این از خبرهای غیب است که به تو وحی میفرستیم؛ تو نزد آنها...
قرآن و زندگی، قسمت پنجاه و چهارم:
علم غیب
این از خبرهای غیب است که به تو وحی میفرستیم؛ تو نزد آنها نبودی هنگامی که تصمیم میگرفتند و نقشه میکشیدند و مکر میکردند» (ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَاكُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُون)1. علمی که بر بشر پنهان است علم غیب است که در اختیار خداست. خداوند به هر اندازه که بخواهد و به هر که بخواهد، قسمتی از آن را می آموزد. «آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند و (مردم) به چیزی از علم او جز به آنچه که او بخواهد احاطه نمی یابند.» (يعْلَمُ مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاء)2.
پیامبران در فرایند انجام رسالت خویش، به آگاهی و علم به امور غیبی نیاز دارند که خداوند آنها را با وحی از آینده و یا گذشته آگاه میکند. قرآن کریم به آگاهی عیسی بن مریم (علیه السلام) از برخی امور غیبی تصریح کرده است: «و شما را از آنچه میخورید و در خانه هایتان ذخیره میکنید خبر می دهم؛ مسلماً در این [معجزات] برای شما، اگر مؤمن باشید، عبرت است» (وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلك لآيةً لَّكُمْ إِن كنتُم مُّؤْمِنِينَ)3.
خداوند در قرآن تصریح مینماید که از میان پیامبرانش هر پیامبری را که بخواهد و به هر میزانی که صلاح بداند از غیب ویژه خود آگاه میکند: «عالم به غیب اوست، پس جز او کسی غیب نمیداند، زیرا او کسی را بر غیب خود مسلّط نمیکند مگر کسی از رسولان را که شایسته و مرضی این کار بداند؛ همانا خدا برای چنین کسانی از پیش رو و پشت سر حافظانی در کمین میگمارد» (عالِمُ الْغَيْبِ فَلَايظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُك مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)4.
در میان پیامبران، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به سبب گستره مکانی و زمانی رسالت پیامبری اش، از دیگر پیامبران بیشتر به علم غیب دسترسی داشته است. او به اذن الهی به آنچه برای ادای وظیفه رسالت به آن نیاز داشت، آگاه بود. قرآن کریم از اخباری یاد کرده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از آنها آگاه بوده و اشاره دارد که او قبل از رسالت به این اخبار آگاه نبوده است: «اینها از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم؛ نه تو و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید؛ بنابراین صبر و استقامت پیشه کن که عاقبت از آنِ پرهیزگاران است» (تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَلا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا، فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين)5.
امامان که جانشینان پیامبرند نیز برای منصب امامت و رهبری امت و تبیین دین و حفاظت از تحریف آن، نیازمند بخشهایی از علم غیب هستند که خداوند از راه هایی در اختیار آنان میگذارد. این مطلب در ضمنِ چندین روایت از امامان معصوم (علیهم السلام) بیان شده است که امام اگر بخواهد به چیزی علم پیدا کند، خدا او را به آن امر آگاه می سازد.6 در روایات برخی پیشگوییها و خبرهای غیبی که امامان داده اند، آمده است. برخی از این اخبار در خطبه های متعددی از نهج البلاغه بیان شده است؛ مواردی مانند خبر از ویرانی کوفه،7 حمله عبدالملک مروان به کوفه،8 خبر از خون ریزی و شکم بارگی حجاج بن یوسف ثقفی،9 خبر از آینده خونین بصره،10 خبر از حکومت چهار فرمانروای فاسد از پسران مروان11 و خبر حمله مغولان و جنایت آنها.12
قرآن به علم غیب در انسانهای دیگر نیز اشاره دارد: مثل آصف بن برخیا از اطرافیان حضرت سلیمان (علیه السلام): «کسی که علمی از کتاب الهی نزدش بود، گفت: من پیش از آنکه چشمت را برهم زنی آن (تخت بلقیس) را نزد تو خواهم آورد». 13
راه های دست یابی امام به معارف غیبی، از چند راه است: امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «علم ما بر سه قسم است؛ علم به گذشته، آینده و حال؛ اما گذشته، از نوع مفسّر است [که توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای ما تفسیر و بیان شده است]؛ اما علم آینده از نوع نگاشته شده است [که در کتاب جامعه، جفر و مصحف فاطمه (علیها السلام) درج شده است] و اما علم حاضر از نوع افکندن در قلب [قذف] یا کوبیدن در گوشهاست [نقر] و این قِسم، برترین نوع علم ماست [که همان الهام و تحدیث است]. البته [ما پیامبر نیستیم و بر ما وحی نمیشود زیرا] پیامبری بعد از پیامبر ما ظهور نخواهد کرد.»14
در روایت صحیح و متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده «من شهر علمم و علی، درِ آن شهر است» (انا مدينة العلم وعلى بابها)15 غیر از همه علومی که در طول مصاحبت امام با پیامبر به ایشان منتقل شد، در لحظات ارتحال نیز معادل هزار باب علم انتقال یافت که از هر بابش هزار باب دیگر گشوده می شد. این علم، شامل علم به رویدادهای گذشته و آینده و علم مرگها و مصیبتها و قضاوت بوده است. این علم در زمرۀ ودایع امامت شمرده میشود که از هر امام به امام بعدی منتقل می شود.16 غيراز این، کتاب جامعه،17 کتاب جفر،18 و مصحف فاطمه (علیها السلام) 19 نیز از منابع علم غیب امامان بوده است.
راسخان علم
«اما آنها که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنه جویی از متشابهات پیروی میکنند، در حالی که تأویل آن را جز خدای و راسخان در علم (آنان که قدم در دانش استوار کرده اند) نمی دانند. آنان میگویند ما بدان ایمان آوردیم؛ تمامی از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان (از این موضوع) پند نمیگیرند» (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبّنا وَ ما يَذَّكَرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ)20.
اين آيه صراحتاً میفرماید: تأویل آیات قرآن را خدا و راسخون (ثابتان و استواران در علم) میدانند و لذا مردم برای تأویل و تفسیر قرآن به آنان مراجعه کنند. راسخان در علم، کسانی هستند که ایمان واقعی دارند و همه قرآن را به عنوان وحی پروردگار، باور داشته به آن اقرار مینمایند. خداوند هم در آیه ای دیگر از آنها یاد میکند: «راسخان در علم به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده ایمان دارند»21. بعضی بر اساس فهم نادرست از آیه اول، فهم تأویل را منحصر در خدا دانسته اند. در حالی که نمیشود خدا کتابی برای هدایت بفرستد که مفهومش را فقط خود بداند و مبیّن و مفسری نفرستد که آن را بفهمد و برای مردم تبیین نماید.
سرسلسله راسخان در علم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که قرآن را برای مردم تبیین نمود. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برترین راسخان در علم است که تفسیر و تأویل همه آیه هایی را که خداوند تعالی نازل فرموده است، میداند و هرگز چنین نیست که خداوند آیاتی را بر رسول خود نازل گرداند که از تأویل آنها آگاه نباشد.».22 پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باب مدینه علم، امیرمؤمنان و امامان معصوم (علیهم السلام) راسخان در علم هستند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: به راستی که خداوند رسول خود را از تأويل و تفسیر آیات قرآن آگاه ساخت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم آن را به علی (علیه السلام) آموخت و سوگند به خدا که علی (علیه السلام)، ما را از تأویل و تفسیر همه آیات الهی آگاه کرد.»23 و نیز فرمود: «ما از راسخان در علم هستیم و به تأویل قرآن آگاهیم».24 رسول خدا (صلى الله عليه وسلم) فرمود: «[مسؤولیت] این دین را در هر قرنی مردانی عادل به دوش میگیرند و تأویلهای نابجای فسادکاران را از ساحت آن می زدایند.»25
بدین گونه در همه زمانها در میان مردم، مردانی وجود داشته اند که بر پیمانی که با خداوند بسته بودند، پایدار ماندند و در راه کسب معارف دین استقامت ورزیدند؛ تا آنکه پروردگار آنها را از سرچشمه زلال حقیقت سیراب ساخت. قرآن مجید حتی درباره دانشمندان ربّانی اهل کتاب، همین عنوان را به کار می برد: «لیکن راسخان در علم از [بین] ایشان و مؤمنان به آنچه بر تو نازل شده است، ایمان می آورند» (لکن الراسخون في العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل الیک)26.
شجره طیبه امامت نیز در نقش راسخان علم در طول زمان، به تبیین معارف قرآن پرداخته، چهره دین را از تحریفات پاک نمودند و میراث علمی آنان، اکنون راهنمای همه مسلمانان است. آنان تا پای جان و کسب مقام ایثار و شهادت، ایمان و استقامتشان را نشان دادند، خدا نیز بر علم و هدایتشان افزود: (ويزيد الله الذين اهتدوا هدى)27.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «کجایند کسانی که گمان کرده اند راسخان در علم آنهایند، نه ما! آنان دروغ میگویند و به حق ما تجاوز میکنند. خداوند ما را بالا برده و آنها را پست کرده است و به ما بخشیده و آنها را محروم ساخته است و ما را داخل کرده و آنها را بیرون برده است. در پرتو وجود ماست که هدایت به ارمغان می آید و پرده از نابینایی برگرفته می شود» (أَینَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرّاسِحُونَ فِي العِلمِ دونَنَا، كَذِبًا وب غيًا عَلَينا أَن رَفَعَنَا اللهُ ووَضَعَهُم، وأعطانا وحَرَمَهُم، و أدخَلَنا وأَخرَجَهُم ؟! بِنا يُستَعطى الهدى ويُستَجلَى العَمى).28
در وصیت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «در هر چه دچار تردید شدید، از اهل علم بپرسید تا شما را آگاه سازند».29 اگر در میان امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دانشمندانی نبودند که آگاه به تأویل متشابهات قرآن باشند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسلمانان را برای حل امور متشابه به آنان ارجاع نمیداد.
منابع:
2 بقره: 255
3 آل عمران: 49
4 جن: 26
5 هود: 49
6 کافی 1: 258
7 نهج البلاغه: خطبه 101
8 همان مدرک
9 همان مدرک: خطبه 116
10 همان مدرک: خطبه 102
11 همان مدرک: خطبه 73
12 همان مدرک: خطبه 128
13 نمل: 40
14 کافی 1: 264
15 وسائل الشیعه 27: 34
16 خصال صدوق 2: 643
17 کافی 1: 257
18 کافی 1: 240
19 بصائر الدرجات: 110
20 آل عمران: 7
21 نساء: 163
22 مرآه الانوار: 15
23 سفینه البحار 1: 55
24 الدر المنثور 2: 7
25 تفسیر برهان 1: 271
26 نساء: 162
27 مریم: 76
28 نهج البلاغه: خطبه 144
29 آلاء الرحمن 1: 258