در عُرف عرب، عبد به «غلام» گفته می شود؛ غلام یعنی کسی که خادم مملوک...
اسرار خوشبختی، قسمت شصت و سوم:
غلام آن مولا بودن
در عُرف عرب، عبد به «غلام» گفته می شود؛ غلام یعنی کسی که خادم مملوک مولای خویش است. کسی در واقع به این مقام بندگی نایل میشود که این احساس در او ایجاد شده باشد؛ آن وقتی که این احساس پیدا شد که من مِلک خدای متعالم، من مملوک خدای متعالم، من مملوک وجود مقدس خلیفه او؛ رسول الله و اهل بیت (علیهم السلام) هستم، من مملوک وجود مبارک امام زمان (صلوات الله علیه) و غلام یا کنیز ایشان هستم، در حقیقت آن معنای بندگی در انسان تحقق پیدا کرده است. «مولا» هم به معنای سرور و آقاست و هم به معنای غلام و خادم؛ لذا در زیارت روز جمعه به ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام) عرض میکنیم «يَا مَولَايَ أَنَا مَولَاكَ»؛ یعنی ای آقای من! من غلام شما هستم.
«موالی» جمع مولاست؛ به همین دلیل است که در زیارت جامعه ای که در «بلد الأمين» کفعمی نقل شده، به محضر اهل بیت (علیهم السلام) عرض میشود: «يَا مَوَالیَّ بِأبى أنتُم وَ أمّى وَ نَفْسِي، أَنَّى عَبدُكُم وَ طُوبَى لِي إِنْ قَبِلتُمُونِي عَبداً»؛ ای سروران من! ای صاحبان من! پدرم و مادرم و جانم به فدایتان، من غلام شما هستم و خوشا به حال من اگر مرا به غلامی قبول فرمایید.
همین تعبیر در زیارت روز دوشنبه که متعلق به امام حسن و امام حسین (صلوات الله عليهما) هست، خطاب به امام حسین (سلام الله عله) عرض میشود: «أنَا يَا مَولايَ مَولَّى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ»؛ ای سرور من! ای آقای من! ای صاحب من! اى مخدوم من! من غلام شما و اهل بیت شما هستم.
و حافظ به همین معنا اشاره دارد آنجا که میگوید:
عهد ما بالب شیرین دهنان بست خدا/ ما همه بنده و این قوم خداوندان اند.
همه معایب و نواقص معرفتی و عقیدتی ما در مبحث امامت و حقیقت اطاعت و بیعت در آن در یک جا خود را نشان میدهد و از آن پرده برداشته میشود. ما وجود مبارک ائمه (علیهم السلام) را بر حق میدانیم، ولی ایــن احساس را نداریم که آنان (علیهم السلام) امام و ما مأموم هستیم؛ و اینکه آنان ولی امر و صاحب کار ما و ما از آن آنان و کارگر آنان (علیهم السلام) هستیم؛ و اینکه آنان مولای ما و ما از آنِ آنان و غلام آنانیم. و بدتر از نداشتن آن، ندانستن آن است؛ متذکّر نبودن به آن است؛ جهل مرکب به آن است که داریم و از نوع غلیظ آن هم داریم. امام باقر (سلام الله علیه) به ابو خالد کابلی فرمود: «وَ اَللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لاَ يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلاَّنَا حَتَّى يُطَهِّرَ اَللَّهُ قَلْبَهُ وَ لاَ يُطَهِّرُ اَللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اَللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الحِسابِ وَ آمَنَهُ مِن فَزَعِ يَومِ القِيامَةِ الأَكبَرِ»؛1 به خدا سوگند ای ابو خالد، هیچ بنده ای نیست که ما را دوست بدارد و خود به گِرد ما بگردد و ما را گرداننده خود قرار دهد، مگر آنکه خدای تعالی قلبش را پاک کند. خدا قلب بنده ای را پاک نمی کند، مگر آنکه از آنِ ما و برای ما باشد. پس اگر از آنِ ما و برای ما بود، خدا او را از سختی حساب حفظ کرده و از ترس و درد روز بزرگ قیامت در امانش دارد.
و چرا چنین نباشد که قیامت، قیامت تمام عیار ولایت الهیه آنان (علیهم السلام) است؛ و دوستان را کجا کنی محروم؟! توضیح بیشتر این مطلب آن که: از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «رَحِمَ اللهُ عَبداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا»2 خدا رحمت کند بنده ای را که خود را فقط برای ما قرار دهد؛ (خود را از آن ما بداند و با ما و برای ما زندگی کند؛ غلام ما باشد).
حال باید پرسید چرا نمی شنویم؟! چرا دلهایمان نمیشنود؟ چرا می فهمیم، ولی باز خوابمان می برد؟! چرا دلمان از رخت خواب بیرون نمی شود؟! مگر گذشت هر لحظه، نهیب آمدن مرگ نیست؟! مگر از این حضیض و پستی تا آن اوج هستی یک قدم نیست؟! «يَا مَولاىَ أنَا مَولاكَ»؛3 (عرض ارادت غلام در روز جمعه به محضـر مبـارک امـام زمان علیه السلام). «أنَا يَا مَولَايَ يا أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلى أَنا مَولَّى لَكَ وَ لآل بيتِكَ»؛4 (عرض ارادت غلام در روز دوشنبه به محضر مبارک امام حسین علیه السلام).
در مناسبت های الهی که عالم را حال و هوای آن پر کرده، به سادگی میتوان در آن، آن حال و سپس مقام آن معنا را پیدا کرد؛ و محرم حال و هوای عالم، حسینی است؛ به راستی هر که دارد هوس کرب و بلا بسمالله»؛ نه کربلا رفتن؛ بلکه کربلایی شدن. اینکه ما با چه گمانی خدمت امام (علیه السلام) مشرّف شویم، در بهره مندی ما از ایشان نقش تامّ و تمامی دارد. اینکه یک غلام محضر آقایش حاضر شود، با اینکه یک محبّ، معمولی، بی ارتباط با ایشان خدمتشان شرفیاب شود، تفاوت میکند! اگر گمان آدم درست بوده باشد، همان طوری حرف میزند که امام هادی (صلوات الله علیه) در زیارت جامعه5 یاد داده اند؛ از همان ابتدا جا به جا عرض میکند: «بأبي أنتُم وَ أَنَّى وَ نَفْسِي وَ أَهلِي وَمالي»؛6 یعنی خود را مملوک اهل بیت دانسته و عرض میکند: هر چه خدا به من داده به سبب شما داده است؛ و هر چه دارم از آنِ شما، نثار شما، به قربان شما. حال این ادب کجا و اینکه انسان موقع تشرّف فهرستی در ذهنش برای حاجت گرفتن آماده کند، کجا!
شاه کلید بهره مندی از وجود مبارک امام (علیه السلام) –که ممکن است بیش از مواقع دیگر، مقبول آنها واقع شویم– زمانی است که این احساس در انسان هست و با صداقت به محضر شریفشان عرض میکند: «أنَا مَولَّى لَكَ وَ لِآلِ بَيتِكَ»؛7 آقای من! من هر چه دارم از آن شماست، شما منّت بگذارید و مرا قبول فرمایید.
کسی به محضر امام جواد (علیه السّلام) عرض کرد: من، محمّد و على (عليهما و آلهما الصلاة والسلام) را به قدری دوست دارم که اگر گوش تا گوش گردنم را ببرند و تکه تکه ام بکنند، از آن (محبت) برنمی گردم. امام جواد (علیه السلام) فرمود: «لَا جَرَمَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً مُعْطِيَاكَ مِن أَنْفُسِهِمَا مَا تُعطِيهِمَا أَنتَ مِن نَفْسِكَ إِنَّهُمَا لَيَسْتَدْعِيَانِ لَكَ فِي يَومِ فَصلِ الْقَضَاءِ مَا لَا يَفِي مَا بَذَلْتَهُ لَهُمَا بِجُزءٍ مِن مِائَةِ أَلْفِ جُزءٍ مِن ذَلِكَ»؛8 ناگزیر حضرت محمد و علی (صلی الله علیهما و آلهما) از خود به تو عطا میکنند، آنچه را تو از خودت به آنها عطا کردی؛ آن دو در روز قیامت، برای تو آن چیزی را می خواهند که آنچه تو به آنان بخشیده ای جزئی از صد هزار جزء از بخشش آنان است.
اگر خودت را بدهی، آنها هم خودشان را، اگر جان خود را بدهی، آنها هم جان خودشان را خواهند داد. اما این کجا و آن کجا!
جان فروختن و جانان خریدن
«بیعت» صادقانه با وجود مبارک امام (علیه السلام)؛ یعنی جان فروختن و جانان خریدن. حال -بعضـاً- عـقـل حکم می کند و دل نیز آن را می طلبد، پس آدم پا پیش میگذارد. ولی وقتی نیز هست که بی مصلحت اندیشی و ملاحظه اغیار، دل با همه عاطفه و محبّت چنین میکند؛ با ناله و تمنّا و گریه عرض می کند: «بأبى أنتَ وَ أمّى وَ نَفسِي وَ مالي وَ وُلدى»؛ و این یعنی، عباس، حبیب، زهیر، مسلم، بُریر، عابس، شوذب، غلام سیاه و خلاصه؛ یعنی طفل شیرخواره و گریه آن؛ و این یعنی زهی سعادت! یعنی حسین حسین! یعنی دیوانه باشم اگر دیوانه تو نباشم یا حسین!
خاک سیه بر سر آن کزدم تو تازه نشد/ یا همگی رنگ شود یا همه افسانه شود.
با توجه به اینکه بهشت از نور مبارک امام حسین (علیه السلام) خلق شده؛ لذا نزدیک ترین راه و آسان ترین کار برای بهشتی شدن، حسینی شدن است و در بازار کربلا مشتری توأمان مال و جان هستند: «إنّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعداً عَليهِ حَقَّاً فِي التَّوراةِ وَالإنجيل وَالقُرآنِ وَ مَن أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيعِكُمُ الَّذِي بَايَعتُم بِهِ وَ ذَلكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ»؛9 خدا از مردمان با ایمان، جانها و مالهاشان را خرید که (در عوض) بهشت از آنها باشد، کارزار کنند در راه خدا، بکشند و کشته شوند و این وعده ای است بر خدا که در تورات و انجیل و قرآن بر او قطعی گشته و کیست که به عهد خود وفادارتر از خدا باشد، پس بدین معامله خود که انجام داده اید خرسند باشید و کامیابی بزرگ همین است.
درویش مکن ناله ز شمشیر احبّا/ کاین طایفه از کشته ستانند غرامت.10
حسینی شدن به مداومت توام با محبّت به زیارت عاشورا
امام باقر (علیه السلام) در فضیلت و فواید زیارت عاشورا به علقمه بن محمد بن حضرمی فرمودند: «...پس به درستی که تو هر گاه این قول را گفتی، به تحقیق دعا کردی به آن چیزی که زائران آن حضرت از ملائکه دعا میکنند و خداوند از برای تو صد هزار هزار درجه بنویسد و مثل کسی که با امام حسین (علیه السلام) شهید شده و در درجات ایشان مشارکت کرده ای و در جمله شهیدانی که با آن حضرت شهید شدند، شناخته شوی و برای توست ثواب زیارت هر پیامبر و رسولی و ثواب زیارت هر که امام حسین (علیه السلام) را از روزی که شهید شده، زیارت کرده باشد...»
یک معنای این فرمایش این است که زائران ایشان از ملائکه و شهیدانی که همراه ایشان به شهادت رسیدند و نیز پیامبران و رسولان، حال و هوا و حرف دلشان همگی همین معانی بوده که در زیارت عاشورا آمده است؛ و چنین است که اگر کسی حرف دلش، همین حرفها باشد؛ او هم در زمره شهیدان کربلا خواهد بود و این امر شدنی است به مداومت توأم با محبت به زیارت عاشورا تا هنگامی که به اذن و عنایت امام زمان (علیه السلام) او وارد در زیارت عاشورا شود.
منابع:
1 کافی1: 194
2 محاسن 1: 173
3 الزام الناصب 2: 85
4 جمال الاسبوع: 37
5 تهذیب الاحکام 6: 99
6 همان
7 همان
8 بحارالانوار 23: 260
9 توبه/ 111
10 حافظ