سزاوار نیست که همه مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند؛ پس چرا از هر گروهی از ایشان...
قرآن و زندگی، قسمت پنجاه و دوم:
هجرت علمی
«سزاوار نیست که همه مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند؛ پس چرا از هر گروهی از ایشان دستهای کوچ نمیکنند تا در دین فقیه و عالم شوند و هنگامی که به سوی قوم خویش بازگشتند، آنان را بیم دهند؛ تا شاید آنان (از گناه و طغیان) حذر کنند»1. این صراحتاً هجرت علمی را برای آموزش و هدایت مردم الزامی میشمرد و حتی اجازه میدهد عده ای که برای این کار مناسب هستند به میدان جهاد نروند و به جای آن سفر کنند و نزد عالمان روند و علم شریعت آموزند و سپس نزد قوم و مردم خود بازگردند و آنها را هدایت نمایند و از اموری که خلاف شریعت است، بازدارند و هدایت کنند.
بنابراین باید از هر منطقه افرادی برای شناخت اسلام به مراکز علمی بروند تا در همه مناطق، عالم دینی به مقدار لازم، حضور داشته باشد. دانشمندی که کوچ علمی نکند چگونه خواهد توانست دانش دین را به طور کامل بیاموزد؟ امام درباره کسی که در خانه اش نشسته بود، فرمود: «او چگونه فقیه دینی خواهد شد؟!»2
فقه، علم دین است که هم شامل اصول و مبانی دین و هم احکام و امور تشریعی است. این دانش آن چنان مهم است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در هنگام بدرقه علی (علیه السلام) به سفر یمن، به او فرمان داد فقه را به مردم را بیاموزد (فقّههم فی الدین)3 و او را چنین دعا کرد: خدایا او را در دین فقیه و عالم قرار ده، (اللهم فقهه فی الدین)4 با آنکه وی فقیه ترین و آگاه ترین و عالم ترین مردم نسبت به مبانی دین بود.
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز به فرزندش توصیه نمود: در دین، عالم و فقیه باش که فقیهان و عالمان دین، وارثان پیامبران هستند، (تفقه في الدين فَانَ الفُقَهَاءَ وَرَثَة الانبياء)5. امام حسین (علیه السلام) نیز شب عاشورا در جملاتی خداوند را چنین ستود: «حمد خدایی که ما را فقیه در دین قرار داد»6.
تفقّه در دین و آموزش آن به مردم واجب کفایی است. یعنی بر همگان واجب است به آن قیام کنند. اما اگر به قدر کفایت، عده ای به این کار قیام نمودند، تکلیف از دیگران ساقط میشود. هجرتِ اول به مراکز علمی است و هجرتِ دوم بازگشت به منطقه خود و تعلیم مردم. بنابراین ماندن در حوزه ها جایز نیست و باید به مناطق نیازمند به عالم، بازگشت.
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: اگر برای امام حادثه ای اتفاق افتاد و دسترسی به او ممکن نبود تکلیف مردم چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود که: «از هر شهر و طایفه ای باید برای شناخت امام حرکت کنند»7. تحصیل علم، محدود به دوره سنی خاصی نیست، بلکه لازم است انسان در تمام طول عمر در پی تحصیل دانش باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ز گهواره تا گور دانش بجوی»8 و تحصیل علم هم، محدود به مکان خاصی نیست. بلکه اگر لازم است برای تحصیل دانش به دورترین نقطه سفر کند، باید این سفر را داشته باشد»9.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «در جست و جوی دانش برآیید حتی اگر در چین باشد» و نیز: «حکمت و دانش حکیمانه، گمشده مؤمن است هرجا که آن را یافت، دریافت میکند»10 و نیز: «حکمت، گمشده مؤمن است؛ پس حکمت را فراگیرید گرچه از اهل نفاق باشد»11 و نیز: «حق را از اهل باطل اخذ کنید و باطل را از اهل حق دریافت نکنید، نقّاد سخن باشید؛ بنگر چه میگوید و ننگر که میگوید»12. علی (علیه السلام) فرمود: «حکمت را فرا بگیرید، اگرچه از مشرکان باشد»13.
نکته مهم دیگر، توجه به علم نافع برای جامعه است؛ یعنی انسان باید عمرش را صرف تحصیل علمی نماید که برای او و جامعه سودمند باشد و از علمی که ثمره و نتیجه ای نداشته باشد، اجتناب کند؛ این علم، منحصر به علوم حوزوی نیست. بلکه تحصیل هر علمی است که برای انسان و جامعه انسانی سودمند باشد. چه علوم انسانی باشد و چه علوم تجربی. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «علم دوگونه است: علم ادیان و علم ابدان» (العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان)14. از این رو حضرت امیر (علیه السلام) در نهج البلاغه ضمن بیان اوصاف و ویژگیهای پرهیزکاران فرمود: «پرهیزکاران گوشهای خود را متوجه دانشی می کنند که برای آنها سودمند باشد» (وقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم)15 و پیامبراکرم (صلى الله عليه و آله وسلم) فرمودند: «از علم بدون سودمندی به خدا پناه ببریم؛ (نعوذ بالله من علم لاينفع)16 و «خدایا، از علمی که سودی نمیرساند به تو پناه می آورم» (اللهم انی اعوذ بک منعلم لاينفع)17.
غرور علمی
«گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریده ای و او را از گِل!»18. این سخن شیطان بود که از روی غرور خود را از آدم برتر می دانست و حاضر به تمکین فرمان الاهی نشد و لذا رانده و رجیم شد. غرور بزرگترین آفتی است که عالمان را تهدید میکند. باید عالمان از داستان شیطان عبرت گیرند؛ او پیشوای مغروران و متکبّران جهان است که به خاطر همین غرور نابجا نیز مطرود و ملعون گشت.
فرعون و قارون و نمرود و علمای یهود و نصاری که با غرور خویش، خود را از پذیرش حق محروم ساختند، به شیطان اقتدا کردند. قرآن، علت عدم ایمان علمای یهود و سایر یهودیان را این گونه گزارش میفرماید: «این عمل آنها (یهود) به خاطر آن بود که میگفتند: آتش (دوزخ) جز چند روزی به ما نمیرسد و کیفر ما به خاطر امتیازی که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است. این افترا (و دروغی که به خدا بسته بودند) آنها را در دینشان مغرور ساخت و گرفتار انواع گناهان شدند»19.
عالمان مغرور، طوری وانمود میکنند که دانای کل هستند و همه چیز را میدانند؛ آنها حاضر به گفتن «نمیدانم»، نیستند! امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرگاه از یکی از شما چیزی پرسیدند که نمیدانستید، بگویید نمیدانم»20. گفتن این پاسخ از کسی برمی آید که شهامت اعتراف به واقعیت را داشته باشد و نخواهد دیگران را فریب دهد. غرور علمی، گاهی سبب می شود روشنترین حقیقتها را انکار کنند و در مقام بحث و مجادله حق را نپذیرند و در بحث، حالت عناد و ستیزه جویی نشان دهند و خطاهای خود را توجیه کنند.
ابن مسعود یکی از اصحاب پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) گفت: «کسی که درباره هر چه از او بپرسند فتوا و نظر بدهد، دیوانه است!»21. این سخن، هشدار به کسانی است که در همه زمینه ها خود را صاحب نظر میدانند و حاضر نیستند به دلیل نداشتن علم و آگاهی بگویند: نمیدانم! نتیجه آن فتواهای برخاسته از غرور علمی، رسوا شدن خود فرد و گمراه ساختن مردم است.
امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره غرور علمی به فرزندش فرمود: «تو را از اقسام نادانیها ترساندم تا اینکه خود را عالم ندانی؛ زیرا عالم کسی است که بداند آنچه میداند نسبت به آنچه که نمیداند، اندک و ناچیز است. از این جهت خود را جاهل میداند و لذا در طلب علم زیاد کوشش میکند و پیوسته عاشق و جوینده علم و همواره در مقام استفاده از علم است و تواضع و فروتنی در برابر اهل علم میکند و نسبت به اندیشه خود بدبین است و سکوت و خاموشی را اختیار نموده و از غلط و خطا دوری مینماید و از آن شرم دارد. از آنجایی که خود را نادان میداند، اگر مطلبی پیش آید که نداند، انکار نمیکند؛ اما جاهل کسی است که خود را در آنچه نمیداند عالم شمارد و در اندیشه، خودپسند باشد. به فکر خود اکتفا و پیوسته از علما دوری کند و عیب جویی نماید و به هر کسی که مخالف او باشد، نسبت غلط دهد و هر چه را که خود نداند، گمراهی و ضلالت داند! تمام اینها برای این است که به فکر خود اعتماد دارد و به نادانی خود اقرار ندارد»22.
در میان صفات رذیله، شاید کمتر صفتی به اندازه غرور، زیان آور و مرگ بار باشد. پیامدهای غرور، تمام زندگی انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و دنیا و آخرت را تباه میکند. یک پیامد غرور حجاب ضخیمی است که بر عقل و فهم انسان می افکند و او را از درک حقایق باز میدارد و به او اجازه نمیدهد خود و دیگران را آن چنان که هست و هستند بشناسد و حوادث اجتماعی را درست ارزیابی کرده در برابر آنها موضع صحیح بگیرد.
مستی غرور از مستی شراب هم سخت تر است! این مستی همان حجاب غرور است. غرور مایه شکست در زندگی و سبب عقب افتادگی است. یک لشکر مغرور به سادگی جنگ را می بازد؛ یک سیاستمدار مغرور به آسانی زمین میخورد؛ یک محصّل مغرور در امتحانات رد میشود؛ یک ورزشکار مغرور بازی را به حریف می بازد و بالأخره یک مسلمان مغرور خود را گرفتار قهر و غضب الهی میسازد. غرور تکامل انسان را متوقف ساخته مایه انحطاط و عقب گرد او میشود زیرا انسان مغرور نقایص خود را نمیبیند و کسی که احساس نقصان نکند به دنبال کمال نمی رود؛
غرور به خاطر ریا و عجب، سبب فساد و تباهی عمل میشود.23 غرور مانع عاقبت اندیشی است.24 غرور غالبا سبب ندامت و پشیمانی می شود.25 مغرور در دنیا و آخرت تهیدست و بیچاره است، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «انسان مغرور در دنیا مسکین و بیچاره است و در آخرت مغبون؛ چرا که متاع برتر را به متاع پست تر فروخته است»26.
منابع:
1 توبه: 122
2 تفسیر کنزالدقائق: ذیل آیه 122 توبه
3 مستدرک الوسائل: حدیث 36369
4 بحارالانوار 66: 92
5 بحارالانوار 1:216
6 موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام
7 کافی 1: 378
8 نهج الفصاحه 2: 665
9 بحار الانوار 1: 18
10 بحارالانوار 2: 105
11 همان: 99
12همان: 96
13 بحارالانوار 2: 97
14 بحارالانوار 1: 220
15 نهج البلاغه: خطبه متقین
16 بحارالانوار 2: 32
17 کنزالعمال: حدیث 3609
18 اعراف: 12
19 آل عمران: 24
20 محجه البیضاء 1: 147
21 همان
22 تحف العقول: 11
23 غررالحکم: ح 6390
24 همان: ح 7566
25 همان: ح 1384
26 میزان الحکمه 3: 2237