بر خلاف باطل، که به انسان ها به عنوان ابزاری برای تأمین خواسته و منافع خویش می نگرند، در گروه حق...
بر خلاف باطل، که به انسان ها به عنوان ابزاری برای تأمین خواسته و منافع خویش می نگرند، در گروه حق، انسان ارزش و کرامت دارد. کرامتش هم نشأت گرفته از ارزش حق است. انسان ها احترام دارند و به لحاظ ایمانشان مورد تکریم اند، معیار هم تقوا و ایمان و تعهّد، است نه رنگ و زبان و قبیله و نژاد و منطقه جغرافیایی.
امام حسین علیه السلام در عاشورا، به یاران خویش عزّت بخشید، آنان را با وفاترین یاوران حق نامید، خود را به بالین یکایک یاران شهیدش می رساند و سر آنان را بر دامن می گرفت. بین انان تفاوت قائل نمی شد. هم بر بالین علی اکبر علیه السلام حاضر شد، هم بر بالین غلام خویش.
یک جا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت در دین ما سیه نکند فرق با سفید
وقتی حرّ، بیدار شد و توبه کرد و به اردوی امام پیوست، تردید داشت که امام حسین او را می پپذیرد یا نه؟ سؤال حرّ «هل لی من توبّه؟» آیا برای من توبه ای هست؟ نشان دهنده نقطه امید او به بزرگواری امام حسین علیه السلام بود.
حضرت هم توبه و بازگشت و حقگرایی او را ارج نهاد و با سخن «نعم، یتوب الله علیک» او را به بخشایش و رستگاری امید داد.(مقتل الحسین،مقرم،ص290)
این ارج نهادن به مقام یک انسان توبه کار است که خود را از ظلمت رهانده و به نور رسانده است. هر چند سابقه ای تیره و گناه آلوده دارد، ولی اینک به نور، ایمان آورده است.
«جون»، غلام ابوذر بود. روز عاشورا از امام حسین علیه السلام اذن میدان خواست. حضرت او را آزاد کرد و به او اجازه داد که از کربلا بیرون برود و کشته نشود، چرا که در روزهای سخت و دشوار، همراه این خاندان بوده، لذا الآن مجاز است که جان خویش را برگیرد و برود. ولی جون به پای امام افتاد و بوسید و گریست و درخواست کرد که اجازه یابد خونش با خون اهل بیت در این میدان آمیخته شود.
حضرت هم اجازه داد. به میدان رفت و پس از جنگی دلاورانه به شهادت رسید و امام به بالین او آمد و دعایش کرد:
خدایا چهره اش را نورانی و بدنش را خشبو ساز و او را با محمّد و آل محمّد محشور کن.(همان،ص313)
در جایی دیگر جوان نصرانی تازه مسلمان”وهب”،به دفاع از حسین می پردازد که این، از نگاه یزیدیان ننگ بود و می گفتند آیا از میان مسلمانان کس دیگری نیست که حسین، نصرانیان را به میدان می فرستد؟ اما نگاه حضرت به کسی که تازه مسلمان شده در مقایسه با یاران دیرین خود، تفاوتی نداشت ،شاید مهربانتر.
این نیز نمونه ای از تکریم انسان بود، در آن میدان کرامت و شرافت. ارج نهادن امام به فداکاری یارانش، تکریم انسان و انسانیّت بود. سیّد الشهدا علیه السلام درکنار پیکر خونین همه ی اصحاب شهید خویش می آمد.
شخصیت دادن به افراد با ایمان و فداکار در راه خدا و دین، نگاه کردن به انسان ها بدون توجه به رنگ و نژاد و… و فقط با معیار انسانیت، پیام عاشورا است که از رفتار حسین بن علی علیه السلام آموخته می شود.
یکی از مشکلات بزرگی که دنیای به ظاهر پیشرفته ما با آن روبه روست ، نگاه کردن به انسان ها با در نظر گرفتن رنگ پوست ، ملیت، نژاد و… است.
نژادپرستی، تفکّر برتر دانستن یک نژاد بر نژاد(های) دیگر است. نژاد پرستی نوع خاصی از تعصب است که بر مبنای استدلالات نادرست و عمومیت دادن برخی خصوصیات به گروهی از انسانها، شکل می گیرد.
باوری را میتوان نژادپرست نامید که ادعا کند یک گروه از انسانها بصورت ذاتی و درونی و غیر اکتسابی نسبت به بقیه انسانها والاتر یا پست تر هستند و لذا شایسته احترام و برخورداری از حقوق برابر با سایر انسانها نیستند.
عده ای بیشرمانه خود را از نژادی برتر و بهتر از دیگران معرفی میکنند ، این انسانها، در مورد انسانها، مانند آن فکر میکنند که معمولا در مورد حیوانات فکر میشود، چون معمولا این حیوانات هستند که بر اساس نژادشان دسته بندی میشوند، مثلا در میان سگ ها، سگهایی از نژاد های برای نجات جان اشخاصی که زیر آوار گرفتار شده اند ، و نژاد دیگری برای اینکه زیبا تر هستند و برای همدم بودن استفاده میشوند، یا مثلا در مورد اسبها، اسبهای نژادی از استقامت بیشتر و اسبهای دیگری از سرعت بیشتری برخوردار هستند.
ایران ما یک کشور چند فرهنگی است که از مردمانی از پیشینه های قومی، نژادی، تاریخی متنوع مختلف تشکیل شده است، در ایران 51% فارس، 24% آزری (نه آذری)، 8%گیلکی، 7% کرد، 3% عرب، 2% لر و بلوچ، 2% ترکمن و 1% سایر گروه های نژادی، قومی وجود دارد. متاسفانه به دلیل اینکه آموزشهای لازم و استاندارد در این زمینه وجود ندارد، وضعیت ایران از لحاظ نژادپرستی بسیار وخیم است.
یکی از مسائلی که بسیار جای نگرانی دارد، تنفر از اعراب است که در حال شکل گرفتن در بین ایرانیان است، این تنفر میتواند بسیار خطرناک و دردسر ساز باشد، قرار نیست چون ما با اعراب جنگهای دیرینه داشته ایم همچنان در تنفر از یکدیگر به سر بریم، ملتهای زیادی با هم جنگ کرده اند، آلمان و انگلستان، ژاپن و آمریکا با هم جنگ های بسیاری وحشتناکی کرده اند ولی اکنون تنفری از یکدیگر ندارند.
در نقاطی از ایران اعرابی وجود دارند که پا به پای سایر مردم ایران با هجوم دشمنان در مقابل بیگانه ایستاده اند و مردانه از خاک خود دفاع کرده اند، در میان اعراب نیز انسانهای متمدن و فرهیخته و مهربان و انسان دوست، مانند هر ملیت و نژاد دیگری فراوان یافت میشود.
همچنین ساختن جوکهای تحقیر کننده و نامگذاری بر روی نژادهای مختلف از مصادیق بارز و آشکار نژادپرستی هستند و نشانه بی تمدنی کسانی هستند که آنها را بکار می برند، هیچ مدرک علمی مبتنی بر باهوش بودن یک قومیت نسبت به سایر قوم ها و ملیت ها و نژادها وجود ندارد.
نژادپرستی ضربات بسیار سنگینی را تابحال به پیکره جامعه انسانی زده است و جامعه ما به شدت از این نظر قابل انتقاد است. در بسیاری از کشورهای جهان تبلیغات گسترده ای روی مسئله نژادپرستی انجام میگیرد، تا مبادا افرادی دوباره همچون نازی های آلمان ایده های برتری نژادی را مطرح کنند و دوباره بخواهند جهان را آلوده به اندیشه های انسان ستیز خود کنند.
بر هر انسان آزاده و خردگراییست که آشکارا با نژادپرستی و مظاهر آن مخالفت جدی کند،اگر پیرو عاشورا هستیم.