ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام و درود خدا بر او باد، که می شود، چشم ها گریان و دل ها
سوخته است، همه از مظلومیت و ظلم بزرگی که بر ایشان رفت سخن می گویند، از میخ در و تازیانه و سقط محسن و واقعه هایی که هر کدامشان به تنهایی فاجعه ایست و بر دختر پیامبر چه بسا بزرگتر و بر همسر امیرالمومنین باورنکردنی بر مادر ائمه زشت تر و بر شخصیتی چون فاطمه، وحشتناک تر. ولی آیا همه ی این جریان ها ما را به سوی این نمی برد که به این بزرگ بانو به چشم یک قربانی نگاه کنیم و دل بسوزانیم بر زن بارداری که بین در و دیوار، فرزندش سقط شد؟
فاطمه زهرا دختر پیامبر بود، همسر امیرالمومنین هم بود، مادر ائمه اطهار هم بودند ولی سوای این مقامات، آیا تا به حال نگاهی به شخصیت ایشان به صورت فردی انداخته ایم؟ و یا همیشه ایشان را ذیل بزرگان دیگر آورده ایم؟
با این که ایشان عمر طولانی نداشتند و در پرتوی خورشید (پیامبر) و ماه (امیرالمومنین) نور ستارگان درخشان به چشم نمی رسد، اما در همان لحظات کوتاه غروب خورشید، این ستاره چنان تابید که نورش تا همین امروز بر زمین تاریک می تابد.
خطبه فدکیه
یکی از پر رنگ ترین نقاطی که استقلال شخصیتی حضرت را آشکار می سازد، در خطبه فدکیه است.
بانو به مسجد می رود، در جمع هزاران زن و مرد مسلمان سخنرانی می کند، خلیفه وقت را با دانایی خود مفتضح می سازد، با آیات قرآن دروغگویی حاکم را روشن می کند.
و نقطه ی اوج خطبه ی فدکیه جایی است که حضرت می گویند:
“آیه! النَّاسُ!
“ای مردم! بدانید که من فاطمه ام”
و شخص هنگامی خودش را به نام معرفی می کند که وجهه ای داشته باشد و بداند که این نام می تواند معرف یک سری خصوصیات خاصی در ذهن مخاطب باشد.
مسلما کسی که هیچ حرفی برای گفتن و هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد، هنگام معرفی، خودش را وابسته به همسر و پدر و فرزند می کند و به نام آنها خودش را معرفی می کند، مثلا می گوید من دختر آقای فلانی هستم و یا مادر بهمانی هستم.
این که حضرت، در مسجد و در حضور عموم مسلمانان، خودش را به “نام” معرفی می کند، یعنی می خواهد برای مسلمانان، یادآوری کند که “من که هستم” و چه کارهایی منحصر به فردی انجام داده ام و چه شخصیتی دارم.
اگر ایشان خودشان به شخصه هیچ استقلالی نداشتند، به جای این که بگویند من فاطمه ام، می گفتند من دختر پیامبر هستم و یا همسر و مادر فلانی
از همین نکته ی ظریف می توان فهمید، فاطمه زهرا، جدای از نقش های خانوادگی، دارای نقش های اجتماعی هم بودند که برای مردم آشنایی داشت، به همین علت فرمودند، من فاطمه ام.
فاطمه در خانه است
در کتاب الامامه و السیاسه ج ۱:ص ۱۲ آمده است: “عمر آمد و علی و دیگر کسانی را که در خانه وی بودند صدا کرد که بیرون بیایند، ولی قبول نکردند. عمر گفت: قسم به خدایی که جانم در دست اوست، بیرون می آئید یا خانه را با هر که در آن هست آتش می زنم.
به عمر گفتند: فاطمه در خانه است.
گفت: باشد، خانه را آتش می زنم.”
در این نقل تاریخی هم شخصیت فاطمه ی زهرا، مستقلا پر رنگ شده است و حرمت بسیار بالای نام فاطمه را در نظر مردم آن زمان مشخص می سازد، این مطلب تاریخی نشاندهنده ی یک وجهه ی اجتماعی مهم است.
ماجرای در
یک سوال همیشه در طول تاریخ ذهن شیعیان را مشغول کرده که چرا با وجود و حضور حضرت امیر در منزل، حضرت زهرا، به پشت در رفتند تا پاسخ سارقین خلافت را بدهند که آن وقایع اسف بار پیش بیاید؟ پاسخ هایی داده اند که هیچکدام آن طور که باید و شاید دل سوال کننده را آرام نمی کند.
برخی از مخالفین که منکر ماجرای در هستند، شبهه می کنند که مگر علی غیرت نداشت که همسرش را برای باز کردن در می فرستد؟ اصلا وقتی مرد خانه است که زن برای باز کردن در نمی رود! پس اصل داستان ساختگی است!
این شبهه در جامعه ی مردسالاری که زنان را جنس دوم و زیر دست می دانند، بیشتر به چشم می خورد، نگاهی که زن را فقط زیر بلیط یک مرد موجه می داند، متوجه نیست که فاطمه فقط همسر علی نبوده، فاطمه برای خود یک شخصیت مستقلی داشته که در نگاه مسلمانان، خود موافقت یا مخالفت ایشان شرط مشروعیت خلافت غاصبان بوده.
اهل بیت می دانستند که چه افرادی پشت در هستند و می دانستند که چه کاری هم دارند، غاصبین بارها به در خانه ی وحی آمده بودند و طرد شده بودند.
ایشان نه به عنوان همسر و دختر و مادر، بلکه به عنوان فاطمه، شخصا به کنار در آمدند، تا آنها حیا کنند از شخصیت ایشان، از نام فاطمه و بعد صراحتا مخالفت خود را با حکومت غاصبانه اعلام کردند.
عیادت از حضرت زهرا سلام الله علیها
همانطور که بعد از ماجرای در، هنگامی که زنان و سپس مردان مدینه به عیادت ایشان آمدند، مخالفت خود را با خلیفه ی وقت اعلام کردند.
قبل از آن هم در خطبه ی فدکیه به صراحت و با شجاعت، آنها را مفتضح کردند، حال نگاهی به ادبیات ایشان در خطبه ی فدکیه بیندازید که چگونه با خلیفه سخن می گوید، انگار که بزرگی با زیر دستی، که حقیقت هم همین است، به خصوص جایی که او را با نام می خواند، به جای لقب و کنیه و منصب:
“ای پسر ابی قحافه…
آیا می خواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور پیامبر را متهم نمائید…
این کار بعد از رحلت پیامبر شبیه است به دامهائی که در زمان حیاتش برایش گسترده شد…
بلکه هواهای نفسانی شما راهی را پیش پایتان قرار داده…
آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و از ارث پدرم محروم باشم…
امر تازه و زشتی آوردی…
آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می اندازید…”
مبارزه تمام عیار
حضرت زهرا می توانست با خلفا صلح کند، غیر از فدک، سهم بزرگی از بیت المال را بگیرد و زندگی اشرافی خوبی داشته باشد، همانطور که خلفا افراد بسیاری را خریدند، اما فاطمه ی زهرا، خود را جز به خدا و راستی نفروخت، بهای آن را هم داد، با جانش و با فرزندی که از دست داد و کودکانی که بی مادر بر جای ماندند و سیاهی که در طول تاریخ از دامن غاصبان پاک نمی شود و قبر مخفی که همیشه سوال است، چرا؟
زیباترین و مناسب ترین کلمه ی امروزی که می توانم برای فعالیت های اجتماعی حضرت زهرا در روزگار پس از پیامبر، پیدا کنم، مبارز سیاسی است.
حضرت زهرا تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به حکومتی که به نام اسلام و به راه شیطان شکل می گرفت، مبارزه کند، یک مبارزه ی سیاسی که به قیمت جانش تمام شد.
بیاییم هیچگاه به چشم یک قربانی ستمدیده ی ضعیف به بزرگ بانویی که جانش را پای اعتقادش گذاشت، نگاه نکنیم، فاطمه ی زهرا، یک زن قدرتمند بود که هزار سال است، حکومتی را زیر سوال برده است.
زینب عشقی
منابع:امامت و سیاست