:
حق کافر
دگراندیشان و کافران نیز حقوقی دارند که باید رعایت شود. آنان به دو گروه حَربی (اهل جنگ و کشتار) و غیر حَربی (اهل صلح و مسالمت) تقسیم می شوند. با گروه دوم، نباید همچون گروه اول برخورد شود. بلکه باید به آنها احسان نمود و رفتار عادلانه داشت: «خدا شما را از کسانی که در دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست میدارد، خداوند تنها شما را از دوستی با کسانی باز میدارد که در کار دین با شما جنگ کرده و شما را از خانههاتان بیرون رانده و در بیرون راندنتان با یکدیگر هم پشتی کرده اند».1 که منظور از اینان کافرانی هستند که با مسلمانان نجنگیده و آنان را از دیارشان بیرون نکردند، بلکه با مسلمانان پیمان بسته بودند که با دشمنانشان علیه مسلمانان همکاری نکنند (یعنی كافران معاهد).2 لذا احسان به مستمندان آنها به ویژه در مواقع خشکسالی، سیل، زلزله و دیگر بلایای طبیعی همانند احسان به مستمندان جامعه اسلامی، مورد رضایت خداوند است.
حق دیگر آنها التزام و پایداری مسلمانان به تعهدنامه ها و مقاولهنامه و پیمان نامه هایی است که با آنها منعقد شده است: «اگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید، چیزی از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نکرده و کسی را بر ضدّ شما پشتیبانی ننموده اند، پس پیمان اینان را تا [پایان] مدتشان تمام کنید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد».3 پس از فتح مکه آیات برائت از مشرکان نازل شد. ولی در همانجا خداوند متعال مشرکانی را که با مسلمانان عهدی داشته و آن را نقض نکرده اند از حکم یاد شده استثنا میکند و به مسلمانان فرمان می دهد که بر سر پیمان خود با آنان باشند.4 همچنین می فرماید: «مگر با کسانی که کنار مسجد الحرام پیمان بسته اید، پس تا با شما [بر سر عهد] پایدارند، با آنان پایدار باشید».5 بنابراین، قرآن کریم هر نوع عهد و پیمان و قرارداد [مانند عقد مهادنه و صلح، عقد ذمه، عقد امان، عقد تحكيم (عقد العهد على حكم الامام)، قرارداد ارضی (نوعی صلح بر روی زمین)، عقود معین مالی مانند: عقد تجارت، شرکت، اجاره، رهن و...6] فردی یا گروهی با مسلمانان یا غیر مسلمانان -به ضرر یا نفع فرد باشد- واجب میداند و تنها موردی که پایبندی به عهد و پیمان را ضروری نمیداند زمانی است که طرف مقابل پیمان شکنی کرده باشد.7
حق دیگر، گفتمان نیکو (جدال أحسن) است. اسلام به رعایت ادب و دوری جستن از عناد و لجبازی و دشنام و بی عفتی در سخن گفتن هنگام دعوت کردن اهل کتاب به توحید عنایت خاص داشته و از مؤمنان میخواهد با آنان جز به نیکوترین روش مجادله نکنند: «با اهل کتاب جز به [شیوه ای] که بهتر است مجادله مکنید مگر با کسانی از آنان که ستم کرده اند و بگویید به آنچه بر ما و شما نازل شده ایمان آوردیم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم اوییم».8
جدال احسن یا بهترین روش مناظره یا گفتمان بر مبنای برهان و استدلال،9 روشی است که در آن از سخنی که طرف مقابل را به دشمنی بیشتر و لجبازی وا میدارد، دوری شود و از بی عفتی در سخن و توهین به مقدّسات طرف مقابل پرهیز گردد و هر دو طرف خواهان روشن شدن حق باشند. (يك نمونه آن در مناظره زنده شدن دوباره استخوانهای پوسیده در سوره یاسین آمده است).10 دشنام به کلی تحریم شده: «آنهایی را که جز خدا را میخوانند دشنام مدهید که آنان نیز از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد»11 بلکه جز به نیکویی با مردم سخن نگویید «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً».12
حق جامع، رعایت عدالت درباره آنهاست: «اگر [کافران] نزد تو آمدند میان آنان داوری کن یا از ایشان روی برتاب و اگر از آنان روی برتابی هرگز زیانی به تو نخواهند رسانید و اگر داوری میکنی پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست میدارد».13 آیه دیگری، از مؤمنان می خواهد که حتی با دشمنان خویش به عدالت رفتار کنند و به آنان هشدار میدهد مبادا دشمنی آنان، شما را به گناه و ترک عدالت وادار کند.14 بنابراین رفتار عادلانه درباره دشمنان نیز مطلوب بوده و کفر کافر مانع اجرای عدالت درباره وی نمیشود. لذا همانگونه که رعایت قسط و عدل با مسلمانان مطلوب خداوند متعال است، رعایت آن با غیر مسلمانان نیز مطلوب خداوند و وظیفه مسلمانان و نظام اسلامی است. اجرای عدالت حتى اختصاص به کافران غیر حربی ندارد و شامل کافران حربی نیز میشود.
حق نیازمند
نیازمندان بر تو حقّی دارند؛ هم در اموال و هم در عواطف و اقدام. خداوند میفرماید: «در اموال آنها حقی برای سائل و محروم است» (وَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ)؛15 اگر باور داشته باشی که آنچه داری نعمت خدا بوده که به تو رسیده، پس نیازمندان را در بخشی از این نعمت خدادادی، شريك كن. بعضی از مردم، زمانی که صاحب مال و مکنت میشوند از ترس آنکه دچار فقر بشوند از انفاق گریزانند. این افراد میترسند که با بخشش مال خود متضرّر شوند، در حالی که انفاق، ثروت آنان را دو تا هفتصد برابر رشد میدهد: «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد دو یا چند برابر میکند و خدا وسعت دهنده و داناست».16 آنکه بذر ترس از فقر را در موضوع انفاق میکارد، شیطان است: «شیطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهیدستی میدهد و به زشتیها امر میکند ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما میدهد و خداوند قدرتش وسیع و (به هر چیز) داناست».17
در انجام این حق، عوامل ویرانگری همچون ریاکاری، منت گذاری، آزار رسانی (که ابزارهای شیطانیاند)، انفاق را باطل میکنند: «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند سپس به دنبال انفاقی که کرده اند منّت نمیگذارند و آزاری نمیرسانند پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند»18 «و ای مؤمنان! صدقه های خود را با منت گذاری و آزردن باطل نکنید، مانند کسی که مال خود را به ریا و خودنمایی به مردم انفاق میکند و به خدا و روز واپسین ایمان ندارد».19 حتی اگر کسی توان انفاق ندارد، اگر با زبان خوش، اظهار همدردی کند بهتر از انفاق همراه با آزار است: «گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان) و آمرزش، از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد بهتر است».20 خداوند سپس انفاق صحیح را به باغی تشبیه میفرماید که با بارانهای بسیار، پر از محصول و میوه شده است؛ اما اگر نادرست باشد، دچار حریق شده و همه چیز نابود میشود.21
سفارش به انفاق بهترین راه برای حل اختلافات طبقاتی است. وقتی باور کردیم که کمک کردن به نیازمندان، یک عمل مستحبی اضافی نیست، بلکه یک تکلیف و وظیفه و باز گرداندن «حق» به سائل و محروم است؛ گام نخست این است که این «حق» را «معلوم» نماییم تا «حَقُ مَعْلُومٌ» محقق گردد. یعنی هر کسی با هر مقدار درآمد و هزینه ای که دارد به خود بگوید که این مقدار از اموال من مال من نیست، بلکه متعلق به سائل و محروم است. چه کم و چه زیاد و بعد، منتظر نماند تا نیازمند آن قدر در فشار قرار گیرد که از او بخواهد (سائل)، یا محروم آن قدر در مضیقه قرار گیرد که نگاه به او، رقّت قلب آورد. بلکه جست و جو کند تا خودش سائل، محروم و مسکین را بیابد و به حدّ توان دستگیری نماید. ابتدا در میان خویشان خود اگر سائل و محرومی میشناسد این حق را به آنان برساند؛ سپس همسایگان، همشهری ها، هموطنان و سایر نیازمندان در سرتا سر عالم. بدیهی است که اگر هر توانمندی، سائل و محروم و يتیم را بیابد و رسیدگی کند، دیگر هیچ نیازمندی در همسایه، شهر و کشور باقی نمی ماند.
انفاق باید از پولهای پاک باشد نه پولهای کثیف: «از قسمت های پاکیزه اموالی که (از طریق تجارت) به دست آورده اید و از آنچه از زمین برای شما خارج ساخته ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان) انفاق کنید و برای انفاق به سراغ قسمت های ناپاک نروید. در حالی که خود شما به هنگام پذیرش اموال حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روی اغماض و کراهت و بدانید خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است»؛22 چه انفاق را برای فرهنگ سازی، آشکارا انجام دهید و چه پنهان، نیکوست: «اگر صدقه ها را آشکار سازید کاری نیکوست و اگر آنها را پنهان دارید و به فقرا بدهید آن برای شما بهتر است و از گناهانتان میزداید و خداوند به آنچه میکنید، آگاه است»؛23 «فقیران آبرومندی که از روی حیا، فقر خود را آشکار نمیکنند به طوری که افراد بی اطلاع آنها را غنی می شمرند»24 را فراموش نکنید و از آنچه دوست میدارید انفاق کنید: «هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست»25 و بدانید: «هر مالی که انفاق کنید به سود خودتان است و جز برای طلب رضای خدا انفاق نمیکنید و هر مالی انفاق کنید به طور کامل به شما باز میگردد و هرگز بر شما ستم نمی رود و از حقّتان کم نمی گذارند».26 در هر حال این سخن قرآن را فراموش مکن: «سائل نیازمند را از خویش مران».27
منابع:
1 ممتحنه/ 8 و 9
2 مجمع البیان 5: 272
3 توبه/ 4
4 المیزان 9: 154
5 توبه/ 7
6 فقه سیاسی/ 9
7 انفال/ 56
8 عنکبوت/ 46
9 المیزان 12: 398
10 یس/ 80
11 انعام/ 108
12 بقره/ 83
13 مائده/ 42
14 مائده/ 8
15 ذاریات/ 19
16 بقره/ 261- 268
17 همان
18 همان
19 همان
20 همان
21 همان
22 بقره/ 267
23 همان / 271
24 بقره/ 273
25 آل عمران/ 92
26 بقره/ 272
27 ضحی / 10