امام زمان (صلوات الله علیه) در زیارت ناحیه مقدس خطاب به...
آثار نکبت بار فاجعه کربلا 2
امام زمان (صلوات الله علیه) در زیارت ناحیه مقدس خطاب به امام حسین (علیه السلام) می فرمایند:
«...فاليلُ لِلعُصَاةِ الفُسّاقِ لَقَد قَتَلُوا بِقَتلِكَ الاسلَامِ وَعَطّلُوا الصّلاةَ وَ الصّيامَ وَنَقَضُوا السُّننَ وَالأحكام وَهَدَمُوا قَواعِدَ الايمانِ وَحَرَّفُوا آياتِ القُرآنِ وَ هَمَلَجُوا فِي البَني وَ العُدوان...»1
«... پس وای بر سرکشان گنهکار! که با کشتن تو اسلام را کشتند و نماز و روزه را بیهوده و مهمل گذاردند و سنت ها و احکام را شکستند و نقض کردند و پایه های ایمان را نابود و آیات قرآن را تحریف و دگرگون کردند و در ستم و دشمنی سخت پیش تاختند....»
و این است دلیل نمازهای بدون حضور قلب و قلبهای بدون تعلّق به خدا و دین خدا و قرآن و نفهمیدن آن؛ مگر با تجدید عهد و تعلّق خاطر و رعایت ادب وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) که شاهد بر ما و خلایق است. بر این عوامل، سستی شیعیان را علاوه کنید که حاصل آن شده است: «غیبتِ» صاحبمان؛ سرورمان؛ یعنی بی سر و سامانی و سرگردانی و دربدری مردمان؛ نکبت غلیظ و خانمان سوزی که از شدت عمق آن و به دلیل طول زمان، آن همه نکبت عادت و عادی شده است.
کربلا و غیبت، دو پدیده ای است که نمایش از شدت مظلومیت غریبانه اهل بیت (علیهم السلام) میباشد. فجیع ترین اثر سوء فرهنگی و فهمی سقیفه، قابلیت طرح دین، فارغ از دیّان دین است؛ چه علمی و معرفتی، و چه عملی و اجرائی؛ چه فردی و چه جمعی؛ و چنین است که به جز خط و رسمی و اسم و صورتی از آن باقی نمیماند؛ «سَيَأتى عَلَى أُمَّتِي زَمانُ لَا يَبقَى مِنَ القُرآنِ إِلَّا رَسمُهُ وَمِنَ الاسلامِ إِلَّا اسْمُهُ»؛2 که آن هم به عنایت دیّان دین و مجاهدت علمای دین باقیمانده است.
آنچه بعد از سقیفه در فرهنگ و سیاست رخ داده، ظاهراً بر اساس همین تئوری بوده: کفایت کتاب الهی که قابلیت تفسیر و تأویل به وجوه مختلف را دارد، بی مدد عالم علم آن، و رجوع به او که البته این نظریه بهانه کنار گذاشتن آن «مَن عِندَهُ عِلمُ الكتاب»3؛ صاحب حق بود که این علم او، نشانه از حقانیت او بود. روش شناسی الهی دین، به شرط داشتن تقوای الهی؛ و خداداری، یافتن و داشتن حقایق و معارف فطری و الهی از عالم علم الهی و وجدان و یافتن آن در پرتو نور عقل است که با تقیّد به احکام و آداب و سنن شرعی، در بنده تثبیت و تعمیق می یابد.
از فجیع ترین اثر سوء فرهنگی و فهمی سقیفه، قابلیت طرح دین در ابعاد مختلف، فارغ از دیّان دین است. عدم حساسیت جامعه علمی-دینی- شیعی نسبت به غیبت در طول تاریخ، حاصل همین تفکر است: کفایت قرآن و حدیث فارغ از عترت و امام زمان (عليه وعليهم السلام). تفکر بشری - فلسفی که حاصل تلاش و تکاپوی فکر او برای درک حقیقت و یافتن معرفت است، از همین قبیل می باشد.
ذهن انسان در خلقت او، توان تدبیر و تنظیم امور عادی دنیوی او را دارد. اما آنچه در مکتب فلسفی اتفاق افتاده است جایگزین کردن آن، به جای نظام دین الهی در معرفت شناسی و دریافت حقایق و معارف به تلاش ذهن است و ثمره عملی آن، این است که میشود فارغ از دین الهی، تدبیر امور زندگی انسان را در همه ابعادی که شمرده شد، داشت.
حاصل این تفکر، فرهنگ و تمدّن موجود است؛ ساختن و پرداختن نظامی است - در همه ابعاد زندگی- بر مدار اهواء و نفسانیات انسانی، نه الهی؛ که هزاران هزار مشکل برای انسان ایجاد کرده و برای علاج آنها انواع درمانگری ها را در حوزه های مختلف زندگی او ساخته و پرداخته اند. که هر کدام خود منشأ انواع عوارض شدهاند، و در مقابل اعتراض به آنها گفته می شود، برای مقابله با آن درد و مرضها و مشکلات چاره ای به جز داشتن و ساختن با این داشته ها و دانشها نداریم.
لذا این چنین است حال و هوای دین و دانایان به دین و زندگی در فرهنگ دینی: صورتی زیبا ولی سیر ناکردنی. به قول سعدی: چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت/ باقی نمی توان گفت الّا به غمگساران
دو عامل اصلی وقوع غیبت:
از عوامل اصلی در وقوع غیبت امام زمان (علیه السلام)، یکی واقعه کربلا و تبعات آن بوده است و دیگری بی کفایتی شیعیان در محافظت و مراقبت دائم از حضور حاضر آن حقیقت الهی؛ همان دسته گلی که ما در رابطه با امام زمان (سلام الله علیه) به آب داده ایم. اینکه ما از این طرف حواسمان جمع میشود و متوجه می شویم که آن وجود مبارک حضور دارند، بعد به کمترین گفتگویی یا هر چیز دیگری، از این توجه عدول میکنیم، همانی است که حافظ میگوید:
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد/ آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود؛
یعنی: ما به سادگی توجهمان از وجود مقدس امام (علیه السلام) بر میگردد! به سادگی آن را ضایع میکنیم و از آن اعراض می کنیم! در حالی که آن نهایتی که انسان باید برسد، همان وجود مبارک و مقدس و مطهّر است. ما از وجود مبارک امام (علیه السلام) که بیرون و درون ما مشحون از حضور اوست غفلت میکنیم، بعد تعجب هم میکنیم که چرا به جایی نمی رسیم؟!
پیام عاشورا برای ظهور
عاشورا فقط یک عبرت و یک پیام و یک ندا برای ما دارد: مراقب و مواظب امام زمان (علیه السلام) باشید! وقتی حقیقت الهي حاضر در تمام خلقت وجود مبارک امام (علیه السلام) است؛ پس وظیفه اصلی بندههای خدای متعال محافظت و مراقبت از این حقیقت حاضر است. این همان چیزی است که قرآن به آن میگوید: «تقوا»، تقوا به معنای حفظ کردن؛ حفظ کردن همین حقیقت.
آنهایی که این مطلب را فهمیده اند و به آن دل داده اند، همان کسانی اند که با خدای متعال عهد میبندند و تا پای جان در مراقبت از این حقیقت الهی می ایستند؛ «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضَى نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِر وَ مَا بَدَّلُوا تَبدِيلاً»؛4 واقعه در و دیوار یک اتفاق شاخص در همین مورد است. وجود مقدس حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای محافظت از امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) خودشان را بین ایشان و دشمنانشان حائل میکنند. در کربلا هم همین اتفاق بین امام حسین (علیه السلام) و حتى طفل شیرخواره می افتد، اصحاب که جای خودشان را داشتند. در جمع اسرا، عینا همین رفتار را حضرت زینب (سلام الله علیها) در رابطه با محافظت از وجود مقدس امام سجاد (صلوات الله علیه) دارند.
حسینی شدن، رمز ظهور
رسول اکرم در مورد وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«فَأَمَّا الحُسينُ... باب نجاة الأمة...»؛5 همانا حسین ... درگاه نجات است.
پس: نجات امّت به ظهور حجت (علیه السلام) است؛ پس حسینی شدن رمز ظهور حضرت حجّت و شاه کلید نجات امت است. اگر واقعه کربلا و نکبت ظلم بر امام حسین (سلام الله علیه) از علل اصلی غیبت امام زمان (صلوات الله علیه) بوده؛ پس به این ترتیب، حسینی بودن و حسینی شدن عالم از زمینه سازهای ظهور خواهد بود.
و ما میتوانیم به سادگی عالم را حسینی کنیم؛ کافی است شیعه زادگان باغیرت، در هر جای دنیا و در هر جمعی که هستند از امام حسین (سلام الله علیه) حرف بزنند و با نفس خودشان عالم را از این محبت و از گرمای آن پر کنند؛ زیرا خدای متعال در خلقت به جلوه امام حسین (سلام الله علیه) دل از همه مردم برده است و وجود مقدس ایشان با شهادتشان این دلبری را تکمیل کرده اند، ما فقط باید بهره برداری کنیم.
اصلاً به همین دلیل است که نقش پرچم مبارک سپاه امام زمان (صلوات الله عليه) «يَا لَثَارَاتِ الحُسَین»6 است؛ اگر عالم با امام حسین (علیه السلام) و واقعه عاشورا و خون مقدس امام حسین (سلام الله علیه) و سابقه آن آشنا نبوده باشند، «یا لثارات الحسين» برای مردم دنیا چه معنایی خواهد داشت؟ با توجه به همین مطلب میتوان نتیجه گرفت که «ظهور» بر اساس زمینه عاطفی کربلا و عاشور است که پیش خواهد رفت.
نکته ای نادر در باب واقعه ای نادر 1
در حال و هوای ظهور امام زمان (علیه السلام)، حال و هوای حضور امام حسین (علیه السلام) نیز هست. عَلم «یا لثارات الحسين»، اعلام این معنا نیز می باشد. ظهور، هم «حم عسق» است، هم «کهیعص»؛ توأمان بودن این دو در بعضی از توسّلات و احراز، همین معنا را دارد؛
١. از امیرالمؤمنين (صلوات الله عليه) روایت شده است که ایشان فرمودند: «لِكُلِّ كِتابِ صَفوَةً وَ صَفوَةً هَذا الكِتابِ حُروفُ التَّهجِّي». برای هر کتابی چکیده خالصی است و چکیده خالص این کتاب (قرآن مجید) حروف تهجّی (الفبا) است.7
حروف تهجی در هیچ زبانی از زبانهای انسانی معنا ندارد؛ و اصلا در تعریف ادبی از آن در مقایسه با اسم و فعل، آن را به همین خصوصیت معنا می کنند. حال آنکه در کلام الهی، حروف هم معنا دارند و اساس جهل غیر صاحب آن کلام به آن، به همین دلیل است. جایی که حروف کلام برای دیگران بی معنا باشد، ترکیب آنها به طریق اولی بی معنا خواهد بود و حداقل دلالت عرفی آن، مقصود اصلی و اوّلى (تأويل) صاحب آن نخواهد بود. بدین گونه است که:
«مَا يَعلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي العِلمِ»8؛ مقصود اوّل و اصلی از کلام خدای متعال را به جز خدای متعال و استواران در علم (الهی) نمیدانند. و نیز: «قُل كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَينِي وَ بَيْنَكُم وَ مَن عِندَهُ علم الكتاب»9 بگو: میان من و شما، خدای متعال و آن که علم کتاب (قرآن) پیش اوست، برای شهادت کفایت میکند.
یعنی علم به معنای آن کلام باید نزد صاحب آن کلام باشد و نیز نزد راسخ در علم آن کلام؛ کسی که آن معانی نزد او به ودیعت نهاده شده است. بدین گونه است که قول و یا فعل آن (راسخ در علم) که «مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب»10 است بیان و بروز آن معانی است؛ که از کوزه همان برون تراود که در اوست.
و بدین گونه است که ظهور «کهیعص» در کربلا، ظهور و بروز آن حقیقت الهي توسط سيد الشهدا (صلوات الله عليه) می باشد.
منابع:
1 المزار الکبیر/ 505
2 ثواب الاعمال/ 253
3رعد/ 43
4 احزاب/ 23
5 امالی صدوق/ مجلس 24
6 بحارالانوار 98: 102
7 مجمع البیان 1: 112
8 آل عمران/ 7
9 رعد/ 3
10 رعد/ 43