خداوند طالوت را به عنوان زمامدار برای شما برگزیده و علم و قدرت جسمی...
قرآن و زندگی، قسمت پنجاه و سوم:
علم و حکومت
«خداوند طالوت را به عنوان زمامدار برای شما برگزیده و علم و قدرت جسمی او را افزون نموده است» (إنّ الله قد بعث لكم طالوت ملكاً و زاده بسطة في العلم و الجسم)1. خداوند دو ویژگی علم و قدرت را شرط زمامداری طالوت بر مردم تعیین نمود که بدون این دو، زمامدار، مشروعیتی ندارد: نخست علم، برای آنکه بداند بر اساس آنچه خدا تعیین نموده، چه حکمی صادر کند؛ دوم قدرت، برای آنکه بتواند حکم را در جامعه پیاده کند. نمی شود کسی بدون علم، مسؤولیت خطیر حاکمیتی را انجام و به خطا و ستم آلوده نشود.
يوسف (علیه السلام) وقتی پیشنهاد داد که مسؤولیت کل خزانه داری و حاکمیت مصر را عهدهدار شود، گفت: برای این کار، هم دانش کافی را دارم و هم امانت دار و حافظ اموال عمومی هستم. «مرا به سرپرستی خزائن بگمارید که من امانتداری دانشمند و حافظی علیم هستم» (اجعلنی علی خزائن الارض انى حفیظ علیم)2. حاکمیت عدل، جز از گذرگاه علم الاهی، عبور نخواهد کرد.
قرآن، به گونه ای دیگر هم به این حقیقت اشاره می نماید: حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام)، این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و آنها شایسته ترین فرد برای تصدّی حاکمیت الاهی بر سرزمینهای قبله و جز آن هستند: «آیا کسی که به راه حق هدایت میکند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد؛ مگر آنکه راه برده شود! شما را چه می شود؟! چگونه داوری می کنید؟!» (أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِى إِلا أَنْ يُهْدِى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)3
یعنی در رأس حاکمیت نمیتوان کسی را نهاد که توان هدایت خودش را ندارد و دیگران باید او را راه ببرند؛ بلکه باید کسی را نهاد که توان هدایت را دارد و به این امر سزاوارتر است. در گزارش قرآن از داستان حضرت موسی و دختر شعیب نیز آمده است: «بهترین کسی که میتوانی به کارگیری، توانای درستکار و امین است» (إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ).4
از سوی دیگر همه مسائل حکومتی از جنس حلال و حرام است که باید مطابق «ما اَنزل الله» باشد. خداوند حکومت و ولایت ظالمان را نمی پذیرد؛ حتی اجازه نمیدهد که به سوی ظالمان میل قلبی (رکون) داشته باشیم: «به ستم پیشگان گرایش و کشش قلبی نداشته باشید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید.» (وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ)5. این رکون و گرایش در روایات به دوستی و اطاعت تفسیر شده است.6 همچنین خداوند در شرایط امامت به حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «عهد و فرمان من به ستمکاران نمیرسد.» (لاينالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ)7؛
از این مجموع، به خوبی معلوم میشود حاکم و زمامداری که علم به «ما انزل الله» (آنچه خدا تعیین و نازل فرموده) در ابعاد مختلف آن نداشته باشد، شایستگی نشستن بر مسند حکومت را ندارد و آنان که چنین کنند، کافرانند: «آن که طبق احکام نازله الاهی حکم نمیدهد، آنان از کافران اند» (مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ)8.
قرآن کریم همچنین اعمال مستبدانه اقوام لوط، نوح، اصحاب رأس، قوم تُبَّع، اصحاب أیکه، مشرکان هم عصر پیامبر، اهل کتاب و منافقان و برخی از مسلمانان را ناشی از جهل نسبت به تعالیم الاهی می شمرد9 و مثال میزند: صاحبان باغی که با هم قرار میگذاشتند به فقیران كمك نكنند و سرانجام شومی نصیبشان شد.10 برای چنین مواقعی خداوند حاکمان و مالکان را توصیه مینماید که در میزان و معیار عدل، طغیان نكنيد (ألّا تطغوا فى الميزان)11 و توصيه همه پیامبران را به توحید و اجتناب از طاغوتهایی که در برابر حکم الاهی طغیان نمودند، گزارش مینماید: «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید».12
آثار علم
البته کسانی که پیش از این به آنها علم داده شده است، هرگاه آیات الاهی بر آنها تلاوت میشود، به خاک میافتند و سجده میکنند و میگویند پروردگار ما منزه است، زیرا وعده هایش قطعاً انجام شدنی است».13 اولین رهاورد علم برای اهل علم واقعی، خضوع در برابر خالق و عبودیت اوست. عالمان به جایگاهی میرسند که شهادتشان بر یکتایی و قیام به قسط خدا در کنار شهادت خود خدا و فرشتگان قرار میگیرد (شَهِدَ اللهُ أنه لا إله إلا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَأُولُوا العلم قائماً بالقسط لا إله إلا هو الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)14.
این راسخان در علم هستند که میگویند: «ما به همه آیات الهی ایمان آورده ایم، همه از سوی پروردگار ماست و تنها خردمندان متذکر میشوند.»15 قرآن کریم درک اسرار هستی را ویژه دانشمندان میداند و میفرماید: «از نشانه های او آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها و رنگهای شماست و اینها نشانه هایی برای دانشمندان است»16 و در جای دیگر که نعمات الهی برشمرده میشود، میفرماید: «این مثال ها را برای مردم میزنیم و جز عالمان آن را درک نمیکنند.»17
اثر دیگر علم، اوج گیری و رفیع شدن مقام عالم در نزد خدا و مردم است: «خداوند رتبه کسانی از شما را که ایمان آورده اید و کسانی را که دانشمندند به درجات بالا ارتقا میدهد و خداوند به آنچه میکنید آگاه است» (يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)18.
دیگر اثر علم برای عالمان، رسیدن به مقام شفاعت است. در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است: «وقتی که عالم و عابد در روز قیامت بر صراط اجتماع کنند، به عابد گویند به بهشت درآی و از عبادت خویش بهره مند شو؛ اما به عالم گویند: که اینجا بمان و از هر کسی که میخواهی و دوست داری شفاعت نما، زیرا هر که را تو شفاعت کنی، پذیرفته خواهد شد؛ پس عالم در مقام پیامبران می ایستد و از دوستان و یاران خویش تا آنجا که میتواند شفاعت می نماید؛ زیرا در قیامت سه گروه شفاعت میکنند: پیامبران، دانشمندان و شهیدان».19 دیگر رسیدن به مقام خشیت است: «همانا از میان بندگان، این عالمانند که از خداوند خشیت و پروا دارند» (انَّما يَخشَى اللَّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ)20.
کمیل بن زیاد گوید: امیرمؤمنان روزی، دست مرا گرفت و از شهر بیرون برد. چون به صحرا رسیدم، آه بلندی کشید و فرمود: ای کمیل! دلها چونان ظرفهایند و بهترین آنها نگهدارنده ترین آن هاست. پس هرچه میگویم به خاطر بسپار. مردم سه دسته اند: عالمی ربّانی و دانشجویی که در راه راست گام برمی دارد و دیگری همج الرّعاع؛ یعنی کسانی که از پی هر آواز میروند و با وزش هر باد، به چپ و راست میل میکنند؛ از فروغ دانش بهره ور نشده اند و به رکن استواری پناه نجسته اند. ای کمیل علم بهتر از مال است؛ علم تو را نگه میدارد و تو باید مال را نگه داری. مال به هزینه کردن کاسته میشود و حال آنکه از علم هر چه انفاق کنی، افزون تر شود و آنچه به مال پرورده شود با زوال مال، زوال می یابد. ای کمیل بن زیاد! شناخت فضیلت علم، رکنی از ارکان دین است که باید بدان گردن نهاد. به علم است که آدمی تا هنگامی که زنده است به اطاعت پروردگارش پردازد و پس از مرگش نام نیک او برجای ماند. علم، حاکم است و مال محكوم.
امام ادامه داد: ای کمیل! مرده اند آنان که گنجوران مال اند، هر چند به ظاهر زنده اند. ولی عالمان، تا جهان برپای است برجای اند. اجسادشان از میان میرود، ولی آثارشان در دلها موجود است. بدان که در اینجا [اشاره به سینه خود فرمود] علمی گرد آمده است. اگر برای آن عاملانی بیابم، برای آنها سخن خواهم گفت، اما دریغ که نیافتم؛ آری زمین هیچگاه از حجت قائم خداوندی خالی نمیماند، خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیده ها، تا حجتها و نشانه های روشن دین خدا از میان نرود. اینان آیا چند تن هستند یا در کجایند؟ به خدا سوگند که شمارشان بس اندک است، ولی قدر و منزلتشان بسیار است. خداوند به وسیله اینان حجت ها و نشانه های روشن خود را حفظ کند تا آن را به همانندان خود به ودیعت سپارند و این بذر را در دلهای ایشان بکارند. علم و حقیقت و بصیرت به آنان روی آور شده و روح یقین را یافته اند و آنچه نازپروردگان، دشوار پنداشته اند، برخود آسان ساخته اند و بر آنچه نادانان از آن میترسند، انس گرفته اند. به جسم، همدم دنیایند ولی جانشان به جهان بالا پیوسته است. آنان جانشینان خداوند در روی زمین هستند و داعیان دین اویند. آه، آه! چه آرزومند دیدارشان هستم ای کمیل، اگر خواهی بازگرد».21
علم هستی
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، نشانه های (روشنی) برای صاحبان خرد و عقل است. همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد میکنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند: بارالها! این را بیهوده نیافریده ای، تو پاک و منزهی، ما را از عذاب آتش نگه دار»22
تفکر، گام اول علم است؛ یعنی حذف تفکر از فرایند ایجاد علم و دانش، امکان ندارد. اندیشیدن و تفکر، نتیجه شیرینی به دنبال دارد که علم است. خداوند در قرآن صدها بار انسان را به تفکر در هستی کائنات و آسمانها، زمین، طبیعت، حیوانات، دریاها، کوهها، ابر و باران و گیاهان و خود انسان دعوت نموده است و مرادش از این دعوت، پندگیری و متذکر شدن او به قدرت خالق هستی است و اینکه همه اینها روی نظم و برنامه و هدف معینی، خلق شده اند. مثلاً با طرح موضوع زوجیت که عامل تکثیر انسان و حیوان و گیاه است، می خواهد که انسانها اندیشه کنند و به خدا راه یابند: «از تمام چیزها دو جفت آفریدیم، باشد که متذکر شوید» (وَ مِنْ كُلِ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)23.
جهان آفرینش، مجموعه ای از شگفتیهاست و وقتی این شگفتیها را می نگریم، عظمت خداوند را در جان خویش احساس کرده و هر چیز را جز او کوچک و حقیر می شماریم. نگاه پویا و پرسشگر به هستی و طبیعت، تلنگری است تا حقیقت جاودان را دریابیم؛ جهان آفرینش و نقشهای بدیع و طرح های زیبا و دل انگیز آن، کتاب فوق العاده بزرگی است که هر کلمه اش دلیلی روشن بر وجود آفریدگار جهان است؛ جهان هستی بهترین و زیباترین کلاس خداشناسی و زبان گویای علم و قدرت و تدبیر الهی است.
آیات متعددی از قرآن کریم از انسانها دعوت کرده تا به تفکر و بررسی در نظام هستی بپردازند. در این کتاب الهی، حدود ۷۵۰ آیه در زمینه خداشناسی از راه توجه به پدیده های طبیعی به چشم میخورد؛ در این آیات خداوند متعال از پدیده های طبیعی به عنوان آیه و نشانه های الهی یاد میکند و هدف قرآن از دعوت به تفکر در هستی، رساندن بشر به حقیقتی بزرگ است و آن عظمت خالق و قدرت بیکران او و کوچکی بشر و ارتقای او از طریق عبودیت است.
نمونه هایی از این دعوت به تفکر در پدیده های جهان را در این آیات میبینیم: گسترانندگی آسمانها: «و آسمان را به قدرت خود برافراشتیم و بیگمان ما گستراننده آسمان هستیم» (وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ)24. تقدیر به اندازه از منابع گسترده: «هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه ای معین فرو نمی فرستیم» (وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)25. حیات و مرگ آفرینش: «روزی، آسمان را مانند طوماری که برای نوشتنی هاست در هم می پیچیم و آن چنان که آغازش کردیم، بازش میگردانیم؛ این وعده ای است که برعهده گرفته ایم و بر اساس آن عمل میکنیم.» (يَوْمَ نَطْوِى السَّمَاءَ كَطَيّ السّجِلِ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِين)26.
حركت و جنبش هستی کوه ها را میبینی و آنها را جامد و ثابت به حساب میآوری، در حالی که آنها مانند ابرها در حرکت هستند، این نظام آفرینش خداوند است که «همه چیز را» بر همین اصل حرکت داشتن، آفریده و استوار کرده است و او به کارهایی که میکنید آگاه است» (وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ)27.
دانشمندانی که با استفاده از تجهیزات نجومی تاکنون کهکشانهای بسیاری را در پهنای آسمان یافته اند، عظمت خلقت خدا را بیشتر در می یابند. کهکشانهایی که هر کدام مشتمل بر میلیون ها ستاره اند؛ برای بیان عظمت آنها باید گفت خورشید به همراه نه سیاره ای که به دور آن در گردشند و منظومه شمسی را تشکیل میدهند، تنها بخش کوچکی از کهکشان راه شیری است. کهکشان راه شیری با حدود یکصد و پنجاه میلیارد ستاره یکی از میلیونها کهکشانی است که در آسمانها وجود دارند. آسمان شگفت انگیزی که بر فراز ما برافراشته شده است و شبها هزاران ستاره در آن میدرخشند، دل انسان را متوجه آفریدگار جهان میکند. اگر بدانیم که برخی از ستارگان، همین نقطه های کوچک نورانی در آسمان، میلیونها مرتبه از زمین بزرگ تر هستند، بیشتر به عظمت خداوند پی میبریم. قرآن صدها بار ما را به مهمانی تفکر در مجموعه عظیم هستی دعوت میکند که نتیجه شیرین آن تقویت ایمان و علم است و جز عالمان به این نتیجه عقلانی نمیرسند (وما يعقلها الا العالمون).28
منابع:
1 بقره: 247
2 یوسف: 55
3 یونس: 35
4 قصص: 26
5 هود: 113
6 تفسیر علی بن ابراهیم 1: 338
7 بقره: 124
8 مائده: 44
9 ص: 12 و 13، فجر: 6
10 قلم: 17-26
11 الرحمن: 8
12 نحل: 36
13 اسراء: 107
14 آل عمران: 18
15 آل عمران: 7
16 روم: 22
17 عنکبوت: 43
18 مجادله: 11
19 نهج الفصاحه 1: 24
20 فاطر: 28
21 نهج البلاغه: حکمت 147
22 آل عمران: 190- 195
23 ذاریات: 49
24 ذاریات: 47
25 حجر: 21
26 انبیاء: 104
27 نمل: 88
28 عنکبوت: 43