انسان ترکیبی از بدن و روح است. وقتی خداوند پیکر آدم را از طین ...
قرآن و زندگی، قسمت پنجاه و نهم:
خلقت روح
انسان ترکیبی از بدن و روح است. وقتی خداوند پیکر آدم را از طین (ترکیبی از آب و خاک) خلق نمود، روح را در آن قرار داد تا موجودی دارای حیات شد (و نفخت فيه من روحى).1 و در واقع بدن، لباس و پوشینه روح است و اگر چه عظمت و وسعت روح بسیار گسترده تر از بدن است اما به حکمتی در زندان تن، قرارش دادند و بدن را مالکش گردانیدند و بین آن دو تعلّق و دلبستگی ایجاد نمودند. هر وقت هم این تعلق برداشته و روح از بدن جدا شود، بدن پیکری بیجان است و مرگ او فرا میرسد.
در خواب هم موقتاً روح از بدن جدا میشود و با بازگشتش، بیداری رخ میدهد (الله يتوفى الانفس حين موتها والّتي لم تمت فى منامها).2 روح نیز مجرد نیست و ماده است، اما ماده ای لطيف. امام صادق (علیه السلام) فرمود: روح جسم لطیفی است که کالبد ستبری بر آن پوشانده شده است (الرُّوحُ جِسم رَقِيقٌ قد أُلبِسَ قالبا كثيفا).3 چنانکه گفته شد روح یکی از مخلوقات الاهی است که پیش از بدن بوده و بعد از آمادگی بدن، خداوند از این روح به او افاضه نموده و علاقه بین آن دو ایجاد میشود و انسان حیات می یابد. این روح، روح الحیات است.
گونه های دیگری از روح در قرآن ذکر شده است (از کل ۲۱ بار، کاربرد واژه روح)؛ یکی از موارد آن، روح به عنوان موجودی عظیم در ردیف ملائکه است که مأموریتهایی به عهده اوست؛ از جمله به همراه ملائکه در شب قدر بر حجت خدا فرود می آیند و مقدّرات سال را عرضه میکنند که در سوره قدر به آن اشاره شده است: «در آن شب، فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان برای انجام هر کاری فرود آیند» (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ).4
از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: آیا روح در این آیه همان جبرائیل است؟ فرمود [خیر] جبرائیل از ملائکه است و روح برتر از ملائکه است که همراه آنها می آید؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود.5 با نزول فرشتگان و روح بر قلب پیامبر و امام معصوم (علیهم السلام) در شب قدر، ارتباط زمین با آسمان، مُلك با ملكوت و طبیعت با ماوراء طبیعت برقرار می شود. از این روح، در قرآن غیر از سوره قدر در آیات دیگری هم یاد شده است: ملائکه و روح، عروج میکنند (تعرج الملائكة و الروح)؛6 آن روزی که روح و ملائکه در یک صف بايستند (يوم يقوم الروح و الملائكة صفا)7 و ... .
یکی از دیگر مصادیق روح در قرآن، فرشته مقرّب خداوند جبرائیل است که با عبارت روح الامین و روح القدس از آن یاد شده است: «روح الامین با آن وحی فرود آمد» (نزل به الروح الامین)؛8 «بگو روح القدس آن را فرود آورد» (قل نزله روح القدس)9 که به شهادت آیه: «بگو به هر کس که دشمن جبریل است که او قرآن را بر قلب تو نازل نمود» (من كان عدوا لجبريل فانه نزله علی قلبک)10 مراد از روح الامین و روح القدس، جبرائیل است.
در بعضی آیات از روح به عنوان موجودی که در تأیید قلوب پیامبران و اولیاء الهی نقش آفرینی میکند، نام برده شده است: «و به عیسی بیّنات را دادیم و او را با روح القدس تأیید کردیم»11 و «یاد کن نعمتم را بر خود و مادرت هنگامی که تو را با روح القدس تأیید کردیم»12 و «در دلهای آنان ایمان نوشته شده و با روحی از جانب خویش آنها را تأیید نمود».13
از دیگر مصادیق روح در بعضی از آیات، روح به معنای وحی یا نزول وحی بر انبیاء بوده است: «وحی نمودیم به سوی تو از امر خویش روحی را»؛14 «خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد روح را القاء خواهد نمود».15 البته مصادیق دیگری هم از روح در بعضی آیات دیده میشود.
اما در مورد چیستی روح، به صراحت در قرآن آمده است که دانش بشر برای درک آن کافی نیست: «از تو درباره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم آن به شما داده نشده است».16 فهم ماهیت هیچکدام از انواع روح، چه روح الحیات و چه مخلوق عظیم روح یا روح الامين و روح وحى و .... قابل درک برای بشر نبوده و دانش آن در انسانها نیست و کنکاشهای بشری در این زمینه راه به جایی نمیبرد. چون بشر در حیطه ماده است و درك عوالم و موضوعات ملکوتی برای او مقدور نیست.
گاهی اولیای الاهی که دسترسی به علوم ملکوتی دارند اخباری از آن عوالم داده اند: «چون خداوند میدانست که اگر ارواح در همان موقعیت والا و بلند مرتبه ای که دارند رها شوند، بیشترشان در برابر خداوند عزّوجل ادّعای ربوبیت (و بی نیازی از خداوند) خواهند کرد، آنها را محتاج و وابسته به ابدان نمود»؛17 «ارواح لشکریانی فراهم آمده هستند، آنها که یکدیگر را بشناسند با هم انس میگیرند و آنان که همدیگر را نشناسند از هم جدا میشوند»؛18 «بدن را شش حالت دست میدهد: سلامت، بیماری، مرگ، زندگی، خواب و بیداری. روح نیز چنین است: حیاتش به دانش و مرگش به نادانی و بیماریش به شک و سلامتش به یقین او و خوابش به غفلت او و بیداریش به هشیاری اوست».19
خلقت بهشت و جهنم
دستم را گرفت و گفت: نمیشد خدای مهربان جهنمی خلق نمی کرد و خطاکاران را هم عفو میفرمود و عذابی در کار نبود؟ گفتم: آن وقت خود تو اعتراض میکردی این چه خدای عادلی است که بین مجرم و محسن فرق نمی گزارد و با همه یکسان عمل میکند! لازمه باور به عدل الاهى وجود نظام حسابرسی دقیق در آخرت و سپس جزا و پاداش در جهنم و بهشت است. همه چیز از کوچه اختیار انسان میگذرد؛ انسانها با سرمایه اختیار، سرنوشت خود را رقم میزنند. یکی با اختیار صدام میشود و دیگری با اختیار، سلمان. وجود مجرمانی چون صدام، انگیزه خلقت جهنم است. آزادی و انتخاب است که آنان را دوزخی یا بهشتی میکند؛ حق ندارند در فعلی که خود انجام داده اند دیگری را مقصر نشان دهند و از جزا بگریزند. این لطیفه عقلی را همگان صحّه میگذارند که بعد از تبیین راه، باید محسن را نواخت و مجرم را گداخت! چنین نکنی همه به خاطر هوای نفسانی و القائات شیطانی به جرم روی می آورند، چون میدانند عقابی در کار نیست. «آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده شوند؛ آیا پاداشی جز آنچه عمل کردید خواهید داشت؟»20
گفت: آیا جهنم، شرّ نیست؟ آیا خدا شر می آفریند؟ گفتم: خداوند در صورتی شرّی چون جهنم را می آفریند که لازمه عدل او باشد؛ چون میداند که عده ای با اختیار مرتکب جرم میشوند، برای جزای آنها که لازمه عدل اوست جهنم را می آفریند و این در نظام کل، عین خیر است؛ چنان كه در يك جامعه سالم هم بیمارستان و مدرسه و پارک میسازند و هم زندان برای مجرمان؛ ساختن زندان عین عدالت است و در نگاه مجموعه ای خیر است؛ زیرا موجب امنیت خاطر همگان است.
در نظام حکیمانه الهی همان طور که وجود بهشت در کل نظام هستی، ضروری و سودمند است؛ وجود دوزخ نیز لازم و فایدهمند است. وقتی خداوند متعال نعمت های خود بر بندگان را بر می شمارد، جهنم و عذابهای آن را در ردیف نعمتها قرار داده میفرماید: «این است همان جهنمی که تبهکاران آن را دروغ می خواندند؛ میان آتش و آب جوشان میگردند. پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را منکرید؟!»21
باید دانست رحمت و مهربانی خداوند همراه با حکمت و عدالت است؛ اگر خطا به اندازه ای باشد که نیاز به تنبیه و یا جزا داشته باشد، لازم است چنین کاری انجام بگیرد و اگر خطا بسیار سنگین باشد، مانند آزار شدید مردم و یا قتل بیگناهان، حتی پدر و مادر نیز فرزند خود را به مراجع قضایی برای مجازات معرفی میکنند. وجود ستمگران، خود هیزم و ماده آتشزای جهنم است (وَأَما القاسِطُون فَكَانُوا لِجَهنَّم حطبا)؛22 این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را می افروزد و تنورش را گرم میسازد.
قرآن درباره خورندگان مال یتیم میفرماید: «در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم میخورند، جز این نیست که در شکم های خود، آتش میخورند» (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً).23 در میان اسماء الاهی، همان طور که رحمان و رحیم و هادی و ذوالفضل العظيم داريم، منتقم و شديد العقاب و قهار و شديد العذاب و... داریم که این اسماء، خلق خدایند و فعل اویند و تحقق بیرونی می یابند.
گفت: اگر بهشت و جهنم، منوط به رفتار انسانهاست چرا این دو را پیش از خلقت انسان آفرید؟ گفتم: چون خداوند به علم خویش میدانست انسانها بعضی مؤمن و محسن و بعضی مجرم و مسیئ خواهند شد. پیشاپیش بهشت و جهنم را برای آنان آفرید: «بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و مهیّا برای پرهیزگاران است»؛24 «بپرهیزید از آتشی که برای کافران آماده شده است».25 قرآن این دو را آفریده شده معرفی مینماید که به بدکاران و نیکان ارائه میشود: «و دوزخ برای بینندگان آشکار شود» (و بُرِّزت الجحيم لمن يرى)؛26 «و بهشت به پرهيزكاران نزديك شود» (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ)؛27 «در آن روز جهنم آورده شود و همان روز انسان یادآور شود و کجاست برای او یادآوری؟!»28
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) سؤال میشود: ای فرزند رسول خدا! آیا اکنون بهشت و جهنم خلق شده اند؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: بله همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زمانی که به معراج رفته بود داخل بهشت شد و جهنم را مشاهده کرد.29
منابع:
1 حجر/ 29
2 زمر/ 42
3 بحارالانوار 61: 34
4 قدر/ 4
5 تفسیر برهان ذیل آیه
6 معارج/ 4
7 نبا/ 38
8 شعراء/ 193
9 نحل/ 102
10 بقره/ 97
11 بقره/ 87
12 مائده/ 110
13 مجادله/ 22
14 شوری/ 52
15 غافر/ 15
16 اسراء/ 85
17 توحید صدوق / 402
18 کنزالعمال/ ح 24660
19بحارالانوار 61:40
20نمل/ 90
21 الرحمن/ 43
22جن/ 15
23 نساء/ 10
24 آل عمران/ 133
25 همان/ 131
26 نازعات/ 36
27 شعراء/ 90
28 فجر/ 23
29 بحارالانوار 8: 119