وقتی خداوند، که خالق همه موجودات است بخواهد حقوق هر فرد را تعیین کند...
حق خدا
وقتی خداوند، که خالق همه موجودات است بخواهد حقوق هر فرد را تعیین کند، بهترین نظام حقوقی رقم خواهد خورد. يك نظام حقوقی ممتاز، هماهنگ، مترقّی، مطابق فطرت و مبرّای از هرگونه خطای تقنینی بشر و به دور از افراط و تفریط های مبتنی بر تعصب، تبعيض و ظلم. مكتب حقوقی قرآن مبتنی بر خدا محوری، وحی، عدالت، حاکمیت ارزشهای اخلاقی و معنوی، تطابق با فطرت، ابتنای احکام بر مصلحت و مفسده؛ جامعیّت؛ عقل گرایی؛ پرهیز از وهم و خرافه؛ آسان گیری و رعایت طاقت بشر در اجرای احکام؛ دوری از خطا و گرایشهای انحرافی، چند بعدی بودن و ضمانت های اجرای قانون است. جالب است که این نظام حقوقی ممتاز از سوی يك فرد امّی و درس ناخوانده ارائه شده و در مدت کوتاهی در جامعه سازی و تحوّل حقوق اجتماع، توفیقات بسیار پیدا کرده و این قوانین در نظامی هماهنگ، بسیاری از مفاسد اجتماعی را کنترل و فضائل اخلاقی را توسعه داده است. ویژگی این نظام حقوقی این است که هم مصالح فرد را تضمین میکند و هم مصالح جامعه را و این جامعیّت فقط در وحی و نظام الاهی است.
«حق خدا» یا «حق الله»، بزرگترین حقّی است که باید از آن سخن گفت. کسی که چشم خود را به روی خالق هستی ببندد و او را نبیند یا به او شرک ورزد و دیگری را مالک جهان بداند، حق بزرگ خدا را نادیده گرفته و ظلم بزرگی را مرتکب شده است: «و (یاد کن) زمانی که لقمان به پسرش در حال موعظه او گفت: فرزندم چیزی را همتای خدا قرار نده، زیرا كه شرك به خدا، قطعاً ستمی بزرگ است» (يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ).1
امام سجاد (علیه السلام) در ابتدای رساله حقوق خویش، اولین حقی که بیان میکنند، «حق بزرگ خداوند متعال» (حَق اللهِ الأَكبَرُ) است: «بزرگترین حق خدا این است که او را بپرستی و چیزی را با او شريك ندانی؛ پس چون با اخلاص چنین کردی خدا بر عهده گرفته است که کار دنیا و آخرتت را کفایت کند و آنچه از آن بخواهی برایت تأمین نماید».2 پس در اینجا رعایت حق الله به این معنی است که خدا را یکتا و بی همتا بدانی، چیزی را با او شریک نکنی، به او ایمان داشته باشی و فقط او را بپرستی.
مصداق دیگر رعایت حق الله، راضی بودن به حکم خداست. قرآن حکم و فرمان را مختصّ خدا میداند: «آگاه باشید که حکم، فقط به خدا اختصاص دارد» (أَلَا لَهُ الْحُكمُ)3 و حتى پیامبر را به تبعیت از حکم الاهی ملزم میکند: «میان آنان به آنچه خدا نازل فرموده حکم کن و از خواسته های آنان تبعیت مکن»؛4 و میفرماید: هر کس به حکم الاهى تن ندهد و تبعیت نکند، از ستمگران است (وَمَن لَّمْ يحْكُم بِمَا أنزَلَ اللهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).5 این عبارت، شباهت فراوانی به حدیثی معروف از حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهراء (سلام الله علیها) دارد که فرمود: «هر کس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید».6 امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز فرمود: «آن کس که میان خود و خدا را به صلاح آورد، خدا میان او و مردم را به صلاح آرد.»7
رعایت حق خداوند توحید خالص اوست، یعنی تن دادن به سخن و حکم خدا در همه امور فردی و اجتماعی و توقف کردن در هر جایی که حکم خدا برای تو مشخص نیست. زراره میگوید: از امام باقر (علیه السلام) سؤال کردم: حق خداوند بر بندگان چیست؟ فرمود: اینکه آن چیزی را که میدانند بگویند و آنجایی که نمیدانند بایستند و توقف کنند.»8
وظیفه عالمان در رعایت حق خدا سنگین تر است. زیرا مردم برای فهمیدن حکم خدا به آنها مراجعه میکنند و اگر آنها در بیان حکم خدا کوتاهی کنند و یا به خاطر هواهای نفسانی، حکم خدا را تغییر دهند، گناهشان بسیار سنگین است. مفضل بن یزید گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «تو را از دو خصلت بر حذر میدارم که مایه هلاک مردان روزگار است، اینکه خدا را با امر باطلی بخواهی بپرستی و دینداریت را بر امر باطلی مستند کنی؛ و اینکه در جایی که علم نداری، برای مردم فتوا دهی».9
حضرت عیسی (علیه السلام) [خطاب به علمای بنیاسرائیل] فرمود: ای علمای سوء! به مردم دستور میدهید که روزه بگیرند و نماز بخوانند و صدقه دهند و خودتان بدانچه دستور میدهید عمل نمیکنید و چیزی را درس میدهید که بدان علم ندارید؛ چه بد است آنچه بدان حکم می کنید! در مقام سخن و آرزو توبه میکنید، اما به هوای نفس عمل می نمایید! فایده ای برایتان ندارد که پوست بدنتان را تمیز کنید، در حالی که دلهایتان آلوده است؛ حقیقتاً میگویم: همانند اَلک [غربال] نباشید که ذرات پاک و لطیف از او بیرون میرود و نخاله در آن باقی میماند؛ شما هم حکمت از دهانتان بیرون می آید و غلّ و غش در سینه هایتان باقی می ماند».10
حق پیامبر
پس از آنکه حق خدا را ادا کردی، نوبت به ادای حق پیامبر و فرستاده او میرسد؛ می پرسی حق پیامبر چیست؟ قرآن پاسخ تو را میدهد: «هر چه پیامبر برای شما به عنوان وحی الاهی آورده، بگیرید و عمل کنید و هر چه که شما را از آن نهی کرده و برحذر داشته، از آن دوری نمایید» (مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا).11 همه احکام شرعی مثل وجوب روزه، نماز، زکات، وفای به عهد، ادای امانت جهاد فی سبیل الله ، امر به معروف و نهی از منکر و حرمت شرب خمر قمار، ظلم، تجاوز و تعدّی به حقوق دیگران، قتل نفس و... که پیامبر از طرف خدا برای شما آورده را دریافت کنید و از هر چه شما را بازداشته، اجتناب نمایید.
آیات دیگری در قرآن به اطاعت از پیامبر و اسوه قراردادن او فرمان میدهد: «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند» (لَقَد كانَ لكم في رَسولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كان يرجوا الله واليومَ الأَخِرَ و ذَكرَ الله كثيراً)؛12 چنانکه در ابراهیم و همراهان او در برائت جستن از کافران و مشرکان نیز الگو و اسوه نیکویی برای شماست.13
دیگر از حقوق پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حق پیامبری و هدایت است. اگر چه پیامبران الهی برای کسب رضای الهی تبلیغ می کنند و شعار همگان، حتی خود پیامبر خاتم این است که من از شما مزدی نمیخواهم و اجر من بر خداست (وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرِ إِنْ أَجْرِى إِلا عَلَى رَبِّ الْعالَمينَ)14 امّا در عین حال با حفظ اصل کار برای خدا، خدا به پیامبر (صلى الله علیه و آله) دستور میدهد، محبت به نزدیکان خود را از امت بخواهد. بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم] و هرکس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است» (قُلْ لا أَسْتَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبِي وَ مَنْ يَقْتَرِفُ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورُ)؛15
«قربی» در لغت به معنی «قرابت» و مقصود از «مودت فی القربی» همان مودت «ذی القربی» است، به معنی محبت و مودّت در خویشاوندی، که همان تکریم بستگان و نزدیکان اوست. هنگامی که این آیه نازل شد، یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او گفتند: ای رسول خدا! نزدیکان تو کیستند و آنان که دوستی آنها بر ما واجب شده است چه کسانند؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آنان علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و دو فرزند آنان است و این مطلب را سه بار تکرار فرمود.16
حق دیگر پیامبر بر امت، پذیرش داوری و حکمیت و اطاعت از اوست. این حق را خداوند این چنین تبییّن می فرماید: «نه چنین است که آنان پنداشته اند؛ به پروردگارت سوگند، که ایمان واقعی نمی آورند، مگر زمانی که در مشاجرات و نزاعهای خود، تو را داور قرار دهند و در دل خود هیچگونه احساس ناراحتی از قضاوت تو نداشته باشند و در برابر داوری تو كاملًا تسلیم باشند.» (فَلا وَ رَبِّكَ لايُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لايَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)17 بر اساس این آیه، نشانه های ایمان راستین سه چیز است: به جای طاغوت، داوری را نزد پیامبر بردن؛ نسبت به قضاوت پیامبر سوءظن نداشتن؛ فرمان پیامبر را با دلگرمی پذیرفتن و تسلیم بودن. لذا قضاوت از شئون رسالت و ولایت است که علاوه بر تسلیم ظاهری، باید قلبی نیز تسلیم آنان بود. زیرا سرپیچی و نافرمانی در برابر خدا و پیامبر، مایه عذاب دردناک و ذلت و خواری است. (وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ).18
اگر چه شأن نزول آیه، داستان خاصی است، ولی در همه زمانها مصداق دارد؛ به این معنا که در همه امور راضی به حکم و داوری پیامبر و جانشینانش باشیم: میان زبیر بن عوام از مهاجرین و یکی از انصار بر سر آبیاری نخلستان نزاع شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) قضاوت کرد که چون قسمت بالای باغ، از زبیر است، اوّل او آبیاری کند. مرد انصاری از قضاوت پیامبر ناراحت شد و گفت: چون زبیر پسر عمه توست به نفع او داوری کردی! رنگ پیامبر پرید و این آیه نازل شد: «عجبا که خودشان رسول الله را به داوری پذیرفته اند، ولی سر باز میزنند!» امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: «اگر کسانی اهل نماز و حج و زکات باشند، ولی نسبت به کارهای پیامبر سوءظن داشته باشند، در حقیقت مؤمن نیستند. سپس این آیه را تلاوت فرمودند.19
منابع:
1 لقمان/ 13
2 وسائل الشیعه 15: 152
3 انعام/ 62
4 مائده/ 48
5 همان مدرک
6 بحارالانوار 67: 249
7 نهج البلاغه/ حکمت 89
8 کافی 1: 42
9 همان مدرک
10 مجموعه ورّام 1: 176
11 حشر/ 22
12 احزاب/ 21
13 ممتحنه/ 4
14 شعرا/ 106
15 شوری/ 23
16 مجمع البیان طبرسی 9: 29
17 نساء/ 65
18 نساء/ 14
19 کافی 1: 390