به سراغ کتاب خدا رفتم تا حکایت خلقت ما انسانها را بپرسم و بدانم؛
قرآن و زندگی، قسمت پنجاه و پنجم:
خلقت انسان
به سراغ کتاب خدا رفتم تا حکایت خلقت ما انسانها را بپرسم و بدانم؛ قرآن مرا هدایت کرد به برخی از ویژگیهای خلقتم که برایم جالب بود. از جمله برایم گفت: خدا وقتی آفرینش انسان را با ایجاد روح در کالبد او به پایان برد، خویشتن را به خاطر این آفرینش، «احسن الخالقين» يعنى بهترین آفرینندگان خواند و بر خود تبارك گفت!1؛ چرا؟ زیرا ما انسانها را در بهترین قوام و هیأت آفریده بود:؛ «ما انسان را در بهترین نظام و سیما آفريديم» (لقد خلقنا الإنسان في أحسن تقویم)2 از اینکه چنین ارج و مقامی، خدایم به من بخشید در برابر فرشتگان بر خود بالیدم! هم من در بهترین قوام (أحسن تقویم) آفریده شدم و هم خدایم بهترین آفرینندگان (أحسن الخالقین) است.
وقتی این را از نامه خدا، دانستم با خود گفتم: اگر مقام من چنین است، حیف باشد خود را ارزان بفروشم و از مقام احسن، فرو آرم و به امور پست مشغول سازم و دستمایه تمسخر شیطان شوم و دشمن شاد گردم و شرمنده خالقم باشم. خواستم بیشتر درباره خلقت خویش بدانم.
خدایم با يك آیه، دو پیام به من داد: همان طور که شما را از نطفه آفریدیم، می توانیم در معاد نیز دوباره برانگیزیم: «ای مردم! اگر در موضوع قیامت شك دارید (با دقت در وجود خود ،شک خود را برطرف سازید) ما شمارا از خاک آفریدیم (مواد غذایی خاک از طریق غذا به صورت نطفه درآمد) سپس از نطفه و سپس به صورت خون بسته شده، سپس (به صورت چیزی مانند) گوشت جویده شده که بعضی خلقت کامل یافته (و به دنیا آید) و بعضی خلقت کامل نیافته (و سقط شود)، تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم) و آنچه (از جنین ها) را که بخواهیم تا سرآمدی معیّن در رحم مادران قرار دهیم، سپس شما را به صورت طفل بیرون می آوریم، تا به حد رشد و بلوغ برسید و (در این میان) بعضی از شما میمیرند و بعضی به پست ترین مرحله زندگی (یعنی پیری) میرسند تا جایی که دانسته های خود را از دست بدهند. (همچنین) زمین را (در زمستان)، خشك و مرده میبینی اما هنگامی که باران بر آن فرو میباریم، به حرکت درآید و رشد کند و انواع گیاهان زیبا می رویاند».3
برایم بسیار جالب بود که پیوند خلقت و بازگشت دوباره (معاد)، در آیات مربوط به آفرینش، بارها در قرآن گوشزد شده بود؛ هم در آیه قبل و هم در این آیه و آیات دیگر: «در آن روز، یعنی رستخیز همۀ مردم صف کشیده بر پروردگارت عرضه میشوند. (خدا به آنان میفرماید:) همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم امروز هم به سوی ما آمدید، بلکه پنداشتید که هرگز ما برایتان موعدی مقرّر نخواهیم داشت؟!»4 و تذکر میدهد که: «ما شما را از آن (یعنی زمین) آفریدیم و در آن باز میگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون می آوریم».5
پس، مادر ما زمین است. از آن بیرون آمدیم، دوباره به آن باز میگردیم و دیگر بار از آن برانگیخته خواهیم شد. از همین خاك بود که خدایم هنرنمایی نمود و به احسن تقویم رساند، او تواند دوباره به خاکم باز گرداند؛ پس پاس او را بدارم که بر هر کاری تواناست.
تکرار مکرر این نکته، تذکاری است تا هماره بدانم از نطفه ام؛ از خاکم؛ غرور را کنار بگذارم؛ به ویژه در برابر آن کس که مرا از خاک برآورد، سرکشی نکنم و کفران نورزم، شایسته نیست آن که از تراب است در برابر رب الارباب، سرکشی و غرور پیش گیرد؛ مگر چند روز دیگر به تراب و خاک باز نخواهم گشت؟ «ای انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟ همان پروردگاری که تو را آفرید و اندامت را استوار ساخت و متعادل کرد و به هر صورت که خواست تو را ترکیب نمود؟ با این همه شما روز جزا را دروغ میپندارید؟ در حالی که قطعاً بر شما نگهبانانی از (فرشتگان) گمارده شده اند: نویسندگانی بزرگوار، که به آنچه انجام میدهید، آگاهند».6 باز در بیانی دیگر، غافلان از خلقت را هشدار می فرماید: «آیا به خدایی که تو را از خاك و سپس از نطفه آفرید و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟!»7
هدف خلقت
آیا کسی هست که نخواهد بداند برای چه آفریده شده است و این سؤال را در طول زندگی از خود نپرسیده باشد که چرا خداوند مرا آفرید؟ این سؤال اساسی را اگر به محضر قرآن بری، قرآن در گام اول پاسخ سؤالت را اینگونه میدهد: «او کسی است که مرگ و زندگی را آفرید، تا شما را آزمایش کند (و مشخص شود که) کدامین نفر از شما (خوش کردارترید و) بهتر عمل میکنید.»8
توضیحش این است که خداوند به همه انسانها اختیار داده تا افعال خوب یا بد را انتخاب کنند؛ و میدان عمل را هم، در دنیا باز کرده تا خود را نشان دهند. یکی با اختیار، بهتر یا بهترین میشود و دیگری با انتخاب، بد یا بدترین؛ یکی هابیل میشود و دیگری قابیل؛ یکی سلمان میشود و دیگری صدام. اگر خلقت نباشد و افراد به میدان عمل نیایند و آزموده نشوند، ممکن است همه مدعی باشند که هابیل و سلمان خواهند شد! باید فرصت بودن و وجود داشتن به همه داده شود تا امکان رشد و تعالی برای همه فراهم شود.
کلام خدا، يك تحلیل دیگر را هم به تو عرضه میکند و آن مهربانی و لطف و رحمت خداست که نخواست ما در عدم باشیم و طعم وجود را نچشیم؛ ؛ لذا با لطف و رحمت خویش، ماهیت ما را، مالک وجود ما نمود تا از عدم بیرون آییم و لباس حیات بپوشیم و به جمع مخلوقات و موجودات خدا درآییم و بهره ای از وجود داشته باشیم و آن وقت با اختیار خود و نه به اجبار در مسابقه عمل، فرصت این را بیابیم که از همه پیشی گیریم.
کلام الاهی این معنا را چنین بیان نموده است: «اگر پروردگارت میخواست همه مردم را «امت واحده» و بدون هیچگونه اختلاف قرار میداد. ولی آنها همواره مختلف هستند، مگر آن کس را که پروردگارت مورد رحمت قرار دهد (و اصولاً) برای همین (رحمت) آنها را آفریده است».9 بر اساس این تحلیل، آفرینش انسانها برای آن بوده که مشمول رحمت و لطف الاهى شوند و به بیان دیگر غرض خلقت، رحمت الاهی است. تأکیدی دیگر بر این موضوع آنجاست که از میان همه صفات الاهى، خلقت انسان را به صفت «رحمان» نسبت داده است: (الرحمن، علم القرآن خلق الإنسان)10.
يك بیان دیگر را هم در کتاب خدا، به عنوان انگیزه خلقت انسان می یابی، آنجا که میفرماید: «من جنّ و انس را جز برای اینکه مرا عبادت کنند، نیافریدم» (ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ).11 روشن است که خالق تو نیازی به عبادت تو ندارد. پس به دنبال رازی باش که در کلمه «عبادت» نهفته است. عبد به انسانی میگویند که سرتا پا به مولا و صاحب خود تعلق دارد و اراده و خواستش، تابع خواست مولای خویش است و در اطاعت او هرگز سستی به خود راه نمی دهد. کسی که خدا را مولای خویش انتخاب کرده و در همه امور از او اطاعت میکند؛ به هدف خلقت خود که رسیدن به کمالی است که خدا برایش برنامه ریزی نموده، خواهد رسید.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: «خداوند بزرگ بندگان را نیافریده، مگر به خاطر اینکه او را بشناسند؛ هنگامی که او را بشناسند، عبادتش کنند و هنگامی که بندگی او کنند، از بندگی غیر او بی نیاز می شوند».12
تو در سایه يك معرفت متعالی از نسبت خودت با خالق، راه عبودیت و پیروی از دستورهای او را انتخاب میکنی و نتیجتاً به تکاملی که برایت برنامه ریزی کرده اند میرسی.
تحلیل دیگر از خلقت انسان توسط خداوند، قرار دادن انسان به عنوان خلیفه و جانشین خود در زمین است. این موضوع را از گفت وگوی فرشتگان با خداوند در می یابیم و هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بر آنم که در زمین جانشینی قرار دهم؛ فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار میدهی که در آن فساد کند و خونها بریزد؟ در حالی که ما با حمد و ستایش تو، تو را تنزيه و تقدیس میکنیم؛ خداوند فرمود: همانا من چیزی میدانم که شما نمیدانید؛»13
این یعنی اینکه خداوند اراده فرمود موجودی را در زمین بیافریند که به عنوان جانشین او بعضی از نقشهای خدایی را ایفا کند، مثلاً چیزهایی را بیافریند؛ به دیگران كمك كند؛ مظلومان را حمایت کند؛ کارآفرینی کند و به کسانی روزی برساند؛ غمگینی را تسکین بخشد؛ انسانی را هدایت کند؛ یا مجرمی را جزا دهد. البته ممکن است جرمی را هم مرتکب شود که فرشتگان به آن اشاره کردند اما خداوند به ایشان فهماند این حکمتی دارد که آنها نمیدانند!
منابع:
1 تین: 4
2 مومنون: 12-14
3 حج: 5
4 کهف: 84
5 طه: 20
6 انفطار: 6-12
7 کهف: 37
8 ملک: 2
9 هود: 118
10 الرحمن: 1-3
11 ذاریات: 56
12 علل الشرایع 1: 9
13 البقره: 30