ظهور حضور احاطی او، شیوه ای است که خدای متعال عالمیان...
اسرار خوشبختی، قسمت چهل و چهارم:
از ثمرات ظهور احاطی او
ظهور حضور احاطی او، شیوه ای است که خدای متعال عالمیان را خدایی میکند. خدای متعال از هنگامه ظهور چنین خبر می دهد که: «أشْرَقَتِ الأرضُ بِنُورِ رَبِّها»1 و ذیل آن فرموده اند: يعنى «بِنُورِ الإمام».2
یعنی هنگامه ظهور بر زمین، شمشیر و نیزه نمی بارد؛ بلکه بر آن نور میبارد و خود نور می تابد؛ به قول حافظ: جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو؛ لذا:
- زمین و هر چه و هر که در آن است جلوه گاه وجود مبارک امام (علیه السلام) خواهد شد؛ ایشان را متذکر شده و آن حضرت را تعریف میکند.
- لازمه این امر این است که اولاً خود آنان، معرفت به وجود مبارک ایشان پیدا کنند.
- «معرفت» عبارت است از یافتن؛ یافتن خود معروف؛ او را بیابد و به این یافتن آگاهی داشته باشد.
- و چنین است که «أَشْرَقَتِ الأَرضُ بِنُورِ رَبَّها» ؛ یعنی زمین و هر که و هر چه در آن است به حضور و ظهور نورانی ایشان در آنان مُنَوَّر شده و به ساحت مقدسه ایشان متذکرشوند و معرّف ایشان گردند.
- و چنین است که با طلوع خورشید وجود مبارک او، هر زمینی سرسبز و هر گرگی برّه و هر انسانی حضرت آدم خواهد شد.
- و چنین است که هر کسی اگر پیش از ظهور نیز به حضور محاطي خود، ظاهراً و باطناً در آن حقیقتِ الهی توجه کرده و سعی در دوام این توجه داشته باشد، خود نیز به یُمن این حضور و به عنایت ایشان الهی خواهد شد.
- اگر در دین الهی، شاه کلیدهای سعادت متعدّد هم باشند، ولی با این همه هر کدام به تنهایی کفایت از هدایت و نجات و سعادت میکنند و آنچه عرض شد کفایت از هر چه هست میکند. داشتن ولایت الهیه؛ یعنی حضورِ ولی الله را در موطن نفس، برتر از حضور خود قبول کردن و قرار دادن.
و چنین است بیان حال مؤمن در کلام الهی که: «النبي أولَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم»؛3 بودن و حضور مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مؤمن، بیش از بودن و حضور آنان در خودشان است.
و نیز آيه شريفه (إنّما): «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»!4 این است و جز این نیست که ولی شما خدا و رسولش و کسانی اند که در حالی که نماز میخوانند صدقه میدهند (که ناظر بر عمل امیر (علیه السلام) است).
هنگام ظهور، هنگامه ظهور این معنا در عالم و آدم است که آنان را شیفته و شیدای خود میکند؛ همه را با معرفت و محبت خود مسکین و یتیم و اسیر خود میکند.
سرورم شما رفتيد، ما روشنایی را و مهربانی را گم کردیم، خودمان را گم کردیم...
فرج و معرفت
آنچه تمنّای امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا بود، دیدن خدای متعال با چشم خدای متعال بود، نه با چشم خود؛ فقط با چشم خدای متعال میتوان خدای متعال را به درستی دید؛ و این وقتی شدنی است که از مرز جان گذشته، جانان شده باشد؛ و در بودن به جز آگاهی چیز دیگری از آدم باقی نمانده باشد؛ به همان رفیعترین مرتبه نورانی که «فَلَمْ يَخْرُجُ مِنكَ إِلَّا إِلَيكَ»5 است، رسيده باشد، الا اینکه میدانی «حسین» هستی: «فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى»6 و «حُسَيْنُ مِنّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ».7 فرج او این بود؛ فرج آل محمد و فرج وجود مبارک امام زمان (علیه وعلیهم السّلام) که میخواستند و میخواهند این است؛ و این امر، غیر از امر ظهور است؛ و این همان معرفت علیایی است که در معارف الهی از آن یاد شده که واقعه در و دیوار، شهادت در شب قدر در مسجد، تشت خون و گودی قتلگاه و بالاخره تحمل مشقّات غیبت، بهای این گوهر است.
اگر آنچه عرض کرده ام درست باشد؛ پس در مورد فرمایش امام زمان (علیه السلام) و توقیع مبارکه ایشان که: «و أكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَفْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ ....»!8 نیز عرض میکنم: فرج امام زمان (علیه السلام) وجدان (یافتن) بی واسطه خدای متعال و معرفت علیای اوست و فرج ما، وجدان و یافتن حضور بی واسطه ایشان و داشتن آن و به یافتن و داشتن این حقیقت الهیه (تقوا)، هر ناپاکی از ما زدوده و هر مشکلی آسان و هر زشتی، زیبا و هر آتشی برد و سلام میشود؛ زیرا:
«وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»9 و هر کس که خداداری کند، خداوند برایش راه بیرون رفت از مشکلات و تنگناها را قرار می دهد و از آنجا که گمان نمیکند به او روزی میدهد. «ومَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً»10 و هر کس که خداداری کند، خداوند برای او در کارش آسانی قرار میدهد.
«وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أجْراً»11 و هر کس که خداداری کند، خداوند گناهانش را از او محو میکند و پاداش او را بزرگ میدارد. «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى»12 و توشه بردارید که بهترین توشه خداداری است.
و از آنجایی که «مَنِ اتَّقَى اللهَ وَقاه»13؛ هرکه از خدای پاسداری کند، خدای از او پاسداری خواهد کرد؛ پس خود خدای متعال اهل تقواست: «هُوَ أهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَة»؛14 لذا خدا گردانان (اولیاء الله) همان خداداران (متّقین) هستند: «إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُون»15 و مؤید همین معناست فرمایش کلیدی، بلکه شاه کلیدی امام حسین (علیه السلام) که مضمون آن این است که: ... معرفة الله، برای مردمان معرفت امام زمان خود آنان است که اطاعت وی بر آنان واجب شده است.
ظهور حقّ جدید علوی
رهایی از شکها و شبهات برای اهل ایمان جز با ظهور ولی امر الهی ممکن نیست؛ و اما در غیر اینصورت کار بسیار دشوار است. چه در بیرون از او و برای همه عالم و چه در درون او و موطن نفس او و برای خود او. و حال بعد از این حرفها، زیارتنامه ای که در آن وصف حال ما هم هست؛ و ای کاش خود آن، حرف دل ما هم باشد.
همدلی در وفای به عهد امام عصر (صلوات الله علیه): «... ولو أنَّ أشياعَنا وَفَقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعِ مِنَ القُلُوبِ فِي الوَفَاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأخَّرَ عَنْهُمُ اليُمنَ بِلِقَاءِنَا وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةَ بِمُشَاهَدَتِنا عَلَى حَقِّ المَعرِفَةِ وَصِدقِهَا مِنهُمْ بِنَا، فَمَا يَحِبِسُنا عَنهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نُكَرِهُهُ وَ لَا نُؤثِرُهُ مِنهُمْ...»16
اگر چنانچه شیعیان ما که خدا آنان را به اطاعتش موفق بدارد، در وفا نمودن به عهدی که برآنان است همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما با حق معرفت و صداقت از جانب آنان نسبت به ما زودتر به وقوع می پیوست. پس ما را از ایشان دور نمی دارد، مگر آنچه از ایشان به ما میرسد، که ما را ناپسند و ناخوشایند است.
مسلمانان برای اجتماع، به کعبه توجه میکنند و دور آن می گردند؛ شیعیان برای اجتماع قلوب باید به امام زمان (علیه السلام)؛ یعنی به حقیقت کعبه، توجه کرده و به دور ایشان بگردند؛ نگران ایشان باشند؛ مراقب ایشان باشند آنگاه منتظر امر ایشان باشند.
اشتیاق به ظهور
ندیدن ما امام زمان (سلام الله علیه) را، دلیل بر نبودن او که نیست. او حاکم بر همه قلوب، بلکه حاضر بر همۀ قلوب است. عالِم به همه سرّ و خفایاست. به ما نداده اند تا از او بخواهیم، ولی ما نمی خواهیم خودمان را ذلیل کنیم. اوّلین معنای عبودیت، ذلت است و ما عبد هستیم. عبد آنها هستیم و آنها آل الله هستند؛ آل الله، یعنی متعلّقان به خدا.
یکی از شداید و سختیهای ایام غیبت برای ساحت مقدس امام زمان (سلام الله علیه) اشتیاق آن حضرت است نسبت به رعیت خودشان، بلکه نسبت به همه خلایق. مردم اشتیاقی به ظهور امام زمان (سلام الله علیه) ندارند. اگر داشتند اصلاً غیبتی اتفاق نمی افتاد، یا اینکه غیبت به درازا نمی کشید.
اگر منتظر بودیم...
اگر منظور منتظر بودن زمین و آسمان است، درست است، ولی اگر منظور منتظر بودن آدمیان است، چنین نیست؛ وگرنه تا حالا آنچه باید اتفاق افتاده بود.
انتظار با اراده حاضر برای یاری؛
دلیل دلتنگی ام را فهمیدم: نبودن شما،
دلیل دلگیری ام را فهمیدم: نبودن شما؛ یعنی بی عرضگی ما...
به قول بیدل: «ما همه بی غیرتیم؛ آینه در کربلاست».
نشانه آن غیرت، انتظار با اراده حاضر برای یاری است.
جالب توجه این است که خوبان از معتقدان، قربان صدقه می روند و برای رفع مشکلات، برنامه منظم دعا و توسل دارند و خوب ترینهایمان به دنبال تشرف اند؛ یعنی بعد از این همه، وجود مبارک ایشان خرج ما! حالا شما میپرسید ایشان چرا تشریف نمی آورند؟!
خبر این است که خدای متعال در «خلقت» قصد ظهور حبيب خود را داشته و خبر این بود؛ پس آن که خبر آورده و آن که خبر برده و آن که خبردار شده، خبر این بوده است. کسانی که خبر را بی پیرایه و کاستی فهمیدند؛ همین را فهمیدند و هَمِّ اولشان را همین قرار دادند و البته «وَقَلِيلُ مِن عِبَادِيَ الشكور.»17
معتقدین از اهل علم و فضیلت اگر کاری کردند و مطلبی نوشتند، در اثبات آن وجود مبارک و اعتقاد به ایشان بود نه لزوم وجوب زندگی کردن با ایشان و سمت و سوی آداب و اعمال را به سمت ظهور ایشان قرار دادند و به همین دلیل بود که حال و هوای غالب بر بزرگانِ اهل معنا و معرفت که حقیقتاً بزرگ هم بودند، تلاش برای تربیت و تکمیل و تعالى و تقرّب خود؛ یعنی خدمت به خودشان بود؛ نه خدمت به صاحب الزمان (علیه السلام)؛
منابع:
1 زمر: 69
2 تفسیر قمی 2: 252
3 احزاب: 6
4 مائده: 55
5 مفاتیح الجنان
6 نجم: 9
7 کامل الزیارات: 52
8 کمال الدین 2: 483
9 طلاق: 2 و 3
10 همان: 4
11 همان: 5
12 بقره: 197
13 محاسن 1: 3
14 مدثر: 56
15 انفال: 34
16 احتجاج 2: 499
17 سبا: 13