ای موالیان من! پدر و مادر و جانم به فدای شما، من بنده شما هستم...
اسرار خوشبختی، قسمت سی و هفتم:
زیارتی با قبول مالکیت او
«يَا مَوالي بأبي أنتُم وَ أَمِّي وَ نَفسِي، أَنِّي عَبدُكُم وَ طوبي لي إن قَبِلتُمُونِي عَبداً»1
ای موالیان من! پدر و مادر و جانم به فدای شما، من بنده شما هستم و خوشا به حالم اگر مرا به عنوان عبد و بنده خود بپذیرید.
در تمام زیارتها به این نکته اشاره شده است که بالاترین بهره از زیارت، آن است که: زائر وجود مبارک ولی الله را «عَارِفاً بِحَقِّهِ» زیارت کند؛ یعنی زیارت کند در حالی که به حقّی که او دارد آگاه بوده و آن را باور داشته باشد؛
این «عَارِفاً بحقّه» یعنی چه؟ فرموده اند: یعنی بداند که او امام واجب الاطاعه است؛ این تعریف لازم معنای «عَارِفاً بِحَقِّهِ» است. پس حالا باید دانست به چه دلیل وجود مبارک ولی الله واجب الاطاعه است؟
چه در عرف الهی و چه در عرف انسانی، آن کسی واجب الاطاعه است که مالک بوده باشد. آن کسی که داشته هایش مال خودش است؛ وجودش، شخصيّتش، مالش و مایملکش ... در واقع او ملزم نیست در آن موارد از دیگری اطاعت کند.
اصلا بندگی خدای متعال اوّلاً بر اساس «مالکیّتِ» او بر خلایق است که تعریف میشود و در رابطه با وجود مبارک معصوم هم همین طور است؛ خدای متعال آنچه داشته به رسول الله (صلى الله عليه وآله) بخشیده و ایشان آنچه داشته اند به امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) و ایشان به خلیفه خودشان، تا امروزه که همۀ این داشتهها از آن وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) و در اختیار ایشان میباشد.
در این تملیک، چیزی از خود آنها کم نشده، به علاوه این که اَملکیّت خودشان نسبت به آنچه تملیک کرده اند حفظ شده است؛ به هر حال به این دلیل است که آنها شده اند «مولا» و ما شده ایم «عبد». اینکه ما با چه تلقّیای خدمت امام (علیه السلام) مشرّف شویم، در بهره مندی ما از ایشان نقش تامّ و تمامی دارد. اینکه یک غلام محضر آقایش حاضر شود با اینکه یک محبّ معمولیِ بی ارتباط با ایشان خدمتشان شرفیاب شود، تفاوت میکند.
اگر تلقّی آدم درست بوده باشد، همان طوری حرف می زند که امام هادی (صلوات الله علیه) در زیارت جامعه به ما یاد داده اند؛ از همان ابتدا جا به جا عرض میکند: «بأبي أنتُم وَ أَنَّى وَ نَفسِي وَأَهلِي وَ مَالِي»؛ یعنی خود را مملوک اهل بیت دانسته و عرض میکند: هر چه خدا به من داده به خاطر شما داده؛ و هر چه دارم از آن شما، نثار شما، به قربان شما. حالا این ادب کجا و اینکه موقع تشرّف فهرستی در ذهنش برای حاجت گرفتن آماده کند، کجا!
شاه کلید بهره مندی از وجود مبارک امام (علیه السلام) که ممکن است بیش از مواقع دیگر مقبول آنها واقع شویم، زمانی است که این احساس در انسان هست و با صداقت به محضر شریفشان عرض میکند: «أنَا مَولَى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ»؛ آقای من! من هر چه دارم از آن شماست، شما منّت بگذارید و مرا قبول فرمایید.
که اگر چنین شود همان میشود که امام جواد (علیه السلام) بدین مضمون فرمودند: «شما هر چه به آنان بدهید، آنان نیز متقابلاً همان را از خودشان به شما خواهند داد؛ اگر خودت را بدهی، آنها هم خودشان را، اگر جان خود را بدهی، آنها هم جان خودشان را خواهند داد.2 اما این کجا و آن کجا!
حاصل زیارت درست، الحاق به او و مقیم مقام او شدن است.
در زیارت؛ یعنی قصد کردن مزور، زائر میتواند او را بیابد و میتواند او را داشته باشد. زائر میتواند مزور را در همه وجود خودش حاضر کند. انس گرفتن مقوله ای قلبی است؛ لذا با انس گرفتن با او، خیره شدن به او، تقدیم کردن عاطفه خودش به او، میتواند خودش را با او آغشته کند.
وقتیکه با امامی، با وجود مقدس و مطهری این اتفاق بیفتد، حضور وجود مبارک ولی الله در موطن نفس چه کارها که نمیکند! به میزانی که آن وجود مبارک در موطن نفس انسان حاضر بوده باشد، به همان شدت، کمالات و مقامات و نورانیّت و طهارت و تقدّس او در موطن نفس آشکار می شود. در خود شخص هم آشکار شده و نفسش را از آن صفات و خصوصیات پر میکند.
در واقع با زیارت درست، زائر به ساحت مقدس مزور، الحاق و اتّصال پیدا میکند؛ یعنی در مرتبۀ او حضور پیدا میکند؛ در مقام او اقامت پیدا میکند.
پس اگر کسی خواسته باشد بداند چقدر از زیارت هایی را که انجام میدهد مقبول بوده، میتواند به خودش نگاه کند؛ ببیند موقع برگشتن، چقدر وجود مبارک امام (علیه السلام) را در خودش دارد و با خودش عجین و آغشته شده است و زائر را با او دارند برمی گردانند؛ چقدر از او پر شده و خودش با او شده است.
نشانه زیارت مقبول
«زیارت مقبول»؛ همان طور که از اسمش پیداست، زیارتی است که مزور (زیارت شونده) زیارت زائر را قبول میکند؛ آمدن او را به پیش خود میپسندد؛ رو کردن او را به خود میپذیرد؛ و خود نیز به او رو میکند؛ تفضّل کرده او را در بر میگیرد؛ ترحم کرده در بر او میماند؛ یا با او به دیار و خانه او بر میگردد؛ یا او را در دیار و کنار خود نگه میدارد؛ یا در دل او مینشیند و آنجا می ماند، یا دل او را پیش خود نگه میدارد و تن بیدل او را روانه دیار خود میکند. یا هیچ کدام؛ او را بر میگرداند، همان طور که آمده بود، الا اینکه او را تطهیر کرده است.
ما کدام یک هستیم؟ اگر اوّلی یا دومی اتفاق افتاد، میشود:
«یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم/ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس»3
زائر نیازی به رفت و آمد مجدّد و مکرّر احساس نمیکند. ولی اگر سومی شد، اگر زائر متذكّر به تطهیر خود از آلودگیها و متوجه آثار آن از سکینه و نورانیّت و سبک بالی بوده و در برگشتن سعی در حفظ آنها داشته باشد، با توجه به نسبی بودن بهره خود از زیارت و تلاش خود برای حفظ آن، بعد از مدتی چندین ماه و یا یک سال احساس نیاز به زیارت مجدد خواهد کرد و اگر چنین توجه و تذکّر و اهتمامی در حفظ آوردههای خود نداشته باشد و بعد از برگشتن رفتار و کردار او همان باشد که قبل از رفتن بوده، چند روز یا چند هفته بعد از برگشتن، همان خواهد شد که بوده است؛ لذا مجددا میل به زیارت خواهد داشت.
در واقع آنچه اعمال و عبادات دینی هست، «سُلَّمِ سماوات» هستند؛ یعنی نردبانی که انسان را از زمین به آسمان میرساند؛ و انسان دلش میخواهد بداند و ببیند این اعمالی که انجام میدهد، عباداتش، زیاراتش چقدر تاثیر داشته و ارزش یافته است؟
یک ملاک ساده، ولی جدّی برای سنجش:
به عنوان نمونه، «زیارت» را در نظر بگیریم، مخصوصاً زیارت وسیعی مثل حج یا تشرّف به کربلا و نجف که برای اتیان آن باید تحرّک زیادی داشت و زمان قابل ملاحظه ای را صرف کرد. برای این کار کافی است بعد از فارغ شدن از عمل، ببینیم چقدر عوض شده ایم؟ به میزانی که حال ما عوض شده باشد: فهم ما بهتر شده باشد، بینش و باور ما به سوی تعالی تفاوت کرده باشد، به میزانی که خُلقیّات ما نیکتر شده باشد، عمل ما قبول شده است.
معمولاً این عوض شدن را انسان میفهمد. ولی نکته مهم این است: چقدر میتواند حفظش کند؟ شما وقتی از اعمال و عبادات و زيارات فارغ میشوید، مطمئناً حال بعد از عبادتتان متفاوت از حال قبل از آن است؛ حالا باید کاری کرد که آن حال بیشتر دوام یابد و کمتر از بین برود.
یک قاعده کلی برای محافظت از معنایی که حاصل زیارت، عبادت و اعمال صالحه انسان بوده است، یکی از احکامی است که در مورد مساجد و حرم هاست و آن اینکه انسان نهی شده است که در حرم، یا مسجد از دنیا حرف بزند؛ پس اگر میخواهید دائما در مسجد و حرمِ معنا و معرفت زندگی کنید، نباید به آنچه مُخلّ آنهاست مبادرت ورزید.
به همین دلیل است که بزرگان اهل معنا، معمولا صموت و ساکت اند و اگر لازم باشد حرفی بزنند، یا کاری انجام دهند، آن را طوری انجام میدهند که گویا در حرم و مسجدند.
تمنّای تسلیم در زیارت جامعه
۱. به فرموده امیرالمؤمنين (عليه السلام):
«الْمَرْءُ مَخْبُـوءُ تَحْتَ لِسَانِهِ»؛4 انسان در زیر زبانش پنهان میباشد.
یعنی «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» یعنی آنچه از وجود مبارک اهل بیت (علیهم السّلام) شرف صدور یافته، خصوصاً ادعیه و زیارات، ترجمان باطن آنان و بیان معارف و معانی در باطن آنان است که گزارش شده است.
۲. و زیارت جامعه کبیره گزارش جامعی از هزار و یک جلوه كلمه تامه الهيه؛ یعنی مقام نورانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، از ناحیه مقدّسه اهل بیت (علیهم السّلام) است و تمنّای عنایت شدن و پذیرفته شدن در آن وادی طور.
۳. کلید ورود به آن وادی ایمن، «سلام» است؛ سالم و سلامت از هر غشّی تسلیم شدن؛
- و بهره مندی در آن وادی، یافتن آنان (عليهم السلام) به آن صفات و سپس داشتن آنان به آن اسماء است.
۵. شاه نکته نیل به این کرامات و ضامن آن، خودِ وجود مبارک امام هادی (علیه السلام) است.
٦. و شاه کلید نیل به آنها، قرائت آن زیارت نامه به محبت یا به نیابت یا به ولایت آن حضرت (صلوات الله و سلامه علیه) است.
منابع:
1 بحار الانوار 9: 135، از کتاب عتیق
2 تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام: 332
3 حافظ
4 نهج البلاغه: حکمت 148