برگرفته از کتاب باب الحسین
امام حسین علیه السَّلام باب نجاه الأُمَّه
زیباترین و بالاترین بیان در باب منزلت فریـادرسی امام حسین علیه السّلام، فرمایش رسول اللّه صلَّی الله علیه وآله وسلّم است که امام حسین علیه السّلام «باب نجاه الأُمَّه»؛ درگاهی است که نجات امّت آن حضرت، در آن جاست.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم در حدیثی فرمودند:
«… و أمّا الحُسَینُ فانَّهُ مِنّی و هُوَ اِبنی و وَلَدی و خَیرُ الخَلقِ بَعدَ أخیهِ و هُوَ إمامُ المُسلِمینَ و مَولَى المُؤمِنینَ و خَلیفَهُ رَبِّ العالَمینَ و غیاثُ المُستَغیثینَ و کَهفُ المُستَجیرینَ و حُجَّهُ اللهِ عَلىٰ خَلقِهِ أجمَعینَ و هُوَ سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ و بابُ نَجاهِ الاُمَّهِ…»
و امّا حسین، پس به راستی که او از من است و او پسر من و فرزند من و بهترین خلق پس از برادرش است و او امام مسلمانان و مولای مؤمنان و خلیفه ی پروردگار عالمیان و فریادرس فریادخواهان و کمک جویان و پناه پناه جویان و حجّت خدا بر همه ی خلقش است و او سیّد جوانان اهل بهشت و باب (درگاه) نجات امّت است.
امام حسین علیه السّلام ؛ کشتی نجات و چراغ هدایت
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«إنَّ الحُسَین مِصباحُ الهُدیٰ و سفینهُ النَّجاه.»
این حقیقتی است که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
این حدیث با عبارتی دیگر هم نقل شده که فرمودند: «مِصباحُ هُدًی و سفینهُ نَجاهٍ» ؛ یعنی: او چراغ هدایتی است و کشتی نجاتی است. همانطور که از ترجمه ی عبارت هم می شود فهمید؛ این عبارت می خواهد بگوید که چراغ های هدایت دیگر هم هستند، یکی از آنها امام حسین علیه السَّلام است و کشتی های نجات دیگر هم هستند، یکی از آنها امام حسین علیه السَّلام است.
امّا در آن حدیث اوّل، تخصیص داده می شود این دو؛ یعنی: «مصباح الهدیٰ» و «سفینه النّجاه» به وجود مقدّس اباعبداللّه صلواتالله علیه. اگـر بخواهیم این دو را بـا هم جمع کنیم، وجـه جـمعش این می شود: چراغ های هدایت دیگر هم هستند، ولی «مِصباحُ الحُسَین أشرَق»؛ چراغ هدایت اباعبداللّه فروزنده تر است، کشتی های نجات دیگر هم هستند «و لٰکن سَفینَهُ الحُسَین أسرَع» امّا کشتی اباعبداللّه سریع تر است.
شاید عنایتی که در آن حدیث شریف هست، یکی اش هم این باشد که پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم در مورد امام حسین علیه السَّلام فرمودند: «بابُ نَجاهِ الأُمَّه» ؛ درگاه نجات امّت، امام حسین صلوات الله علیه است. تعبیری که برای غیر آن حضرت بیان نشده است.
مرحوم ملّا هاشم خراسانی رضوان الله تعالی علیه در کتاب منتخب التّواریخ حدیثی نقل کرده است که همین معنا را می رساند.
بر اساس آن نقل، پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«حسینٌ سَفینهُ نَجاهِ هٰذهِ الأُمَّه.»
حسین، کشتی نجات این امّت است.
سهولت نیل به سعادت و بهشت در درگاه سیّدالشّهدا علیه السّلام
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم در آن حدیث شریف فرمودند که وجود مبارک سیّدالشّهدا صلوات الله علیه «بابُ نَجاهِ الأُمَّه» هستند.
این تعبیر فقط در مورد سیّدالشّهدا علیه السَّلام هست، در مورد هیچ کدام از ائمّه ی دیگر علیهم السَّلام نیست؛ یعنی همه ی آنان که امّت رسول اللّه صلَّی الله علیه و آله وسلّم به حساب بیایند، اینجا به سادگی می توانند به آن مقصد خلقت، سعادت دنیا و آخرت و به آنچه که علیٰ ایّ حال قیمتی و باارزش است، برسند و از هلاکت نجات یابند.
درِ خانه ی امام صادق علیه السَّلام آدم شدن خیلی مشکل است؛ امام عسکری علیه السَّلام فرمودند:
«فأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائِناً لنفسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً عَلىٰ هَواهُ مُطِیعاً لِأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِ أن یُقَلِّدُوهُ.»
هر فـقیهی کـه مراقب نفسش بـوده و حافـظ دین خـود است و با نفس خود مخالف است و اطاعت کننده ی امر مولایش می باشد، پس بر عوام است که از او تقلید کنند.
انجام این امور مشکل است، امّا درِ خانه ی سیّدالشّهدا چنین نیست؛ بهشت ـ بـه قـول معـروف ـ اللّه داد است؛ ارزان است؛ بـدها به سادگی می توانند خوب شوند. حالا وجود مبارک سیّدالشّهدا صلوات الله علیه حضور دارند؛ لذا کافی است خودمان را با ایشان تنظیم کنیم، حواسمان از ایشان پرت نشود؛ به این ترتیب اجازه دهیم وجود مبارک ایشان در ما حضور پیدا کنند. جایی که ولیّ خدا حضور پیدا کنند، نه مشکلی می ماند نه ظلمتی، نه کفری و نه نکبتی. مخصوصاً در کربلا و یا در محرّم و صفر که ایشان بیشتر حضور پیدا کرده اند و با یک دید،ساده تر از هر جا و زمان دیگر می شود این توجّه را پیدا کرد.
در زندگی، کاری آسانتر از نفَس کشیدن نیست؛ آدم کافی است به نفَس کشیدن خودش توجّه کند. کربلا جایی است که هم خاکش و هم آبش متبرّک است؛ پس بنا بر این، هوایش هم متبرّک است؛ چون هوا همان آب لطیف شده است. هر چند در هوا بوی خوش پخش بوده باشد، اگر آدم توجّه نکند، آیا از آن بوی خوش بهره می برَد؟
اگر متوجّه این بوی خوش نبوده باشد و حواسش جای دیگری بوده باشد، برای آدم اتّفاقی نمی افتد؛ ولی اگر تا بفهمد بوی خوشی می آید، نفَس عمیق بکشد، به نفَس کشین های خود توجّه کند، از بوی خوش بهرمی برد؛ لذا کافی است که آدم به نفَس کشیدنهایش، به آن حقیقت متعالیه که در همین فضا حضور دارد توجّه کند تا از راه نفَس به باطنش وارد شود.
این را انجام دهید؛ نیم ساعت، حتّی اگر پنج دقیقه این کار را انجام دهید، احساس می کنید که همه ی وجود شما را نورانیّت و طهارت پُر کرده است. این یک نکته ی خیلی قیمتی.
حالا در محضر سیّدالشّهدا علیه السَّلام اگر آدم حرف های بیهوده هم بگوید، بی ادبی و توهین است.
امام حسین صلوات الله علیه ؛ شافع امّت
در رابطه با عمل صحیح برنامه ریزی درست، یکی از اطّلاعات لازمی که انسان باید داشته باشد این است که بداند به کجا می خواهد برسد. بعد که معلوم شد مقصودش کجاست، بقیّه ی اطّلاعات را باید به تناسب همان مقصد تنظیم کند.
در واقع اوّل، معرفت مبدأ؛ آن جایی که ایستاده و امکاناتی که دارد، و معرفت مقصد و بعد، تنظیم کردن اعمالی که باید انجام شود. برای وصول از این مبدأ به آن مقصد با توجّه به امکاناتی که هست، می شود برنامه ریزی و مدیریت برای رسیدن به هدف نمود.
یکی از مشکلات عمده ی ما در تربیت دینی و سلوک شرعی این است که ما اصلاً نمی دانیم به کجا می خواهیم برسیم.
ولی اگر بدانیم که مقصد اقصای سیر انسان این است که به ساحت مقدّس ولیّ اللّه برسیم؛ که او «قرب الله»، «جَنب الله»، «باب الله»، «رحمه الله»، «علم الله»، «قدره الله» و هم هی اسماء و صفات جمالیه جلالیه ی خدای متعال است، مطلب خیلی روشن میشود.
امام عصر علیه السّلام در توقیع شریفشان فرمودند:
«وَ اجعَلوا قَصدَکُم إلَینا بِالمَودَّهِ عَلَی السُّنَّهِ الواضِحَه.»
قصدتان را به سوی ما قرار دهید، با مودّت (دوستی شدید) بر سنّت آشکار.
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
«نَحنُ واللهِ الأسماءُ الحُسنَی الَّتی لا یَقبَلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بِمَعرفَتِنا.»
به خدا قسم، ما اسم های نیکوی خدا هستیم که خدا عملی را از بندگان نمی پذیرد مگر به معرفت ما.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در وصف امامان علیهم السّلام فرمودند:
«لِأنَّهُم… صِفاتُ اللهِ.»
به راستی که آنان صفات خدا هستند.
«ظاهِرُهم باطنُ الصِّفاتِ الظّاهِرَه و باطِنُهم ظاهِرُ الصِّفاتِ الباطِنَه.»
ظاهر آنان، باطن صفات ظاهری و باطن آنان، ظاهر صفات باطنی است.
حال با توجّه به این مطلب، در رسیدن به ساحت مقدّس ولیّ الله یا برای رسیدن به ولایه اللّه، یک خصوصیّتی در ساحت مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه هست که مختصّ ایشان است؛ از جمله اینکه فرمودند: ایشان شفیع امّت هستند.
در حدیث شریف کساء ـ به نقل از حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیهاـ پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم خطاب به امام حسین علیه السّلام فرمودند:
«و عَلیکَ السَّلام یا وَلَدی و یا شافِعَ أُمَّتی.»
و بر تو سلام ای فرزندم و شفاعت کننده ی امّت من.
بر اساس نقل آیهاللّه ملّا حبیب اللّه شریف کاشانی رحمهالله علیه:
«به روایتی: اهل محشر هزار صف باشند، نهصد و نود و نُه صف از آنها به شفاعت حسین علیه السّلام به بهشت روند و یک صف آنها را سایر امامان علیهم السّلام شفاعت کنند و در آن صف هم امام حسین علیه السّلام شریک باشد.»
شفیع؛ یعنی انسان خودش را با دیگری جفت و قرین میکند.
مقام شفاعت، مختصّ حضرت سیّدالشّهدا صلواتالله علیه نیست؛ همه ی ائمّه علیهم السّلام صاحب آن مقام محمود می باشند. در قرآن از شفاعت، به مقام محمود یاد شده است. مؤمنین هم بنا به مراتبی که دارند صاحب مقام شفاعت هستند. پس به چه دلیل این عنوان به طور خاص در مورد سیّدالشّهدا صلوات الله علیه به کار رفته است؟
شاید یک توجیه اش این باشد که این اتّفاق؛ یعنی شفاعت، در رابطـه بـا ایشان آنچنان به سرعت، شدّت و وسعت اتّفاق می افتد که عموم مردم بیشتر میتوانند بهره ببرند و استفاده کنند، نسبت به بقیّه ی شفیعانی که خدای متعال قرار داده است.
این اختصاص شاید به دلیل شدّت وجود این خصوصیّت در ساحت مقدّس ایشان باشد که مردم ـ بـه طور عموم، از هر نوع ـ در ساحت مقدّس ایشان زودتر می توانند به آن نایل شوند نسبت به بقیّه ی شفیعان الاهی.
امام حسین علیه السَّلام؛ نور خدا که هرگز خاموش نمی شود
ما زیارت نامه هایی کوتاه داریم، مثل زیارت اربعین که مشکل نیست، طولانی نیست و خواندنش وقتی نمی برد. از جمله ی آنها، زیارت فوق العاده زیبا و واقعاً دلربای امام حسین علیه السّلام در نیمه ی شعبان است. آن زیارت از امام صادق علیه السّلام است.
عبارت هایی دارد که حقیقتاً دل می برد از شدّت لطافت.
در آن زیارت به امام حسین علیه السّلام عرض می شود:
«أشهَدُ أنَّکَ قُتِلتَ و لَم تَمُت» من شهادت می دهم که شما کشته شدید؛ امّا نمردید، «بَل بِرَجاءِ حَیاتِکَ حُیِیَت قُلوبُ شیعَتِکَ» بلکه به امید زنده بودن شما، دلهای شیعیان شما هم زنده اند، «و بِضیاءِ نُورِکَ اهتَدَى الطّالِبونَ إلَیکَ» و به تابش نور شماست که طالبان شما؛ هواداران شما؛ آنهایی که دنبال شما هستند، به شما راه پیدا می کنند، «و أشهَدُ أنَّکَ نُورُ اللهِ الَّذی لَم یُطفأ و لایُطفأُ أبَداً» و من شهادت می دهم که شما آن نور خدا هستید که خاموش نشد و هرگز خاموش نخواهد شد، «و أنَّکَ وَجهُ اللهِ الَّذی لَم یَهلِک و لایُهلَکُ أبَداً» و شما آن جلوه ی خدای متعال هستید که هلاک نشده و هرگز هلاک نخواهد شد، «و أشهَدُ أنَّ هٰذِهِ التُّربَهَ تُربَتُکَ و هٰذَا الحَرَمَ حَرَمُکَ و هٰذاالمَصرَعَ مَصرَعُ بَدَنِکَ» و شهادت می دهم که این خاک، خاک شماست و این حرم، حرم شماست و این قتلگاه، قتلگاه بدن شماست، «لا ذَلیلٌ و اللهِ مُعِزُّکَ» به خدا قسم آن کس که شما را عزیز بدارد، ذلیل نخواهد شد، «و لا مَغلُوبٌ و اللهِ ناصِرُکَ» به خدا قسم آن کس که به شما کمک کند، مغلوب نخواهد شد؛ شکست نخواهد خورد، «هٰذِهِ شَهادَهٌ لی عِندَکَ إلىٰ یَومِ قَبضِ روحی بِحَضـرَتِکَ» این شهادت من است خدمت شما تا آن روزی که خدای متعال مرا قبض روح کند و مرا نزد شما داشته باشد.
گریه کننده ی بر امام حسین علیه السَّلام، زائر امام حسین علیه السّلام، آن کسی که دلش با امام حسین علیه السّلام است، در قیامت هم پیش امام حسین علیه السّلام خواهد بود. «و السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.» و سلام و رحمت خدا و برکاتش بر شما.
ممتازبودن وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه
در مورد وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه روایاتی هست که نشان دهنده ی ممتازبودن ایشان است؛ به عنوان نمونه این که: شیعیان و محبّان و زوّار و گریه کنان خودشان را به راحتی وارد بهشت می کنند و در مرتبه ی اعلایی از بهشت جای می دهند و همینطور در بخشوده شدن گناهان آنان.
امام باقر علیه السَّلام فرمودند:
«کانَ النَّبیُّ فی بَیتِ أُمِّ سَلَمَهَ، فَقالَ لَها: لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ، فَجاءَ الحُسَینُ علیه السَّلام و هُوَ طِفلٌ فَما مَلَکَت مَعَهُ شَیئاً حَتّىٰ دَخَلَ عَلَى النَّبیِّ صلَّی الله علیه وآله وسلّم فَدَخَلَت أُمُّ سَلَمَهَ عَلىٰ أثَرِهِ فإذَا الحُسَینُ علیه السَّلام عَلىٰ صَدرِهِ و إذا النَّبیُّ صلَّی الله علیه و آلهوسلّم یَبکی و إذا فی یَدِهِ شَیءٌ یُقَبِّلُهُ، فَقالَ النَّبِیُّ صلَّی الله علیه وآله وسلّم: یا أُمَّ سَلَمَهَ! إنَّ هٰذا جَبرَئِیلُ یُخبِرُنی أنَّ هٰذا مَقتُولٌ و هٰذِهِ التُّربَهُ الَّتی یُقتَلُ عَلَیها فَضِعیهِ عِندَکِ فاذا صارَت دَماً فَقَد قُتِلَ حَبیبی. فَقالَت أُمُّ سَلَمَهَ: یا رَسولَ اللهِ! سَلِ اللهَ أن یَدفَعَ ذٰلِکَ عَنهُ. قالَ: قَد فَعَلتُ، فاوحَى اللهُ عَزَّوجَلَّ إلَیَّ أنَّ لَهُ دَرَجَهً لا یَنالُها أحَدٌ مِنَ المَخلوقینَ و أنَّ لَهُ شیعَهً یَشفَعونَ فَیُشَفَّعونَ و أنَّ المَهدیَّ مِن وُلدِهِ، فَطوبىٰ لِمَن کانَ مِن أولِیاءِ الحُسَینِ و شیعَتِهِ هُم و اللهِ الفائِزونَ یَومَ القیامَهِ.»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم در خانه ی اُمّ سلمه بودند، پس به او فرمودند: هیچکس برمن وارد نشود. پس امام حسین علیه السّلام که طفل بود آمد و نتوانست جلو او را بگیرد تا به محضر پیامبر وارد شد و اُمّ سلمه دنبال او رفت و حسین روی سینه ی پیامبر بود و پیامبر گریه می کردند و چیزی را در دست خود زیر و رو میکردند.
پیامبر فرمودند: ای اُمّ سلمه! این جبرئیل است که به من خبر می دهد که این حسین کشته میشود و این خاکی است که روی آن کشته می شود، آن را نزد خود نگه دار، پس هنگامی که خونین شد پس حبیب من کشته شده است.
اُمّ سلمه عرض کرد: یا رسول اللّه! از خدا بخواه که آن را از او دفع کند. فرمودند: خواستم، پس خدای عزّوجلّ به من وحی فرمود که به راستی برای او درجه ای باشد که احدی از مخلوقین به آن نمی رسد، و به راستی او را شیعیانی است که شفاعت می کنند و پذیرفته می شود و به راستی مهدی از فرزندان اوست. خوشا بر کسی که از دوستان حسین و شیعیان او باشد؛ سوگند به خدا که آنان رستگاران روز قیامت هستند.
حذیفهبنیمان نقل می کند:
رأیتُ النَّبیَّ صلَّی الله علیه وآله وسلّم آخِذاً بِیَدِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیهماالسَّلام و هُوَ یَقولُ: یا أیُّها النّاسُ! هٰذا الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ فَأعرِفـوهُ، فَـوَ الَّذی نَـفسی بِیَـدِهِ إنَّهُ لَفِی الجَنَّهِ و مُحِبِّیهِ فی الجَنَّهِ و مُحِبِّی مُحِبِّیهِ فی الجَنَّهِ.»
پیامبراکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم را دیدم که دست حسین بن علی علیهماالسّلام را گرفته بود و می فرمود: ای مردم! این حسین بن علی است، پس او را بشناسید، قسم به کسی که جانم در دست اوست، به راستی که او در بهشت است و دوستداران او در بهشت هستند و دوستداران دوستداران او در بهشت هستند.
عبداللّه بن زراره گوید: از امام صادق علیه السَّلام شنیدم که می فرمودند:
«إنَّ لِزُوّارِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیهماالسَّلام یَومَ القِیامَهِ فَضلاً عَلَی النّاسِ. قُلتُ: و ما فَضلُهُ؟ قالَ: یَدخُلونَ الجَنَّهَ قَبلَ النّاسِ بِأربَعینَ عاماً و سائِرُ النّاسِ فی الحِسابِ و المَوقِفِ.»
بـه راستی که برای زائران حسین بن علی علیهما السّلام روز قیامت بر مردم فضیلتی است. عرض کردم: چه فضیلتی؟ حضرت فرمودند: چهل سال قبل از مردم داخل بهشت میشوند و سایر مردم در حساب و موقف (توقّفگاه قیامت) هستند.
در حـدیثی ـ در مورد عزاداران گریه کنندگان بـر امـام حسین علیه السّلام ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دختر گرامیشان حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرمودند:
«کُلُّ مَن بَکىٰ مِنهُم عَلىٰ مُصابِ الحُسَینِ أخَذنا بِیَدِهِ و أدخَلناهُ الجَنَّهَ. یا فاطِمَهُ! کُلُّ عَینٍ باکِیَهٌ یَومَ القیامَهِ إلّا عَینٌ بَکَت عَلىٰ مُصابِ الحُسَینِ فانَّها ضاحِکَهٌ مُستَبشِرَهٌ بِنَعیمِ الجَنَّه.».
هرکه از آنان بر مصیبت حسین گریه کند، دستش را می گیریم و او را در بهشت داخل می کنیم. ای فاطمه! هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر مصیبت حسین گریه کرده باشد، پس به راستی که آن خندان و مورد بشارت به نعمت های بهشت است.
و در حدیث دیگری، امام حسین علیه السَّلام خطاب به جدّ اطهرشان پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم عرض کردند:
«و أنا یا جَـدّاه، و حَـقِّ رَبّی و حقِّکَ إن لَم یَـدخُلـوا
الجنَّه بَینَ یَدیَّ لَم أدخل قَبلهم و أطلُب مِن رَبّی أن یجعلَ قصورَهم مُجاوره لِقَصری یَوم القیامه.»
ای جدّ من! به حقّ پروردگارم و به حقّ خودت قسم، اگر آنان (گریه کنندگان بر امام حسین علیه السّلام) پیش روی من داخل بهشت نشوند، قبل از آنان داخل نخواهم شد و از پروردگارم میخواهم که قصرهای آنان را پهلوی قصر من قرار دهد در روز قیامت.
امام رضاعلیه السَّلام در حدیثی فرمودند:
«فعَلیٰ مِثلِ الحُسَینِ فلیَبکِ الباکون فَإنَّ البُکاءَ علَیه یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظام.»
پس بر همچون حسین، پس باید که گریه کنندگان بگریند که به راستی گریه بر او گناهان بزرگ را محو می کند.
حسینٌ منّی و أنا مِن حُسین
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند:
«حُسینٌ مِنّی و أنا مِن حُسین.»
حسین از من است و من از حسین ام.
یک معنی این حدیث شریف این است: هر جا که من رفتم و شدم، وجود مقدّس سیّدالشّهدا با من است؛ یعنی وجود مقدّس سیّدالشّهدا به من اتّصالی دارد که او از من است و من از او هستم؛ هم او به من متّصل است و هم من به او؛ تا هر جا من رفتم، او هم با من آمد.
وجود مقدّس رسول اللّه صلَّی الله علیه وآله وسلّم در معراج به جایی رسیدند که هیچکس جز خدای متعال و ایشان نماند و برای وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه جایی هست که هیچکس نیست، جز خدا و ایشان.
سیّدالشّهدای خدا در همه ی خلقت یک دانه است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم یکدانه هستند.
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم در حدیـثی ـ در مـورد امـام حسین علیه السّلام ـ از قول خدای متعال فرمودند:
«إنَّ لَهُ درجَهً لا یَنالُها أحَدٌ مِنَ المَخلوقین.»
به راستی که برای او منزلتی است که هیچ یک از آفریدگان به آن نمی رسد.
امام حسین علیه السّلام اصلاً همین را می خواستند؛ لذا در روز عاشورا که «نصر» بر ایشان نازل شد، ایشان نپذیرفتند و لقاءاللّه را خواستند.
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمودند:
«سَمِعتُ أبی علیهالسَّلام یَقولُ: لَمّا التَقَى الحُسَینُ علیهالسَّلام و عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللهُ و قامَتِ الحَربُ أنزَلَ اللهُ تَعالَى النَّصـرَ حَتّىٰ رَفرَفَ عَلىٰ رأسِ الحُسَینِ علیهالسَّلام ثُمَّ خُیِّرَ بَینَ النَّصـرِ عَلىٰ أعدائِهِ و بَینَ لِقاءِ اللهِ تَعالیٰ فاختارَ لِقاءَ اللهِ تَعالیٰ.»
از پدرم علیه السّلام شنیدم که می فرمود: هنگامی که امام حسین علیه السّلام و عمر سعد ـ که لعنت خدا بر او باد ـ با هم تلاقی نمودند و جنگ برپا شد، خدای متعال نصرت خود را نازل فرمود تا آنجا که بر سر حسین علیه السّلام سایه گسترد و آن گاه امام مخیّر شد بین پیروزی بر دشمنانش و لقای خدای تعالیٰ، آن حضرت لقای خدای تعالیٰ را برگزید.
پس آن حضرت ثواب خدا را نمی خواستند؛خود خدا را می خواستند. آن حضرت لقای خدای تعالیٰ را برگزید.
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را. (سعدی)
خدایا! زاهد از تو حور می خواهد، قصورش بین!
به جنّت می گریزد از درت، یـا رب شعورش بین! (حافظ)
البتّه این حرف ها برای دهان ما بزرگ است که بخواهیم شعار خودمان قرار دهیم؛ ما با خیال خدای متعال زندگی می کنیم، نه با خدای متعال.
حضرت سیّدالشّهدا صلوات الله علیه خطاب به خدای متعال عرضه داشتند:
«تَرَکـتُ الخَلقَ طُرّاً فی هَواکا و أیتَمـتُ العِیـالَ لِکَی أراکا
و لَو قَطَعتَنی فی الحُـبِّ إرباً لَـما حَنَّ الفُـؤاد إلیٰ سِواکا»
خلق را جمیعاً در هوای تو رها کردم و خانواده و فرزندانم را یتیم کرده تا به لقای تو برسم.
و اگر مشیّت و خواست تو بر این است که به محبّتت قطعه قطعه شودم، هرگز دلم به سوی غیر تو مایل نمی شود.
امام حسین علیه السّلام ؛ نهایتِ بی نهایت
حضرت اباعبداللّه صلوات الله علیه، نهایتِ بی نهایت هستند. انسان درِ خانه ی هر کدام از ائمّه علیهم السَّلام که بایستد، عنایت آن امام، انسان را به درِ خانه ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می برد و امیرالمؤمنین، انسان را به درِ خانه ی رسول اللّه می برد و به درِ خانه ی رسول اللّه هر که برسد می فهمد که نهایت بینهایت آن جاست.
مقام خاتم الأنبیاصلَّی الله علیه وآله وسلّم مقصد اقصیٰ برای تمام اولیا می باشد. آن حضرت راجع به سیّدالشّهدا صلوات اللهعلیه فرموده اند:
«حسینٌ مِنّی و أنا مِن حُسین.».
حسین از من است و من از حسین هستم.
یعنی: همین جا که من هستم، امام حسین هم همین جاست.
محمّدبن مسلم گوید: از امام باقر و امام صادق علیهماالسَّلام شنیدم که می فرمودند:
«إنَّ اللهَ تَعالىٰ عَوَّضَ الحُسَینَ علیه السَّلام مِن قَتلِهِ أن جَعَلَ الإمامَهَ فی ذُرِّیَّتِهِ، و الشِّفاءَ فی تُربَتِهِ، و إجابَهَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ، و لا تُعَدُّ أیّامُ زائِرِیهِ جائِیاً و راجِعاً مِن عُمُرِه.»
به راستی که خدای تعالیٰ به عوض قتل حسین علیه السَّلام، امامت را در ذرّیّه ی او و شفا را در تربت او و اجابت دعا را نزد قبر او قرار داد و ایّام (عمر) زیارت کنندگان او در رفت و برگشت، از عمر آنان به حساب نمی آید.
محمّدبن مسلم گوید:
به امام صادق علیه السَّلام عرض کردم: این جلالت به سبب امام حسین علیه السَّلام است که به آن نایل می شوند، پس چه چیزی برای خود ایشان است؟
آن حضرت فرمودند:
«إنَّ اللهَ تَعالیٰ ألحَقَه بِالنَّبیِّ صلَّی الله علیه وآله وسلّم ؛ فکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ و مَنزِلَتِهِ…»
به راستی که خدای تعالیٰ او را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ملحق نمود؛ پس با او، در درجه ی او و منزلت (جایگاه) او میباشد.
امام حسین علیه السّلام ؛ اوّل و آخر و ظاهر و باطن
سوختن انبیا و اولیا علیهم السَّلام؛ از «حسینٌ مِنّی و أنا مِن حُسینِ»خاتم النّبیّین تا «یا لَثاراتِ الحسینِ علیه السَّلام» خاتمالوصیّین؛ یعنی: همه چشم و دل به سوی سیّدالشّهدا داشتن؛ یعنی: معرفت و محبّت الاهیّه در گرو معرفت و محبّت سیّدالشّهدا بودن؛ یعنی: در مسیر هدایت الاهی «هو الأوَّل و الآخر و الظّاهر و الباطن».
توجّهات و عنایات عامّ و خاصّ امام حسین علیه السّلام
وقتی گفته می شود وجود مقدّس ولیّ اللّه واسطه ی فیض است؛ یعنی به همه ی مخلوقات آن به آن فیض می دهد. این اصلاً در ذهن ما نمی گنجد که یعنی چه و این انسان کیست!
امام حسین علیه السَّلام از آنطرف آنقدر نسبت به خدای متعال متوجّه و متذکّر است که بالاترین مصیبتها ـ کـه واقعه ی کربلا باشدـ نازل می شود ولی توجّه ایشان از خدای متعال پرت نمی گردد؛ لذا در زیارت ایشان می خوانید: «صابراً محتسباً» صبرکننده ی محتسب. محتسب یعنی: حساب از دستشان در نرفته است.
یکی از شاهکارهای وجود مقدّس سیّدالشّهدا صلوات الله علیه در واقعه ی کربلا همین است؛ آن مصیبتی که اعظم از آن نبوده حواسّ ایشان را از خدای متعال پرت نکرده است و نه از آنهایی که با ایشان، بودند سر سوزنی محبّتشان برنگشته است.
امام حسین علیه السَّلام چقدر حضرت زینب، حضرت قمر بنی هاشم، حضرت علیّ اکبر و حضرت علیّ اصغر علیهمالسَّلام و اصحابشان را به آن محبّت الاهی دوست داشتند؟! همان اصحابی که «للّٰه» همه چیزشان را آورده بودند درِ خانه ی سیّدالشّهدا؛ این قدر که وقتی خبر شهادت حضرت مسلم رسید، فرمودند:
«لا خَیرَ فی العَیش بَعدَ هٰؤلاء.»
دیگر بعد از این ها در زندگی دنیا خیری نیست.
امّا با این حال در آن معرکه، حواسّشان از ذرّه ذرّه ی عالم هم پرت نشد.
اینکه وجود مقدّس امام علیه السَّلام به همه ی خلایق فیض می دهند، با دست مبارکشان به تک تک آنها فیض نمی دهند، بلکه به توجّه ایشان است که به آنها فیض می رسد؛ یعنی در عین آن مصیبت عظمایی که اتّفاق افتاد، حواسّشان از هیچ ذرّه ای در عالَم پرت نیست؛ همه دارند از ایشان روزیشان را می برند و ایشان در همان لحظه، حیّ قیّوم همه ی خلقت هستند؛ حیات همه به حیات ایشان است و به توجّه ایشان همه قائم هستند.
یک نکته ی تحفه این است که وجود مقدّس ولیّ اللّه یک توجّه و نظر عام دارند که همه از آن بهره می برند. علاوه بر این، اگر شما به ایشان توجّه کردید، ایشان هم غیر از آن توجّه عام، توجّه می کنند؛ لذا آنهایی که اهل معرفت هستند می دانند که اگر به ایشان سلام بدهند، ایشان هم سلام می دهند و برای اینکه این توجّه شامل حالشان بشود، زیارت می خوانند.
اینکه بزرگان توصیه کرده اند که بعضی از این زیارت ها را بخوانیدنکته ی ظریف و لطیفش این است که اتّفاقی که اینجا می افتد این است که وقتی وجود مبارک ولیّ الله یک برهه ی کـوتاهی از زمـان یک جایی را نگاه م یکننـد، آنجـا دیگـر ظلمانی نمیشود.
در سیره ی رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلّم است که ایشان از هر مسیری رد می شدند تا چند روز از آن مسیر بوی عطر می آمد؛ یعنی وقتی ایشان به جایی توجّه می کنند، بعد که توجّهشان را برمی دارند اینطور نیست که همه چیز تمام می شود؛ لذا وقتی جایی روضه خوانده می شود بعد از روضه بلافاصله فضا به حال اوّلش برنمی گردد، مخصوصاً اگر تکرار شودـ مثلاً هفته ای یکبار باشدـ بعد از یک مدّت آن حال و هوا دائمی می شود.
امام صادق علیه السّلام ـ در حدیثی در مورد امام حسین صلوات الله علیه، و توجّه خاصّ ایشان به زوّار و گریه کنانشان ـ فرمودند:
«… و إنَّهُ لَیَنظُرَ إلىٰ زُوّارِهِ و إنَّهُ أعرَفُ بِهِم و بِأسمائِهِم و أسماءِ آبائِهِم و ما فی رِحالِهِم مِن أحَدِهِم بِوُلدِهِ، و إنَّهُ لَیَنظُرُ إلىٰ مَن یَبکیهِ فَیَستَغفِرُ لَهُ و یَسألُ أباهُ الاستِغفارَ لَهُ و یَقُولُ لَهُ: أیُّها الباکی! لَو عَلِمتَ ما أعَدَّ اللهُ لَکَ لَفَرِحتَ أکثَرَ مِمّا حَزِنتَ و إنَّهُ لَیَستَغفِرُ لَهُ مِن کُلِّ ذَنبٍ و خَطِیئَهٍ.»
و به راستی که او به زیارت کنندگانش نگاه می کند و همانا او به آنان و اسم هایشان و اسم های پدران آنان و آنچه در راحله شان است آشنـاتر است از یکی از آنـان نسبت بـه فـرزنـدانش، و به راستی که او نگاه می کند به کسی که برایش می گرید پس برایش استغفار می کند و از پدرانش برای او درخواست استغفار می کند و می فرماید: ای گریه کننده! اگر آنچه را که خدا برای تو مهیّا کرده است می دانستی، حقیقتاً شاد می شدی بیش از آنکه محزون شدی و به راستی که او برایش از هر گناه و خطایی استغفار میکند.
همه ی واقعه ی کربلا ؛ معرفت آموز و عبرت انگیز
واقعه ی کربلا، همـه جایش عبـرت آمـوز است، همـه جـایش معرفت آموز است.
یعنی لحظه لحظه اتّفاقاتی که افتاده، اگر مرحمت کنند و چشم آدم را باز کنند، بفهمانند به آدم ـ به زور نمی شود فهمید باید مرحمت کنندـ تمامی ندارد. من یکی از آنها را به شما عرض می کنم:
همه ی شما بارها و بارها شنیده اید، ولی ببینید آیا اصلاً کسی به این نکته توجّه کرده است؟ آن هم این است: شما که الحمد للّه ربّ العالمین، مشرّف بودید به کربلا، در پایین پای حضرت ـ که شهدا آنجدفن اند زیارتنامه ی کوتاهی دارد که می ایستادید و میخواندید، حالا از روی مفاتیح یا همانی را که آنجا بود. اوّل زیارتنامه چه بود؟
«اَلسَّلامُ علیکُم یا أولیاءَ الله و أحِبّائَه.»
ولیّ ولیّ خدا، ولیّ اللّه است. اینکه شما به شهدای کربلا أولیاءالله میگویید، قصّه اش این است: ولیّ ولیّ خدا، ولیّ اللّه است. دوستِ دوست، دوست است. یکی از آن اولیاء اللّه جناب حُرّبن یزید ریاحی است؛ همان حرّ که از فرماندهان لشکر دشمن بود، از اولیاءاللّه شد. چه قدر طول کشید؟! حُرّ در مدّت کوتاهی از اولیاء اللّه شد.
درِ خانه ی سیّدالشّهدا، حُـرّی کـه جلوی سیّدالشّهدا را گرفته، شد از اولیاء اللّه. این است که من قبول نمی کنم کسی بگوید من یک عمر خـادم سیّدالشّهدا هستم و بـه هـیچ جـا نرسیـده ام! دردی که هست این است که سنّ و سالی از ما گذشتـه، درِ خانـه ی سیّدالشّهدا به دنیا آمده ایم؛ ولی چرا به جایی نرسیده ایم؟! جایی که یک ساعته می شود ولیّ الله شد، یعنی چه که سالیان سال بگذرد و برای آدم هیچ اتّفاقی نیفتد؟! کجای کارمان عیب می کند؟
مقام ممتاز و جاودانه ی امام حسین علیه السّلام
شفاعت الاهیّه ی امام حسین علیه السَّلام که از آثار و برکات عملکرد ایشان در قربان شدن و قربانی کردن برای خدای متعال است، رسیدن به مرتبه ای از شفاعت خدای متعال و خدایی شدن است که در جمع «لا فَرقَ بَینَکَ و بَینَها إلّا أنَّهُم عِبادُکَ و خَلقُک» اَخصّ از دیگران می شود وگرنه چه امتیازی، که این امر تحصیل حاصل بوده است.
و حقیقت باطن جنّت الاهی شدن که در انتهای سوره ی فجر (و ادخُلی جَنَّتی) و دعای مریدینِ امام سجّاد علیه السَّلام (یا نَعیمی و جنَّتی) از آن یاد شده همین است. والد ائمّه ی معصومین بعد از خود بودن؛ یعنی: اصل حقیقه الحقایق بعد از خود و به طور خاص، حقیقت «حیّ لایموت» حاضر در عالَم بون:
«أشهَدُ أنَّکَ قُتِلتَ و لَم تَمُت بَل برَجاءِ حَیاتِکَ حُیِیَت قلوبُ شیعَتِکَ و بِضیاءِ نورِکَ اهتَدی الطّالبونَ إلیک.»
شهادت می دهم که تو کشته شدی ولی نمرده ای بلکه به امید زنده بودن توست که قلب های شیعیانت زنده است و به روشنی نور توست که جویندگان به سوی تو هدایت می شوند.
و راز سر به مُهر جاودانگی حضرتش در عالَم که عقول در فهم آن علیل است، این است.
وجود تمام رحمت پیامبر در امام حسین علیهماالسّلام
پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله وسلّم «رحمهٌ للعالمین» بودند و هستند.
خدای متعال می فرماید:
(و ما أرسَلناکَ إلّا رَحمَهً لِلعالَمین.)
و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای عالمیان.
این «رحمهٌ لِلعالَمین» بودن ایشان هم در خلقت ایشان است و هم در شریعتشان؛ هم در تکوین است و هم در تشریع.
همچنین یک جلوه ی عجیب و غریب از «رحمهٌ لِلعالَمین» بودن ایشان مربوط به شهادتشان است. اگر ما در جمعی باشیم و آنجا یک اتّفاقات ناگواری برای ما پیش آید، یک عدّه هم بایستند نگاه کنند و یک عدّه اصلاً باعث آن اتّفاقات ناگوار بوده باشند، اگر مجالی پیش آید که از آن جمع بیرون برویم، چه خواهیم گفت؟ می گوییم: من دیگر می روم و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم. امّا ایشان تشریف بردند و فرمودنـد: «عَلیٌّ نَفسی» ، علی نَفس من است؛ یعنی: خود من است، باطن من است. او میان شما بماند.
امام کاظم علیه السّلام در حدیثی فرمودند:
«إنَّ شَفَقَّهَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله عَلىٰ أُمَّتِهِ کَشَفَقَّهِ الآباءِ عَلَى الأولادِ، و أفضَلُ أُمَّتِهِ عَلیٌّ علیه السّلام، و مِن بَعدِهِ شَفَقَّهُ عَلیٍّ علیه السّلام عَلَیهِم کَشَفَقَّتِهِ لِأنَّهُ وَصیُّهُ و خَلیفَتُهُ و الإمامُ مِن بَعدِهُ؛ فَلِذٰلِکَ قالَ: أنَا و عَلیٌ أبَوا هٰذِهِ الأُمَّه.»
به راستی که مهربانی و دلسوزی پیامبر صلَّی الله علیه وآله وسلّم به امّتش مانند مهربانی و دلسوزی پدران به فرزندان است و برترین امّت او علی علیه السَّلام است و پس از او مهربانی و دلسوزی علی علیه السَّلام به آنان مانند مهربانی و دلسوزی پیامبر است صلَّی الله علیه وآله وسلّم ؛ زیرا که او جانشینش و خلیفه اش و امام بعد از اوست؛ پس برای همین است که فرمودند: من و علی دو پدر این امّت هستیم.
حالا آن جمع، ظلم هایی که به رسول الله کردند؛ به امیرالمؤمنین تا به سیّدالشّهدا و به امامان پس از ایشان تا به امام زمان صلوات الله علیهم أجمعین همان ظلم ها را کردند؛ امّا باز وجود مقدّس رسول اللّه صلَّی الله علیه وآله وسلّم رحمتشان را جمع نکردند با خود ببرند که کسی نتواند از آن رحمت واسعه بهره ببرد.
در حدیثی که حضرت زهرا سلام الله علیها حسنین علیهماالسّلام را نزد پیامبر اکرم صلَّی الله علیه وآله آوردند و درخواست کردند که به این دو فرزندم چیزی عطا کنید، آن حضرت در مورد امام حسین علیه السّلام فرمودند:
«… و أمَّا الحُسَین فأنحَلُه الجودَ و الرَّحمَه.»
و امّا حسین، پس جود و رحمتم را به او بخشیدم.
از این حدیث شریف فهم میشود که علی الخصوص رحمت واسعه ی الاهیّه تماماً از ایشان به امام حسین علیه السّلام عطا شده و این رحمت واسعه توسّط سیّدالشّهدا برای همیشه باقی است و دیگر اینکه امامان از نسل امام حسین علیه السّلام که هریک به نوبه ی خود رحمت خدای متعال هستند، از آنجا که همه ی ایشان حسینی اند؛ رحمتشان نیز خلافتاً و وراثتاً از امام حسین علیهالسّلام است.