برگرفته از کتاب باب الحسین
وجود مقدّس اهل بیت علیهم السّلام ؛ محبّت خدای متعال
وجود مبارک ولیّ اللّه صلوات الله علیه جلوه گاه محبّت حق تعالی به ایشان است؛ وجود مبارک ولیّ اللّه، اصلاً خود وجود مبارکشان، محبّت خدای متعال به ایشان است.
یک پرده از معنی «ولایت» به همین دلیل است که «محبّت» است، «محبّت» همه ی «ولایت» نیست، پرده ای از ولایت است؛ لذا ولیّ اللّه، وجود مبارکش، اصلاً خود «مَحبَّه الله» است نسبت به ایشان، خصوصاً آن وقتی که وجود مقدّس خود ایشان هم به محبّت جلوه کند، بخواهد که این محبّت را نشان دهد، به رخ دیگران بکشد، در انظار دیگران آشکار کنـد، بخواهد کـه بـه محبّت جلـوه گـری کند. وقتی این طور بشود، «نورٌ عَلیٰ نور» می شود؛ از یک طرف محبّت خدای متعال به ایشان، از طرف دیگر، جلوه ی ایشان به محبّت؛ «نورٌ عَلیٰ نور» است.
امام صادق علیه السَّلام در حدیثی فرمودند:
«نَحنُ وُدُّ الله.» تفسیر نورالثّقلین 4 : 439
ما وُدّ (محبّت) خدا هستیم.
به همین دلیل است که در اوقات و ایّام مربوط به اهل بیت علیهم السَّلام بـه طور خاصّی، حزن یا شعـف نسبت بـه ایشان در عالَم محسوس می شود، محسوس تر می شود؛ به طوری که دل های گَردگرفته هم متفاوت بودن آن حال و هوا را در عالَم می فهمند.
فوران محبّت امام حسین علیه السّلام در عالَم خلقت
طبق روایات، خدای متعال در خلقت خودش تجلّی فرموده است؛ تجلّی خدای متعال به خلقش برای خلقش.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
«اَلحمدُ لِلّٰهِ المُتَجَلّی لِخَلقِه بِخَلقِه.» نهج البلاغه : خطبه ی 108
حمد خدای را که به خلقش برای خلقش متجلّی می باشد.
حالا اگر خدای متعال، جلوه اش، تجلّی اش، محبّت او بوده باشد به وجود مبارک حبیب خودش و احبّای او، از این جا می شود فهمید که محبّت خلایق به امام حسین علیه السَّلام که در همه ی عالَم و عالمیان وجود دارد از کجاست.
یعنی خودبه خود درخلقت خدای
متعال تا هر جا که رفته باشد،محبّت وجود مقدّس اهل بیت علیهم السَّلام – عموماً – و امام حسین علیه السَّلام ـ خصوصاً ـ رفته است.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«جُبِلَتِ القُلوب عَلیٰ حُبِّ مَن أُحسنَ إلَیها و بُغِضَ مَن أساءَ إلَیها.» تحف العقول: 37.
قلب ها بر محبّت کسی که به آن ها خوبی کرده و دشمنی کسی که به آن ها بدی کرده سرشته شده است.
محبّت امام حسین علیه السَّلام در واقعه ی کربلا آتش فشانی کرده است؛ لذا وقـتی دستجاتی بـه طور آرام، نه بـه طور هیجانی، نه حتّی بـه طور مفهـوم برای اهالی بیگانـه با این معانی و این زبان و ادبیّـات، در جاهای مختلف دنیا راه می افتد، شما می بینید کـه تحت تأثـیر قـرار می دهد.
ما می توانستیم، همـین الآن هم می تـوانـیم با نـام مبارک امام حسین علیه السَّلام تمام فرهنگ های دنیا را فتح بکنیم و ما می توانیم به این ترتیب در این محبّت، در این محبّت فطـری که آتش فشانی کرده، خودمان را بسوزانیم، محو کنیم تا به این ترتیب در محبّت خدای متعال محو شده باشیم تا آغشته شده باشیم به آن محبّت؛ چون این محبّت، محبّت خدای متعال است که آتش فشانی کرده و عالَم را سوزانده است.
وجود مقدّس رسول اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرموده اند:
«أحَبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسَیناً.» بحارالأنوار 43 : 261، از کشف الغمّه.
خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست می دارد.
آن وقت اگر کسی در این محبّت خودش را بسوزاند، به محبّت خدای متعال سوخته است و بالاترین مرتبه ی معرفت که معرفت بالاترین مرتبه است. وقتی است که با محبّت توأم بوده باشد.
امام حسین علیه السّلام و محبّت او؛ کفایت از همه چیز
با توجّه به این که خدای متعال اوّلاً حبیب خود را خلق فرموده؛ یعنی به محبّت ذاتی خود او را آفریده و ایشان حقیقت هر خیری در آفرینش هستند، بر همین اساس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرمایند: «أوَّلُنا محمَّد و آخِرُنا محمَّد و أوسَطُنا محمَّد و کُلُّنا محمَّد» بحارالأنوار 26 : 6 ، از کتاب عتیق
و ما نیز جسارتاً می توانیم به جای این عبارات عرض کنیم: أوّلنا محَبَّه و آخرنا محبَّه و أوسطنا محبَّه و کُلّنا محَبَّه. ظهورِ اوّل، محبّت بوده، ظهورِ آخر هم محبّت خواهد بود و آن ظهورِ میانی هم که محبّت است در کربلاست.
فرموده اند که «کاف» در قَسَم (کهیعص) خدای متعال، کربلاست و نیز اسم «کافی» خدای متعال است و جمع بین این دو یعنی: حقیقت کربلا کفایت از همه می کند؛ یعنی: در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
کربلا، جلوه ی همه ی محبّت توسّط سیّدالشّهدا علیه السّلام
خدای متعال، خلقت را آغشته به محبّت ولیّ اللّه آفریده است. فرمود:
«و عِزَّتی و جَلالی إنّی ما خَلقتُ … إلّا لِأجلِکُم و مَحَبَّتکُم.» بخشی از حدیث شریف کساء
به عزّت و جلالتم سوگند که من خلق نکردم … مگر برای شما (اهل بیت) و محبّتتان.
لذا به ذکر او، آن محبّت مکنون در دل ها آشکار و لذا دیدگان گریان می شود. گِل هر انسان پاک زاده¬ای به محبّت او عجین است. حال اگر فقط ذکر او دل ها را دگرگون و چشم ها را گریان کند، وا شوقاه!
آنک اگر وجود مقدّس حضرتش آشکار شود، چه خواهد شد؟! محبّت حضرتش آن گونه که خدای متعال گِل و دل آدم و عالَم را بدان سرشته، ظاهر خواهد شد و این محبّت است که خارها را گُل و گرگ ها را برّه و عالَم را اَمن و آدم را امان و او را قابل و شایق پذیرش فرمان الاهی خواهد کرد.
محبّت او حقیقت نعمت و رحمت و جنّت است؛ لذا دنیای ظهور، دنیای نعمت و رحمت و جنّت خواهدبود.
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پـیغمبری بـا جان عاشـق کار داری
و «کربلا» جلوه ی همه ی محبّت است:
رسول خدا صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«إنَّ لِلحُسَینِ فی بَواطِنِ المُؤمنینَ مَحبَهً مَکنونَهً.» فوائد المشاهد : 413
به راستی که برای امام حسین در باطن های مؤمنان محبّتی نهفته و پنهان است.
از آن بـــه دیــر مـغــانم عـزیــز می دارنــد
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست (حافظ)
اشاره به فرمایش پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم :
«إنَّ لِقتلِ الحُسَینِ حَرارَهً فی قُلوبِ المؤمِنینَ لا تَبَرُدُ أبَداً.» مستدرک الوسائل 10 : 318، از مجموعه الشّهید
به راستی که به خاطر کشته شدن امام حسین در قلب های مؤمنان حرارتی (سوزی) است که هرگز سرد نمی شود.
تخصیص و تأکید بر محبّت امام حسین علیه السّلام
وجود مبارک رسول اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم حبیب علی الاطلاق خدای متعال است و اهل بیت ایشان حبیبان منحصر به فرد خدای متعال: «لا حَبیبَ إلّا هُوَ و أهلُه» زیارت آل یاسین ؛
پس چـرا خـود حضـرتـشان می فرمایند: «أحبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حَسیناً»؟
چرا این تخصیص و تأکید؟! برای کربلا؟! برای عطش؟! برای بی کسی و غریبی؟! یا نه، برای محبّتی که در خدایش برای او و در او برای خدایش بوده؛ همان که راز سر به مُهر خلقت است؛ همان که عقل در فهم آن علیل و فکر در درک آن حیران می باشد؛ محبّتی که سبب خلقت جدّ اطهرش شد و آن خبر از آن در این میانه داد:
«حُسینٌ مِنّی و أنَا مِن حُسَین، أحبَّ اللهُ مَن أحبَّ حُسَیناً.» بحارالأنوار 43 : 261، از کشف الغمّه
حسین از من است و من از حسینم، خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست می دارد.
و آیا تشنه کامان کربلا، از نازدانه شیرخواره تا شاه زاده علی اکبر و عبّاس علمدار، در حقیقت طالب جامی پُر از آن محبّت نبودند؟! آیا برای مـا درماندگان خاک نشین قرار نیست قطـره ای و جرعه ای و بهره ای از آن باشد؟! پس چرا دل این همه حسین حسین می کند؟! چرا از او و محبّت او و سوختن و گریه بر او سیر نمی شود؟!
اگـر بــا دیگـران اش بـود میـلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!
امام حسین علیه السّلام ؛ مثَل اعلای محبّت الاهیّه
حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه مثَل اعلای آن حقیقت الاهیّه اند که «محبّت» است.
در حدیثی نقل شده که حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرمودند:
به رسول خدا صلَّی الله علیه وآله وسلّم عرض کردم: «أنحِلِ ابنَیَّ الحَسَنَ و الحُسَینَ» به دو فرزندم عطایی کنید.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «… و نحَلتُ الصَّغیرَ المحبَّهَ و الرّضا» به آن فرزند کوچک (یعنی امام حسین علیه السَّلام) محبّت و رضا را بخشیدم. عوالم العلوم 11 (قسم 2): 897 ، از نظم درر السّمطین.
رابطه ی محبّت زیباترین رابطه در کلّ خلقت است. به قدری زیباست که آدم را زیبا می کند. وقتی شما دوست داشتی آن کسی را که خدا دوست دارد ولو این که بدی ها کرده باشی، تو را با خود می برد.
در احادیث فرمودند:
«المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ.» المحاسن 1 : 263
آدمی با کسی است که دوست می دارد.
محبّت و مودّت قرابت ایجاد می کند؛قرابت حقیقی به محبّت است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
«أقرَبُ القُربِ مَوَدّاتُ القُلوب.» شرح غررالحکم 2: 405.
نزدیک ترین نزدیکی ها، محبّت های قلب هاست.
لذا این یک قاعده ای است که خیلی می شود از آن استفاده کرد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
«أنفَعُ الکُنوزِ مَحَبَّهُ القُلوب.» همان 2: 393.
سودمند ترین گنج ها، محبّت قلب هاست.
اگر کسی قواعد آن را بداند، هم به سادگی می تواند دل بدهد به آن کسانی کـه «امام القلوب» هستند؛ یعنی دل ها مـال آن هاست و هم می تواند دل ببرد.
امام کاظم علیه السَّلام در حدیثی فرمودند:
«أنَا إمامُ القُلوب.» أمثال و حکم الأمام الکاظم علیه السّلام 1 : 406، از احقاق الحق
من امام قلب ها هستم.
در واقع آن چه که عزای سیّدالشّهدا در دل آدم ایجاد می کند همین است؛ از آدم دل می برد. جایی که آن حضرت هستند کجاست؟
یکی از معانی حدیث شریف «حُسَینٌ مِنّی و أنَا مِن حُسَین» این است؛ یعنی: وجود مقدّس رسول اللّه صلَّی الله علیه وآله وسلّم به عنوان آن ولیّ مطلق خدای متعال، حبیب مطلق خدای متعال، تا هر جا که ایشان هستند، وجود مقدّس سیّدالشّهدا هم هستند. وقتی آدم گریه می کند، وقتی کـه دل می سوزد، آدم در واقع آن ماهیّت شخصی اش را از دست می دهد، آدم دل می دهد؛ به این ترتیب خودش را برای ایشان می سوزاند. وقتی که سوخت دیگر چیزی نمی ماند. بستگی دارد به این که به چه شدّت بسوزد، به همان شدّت از خودش چیزی نمی ماند.
یک نکته ی قابل توجّهی که هست _که البتّه شیطان بدون این که آدم بفهمد به طور جدّی عمل می کند که این نشود _ این است: آدم در آن عمل که این اتّفاق خوب برایش می افتد، مهم این است که حال بعد از آن عمل را نگه بدارد.
امام باقر علیه السَّلام فرمودند:
«ما مِن شَیءٍ أحَبُّ إلَی اللهِ عزَّوجلَّ مِن عَمَلِ یُداوَمُ عَلَیهِ و إن قَلَّ.» بحارالأنوار 68: 219، از کافی.
هیچ چیزی نزد خدای عزّوجلّ دوست داشتنی تر از آن عمل نیست که بر آن مداومت شود ولو این که کم باشد.
با محبّت سیّدالشّهداعلیه السّلام به کاروان کربلاییان بپیوندیم
هیچ چیزی مثل محبّت ولیّ اللّه، بشر را آدم نمی کند.
به سلمان که در آن مرتبه است، گفتند: سلمان! به این جایی که تو رسیدی، چطور رسیدی؟ فرمود:
«و اللهِ مـا نِلتُ ذٰلکَ إلّا بِحُـبِّ عَلیِّ بنِ أبی طـالب علیه السَّلام.» وسیله المعاد و ذریعه العباد: 215.
سوگند به خدا، به این جایی که هستم نرسیدم مگر به محبّت علیّ بن ابی طالب علیه السَّلام.
دیگر از این راحت تر؟!
روزه گرفتن مشکل است، نماز شب خواندن مشکل است، حج رفتن مشکل است؛ امّا دوست داشتن که مشکل نیست.
قصد کنیم مانند اصحاب سیّدالشّهدا علیه السَّلام در شب آخر که قدر ساعات شب آخرشان را می دانستند، ما نیز قدردان ساعات باقی مانده از زندگی خود باشیم و هر چه می توانیم درست «یا حسین» بگوییم که فردا می خواهیم برویم آن طرف، درست تر رفته باشیم.
به لطف سیّدالشّهدا و مرحمت امام زمان صلوات الله علیهما کاروان کربلا هنوز به راه است؛ هنوز که هنوز است در عاشورا کربلایی اضافه می شوند. بعضی از سال ها آن هایی که چشمانشان باز است می بینند روز عاشورا، آدم های تازه اضافه می شوند.
شما محمل ببندید یک چِلّه محبّت سیّـدالشّهدا بگیرید. بعد، آدم هر چه قدر بتواند این محبّت را نگه بدارد.
حضور امام حسین علیه السّلام در محبّت و گریه برای ایشان
هر خالقی در مخلوق خود به فعل خود حضور دارد و هر محبوبی به محبّت خود در محبّ خویش. پس با توجّه به فعل و خلقت غیرارادی و غیراخـتیاری متحـقّق در خویش، خـالق و ولایت او را می توان یافت و با هر چه بیش تر کردن محبّت به محبوب و ظاهرتر کردن محبّت مکنون فطری او، او را بیش از پیش در خویش و خویش را در او یافت.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حدیثی فرمودند:
«إنَّ اللهَ تبارک وتعالیٰ جبَل قلوبَ العِباد عَلیٰ حُبِّنا.» الأمالی، شیخ مفید : 233
به راستی که خدای تبارک وتعالیٰ قلب های بندگان را بر محبّت ما سرشت.
و طریقه ی عملی ایجاد و اِعمال این محبّت همان گونه است که در فرمایش ثامن الحجج علیه الصّلاهوالسَّلام لحاظ است:
«یَابنَ شَبیب! إن کُنتَ باکیاً لِشَیٍّ فَابکِ لِلحُسَینِ بنِ علیِّ بنِ أبی طالب علیهم السَّلام.» عیون أخبارالرّضا علیه السّلام 1 : 299
ای پسر شبیب! اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، پس بر حسین بن علیّ بن ابی طالب علیهم السَّلام گریه کن.
گریه بر مصائب امام حسین علیه السَّلام خواسته یا ناخواسته با تذکّر به وجود مبارک خود ایشان است؛ آن هم تذکّر و توجّه قلبی و نفسی؛ لذا: چنین تذکّر و توجّهی باعث حضور مبارک خود ایشان در موطن نفس می شود.
محبّت خاصّ خدای متعال به محبّ امام حسین علیه السّلام
یک استنباط از فرمایش شریف نبوی:
«أحَبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسَیناً.» بحارالأنوار 43 : 261، از کشف الغمّه
خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست می دارد.
این است:
خدای متعال مُحبّ امام حسین علیه السَّلام را اَخصّ از سایرین دوست دارد. به همین قاعده با توجّه به این که ائمّه علیهم السَّلام «وعاء مَشیَّه الله» (همان 25 : 337، از کتاب الغیبه شیخ طوسی. )هستند، این قاعده در رابطه با آنان و محبّین امام حسین علیه السَّلام نیز جاری است؛ یعنی: آنان نـیز محبّین امام حسین علیه السَّلام را اَخصّ از دیگران دوست دارند؛ آنان نیز «یُحبّونَ مَن أحَبَّ حُسَیناً» دوست می دارند کسی را که حسین را دوست می دارد.
ماندگاری محبّت و عزای سیّدالشّهدا صلوات الله علیه
راز ماندگاری توجّه به کربلا، در ماندگاری امام حسین علیه السَّلام و محبّت به ایشان که در گِل و دل خلایق است، می باشد.
سفینه ی نجات امام حسین علیه السَّلام سوار بر امواج عواطف خلایق سیر می کند؛ لذا: کسانی که در اجزای وقایع کربلا، مانند: عطش، وداع و استنصار ـ که محرّک ترین و مؤثّرترین در عواطف خلایق اند ـ تشکیک می کنند و فقط به جنبه های حماسی واقعه اکتفا می نمایند، تیشه به ریشه ی اساس این ماندگاری در مردمان می زنند؛ تا کی نوبت بقیّه شود!
ابراز و اظهار محبّت باطنی
معرفت و محبّت دو مقوله ی جدا از هم هستند، ولی به یک جایی می رسد که این معرفت و محبّت هر دو یکی می شوند.
این نکتـه ی فوق العاده ای است، از نظر کاربردی خیلی به درد آدم می خورد. خدای متعال این را خواسته که همه ی وجود آدم بوده باشد معرفت و محبّت اهل بیت علیهم السَّلام که حبیب خدای متعال هستند. عالَم تکوین که اختیاری ما نیست در خلقت، امّا آن جایی که اختیاری است که عالَم تشریع و عالَم بندگی بوده باشد، این دست خودمان است که این مایه ی اوّلی را که خدای متعال داده به عنایت خودش تمامش کرده، به کمالش برسانیم.
تمام و کمال آن محبّت و معرفت این است که همه ی وجود آدم را معرفت و محبّت وجود مقدّس امام علیه السَّلام پُر کند، بعد در موطن نفس انسان همان اتّفاقی بیفتد که در قرآن مجید خدای متعال فرموده: (النَّبیُّ أولیٰ بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم) الأحزاب (33) : 6 پیامبر به مؤمنان از خودشان أولی است (الویّت دارد).
یعنی یک وقتی به خودش می آید می بیند حضور او در موطن نفس آدم بیش از حضور خـود آدم در خـودش است. آن خطّ سلـوک رحمانی و شریـعت محمّدی صلَّی الله علیه وآله وسلّم این جاست.
یکی از راه های زیادکردن محبّت که در احادیث هم هست، ابرازکردن محبّت است؛ آشکارکردن محبّت است (المحاسن 1/ 415)
نه ادا درآوردن، اگرچه ادا درآوردنش و حتّی غیرصادقانه اش هم بی تأثیر نیست. حدّاقل این که آدم جلوی ظهور و بروزش را نگیرد. جاهایی که دل می سوزد و از چشم اشک می آید در واقع این همان محبّت است که دل را می سوزاند؛ از آن ته دل بیرون آمده. محبّت را به آتش تشبیه کرده اند، این آتش دارد می سوزاند.
بعد آن وقت می شود قطره قطره اشک و از چشم می آید؛ لذا از بهترین وسیله های تشدید محبّت، گریه کردن برای محبوب است؛ لذا همین مجالس روضه، مجالس عزا بهترین جا و بهانه است برای این که آدم با همه ی وجود آن محبّت را در موطن نفسش ظاهر بکند یا آن محبّت ظاهر بشود. برای همین است آن هایی که این مطلب را می دانند اتّفاقی روضه نمی روند؛ بلکه در خصوص مجلس روضه برای خودشان برنامه دارند، اقلّاً هفته ای یک بار می گویند یک روضه ای داشته باشیم یا برویم جایی که برای امام حسین علیه السَّلام گریه کنیم.
راهی برای زیادشدن محبّت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه
یکی از راه هـای زیادشـدن محبّت اهـل بیت علیهم السَّلام، زیـارت آن هاست. این خواسته که برای نوع ما الحمد للّه مطرح است که چگونه می شود محبّت را زیاد کرد، یکی اش این است: اصلاً دیدن آن ها دل را می بَرد.
این دیدن فقط این نیست که آدم از این جا بلند شود برود حرم، نه؛ یکی اش این است: همین نکته هایی که در مورد وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه است و احـادیث ایشان، این در واقـع صحبت های وجود مقدّس خود ایشان است. صحبت هر کسی، فرمایش هر کسی، باطن آن هاست. وقتی که آدم یادشان می کند چه-قدر در دل آدم می نشیند! این دل نشینی، این که آدم دلش می رود آن طرف، مال همان، ولو نمی از یمی از آن شناخت است که به آدم دست می دهد؛ آن گوشه ی جمالی است که به آدم نشان می دهند. گفت:
یک لمعه ز روی لیلی ات بنمایم عاقل باشم اگر تو مجنون نشوی
محوریّت گریه برسیّدالشّهدا علیه السّلام در یافتن معارف
در تجدید محبّت نسبت به اهل بیت علیهم السَّلام و تشدید آن، هیچ کدام به شدّت روضه برای ساحت مقدّس سیّدالشّهدا علیه السَّلام کارساز نیست. به همین دلیل است در واقع توجّهات به سیّدالشّهدا علیه السَّلام در معارف و تربیت دینی، محوریّـت دارد. بـه جز امـام صادق علیه السَّلام، اوّلاً امام حسین علیه السَّلام اباعبداللّه هستند. تا کسی ـ براساس روایات و دلالت آیات ـ دلش برای سیّدالشّهدا علیه السَّلام نسوخته باشد، از معارف اهل بیت علیهم السَّلام نمی تواند بهره ببرد.
«عشق» در کربلاییان
«عشق» هر چه باشد، فقط در کربلاست!
«عشق» کاری می کند که مسلمان چه قبل از کربلا و چه در کربلا، مسلم و مسلم می شود؛ آدم و نوح و موسی و عیسی می شود؛ زیارت وارث می شود؛ وارث می-شود؛ هر چه او خواهد همان می شود؛ جانم حسین می شود؛ «عشق» حسینِ جان است؛ چون جانش حسین است؛ «حسین» صد و بیست و چهار هزار بار عشق است! اللّه اکبر.
در حدیثی از امام باقر علیه السَّلام ، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ـ در عبورشان از کربلا، در وصف شهیدان کربلاـ فرمودند:
«مُناخُ رکابٍ و مًصارِعُ عَشّاقٍ شُهَداء لا یَسبِقُهم مَن کانَ قبلَهم و لا یَلحَقُهم مَن بَعدَهُم.» بحارالأنوار 41 : 295، از الخرائج.
(این جا) محلّ پیاده شدن سواران و بر زمین افتادن عاشقانِ شهیدی است که قبل از آنان کسی بر ایشان سبقت نجسته و بعد از آنان، کسی به ایشان نمی رسد.
امام حسین علیه السّلام ؛ فصل مشترک محبّت ها
ظهور و جلوه ی امام حسین علیه السَّلام در عاشورا، فصل مشترک همه ی عاطفه-ها و محبّت هاست؛ از اوّلین و آخرین؛ از جنّ و اِنس و مَلک؛ از خدای متعال و بندگان او.
بیایید برای ظهور و رجعت او دل ها را به حضور محبّت او، یک دله کنیم و زمین و آسمان را با آن آغشته کرده و خاک را از دوباره با گلاب آن، گِل کنیم، تا شاید…
عظمت مصیـبت عاشورا
و اهمّیت گریه برای امام حسین علیه السّلام
عظیم ترین مصیبت ها؛ مصیبت حضرت سیّدالشّهدا علیه السّلام
این مطلب ممکن است به عنوان سؤال مطرح بوده باشد که این همه اهمّیّت دادن به عزای سیّدالشّهدا صلوات الله علیه به چه دلیل است؟
برای نمونه این که به چه دلیل برای ایشان اربعین می گیرند ولی برای بقیّه نه؟ در حالی که با یک دید، ائمّه علیهم السَّلام در فضیلت مساوی اند. در وجود مبارک ایشان چه خصوصیّتی هست که این همه به تعزیه ی ایشان اهمّیّت داده می شود؟
در یک روایتی هست که چنین سؤالی از ائمّه علیهم السَّلام شده و پاسخ فرمودند. متن آن حدیث شریف این است:
عبداللّه بن فضل هاشمی گوید:
«قُلتُ لِأبی عَبدِ اللهِ علیهماالسَّلام : یَا ابنَ رَسولِ اللهِ؛ کَیفَ صارَ یَومُ عاشُورَاءَ یَومَ مُصیبَهٍ و غَمٍّ و جَزَعٍ و بُکاءٍ دُونَ الیَومِ الَّذی قُبِضَ فیهِ رَسولُ اللهِ صلَّی الله علیه وآله وسلّم و الیَومِ الَّذی ماتَت فیهِ فاطِمَهُ و الیَومِ الَّذی قُتِلَ فیهِ أمِیرُالمُؤمِنینَ علیه السَّلام و الیَومِ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحَسَنُ علیه-السَّلام بِالسَّمِّ؟»
به حضرت جعفربن محمّد، امام صادق علیهما السَّلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چگونه است که روز عاشورا روز مصیبت و غم و ناله و گریه است (به گونه ای) غیر از روزی که رسول خدا صلَّی الله علیه وآله وسلّم در آن روز رحلت فرمودند و روزی که فاطمه علیهاالسَّلام در آن به شهادت رسید و روزی که امیرالمؤمنین علیه السَّلام در آن روز کشته شد و روزی که امام حسن علیه السَّلام در آن روز به وسیله ی سم کشته شد؟
امام صادق علیه السَّلام فرمودند:
«إنَّ یَومَ الحُسَینِ أعظَمُ مُصیبَیهً مِن جَمیعِ سائِرِ الأیّامِ و ذٰلِکَ أنَّ أصحابَ الکِساءِ الَّذی کانوا أکرَمَ الخَلقِ عَلَى اللهِ تعالیٰ کانوا خَمسَهً، فَلَمّا مَـضىٰ عَنهُمُ النَّبیُّ صلَّی الله علیه وآله بَقِیَ أمیرُالمُؤمِنِینُ و فاطِمَهُ و الحَسَنُ و الحُسَینُ فَکانَ فیهِم لِلنّاسِ عَزاءٌ و سَلوَهٌ، فَلَمّا مَضَت فاطِمَهُ علیها السَّلام کانَ فی أمیرِالمُؤمِنینَ و الحَسَنِ و الحُسَینِ لِلنّاسِ عَزاءٌ و سَلوَهٌ، فَلَمّا مَـضىٰ مِنهُم أمیرُالمُؤمِنِینَ علیه السَّلام کانَ لِلنّاسِ فی الحَسَنِ و الحُسَینِ عَزاءٌ و سَلوَهٌ، فَلَمّا مَضَى الحَسَنُ علیه السَّلام کانَ لِلنّاسِ فی الحُسَینِ علیه السَّلام عَزاءٌ و سَلوَهٌ، فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السَّلام لَم یَکُن بَقِیَ مِن أهلِ الکِساءِ أحَدٌ لِلنّاسِ فیهِ بَعدَهُ عَزاءٌ و سَلوَهٌ فَکانَ ذَهابُهُ کَذَهابِ جَمیعِهِم کَما کانَ بَقاؤُهُ کَبَقاءِ جَمیعِهِم فَلِذٰلِکَ صارَ یَومُهُ أعظَمَ مُصِیبَهً.» علل الشّرائع 1 : 225.
به راستی کـه روز حسین علیه السَّلام (عاشـورا) مصیبتش عظیم تر از همه ی روزهاست و این بدان علّت است که اصحاب کساء؛ آن کسانی که گرامی ترین و عزیزترین خلایق بودند نزد خدای تعالیٰ پنج تن بودند، پس هنگامی که پیامبر صلَّی الله علیه وآله از میان آنان رفتند امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السَّلام باقی ماندند که بودن ایشان در میان مردم موجب صبر و تسلّی و رفع همّ آنان بود. پس هنگامی که فاطمه علیها السَّلام از میانشان رفتند، بودن امیرالمؤمنین و حسن و حسین در میان مردم موجب صبر و تسلّی و رفع همّ و غمّ آنان بود. پس هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السَّلام از میانشان رفتند، بودن امام حسن و امام حسین علیهما السَّلام برای مردم موجب صبر و تسلّی و رفع همّ و غمّ آنان بود. پس هنگامی که امام حسن علیه السَّلام از میان آنان رفتند، بودن امام حسین علیه السَّلام برای مردم موجب صبر و تسلّی و رفع همّ و غمّ آنان بود. پس هنگامی که امام حسین علیه السَّلام کشته شدند، هیچ یک از اصحاب کساء باقی نماندند تا بعد از ایشان برای مردم موجب صبر و تسلّی و رفع همّ و غمّشان باشد؛ پس رفتن او مانند رفتن همه ی آنان است همان گونه که باقی بودن او مانند بقای همه ی آنان بود؛ پس به خاطر این است که روز شهادت امام حسین علیه السَّلام (عاشورا) مصیبتش عظیم ترین است.
خمسه ی طیّبه صلوات الله علیهم أجمعین اصلاً در خلقت و شریعت خدای متعال شأن خاصّی دارند. شما روایات مربوط به خلقت را اگر ببینید متوجّه می شویدکه درواقع همه ی خلقت خدای متعال از انوار مقدّسه ی خمسه ی طیّبه علیهم السَّلام خلق شده است؛ از مقام نورانی هر کدام از ایشان قسمت هایی از خلقت ایجاد شده است. بحارالأنوار 15 : 10 ، از کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظّاهره
پس اوّلاً خمسه ی طیّبه صلوات الله علیهم أجمعین نسبت به سایر مخلوقات و سایر خاصّان خدای متعال، اَخص هستند. این طور نیست که ایشان مثل بقیّه باشند، بلکه بقیّه هر چه بوده باشد؛ اعمّ از انبیا و اولیا و زیبایی ها و خیرات و برکاتی که در خلقت و شریعت خدای متعال هست به این نفوس نفیسه است.
نکته ی دیگر: این طور نیست که بودن و نبودن هر کدام از این خاصّان خدای متعال در عالم تأثیر و تفاوتی نداشته باشد، نه چنین نیست؛ بودن جسمانی رسول اللّه صلَّی الله علیه وآله وسلّم در عالَم اجسام، برکت، رحمت، نعمت، نورانیّت، امنیّت و ولایت برای آن عالَم است. بودن روح مبارک و مطهّرشان در عالَم ارواح همین طور است، بودنشان در هر کدام از آسمان ها همین طور، بودن تن مبارکشان در عالَم ابدان هم همین طور است؛ روح ها به روح ایشان است که روح شده و بدن ها به بدن ایشان است که بدن شده.
در زیارت جامعه ی کبیره آمده است:
«ذکرُکُم فی الذّاکِرین و أسماؤُکُم فی الأسماءِ و أجسادُکُم فی الأجسادِ و أرواحُکُم فی الأرواحِ و أنفُسُکُم فی النُّفوسِ و آثارُکُم فی الآثارِ و قبورُکُم فی القبورِ.» مفاتیح الجنان
یاد شما در یادکنندگان و اسم های شما در اسم ها و جسدهای شما در جسدها و روح های شما در روح ها و نفس های شما در نفس ها و آثار شما در اثرها و قبرهای شما در قبرهاست.
حال اگر این عزیزترین بندگان خدای متعال به نفس نفیسشان، با همه ی وجودشان، با تن و روح و نفس نورانی شان در یک عالَمی باشند، آن جا دیگر در آن عالَم نورٌ عَلیٰ نور است؛ لذا وقتی در آن جا نباشند، چنین نیست. چنین نیست که وقتی رفتند هیچ اتّفاقی نیفتاده؛ نه، با رفتن ایشان از دنیا همه چیز رفت.
آن بی تابی ای که وجود مقدّس خانم حضرت زهرا و وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما داشتند در رحلت رسول اللّه صلَّی الله علیه وآله و سلّم، آن مرثیه-هایی که خودشان خواندند، شاید مفهوم و مضمونش این باشد که با رفتن شما همه چیز رفت؛ هر خوبی رفت.
یک عبارت از مرثیه های خانم حضرت زهرا سلام الله علیها این است:
«یا اَبَتاه! اِنقَطَعت بکَ الدُّنیا بِأنوارِها.» بحارالأنوار 43 : 176.
ای پدر جان! با رفتن تو، دنیا از انوارش جدا شد.
امام سجّاد علیه السَّلام هم پس از شهادت حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه ـ در حالی که می گریستندـ به ایشان عرض کردند:
«أمّا الدُّنیا فبَعدکَ مُظلَمه و الآخرهُ بِنورِکَ مُشرَقَه.» معالی السّبطین 2 : 40.
امّا دنیا؛ پس از تو تاریک و ظلمانی است و آخرت به نور تو روشن و نورانی.
نکته ی بعدی این است که: به این ترتیب وجود مقدّس سیّدالشّهدا به عنوان پنجمین از خمسه ی طیّبه صلوات الله علیهم، خلاصه ی همـه ی آن ها بودند، جامع همه ی آن ها و وجه جمع همه ی آن ها بودند و ایشان در مجموعه ی چهارده معصوم صلوات الله علیهم أجمعین شأنی دارند که ائمّه ی بعدی هم در واقع ادامه ی وجود مبارک ایشان اند؛ «تسعه المعصومین مِن أولاد الحسین.»
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم در حدیثی، در مورد امام حسین علیه السَّلام فرمودند:
«إنَّ الإجابهَ تَحتَ قَبَّتِه و الشِّفاءَ فی تربَتِه و الأئمَّهَ مِن وُلده.» بحارالأنوار 36 : 286، از کفایهالأثر
به راستی که دعا زیر قبّه ی او به اجابت می رسد و شفا در تربت اوست و امامان از فرزندان او هستند.
با توجّه به این که: «الولَد سرّ أبیه» کشف الغمّه 2 : 25 فرزند، باطن پدرش است؛ در واقع ائمّه ی بعد از سیّدالشّهدا، سیّدالشّهدا هستند؛ حقیقت سیّدالشّهدا هستند.
امّا با توجّه به شأن خاصّی که امام حسین علیه السَّلام دارند، این طور نیست که ایشان نباشند، کسی جای گزین ایشان است، نه؛ حضرت سیّدالشّهدا جای گزین ندارند. با رحلت ایشان از دنیا، خمسه ی طیّبه؛ همـه ی آن حقیقت متعالیه از مردم گرفته می شود و ایشان که جامع همه ی اولیای بعد از خودشان بودند رحلت می-کنند از عالمی که برکتش به بودن ایشان است.
حضرت زینب کبریٰ سلام الله علیها در شب عاشورا پس از آن که از حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه شنیدند که خبر از شهادتشان می دهند با گریه و زاری چنین خطاب کردند:
«وا ثَکلاه، لیتَ المَوتُ أعدَمَنی الحَیاهَ، الیَوم ماتَت أُمّی فاطمَه و أبی عَلیّ و أخی الحَسَن علیهم السّلام یا خلیفَهَ الماضین و ثِمالَ الباقین!» نفس المهموم، ترجمه ی آیهاللّه شعرانی : 182
«وای از این مصیبت، کاش مرگ آمده و زندگانی مرا نابود کرده بود، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن علیهم السّلام از دنیا رفتند، ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان.»