دو نکته نورانیِ نادرِ نایاب از نوع «يخرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ المَرجان»
اسرار خوشبختی، قسمت شصت و نهم:
سه مرتبه علم به سوره قدر
دو نکته نورانیِ نادرِ نایاب از نوع «يخرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ المَرجان»1 برای توجه و تأمل هم سفرهایهای افطارِ معرفتِ ماه مبارک رمضان:
- فرمودند: «هر کس سوره قدر را نفهمیده باشد، از شفاعت بهره نخواهد برد».
لازمه اوّل برخورداری از شفاعت، شناختن شفیع است و این سوره شامل همه مقامات عالیه اهل بیت (علیهم السلام) و جامع آنها می باشد؛ پس فهمیدن این سوره نشانه از شناختن وجود مقدس آنان است. شاید در اینجا منظور از شفاعت نه فقط شفاعت در بخشیده شدن گناهان، بلکه به معنای اعلا مرتبه از آن، یعنی همراه شدن بوده باشد؛ یعنی کسی میتواند به توفیق همراهی و بودن با وجود مبارک اهل بیت (علیهم السلام) نایل شود که سوره قدر را فهمیده باشد.
در منطق آیات و روایات برای علم، سه مرتبه قائل شده اند:
اوّل، «علم الیقین» مرتبه ای که در آن، شخص واقع مطلب را نه ذهناً بلکه قلباً می فهمد. این فهم از قبیل دانستن اطلاعات راجع به معلوم نیست.
دوم، «عین الیقین» مرتبه ای که شخص واقع مطلب و حقیقت آن را وجدان میکند؛ در این مرتبه شخص حضور حقیقت معلوم را در خود می یابد و می بیند. عین الیقین وجدان حضور معلوم در موطن نفس است. در این مرتبه شخص میتواند به همراه آن حقیقت به سر برده و زندگی کند.
سوم: «حق الیقین»؛ مرتبه ای است که در آن وجود شخص با حقیقت آغشته و عجین میشود تا جایی که در شخص، درباره باور به حقیقت هیچ جای تردیدی باقی نمی ماند؛ همچنان که نسبت به خود جای هیچ تردیدی ندارد.
پس فهمیدن سوره قدر به معنای نایل شدن به یکی از این مراتب سه گانه خواهد بود؛ البته آن سه در مرتبه مساوی با یکدیگر نبوده، بلکه فاصله بین آنها از مشرق تا مغرب است.
سوره قدر، حکایت امام حسین (صلوات الله علیه)
۲. فرمودند: «سوره قدر، حکایت امام حسین (علیه السلام) است». پس منظور از «هُ» در «إِنَّا أنزلنـــاهُ» وجود مبارك امـام حسین (علیه السلام) و واقعه کربلا و نزول الهی ایشان در ساحت مقدس ولایت الهیه زهرای مرضیه است و مؤید این مطلب آیات آخر سوره فجر می باشد: «یا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ رَاضِيةً مرضيَّةٌ» که منظور از نفس مطمئنه وجود مبارک امام حسین (علیه السلام) است و راضیه مرضیه مقام نورانی زهرای مرضیه (سلام الله علیها).
نقل شده است که این آیه در گودی قتلگاه خطاب به امام حسین (علیه السلام) شد و گفته اند که آن ملعون ازل تا ابد، ترسان و لرزان از قتلگاه بیرون آمد، هنگامی که علت را پرسیدند، گفت: صدایی از گوشه گودال شنیدم که گفت: «مظلوم مادر».
دنباله سوره، یعنی از آیه سوم «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» خبر از حکومت تیره غاصبین میدهد؛ در حالی که حکومت ملکوتی امام حسین و اهل بيت (عليهم السلام) در ليلة القدر جلوه میکند و ملائكة الله به محضر آنان شرفیاب می شوند. اما خلایق در صورت ظاهر، آن مالکیت و حاکمیت و سلطنت را نمی بینند؛ چون آنچه اتفاق می افتد در ملکوت عالم و پنهان از دیدگان مردمان است. ولی زمان ظهور صاحب الزمان (علیه السلام) و رجعت، آن مالکیت و سلطنت در عالم نیز آشکار می شود و اولین از معصومین (علیهم السلام) که رجعت میفرمایند، حضرت حسین بن على (علیهما السّلام) خواهند بود.
سورة «إِنَّا أنزلناهُ» حکایت «ليلة القدر» است:
روح مقدّس فاطمی و حضور مقام نورانى امام زمان (علیه السلام)؛ همان مقام نورانی اسم جلاله «الله» و در واقع همان «عین الحياة» است؛ از همین روست که حقیقت آب حیات در ظلمات (لیله) است؛ و از دلایل فضیلت ختم این سوره در شبهای ماه مبارک رمضان همین است؛ زیرا: آن کلید معرفت هم «لیله» است، هم «قدر»، هم «هو»، هم امیرمؤمنان، هم «قرآن»، و هم صاحب الزمان (عليهما السلام).
و سرّی دیگر در این سوره: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ القَدر»، حكايت امام حسین (علیه السلام) است؛ لذا به دلیل حضور وجود مبارک ایشان در آنجا، بر زیارت آن حضرت در لیالی قدر توصیه و تأکید شده که موارد و مواقع و مواقف توصیه و تاکید شده بر زیارت ایشان، دلیل و نشانه از حضور وی در آنجا دارد.
مواظبت بر سورۀ قدر با توجه به حقیقت آن
یکی از راههای فهم این سوره، مواظبت کردن به آن است؛ آن هم با محبّت ساحت مقدس صدیقه کبری (سلام الله علیها) که مقصود از «لیله» ایشان اند. و اما آن کسانی که در موطن نفس ملکوتی ایشان نزول اجلال فرموده اند: «إنا أنزلناهُ في ليلة القدر» که اگر بگویید قرآن است، درست است؛ اگر بگویید امیرالمؤمنين (صلوات الله عليه) است، درست است؛ و اگر بگویید امام حسین (سلام الله علیه) است، باز هم درست است؛ چون فرمودهاند: سوره قدر، حکایت امام حسین (علیه السلام) است؛ پس ایشان هستند که در ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزول اجلال فرموده اند.
لذا در ذیل آیه: «ارجِعِى الَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيّةً»2؛ فرمودهاند: این آیه به امام حسین (سلام الله علیه) در گودی قتلگاه خطاب شده است؛3 پس یک معنای آن چنین خواهد بود در حالی که ایشان در ساحت ملکوتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشرّف هستند، در حصنِ حصین ولایت ایشان در اماناند؛ «حَتَّى مَطلَعِ الفجر»؛ تا زمانی که منتقم خون مقدس ایشان قیام فرمایند.
و از بهترین مواقع خواندن آن، در نماز به عنوان سوره در رکعت اول و در تعقیبات نماز بعد از حمد و توحید و آیة الکرسی است که فرموده اند: دعا بعد از آن مستجاب است.
دستور توجه به ساحت مقدس اباعبدالله (صلوات الله علیه) در شب قدر
در نوع مناسبتها اعم از عیدها و عزاها، حضور سيّدالشهدا (صلوات الله علیه) را می توان یافت و این را در دستوراتی که جهت زیارت ایشان در ایام مهم داده شده می توان دید. شب قدر، شب نیمه شعبان، روز عرفه و.... عید باشد یا عزا؛ در ایام معمول سال، بهترینش جمعه است که سیّدالایام است. در روز جمعه بهترین موقع، موقع ظهر و هنگام زوال است. در آن موقع فرمودند: از بهترین اعمال زیارت سیدالشهداست. فرمودند: وقتی یاد ایشان افتادید سه بار بگویید: (صلّى اللهُ عَليكَ يا أباعبدالله).4
این را کم ندانید، چیز فوق العاده ای است؛ انسان از سه جزء تشکیل شده است و با هر بار تکرار، سه جزء تشکیل دهنده انسان، عمیق تر و لطیفتر می شود؛ تن و روح و آن حقیقت نورانی که عقل بوده باشد. یعنی به این ترتیب شما هر بار که میگویید ارادت، محبت، تسلیم شدن خودتان را به ساحت مقدّس سيّدالشهدا (علیه السلام) عمیق تر میکنید.
استغفار حضرت فاطمه برای زائر اباعبدالله (عليهما السلام)
شرط ارزش یافتن هر عملی، معرفت است. اگر ما توجه داشته باشیم که در هنگام زیارت اباعبدالله (سلام الله علیه) حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برایمان استغفار میکنند، میتوانیم بهره بیشتری ببریم. در روایات هست که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برای زائرین امام حسين (عليه السلام) استغفار میفرمایند.5 با عنایت به این روایات موقع زیارت حضرت اباعبدالله، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را هم حاضر بدانیم.
تحفه و هدیه ای از کربلا
روز عاشورا مابین صبح و ظهر بعد از وضو و غسل، نود بار سوره قدر و آنگاه زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام و بعد از اتمام آن، پنج بار سوره قدر را تلاوت کنیم. این عمل در حقیقت، توسّلی به ساحت مقدس زهرای اطهر است (صلوات الله عليها) به سبب امام حسین (علیه السلام). تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
ماجور بودن نزد حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)
اینکه ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: گریه بر امام حسین (علیه السلام) مساعدت و یاری حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) می باشد، نشانه از آن است که آن حضرت، عزادار و گریه کننده اصلی بر امام حسین (علیه السلام) هستند و به همین دلیل است که در روز قیامت، در محضر عدل خدای متعال، آن حضرت خواستار دادرسی از خدای متعال بر ظلم رفته برفرزندشان خواهند شد. ائمه (عليهم السلام) با بیان این مطلب خواستار اهتمام بیشتر شیعیان در گریه بر سیدالشهدا (علیه السلام) بوده اند. مشارکت در عزای هر صاحب مصیبتی، دلداری و تسلیت برای اوست؛ لذا به عزاداران سیدالشهدا (علیه السلام) باید گفت: أجْرُكُم عَلَى الزهراء.
آثار نکبت بار فاجعه کربلا 1
شدت نورانیت و مظلومیت و جذابیت در جلوه امام حسین (علیه السلام) در کربلا به شدّتی است که توجّهات را از واقعیت نکبت بار واقعه، به طرف خود بر می گرداند. آن واقعه، برآیند همه ظلم و جوری است که بعد از مصیبت رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، بر آل الله رفته است؛ لذا آنچه بر زبان مردم بود، عقلاً و وجداناً درست بوده و هست که: خون همۀ شهیدان به گردن اهل سقیفه است.
اگر گفته شود که حرکت امام حسین (علیه السلام) برای مقابله با ظلم بود؛ بعد از واقعه و در ادامه آن، ظلم فروکش نکرده که شدت نیز یافته است: بنی مروان، به جای بنی امیه و حجّاجِ خونریزتر، به جای یزید؛ بنیعباسِ جانی تر به جای بنی مروان، و متوکلِ ظالم تر، به جای ظلمه پیش از خود.
اگر گفته شود برای احیای دین بوده است: زمان وقوع فاجعه، در جامعه دو فرقۀ علوی و عثمانی بوده که به هفتاد و سه فرقه تبدیل شده است. و از نکبتهای ماندگار واقعه کربلا تحلیل واقعه کربلا بر مبنای عقيده معاویه و یزید است که گفتند:
«لَعِبَت هَاشِمُ بِالمُلكِ فَلَا/ خَبْرٌ جَاءَ وَلَا وَحَى نَزَلَ».6
یعنی: (حرکت امام حسین (علیه السلام)، مانند گذشتگان خود برای حکومت بوده و گرنه خبری نیامده و وحی نازل نشده و آن حضرت بر اساس علم الهی حرکت نفرموده است!)
یک معنای این حرف اینکه او حرکتش نه الهی است و نه عالمانه؛ لذا او از عاقبت کار خود هم خبر نداشته است.
البته در طول تاریخ به عنایت الهی و به مجاهدت انبیا و اولیای الهی، از معالم هدایت، در دسترس مردم آن قدر باقی می ماند که طالب هدایت، بهانه ای برای راه نیافتن نداشته باشد؛ زیرا فرمود: «وَاللهِ الحُجّةُ البالغةُ»7 راستی در کجای قرآن مجید، در حکایت از احوال امم گذشته آمده است که به دلیل عصیان و قتل و آزار رهبری الهی، بر آنان نعمت و برکت و هدایت و سعادت باریده باشد؟! بلکه به عکس، نکبت و بلا و بلا و بلا آمده؛ و این چنین است درباره کربلا؛ پس این چه ناروایی است که گفته میشود: حاصل کربلا، احیای دین و اصلاح امت و حکومت بوده است! دیّان دین و حقیقت دین را کشته اند و دین احیا شده؟ ولیِّ نعمت را کشته اند و بر آنان نعمت و برکت باریده؟!
مگر اینکه کسی با زیارت او و زاری بر مصائب وی با صداقت و سماجت، طلب رحمت حضرتش را کرده، تمنّای سوار شدن به سفینه هدایت و نجات حضرتش را بکند.
اميرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «پس قسم به کسی که جان علی در دست اوست، این امت بعد از کشتن پسرم حسین، دائماً در گمراهی و تاریکی و گم گشتگی و ستم و اختلاف در دین خواهند بود».8
امام صادق (علیه السلام) نیز در این باره فرمودند: «هنگامی که حسین بن على (عليهما السلام) به شمشیر کشته شد، سپس برای بریدن سرش پای پیش گذاشته شد، ندا دهنده ای از سوی خدای عزیز تبارک و تعالی از ژرفای عرش ندا داد: آگاه باشید! ای امتی که پس از پیامبرش سرگردان و ستمگر بوده اید، خدا شما را به درک عید قربان و فطر موفق نفرماید. سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: و به این دلیل است که به خدا سوگند [این امت] توفیق [ درک قربان و فطر] را نداشته و نخواهند داشت، مگر زمانی که منتقم خون او قیام فرماید».9
منابع:
1 الرحمن/ 22
2 فجر/ 27 و 28
3 تفسیر قمی2: 422
4 بحارالانوار 44: 301
5 کامل الزیارات/ 118
6 لهوف/ 181
7 انعام/ 149
8 غیبت نعمانی/ 143
9 امالی شیخ صدوق/ 168