برگرفته از کتاب باب الحسین
جلوه های وجود مقدّس سیّدالشّهدا و امام عصرعلیهماالسّلام
اوّلین قصد و اوّلین هدف وجود مقدّس ولیّ اللّه در افعالی که از ایشان شرف صدور پیدا می کند، جلوه ی خودشان است، تجلّی خودشان است، معرّفی خودشان است؛ لذا در واقعه ی کربلا نیز چنین است. چشمهایتان را باز کنید، خدا می داند به این عزاداری که الحمد للّه قسمت ما شده، قسمت بچّه شیعه ها شده؛ که روضه می خوانند، گریه می کنند، به سر و صورت می زنند، این است که وجود مبارک امام حسین علیه السَّلام را با همه ی وجودشان می یابند.
چشمهایتان را باز کنید و ببینید. همان موقع که دلتان می سوزد و شروع می کنید به گریه کردن و عزاداری برای آن وجود مبارک، خودتان را پُر از ایشان می بینید؛ موطن نفستان را مملوّ از ایشان می بینید. مگر محبّتشان نیست؟
هر جا محبّت بود، محبوب هم همان جاست؛ یعنی حضور ایشان را می یابید. دارم پرده از این راز برمی دارم: شما حضورشان را می یابید، نه اینکه شما چشم و گوش و سر را ببینید؛ حضور وجود مبارک ایشان را در موطن نفستان، در تنتان، در سینه تان می یابید. آیا این به جز این است که وجود مقدّس ایشان خواسته که به این کار خودشان را علنی کنند؟ ما که قادر نیستیم، کسی قادر نیست که وجود مبارک ایشان را تعریف کند و پرده از روی مبارکشان بیندازد. خودشان خواسته اند. به چه چیزی؟ به همین فعلی که انجام داده اند.
مطلب بعد این است: مقام نورانی ولیّ الله، اسم اعظم خدای متعال است. اسم اعظم چندین خاصیّت دارد. یکی از آنها این است که هر کسی خدای متعال را به اسم اعظمش قسم بدهد، خواسته ای که از خدای متعال داشته باشد مستجاب و برآورده می شود؛ لذا با این استدلال، اصلاً واقعه ی کربلا، مجموعه اش، جلوه ی جمال وجود مبارک سیّدالشّهداست. آنکه امام زمان علیه السَّلام در مورد (کهیعص) فرموده اند:
“کاف” کربلاست،”هـاء” هلاک عتـرت است، “یاء” یزید، ظلم کننده به امام حسین علیه السَّلام است، “عین” عطش آن حضرت، “صاد” صبر ایشان است.1
مجموعه ی واقعه ی کربلا ازاین پنج عنصر تشکیل شده است. حالا اگر در این واقعه، اسم اعظم خدای متعال جلوه نکرده، پس چیست؟! این که در مجموعه ی دعاها اگر جستوجو کنیم، دو مورد پیدا کرده ام ـ اگر کسی حوصله کند و بگردد، شاید بیشتر هم پیدا کند ـ عجیب است که در هر دو دعـا، قبل از کهیعص، اسم خدای متعال سه بار گفته می شود. در یکی می گوید:
«یا قُدّوس یا قُدّوس یا قُدّوس یا کهیعص.»2
و در دیگری:
«یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ یا کهیعص.»3
در ظهور وجود مقدّس صاحب الزّمان هم همین اتّفاق می افتد؛ لذا در همین دعاها، «یا حمعسق» ناظر به ظهور امام زمان علیهالسَّلام است.
گریه های امام عصر برای امام حسین صلوات الله علیهما
واقعه ی کربلا عوالم را به آتش کشیده و فرمایش امام زمان علیه السَّلام در ظهورشان: «یا أهلَ العالَم انَّ جَدِّیَ الحُسَین قَتَلوهُ عَطشاناً»1 ای اهل عالَم! به راستی که جدّم حسین را تشنه کشتند، آدم ها را به آتش خواهد کشید.
واقعه ی کربلا، ظهور سیّدالشّهدا صلوات الله علیه است، و ظهور صاحب الزّمان صلوات الله علیه ظهوری در آن ظهور؛ نورٌ علیٰ نور است: نور معرفت و نور محبّت؛ لذا: کسی را از آن سعادت مفرّی نیست، مگر کسی که از شقاوت اوّلی و دومی کاسه ای سیرآب نوشیده باشد.
اگر قرار باشد ظهور فراگیر و مقبول عامّه رخ دهد، لاجرم باید از مردمان دلربـایی و دلبـری شود؛ لذا: آن ظهور مسعـود مسرور و مسرّت بخش به عنایت حق تعالی، به شکفتن محبّت الاهیّه ی گسترده در خلقت و خلایق رخ خواهد داد. این دلبری و دلربایی در جلوه ی جانانه ی سیّدالشّهدا صلوات الله علیه که در شب عاشورا بود، روز عاشورا تتمیم و تکمیل شد. سرشاری محبّت بین خدای متعال و ایشان، شب و روز عاشورا داغ محبّت بر خلق و خلایق گذاشت و به همین سبب بود که زمین و آسمان از مصیبت آن محبوب خون گریستند و وجود مطهّر و مقدّس بقیّه اللّه صلوات الله علیه هر صبح و شب.
کسانی که حضور در حضرت بقیّهاللّهی صلوات الله علیه دارند، از موارد تـذکّرشان، ساحت قـدسی سیّدالشّهدا صلوات الله علیه صباحاً و مساءً میباشد؛ به دلیل آنچه خود امام عصر صلوات الله علیه خطاب به جدّ مظلومشان عرض می کنند:
«فَلَأندُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَأبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّموعِ دَماً.»2
پس صبح و شام بر تو ندبه میکنم و البتّه به جای اشک بر تو خون می گریم.( این که امام زمان علیه السّلام می فرمایند که من هر صبح و شام به جای اشک، خون گریه می کنم، واقعیّتی است که فهم آن موکول به عنایتی است که در سایـه ی آن، چگونگی واقعه درک می شود و البتّه این اتّفاق و فضیلت مانند بعضی از فضایل اهل بیت علیهم السّلام برای بعضی از شیعیان آنان علیهم السّلام و آن هم بعضاً در مرتبه ی نازلتری اتّفاق می افتد)
«اسیر الکُربات» و «قتیل العبراتِ» کدامین اندوه هایی که از شدّت عظمت، وجود مبارک ولیّ اللّه را اسیر خود کرده است؟! و کدامین اشک هایی که از شدّت آتش آن، خرمن وجود مبارک او را سوخته و خاکستر کرده است؟!
بیت ذیل از حافظ، در بیان واقعه ی کربلا و آثار بعدی آن در بین مردم، خصوصاً در مدینه است:
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود کـه بـر قامت او دوخته بود
امام باقر علیه السَّلام فرمودند:
«نَظَرَ النَّبیُّ صلَّی الله علیه وآله وسلّم إلَى الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیهماالسَّلام و هُوَ مُقبِلٌ، فَأجلَسَهُ فی حِجرِهِ، و قالَ: إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَهٌ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لا تَبرُدُ أبَداً. ثُمَّ قالَ علیه السَّلام: بِأبی قَتیلُ کُلِّ عَبرَهٍ. قیلَ: و ما قَتیلُ کُلِّ عَبرَهٍ یَا بنَ رَسولِ اللهِ؟ قالَ: لا یَذکُرُهُ مُؤمِنٌ إلّا بَکىٰ.»3
پیامبرصلَّی الله علیه وآله به حسین بن علی علیهماالسَّلام نگریستند در حالیکه می آمد، پس او را در آغوش خود نشاندند و فرمودند: به راستی که از برای کشته شدن حسین، حرارتی در قلب های مؤمنان است که هرگز سرد نمی شود. سپس آن حضرت علیه السَّلام فرمودند: پدرم به فدای کشته ی هر اشک. عرض شد: ای فرزند رسول خدا! کشته ی هر اشک یعنی چه؟ فرمودند: هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر اینکه می گرید.
پس اگر به نیابت از طرف ساحت مقدّس ایشان، آنچه که ایشان انجام می دهند و به آن عمل می کنند، عمل شود؛ یعنی سر بر مُهر کربلا گذارده و تصوّر کربلا را کرده و گریسته و هدیّه به ساحت مقدّس خانم سلام الله علیها شود، در تحقّق ولایت امام زمان علیه السَّلام(چرا که رفتار و عملکرد ساحت مقدّس ولیّ عصر صلوات الله علیه بر اساس رضایت حضرت صدّیقه ی کبریٰ و موافقت باایشان است، صلوات الله علیها، و در حضور و یا ظهور آنحضرت نیز همین قاعده حکم فرماست؛ پس: به نیابت از طرف ایشان، عمل کردن و هدیّه ی آن به ساحت مقدّسه ی حضرت زهرای مرضیّه صلوات اللّه علیها، سبب ظهور آن حضرت در موطن نفس انسان می تواند باشد إن شاء اللّه و علیّ بن ابیطالب علیه السّلام) و محبّت سیّدالشّهدا و آثار واقعه ی کربلا و الحاق به کربلا، در انسان إن شاء اللّه الرّحمان تأثیر شگرفی می گذارد؛ پس: سر بر مُهر تربت کربلا گذاشته و تصوّر کربلا را کرده و گریه کن و آن را هدیّه به محضر مقدّس زهرای اطهر کن، سلام الله علیها. و الحمد للّه ربّ العالمین.
اشاعه ی یاد و عزای امام حسین علیه السّلام ؛ زمینه ساز ظهور
این مطلب به سادگی قابل فهم است: با توجّه به آن عواملی که باعث غیبت امام عصر علیه السَّلام شده، عکس آن می شود عواملی بوده باشند برای ظهور، به شرط اینکه عکس آن عوامل غیبت عمل بشود.
امیرالمؤمنین علیه السَّلام فرمودند:
«فَوَالَّذی نَفسُ عَلیٍّ بِیَدِهِ لاتَزال هٰذِه الأُمَّه بَعدَ قَتلِ الحُسَینِ ابنی فی ضَلالٍ و ظُلمٍ و عَسفٍ و جَورٍ و اختلافٍ فی الدّین و تغییرٍ و تَبدیلٍ لِما أنزَلَ اللهُ فی کتابِه و اظهارِ البِدَع و إبطالِ السُّنَن و اختلالٍ و قیاسِ مَشتَبِهات و ترکِ مُحکَماتٍ حَتّیٰ تَنسَلِخَ مِنَ الإسلامِ و تَدخُلَ فی العَمی و التَّلدُّدِ و التَّکَسُّعِ.»1
سوگند به کسی که جان علی به دست اوست، این مردم پس از کشتن فرزندم حسین همه ی عمر را در بدبختی ضلالت و گمراهی و ستم و کج روی و جور و چنددستگی در دین، به سر خواهند بُرد و پیوسته در صدد تغییر و تبدیل احکامی که خدا در کتابش فروفرستاده و به آشکارنمودن و اظهار بدعتها و از بین بردن سنّتها و بر هم زدن دستورات دین و به کار گرفتن قیاس در متشابهات و رهاکردن محکمات (آیات محکم قرآن) خواهند بود تا به کلّی از اسلام جدا شده و در کوری و گمراهی و سرگردانی و بدبختی نیافتن راه نجات گرفتار شوند.
اگر واقعه ی کربلا و نکبت حاصل از آن ظلم، از علل اصلی و اوّلیّه ی غیبت بوده ـ که بوده ـ پس به این ترتیب، حسینی بودن عالَم و حسینی شدن آن از زمینه های ظهور است.
در واقع، ما به سادگی می توانیم عالَم را حسینی کنیم بدون اینکه با مردم دعوا کنیم؛ هر بچّه شیعه ی باغیرتی، هر جای دنیا که بوده باشد، فقط از وجود مقدّس امام حسین علیه السَّلام در جمعی که هست حرف بزند. خدای متعال قبلاً در خلقت، دل از همه ی مردم به واسطه ی امام حسین علیه السَّلام برده است.
امام صادق علیه السَّلام از رسول خدا صلَّی الله علیه وآله وسلّم نقل فرمودند:
«إنَّ حُبَّ عَلیٍّ قُذِفَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ فلا یُحِبُّهُ إلّا مُؤمِنٌ و لا یُبغِضُهُ إلّا مُنافِقٍ و إنَّ حُبَّ الحَسَنِ و الحُسَینِ قُذِفَ فی قُلوبِ الُمؤمِنینَ و المُنافقینَ و الکافرینَ فَلا تَریٰ لهُم ذامّاً.»2
به راستی که محبّت علی در قلب های مؤمنان نهاده شده، پس او را دوست نمی دارد مگر مؤمن و او را دشمن نمی دارد مگر منافق و همانا محبّت حسن و حسین در قلب های مؤمنان و منافقان و کافـران نهاده شده است. پس کسی را نمی بینی که آنان را مذمّت کند.
وجود مقدّس ایشان در شهادتشان، این دلبری را تکمیل کرده اند، ما فقط باید بهره برداری کنیم.
به همین دلیل است که نقش پرچم امام زمان صلوات الله علیه «یا لَثارات الحسین»3 است. اگر این عالَم با امام حسین علیه السَّلام ، با واقعه ی عاشورا، با خون امام حسین علیه السَّلام و سابقه اش آشنا نبوده باشند، «یا لَثارات الحسین» برای مردم دنیا چه معنایی خواهد داشت؟
با توجّه به این نکته، در واقع می شود نتیجه گرفت که ظهور براساس زمینه ی عاطفی کربلا و عاشوراست که پیش خواهد رفت.
می شود حتّی چند تا بچّه شیعه با نفَس خودشان عالَم را از این محبّت و از گرمای آن پُر کنند.
وقوف درِ خانه ی اباعبداللّه علیه السّلام
خلاصه ی همه ی خلقت و همه ی زیبایی ها و حُسن های خدای متعال، وجود مقدّس ولیّ عصر سلام الله علیه است. اینکه آنبزرگوار هم برای جدّشان گریه می کنند؛ یک معنیاش این است که حتّی آن حضرت هم به درِ خانه ی اباعبداللّه صلوات الله علیه می آیند. درِ خانه ی حضرت اباعبداللّه صلوات الله علیه خیلی خبرهاست.
هر که برای آن حضرت گریه کند و ذکر مصیبت ایشان کند، در خیمه ی آن حضرت است. به همین دلیل، آدم وقتی درِ خانه ی حضرت اباعبداللّه برود، اگر چشمش را باز کنند، آنجا همه را می تواند ببیند. اگر کسی طالب آن علم و حقیقت رسول اللّه و امیرالمؤمنین و اهل بیت صلوات الله علیهم أجمعین باشد که همان حقیقت الاهیّه و علم الاهی است، از اینجا نباید تکان بخورد و اگر قرار است یک جایی بایستید، آنجا همین جاست.
اصحاب امام عصر؛ داغداران مصیبت سیّدالشّهدا علیهماالسّلام
اصحاب امام زمان علیه السَّلام از خوب ترین شیعه ها هستند؛خوبترین شیعه ها هر کسی بوده باشند، اصحاب امام زمان علیهالسَّلام قطعاً از آنها هستند. فرموده اند: نقش پرچم، نقش عَلَم سپاه وجود مقدّس امام زمان علیه السَّلام «یا لَثاراتِ الحسین»1 است؛ یعنی آنهایی که جمع شده اند زیر آن عَلَم، داغ امام حسین علیه السَّلام را به سینه شان دارند.
یعنی در واقع، هر کسی که از اوّل درِ خانه ی خدای متعال بوده و تا آخر خواهد بود، دلش داغ امام حسین علیه السَّلام را دارد و گمان من این است که این داغ مال خود ایشان است. این مطلب، مقدّمه اش قطعی است؛ محبّت ایشان مال خود ایشان است، داغ ایشان هم مال خود ایشان است؛ خود ایشان در واقع مرحمت کرده اند عالَم را داغدار خودشان کرده اند به اذن اللّه و به گمان من شب عاشورا این اتّفاق افتاده است.
ببینید چه طور آخرین لحظه ها ایشان تشریف بردند نزد حضرت سجّادصلوات الله علیه و اسم اعظم را به ایشان منتقل کردند. این مطلب که اسم اعظم یعنی چه و انتقالش چگونه است را در کتاب «ای کاش با تو بودن» آورده ام؛ لذا ایشان که در واقع حالا میخواستند تشریف ببرند از این دنیا، آن محبّت و داغ خودشان را در عالَم گذاشتند و تشریف بردند.
چون محبّت هر کسی که هرجا بوده باشد، خودش هم آنجاست؛ شما وقتی محبّت کسی را داشتید در خودتان حضور او را هم احساس می کنید. این که امام حسین علیه السَّلام «باب نجاه الأُمّه» هستند برای این است که این در بسته نشود. ایشان این داغ و محبّت را به عالَم نهادند و رفتند؛ لذا اتّفاقاتی که روز عاشورا افتاد و بعد خون گریه کردن عالَم، مال آن داغی بود که ایشان بر دل آنها گذاشتند.
ظهور، براساس عاطفه و محبّت نسبت به سیّدالشّهدا علیه السّلام
به خاطر اثر کربلا در رابطه با دل انسان ها، همان مجلس یزید که برای تفاخر و تفریح ایجاد شده بود، تبدیل به مجلس تعزیه میشود.
نقل شده:
«… ثُمَّ اُدخِلَ نِساءُ الحسینِ عَلیٰ یَزیدِبن مُعاویَه فصِحنَ نساءُ آلِ یزید و بَناتِ معاویه و أهلِه و وَلوَلنَ و أقَمنَ الماتم…»1
… سپس زنان از خاندان امام حسین علیه السَّلام را نزد یزیدبن معاویه آوردند، پس زنان خاندان یزید و دختران معاویه و خاندان او صیحه زدند و ولوله به پا کردند و اقامه ی ماتم نمودند…
همین، نمونه ای از شدّت اثر کربلا در ایجاد بصیرت و محبّت است.
وقتی که دل می سوزد چه اتّفاقی می افتد؟ اوّلاً واقعه و مصیبت را می بیند. از دیدن آن، دل آتش می گیرد، به جوش می آید؛ هم بصیرت ایجاد می شود، هم محبّت. و هیچ چیز مثل واقعه ی کربلا با دلها چنین نمی کند؛ چون این چنین است، امام زمان علیه السَّلام که «رحمهٌ للعالمین»2 هستند، هنگام ظهـورشان بـا مـردم سَـر جنگ نـدارنـد؛ می خواهند مردم با رغبت بیایند، با معرفت و محبّت بیایند و بفهمند.
و با توجّه به اینکه شعارها نشانه ی نیّات و امیال هر حرکتی است و شعار اصحاب امام زمان علیه السَّلام «یا لَثارات الحسین» است؛ این بدان معناست که در واقع یکی از عناصر جدّی حرکت ایشان در جلب مردم به سمت خودشان و هدایت آنان به خودشان و همراه کردن آنان با خودشان، استفاده از عاطفه ی مردم نسبت به کربلاست.
نقل شده هنگامی که امام زمان صلوات الله علیه ظهور می کنند بین رکن و مقام می ایستند و پنج ندا می فرمایند؛ از جمله اینکه:
«ألا یا أهلَ العالَم، أنَا الإمامُ القائم… ألا یا أهلَ العالَم، إنَّ جَدِّیَ الحسین قَتَلوهُ عَطشاناً، ألا یا أهلَ العالَم إنَّ جَدّیَ الحُسین علیهالسَّلام طَرَحوه عریاناً، ألا یا أهلَ العالَم، إنَّ جَدِّیَ الحسین علیه السَّلام سَحَقوه عُدواناً.»2
ای اهل عالَم! من امام قائم هستم… ای اهل عالَم! به راستی که جدّ من حسین علیه السَّلام را تشنه کشتند. ای اهل عالَم! به راستی که جدّ من حسین علیه السَّلام را عریان رها کردند. ای اهل عالَم! به راستی که جدّ من حسین را ظالمانه به شدّت کوبیدند.
و «یا لَثارات الحسین» روی عَلَم؛ یعنی: «هر که دارد هوس کرب و بلا بسم اللّه»؛ ما داریم می رویم، هر کس می خواهد بیاید، بیاید.
گریه بر سیّدالشّهدا و دعا برای امام عصر علیهماالسّلام
یکی از نکاتی که در مورد واقعه ی ظهور امام عصرعلیه السَّلام وجود دارد و به گمانم به آن توجّه نمی شود این است که اصلاً نقش پرچم اصحاب آن حضرت؛ شعارشان «یا لَثارات الحسین» است. این نقش علَم لشکر امام زمان صلوات الله علیه؛ یعنی: داغ دلشان مصیبت کربلاست؛ داغ دلشان مصیبت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه است. چیزی که مرسوم است این است که برای امام زمان علیه السَّلام دعا می کنند، ولی به داغ مصیبت کربلا دعا نمی کنند. بهتر این است که برای واقعه ی کربلا بسوزند و بعد دعا کنند. این قیمتی است؛ این همان فرمایشی است که از ساحت مقدّس ایشان نقل شده که فرمودند:
«أنّی لَأدعو لِمُؤمِنٍ یَذکُرُ مُصیبهَ جَدِّیَ الشَّهید ثمَّ یَدعو لی بتعجیلِ الفَرَجِ و التّأیید.»3
به راستی که من دعا می کنم برای مؤمنی که مصیبت جدّ شهیدم را یاد می کند و سپس برای تعجیل فرج و تأیید برایم دعا می کند.
شاید یک معنای فرمایش ایشان این باشد که یعنی: برای من دعا کنند در حالی که دلشان برای سیّدالشّهدا علیه السَّلام می سوزد.
امام زمان؛ سرور خونین دلان و عزاداران حسینی
از مطالبی که به تجربه اثبات شده، دیده شده و دیده می شود، این است که در روز عاشورا آن خاکی که مال مقتل بوده، شروع می کند به قرمز شدن.
آن هایی که دیده اند نقل می کنند، بزرگی می فرمود: به مقدار کمی از آن، پیش کسی بود و آن را در یک شیشه ای نگهداری می کرد، صبح روز عاشورا این تربت شروع می شد رنگش عوض شدن، به ظهر عاشورا که می رسید، کأنّه این یک تکّه خاک را در داخل خـون گذاشته و در آورده اند.
پس وقتی که خاک، خونین شدنش نشانه ی کربلایی بودنش است، چه مانعی دارد که گفته شود آن دلی کربلایی است که از مصیبت امام حسین علیه السَّلام و محبّت ایشان، خون شده باشد؟
اگر کسی دلش از محبّت و مصیبت امام حسین علیه السَّلام خون است، حسینی است و اگر خونین تر است، حسینی تر است. به این ترتیب، عجیب نیست که سرور این خونین دلان، آن عزیز غریبی است که هر صبح و شام برای ایشان خون گریه می کند.
امام عصر علیه السَّلام خطاب به جدّ مظلومشان حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه عرضه می دارند:
«… فَلَأندُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَأبکَینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّموعِ دَماً…» زیارت ناحیه ی مقدّسه. المزار الکبیر : 501
پس صبح و شام بر تو ندبه می کنم و به جای اشک بر تو خون می گریم.
دو خورشید روبه روی هم
دو خورشیـد روبه روی هم؛ عـرض معـرفت و محبّت امام زمان علیه السَّلام به ساحت مقدّسه ی امام حسین علیه السَّلام . تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل:
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ سَلامَ العارِفِ بِحُرمَتِک، المُخلِصِ فی ولایَـتِک»
سلام بر تو، سلامِ آن کسی که به حُرمت تو آشنا و در ولایت تو مخلص و بی ریاست.
«المُتَقَرِّبِ إلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک، البَریءِ مِن أعدائِـک»
و به سبب محبّت و ولای تـو به خدا تقرّب جسته و از دشمنانت بیزار است.
«سَلامَ مَن قَلبُهُ بِمُصابِک مَقرُوحٌ ، وَ دَمعُهُ عِندَ ذِکرِکَ مَسفُوحٌ»
سلام کسی که قلبش از مصیبت تو جریحه دار و اشکش به هنگام یاد تو جاری است.
«سَلامَ المَفجُوعِ المحزونِ الوالِهِ المُستَکینِ»
سلام کسی که دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است.
«سَلامَ مَن لَو کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ، لَوَقاکَ بِنَفسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ»
سلام کسی که اگر با تو در کربلا می بود، با جانش در برابر تیزی شمشیرها از تو محافظت می نمود.
«وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلحُتُوفِ وَ جاهَدَ بَینَ یَدَیکَ»
و نیمه جانش را به خاطر تو به دست مرگ می سپرد و در رکاب تو جهاد می کرد.
«وَ نَصَـرَکَ عَلىٰ مَن بَغىٰ عَلَیکَ وَ فَداکَ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وُلدِهِ»
و تو را بر علیه ستمکاران یاری داده، جان و تن و مال و فرزندش را فدای تو می نمود.
«وَ رُوحُهُ لِرُوحِکَ فِداءٌ وَ أهلُهُ لِأهلِکَ وِقآءٌ»
و جانش فدای جان تو و خانواده اش سپر بلای اهل بیت تو می بود.
«فَلَئِن أخَّرَتنِى الدُّهورُ وَ عاقَنی عَن نَصرِکَ المَقدور»
اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدّرات الاهی مرا از یاری تو باز داشت.
«وَ لَم أکُن لِمَن حارَبَکَ مُحارِباً وَ لِمَن نَصَبَ لَکَ العَداوَهَ مُناصِباً»
و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با کسانی که با تو دشمنی کردند خصومت نمایم.
«فَلَأندُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً ، وَ لأبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّموعِ دَماً»
(در عوض) صبح و شام بر تو مویه می کنم و به جای اشک بر تو خون گریه می کنم.
«حَسرَهً عَلَیکَ وَ تَأسُّفاً عَلىٰ ما دَهاکَ وَ تَلَهُّفاً حَتّىٰ أموتَ بِلَوعَهِ المُصابِ وَ غُصَّهِ الإکتِیابِ» المزار الکبیر : 501
از روی حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هایی که بر تو وارد شد، تا جایی که از فرط اندوه مصیبت و غم و غصّه و شدّت حزن جان سپارم.
اهمّیت حسینی شدن و شیوه های نیل به آن
خدای متعال همه ی خلایق را حسینی خواسته است
چون خواست خدای متعال این است که ما با وجود مقدّس سیّدالشّهدا زندگی کنیم، در دل خلایق مخصوصاً در دل مؤمنین محبّت خاصّی نسبت به وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه هست.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«إنَّ لِلحُسَین فی قُلوبِ المُؤمِنینَ مَحَبَّهً مَکنونَه.» فوائد المشاهد : 413
به راستی که برای حسین در قلبهای مؤمنان محبّتی پنهان و نهفته شده است.
از لوازم و مقتضیات محبّت این است که آدم به یاد محبوب و طالب همراهی با او بوده باشد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
«مَن أحبَّ شَیئاً لَهِجَ بِذِکرِه.» شرح غررالحکم 5 : 177
هر که چیزی را دوست بدارد، به یاد او حریص می شود.
وقتی آدم کسی را دوست دارد مثل این است که همیشه با اوست؛ با یاد او می خوابد و بیدار می شود، اصلاً آدم دوست دارد خودش را شبیه او کند.
اینها آداب و احکامی است که به طور جدّی خدای متعال و وجود مقدّس رسول اکرم و امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السَّلام که ظرف مشیّه اللّه هستند بر ما تکلیف فرموده اند؛ یعنی: رضایت، محبّت و خواسته ی آن ها این است که خلایق با سیّدالشّهدا زندگی کنند. خون گریه کردن زمین و آسمان ـ چون از یک منظر مختار نیستندـ نشان می دهد که در واقع خواست، مشیّت و رضایت خدای متعال این است که آسمان و زمین، حسینی باشند.
لذا همه ی انبیا و اولیا صلوات الله علیهم أجمعین که شاخص های رضایت و محبّت خدای متعال هستند هم در حیات خودشان بر وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه ایشان گریه کرده اند و به ایشان متوسّل شده اند؛ یعنی برای ایشان سوخته اند و هم بنا بر اخباری که نقل فرموده اند، در روز عاشورا به کربلا مشرّف شده اند برای همراهی ایشان تذکره الشّهداء 2: 53؛ یعنی خدای متعال همه را حسینی خواسته است.
نیّت حسینی شدن ؛ آغاز راه
تمامی معارف دین، کاربردی و عملی است؛ از نیّت و قصد شروع شده تا به آخر. یکی از دلایل ایمان و یقین مؤمنین و موقنین، عمل کردن به مأمورٌ به و لذا رسیدن به نتیجه و لذا قبول کردن آن و آمر به آن بودن است.
«نیّتِ» عمل، تعیین کننده ی چند و چون حاصل و نتیجه ی عمل است.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«إنَّما الأعمالُ بِالنّیّات و إنَّما لِکُلِّ امرِیءٍ ما نَویٰ.» بحارالأنوار 67 : 249، از منیه المرید
این است و جز این نیست که عمل ها به نیّت ها (قصدها)ست و فقط برای هر انسانی همانی است که نیّت کر ده است.
امام صادق علیه السَّلام فرمودند:
«إنَّما خُلِّدَ أهلُ النّارِ فی النّارِ لِأنَّ نیّاتِهم کانَت فی الدُّنیا أن لَو خُلِّدوا فیها أن یَعصُوا اللهََ أبَداً و إنَّما خُلِّدَ أهلُ الجَنَّهِ فی الجَنَّهِ لِأنَّ نیّاتِهم کانَت فی الدُّنیا أن لَو بَقوا فیها أن یُطیعوا اللهََ أبَداً، فَبِالنِّیّاتِ خُلِّدَ هٰؤُلاءِ و هٰؤُلاءِ.» ثُمَّ تَلا قَولَهُ تَعالىٰ: (قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلىٰ شاکِلَتِهِ) قال: عَلیٰ نِیَّتِه.» الکافی 2 : 85
جز این نیست که اهل جهنّم در آتش جهنّم جاودانند برای اینکه در دنیا نیّت هایشان این بوده که اگر در دنیا همیشه باشند تا ابد خدا را نافرمانی کنند و جز این نیست که اهل بهشت در بهشت جاودانند برای اینکه در دنیا نیّت هایشان این بوده که اگر در آن باقی باشند تا ابد خدا را اطاعت کنند. سپس کلام خدای تعالیٰ را تلاوت فرمودند: (بگو: هر کس بر اساس شاکله اش عمل می کند) فرمودند: بر اساس نیّتش.
لذا با حفظ صورت عمل، نیّت های مختلف ولی با یک صورت، نیتجه های مختلف در بر خواهند داشت؛ چرا که نیّت، تعیین کننده ی باطن عمل است، و ترکیب ظاهر ثابت و باطن متفاوت، نتایج متفاوت خواهد داشت و بالعکس؛ لذا دستور به داشتن نیّت و نیّت متعالی در اعمالمان فرموده اند و به همین دلیل است که اعمال عادی می توانند هم برای عبادت و هم برای معرفت به کار گرفته شوند.
در عالَم معنا بُعد منزل نیست؛ لذا به محض نیّت و قصد، شما در مقصد حاضر می شوید. در عالَم خارج و مُلک است که برای رسیدن به قصد، موادّ و وسایل حاضر و فاصله باید طی شود. «مکان» به عنوان یکی از عناصر ایجاد فاصله بلکه خود فاصله در عالَم مُلک است که فاصله ایجاد می کند، حتّی در زمان؛ وگرنه در عالَم معنا خواستن، داشتن است.
به همین دلیل است که انسان در هر جایی که خود را باطناً قرار دهد، همان جا حاضر خواهد بود؛ در حرم یا در حرام و این پرده ای از شدّت اهمّیّت توجّهات انسان است. یکی از دلایل اهتمام معلّمان و مربّیان الاهی بر صدور احکام و توضیح و تبیین آنها در تنظیم و تصحیح توجّهات، همین مطلب است.
ما اوّلاً همان جایی هستیم و همان کسی هستیم که خود در ذهنیّات و نیّاتِ خود آن را برقرار کرده ایم؛ لذا این مطلب که گفته اند: «بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی»، درست است و آنچه از کردار و رفتار بعد از هر نیّتی و در رابطه با آن انجام می شود برای تحقّق و تعیّن بیرونی آن است؛ وگرنه خود آن معنا به محض نیّت آن در باطن تحقّق یافته است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
«المَرءُ حَیثُ یَجعَلُ نَفسَه.» کنزالفوائد 2 : 182
آدمی در جایی است که خود را در آن قرار می دهد.
امام جواد علیه السَّلام فرمودند:
«القَصدُ إلَی اللهِ تَعالیٰ بِالقُلوبِ أبلَغ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمالِ.» بحارالأنوار 75 : 364، از الدّرّه الباهره
قصد خدای تعالیٰ با قلب ها، از به سختی انداختن اعضای بدن به وسیله ی اعمال، رساننده تر (به مقصود) است.
انگیزه ی همه ی اعمال و داعی در آنها یا خوف است یا رجا یا حبّ: خوف از مضرّتی، امید جلب منفعتی و یا به انگیزه ی حبّ محبوبی.
ولیّ اللّه، حُبّاً تسلیم محض و محض تسلیم ولایت الاهی است. «کربلا» جلوهی محبّت است و «محبّت» اعلا نیّت است. کربلا تجلّی تامّ و تمام این «أشدّ حُبّاً» عبارتی از زیارت جامعه ی کبیره است که مواجهان خود را بر این بستر و مقصد می غلتاند.
برای کربلایی شدن باید از سرِ خطّ رفتار کربلایـیان آمده و از آنجا شروع کرد. «نیّت»، سرِ خطّ است؛ آنان جانشان را برای خدای متعال نذر امام حسین علیه السَّلام کرده بودند.
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
«اَلسَّلامُ عَلیکَ یا أباعَبدالله و عَلَی الأرواحِ الَّتی حَلَّت بِفنائک.»
یعنی: سلام بر کسانی که خود را قربان شما کردند.
آنکه قربانی می کند با سلامتی و سوغاتی برمی گردد و آنکه قربان می شود همان جا می ماند. آنکه دورِ خانه می گردد، برمی گردد و آنکه دورِ صاحبخانه می گردد، می ماند.
پس: سلام بر جان هایی که در درگاه تو فرود آمده قربان تو شدند و همان جا ماندند.
صداقت در گفتن: «یا لَیتنی کُنتُ مَعَهُم» ای کاش با آنان بودم که به آن، اتّصال و الحاق به ساحت مقدّسه ی امام حسین علیهالسَّلام حاصل می شود، گفتن آن با حسرت است؛ حسرت داشتن در جدا ماندن از ایشان.
زندگی با محبّت امام حسین علیه السّلام
اگر کسی بخواهد از این جلوه، از این محبّت، از این معرفت که از ساحت مقدّس سیّدالشّهدا ارزانی خلایق شده بهره ی پُری برده باشد، یک قاعده دارد؛ آن هم این است که: با محبّت سیّدالشّهدا زندگی کند، نه فقط وقتی که روضه می خوانند، نه فقط ایّام محرّم؛ بلکه همیشه با سیّدالشّهدا صلوات الله علیه و محبّت ایشان زندگی کند.
به عبارت دیگر، هیچ چاره ای ندارد مگر اینکه حسینی شود، با آن محبّت دل خودش را بسوزاند؛ برسد به جایی که بتواند هـر روز خودش ـ نـه فـقط وقتی کـه روضه می خواننـدـ به یک «اَلسَّلامُ علیک یا أباعَبدالله» گریه کند، بتواند با یک مُهر کربلا که الحمد للّه الآن دَم دستِ همه هست، کربلا برود و برگردد. إن شاء اللّه قدرش را بدانید.
صداقت و سماجت در دعا و توسّل برای حسینی شدن
شرط لازم در استجابت دعا اوّلاً صداقت است. کسی هم که صداقت داشته باشد، آثاری بر آن مترتّب است و آن اینکه: تا وقتی برآورده نشده، از خواستن و طلب کردن دست برنمی دارد؛ لذا از آثار صداقت، سماجت است که شرط کافی برای استجابت دعاست؛ شرط لازم: صداقت، شرط کافی: سماجت.
امام باقر علیه السَّلام فرمودند:
«لا و اللهِ لا یُلِحُّ عَبدٌ عَلَی اللهِ عزَّوجلَّ إلّا استَجابَ اللهُ لَهُ.» الکافی 2 : 475
نه، به خدا سوگند هیچ بنده ای به (درگاه) خدای عزّوجلّ اصرار نورزد جز اینکه خدا دعایش را مستجاب کند.
لذا برای اینکه کسی بخواهد دعایش مستجاب بوده باشد، یکی می تواند به دنبال استغفار، مغفرت، تـقوا، تواضع بوده باشد، یا نه؛ یکی هم می تواند در واقع به همین سماجت کردن و شدّت بخشیدن به صداقتش تکیه کند. فرموده اند:
«مَن قَرَعَ باباً و لَجَّ وَلَج»؛ کسی که دری را بکوبد و از کوبیدن دست برندارد، بالأخره می شود که آن در به رویش باز شود و وارد بشود.
«مَن طَلَبَ شَیئاً و جَدَّ وَجَد»؛ اگر کسی دنبال چیزی بود و جدّ و جهد کرد و از آن دست برنداشت، بالأخره پیدا می کند.
لذا فرموده اند وقتی که می خواهید دعا کنید، درخواستی دارید، قنوت بگیرید، مثل اینکه گرسنه ای غذا می خواهد، طلب کنید؛ گرسنه چگونه با همه ی وجود، صادقانه درخواست و طلب می کند، آن طور دعا کنید و حاجت خودتان را بخواهید؛ با خضوع، خشوع، التماس.
«حسینی»شدن کم قیمت نیست، به نوبه ی خودش قیمتی ترین است؛ لذا نباید متوقّع بود که آن را آسان به دست آورد. با این حال همین مقدار که به هر قیمتی به دست بیاید، آسان و ارزان به دست آمده است.
گریه و زاری و سوختن برای ایشان، البتّه از لوازم است و نشانه ی محبّت داشتن برای ایشان و مصیبت زده بودن برای ایشان است.
امام حسین علیه السّلام؛ جلوه ی مجدّد رسول الله صلَّی الله علیه وآله
تقارن بعثت رسول اکـرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم و حرکت امـام حسین علیه السَّلام به طرف کربلا از سر اتّفاق و تصادف نیست واقعه ی کربلا جلو ه ی مجدّد رسول اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم به امـام حسین علیه السَّلام است، و جلوه ی رسول اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم به نبوّت، اعظم جلوات الاهیّه است؛ فتأمّل.
مسلمانی اگر خواسته باشد به اعلامرتبه و اعظم منزلت دست یابد، گریزی از حسینی شدن ندارد. نقطه ی آغاز حرکت به کربلا میتواند نقطه ی آغاز تنظیم توجّه هر کسی برای حسینی شدن در همراهی با کاروان کربلاییان باشد. در صورت همراهی خالصانه و توجّه جانانه میتوان امیدوار بود که به فضل الاهی و عنایت صاحب عزا؛ حضرت صدّیقه ی کبریٰ سلام الله علیها، در روز عاشورا بهره ای از منزلت شهیدان یا اسیران علیهم السَّلام برده باشد.
الحاق به کاروان کربلا
نکته ای راجع به ملحق شدن به کاروان کربلا: در تاریخ آمده که شب 28 رجب، وجود مبارک امام حسین علیه السَّلام حرکت کردند از مدینه و از آنجا به مکّه و از مکّه هم به کربلا. سحاب رحمت : 230، از ارشاد شیخ مفید
هر کس که میخواهد به کاروان ملحق شود باید مواظبت بکند.
این مطلب را توضیح دهم تا این ملحق شدن إن شاء اللّه اتّفاق بیفتد که روز عاشورا معلوم می شود برای آن هایی که جواز داده شده است. جواز هر کس و قبولی اش إن شاء اللّه روز عاشورا معلوم می شود که اگر مرحمت کنند یا جزء شهدا یا جزء اسرا قبول کنند و شاید حتّی قبل از آن و زودتر ممکن است بعضی ها متوجّه شوند و به آنها تفهیم کنند.
علیٰ أیّ حال اگر کسی پس نزند و احساس کند به این فضا و به این جمع وارد شده، این در واقع محلق شدن به کاروان کربلاست. بهترین راهش هم همان التزام به غم و اندوه کربلا و عاشورا و عزاداربودن و غمگین بودن است و نیز بهترین وسیله اش برای مداومت به این معنا، همان عمل به فرمایش امام صادق علیه السَّلام: «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیح» الأمالی، شیخ مفید : 338 میباشد؛ یعنی: نفَس کشیدن شخص اندوهگین برای ظلم به ما تسبیح است.
همه ی در و دیوار و زمین و زمان غم آلوده است، غمگین است، حتّی هوا. فقط کافی است آدم همین هوا را که تنفّس می کند حواسش باشد به اینکه غم دارد تنفّس می کند، بعد همین جا این گمان هست و این حسّ که در مسیر این واقعه دارد حرکت می کند؛ این هست، واقع شده تا برسد به آن جایی که مرحمت کنند، لطف کنند و منّت بر سر آدم بگذارند و این آرزو را برآورده کنند. آدم به طور حقیقی وجدان می کند؛ خیلی ملموس که جزء شهداست یا اسرا. امّا همین هم باز صرفاً در سطح قضیّه است نه عمق قضیّه. آن هایی که در واقع در همان موقع ملحق به کاروان کربلا شدند و ماندند و ایستادند و با روی خوش و شیرینی و حلاوت تمام «بَذلوا مُهَجَهُم دونَ الحُسَین علیه السَّلام»؛ یعنی قیمتی ترین جزء وجودشان را ایثار و نثار کردند به ساحت مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه، آنها همین آرزو را داشتند؛ می خواستند ملحق بشوند. آنها؛یعنی:«الَّذینَ بَذلوا مُهَجَهُم دونَالحُسَین علیه السَّلام» می خواستند ملحق به ساحت مقدّس ایشان بشوند؛ لذا آخرین کلامشان این بود: «اَلسَّلامُ علیک یا أباعَبدالله»؛ آقا! همه چیزمان را می دهیم به شما، اگر شما مرحمت کنید بپذیرید، که اگر از آن طرف جواب سلام بیاید، این در واقع همان جوازِ پذیرفتن است.
آنها می گفتند: دار و ندار من تسلیم شماست؛ مال شما، و اگر از آن طرف گفتند: علیکم السَّلام؛ یعنی قبول است؛ شما مال ما، شما و دار و ندارت مال ما. آنها دنبال همین آرزو بودند. در واقع معنی عمیق کربلایی شدن، حسینی شدن است، ملحق به ساحت مقدّس سیّدالشّهدا شدن است، صلوات الله علیه؛همان که در واقع برای آن غلام سیاه اتّفاق افتاد.
این طور تحلیل می کنند، می گویند علّت اینکه وجود مبارک ایشان همان رفتاری را که با نازدانه ی خودشان، با پاره ی تنشان، با حضرت علیّ اکبر صلوات الله علیه کردند، همان رفتار را با آن غلام سیاه کردند؛ این نشان دهنده ی کَرَم و رأفت ایشان است.
امّا می خواهم بگویم به جز این، معنی عمیق تری هم دارد. اینکه عیناً همان رفتاری که با ایشان کردند، با او کردند؛ او هم پاره ای از خودشان شده بود. او هم در حدّ خودش، در ظرف و اندازه ی خودش، در واقع پاره ای از وجود ایشان شده بود، مثل وجود مبارک نازدانه ی خودشان، امّا هر کدام در مرتبه ی خودشان؛ لذا همان رفتاری را که با ایشان کردند با او هم کردند.
در واقع با این ملحق شدن و تحقّق تشیّع در انسان است که به این ترتیب شخص شعاعی از وجود مبارک ولیّ اللّه و شیعه ی او می شود. آن وقت در این عوض شدن و ملحق شدن اتّفاقی که می افتد این است: در واقع حقیقتاً مس وجود آدم طلا می شود، و این به همان «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیح» میشود. شاید یک علّت اینکه فرمودند: «یَجِبُ أن یُکتَبَ هٰذا الحدیثُ بالذَّهَب» الأمالی، شیخ مفید : 338
واجب می باشد که این حدیث با طلا نوشته شود، این است. این کلام به این دلیل باید با طلا نوشته شود که اصلاً مس آدم را طلا می کند؛ نفَس کشیدن به محبّت اهل بیت علیهم السَّلام و به مصیبت آنها، مس وجود آدم را طلا می کند. می شود که یک وقت آدم به اینجا برسد؛ حقیقتاً نوری که از انسان دیده می شود و نورانیّتی که انسان را پوشانده اصلاً رنگش رنگ طلایی باشد؛ در مورد مؤمنین و متدیّنین، امّا در مورد قدّیسین و انبیا و اولیا علیهم السَّلام می شود طلایی که بـه طرف سفیدی میرود. این هالـه کـه دور سـرِ آنها نـقّاش ها می کشند؛ نقّاشی های مذهبی، آن هاله که می گذارند که سفید طلایی است، درست است.
زندگی کردن با ائمّه علیهم السَّلام، خصوصاً زندگی کردن با سیّدالشّهدا علیه السَّلام و محبّت ایشان، آدم را بـه سرعت درست می کنـد، تطهیر می کند، تعالی می دهد و تربیت می کند.