آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است، اما «آزادگی» برتر از آزادی است...
آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است، اما «آزادگی» برتر از آزادی است و نوعی حریّت انسانی و رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور و حقارت بار است.آزادگی یعنی دربند نبودن و به قول شاعر شیرین کلام :
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد،آزاد است
تعلّقات و پای بندی های انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و… در مسیر آزادی روح او، سد و مانع ایجاد می کند. اسارت در برابر تمنیّات نفسانی و علاقه های مادّی، نشانه ضعف اراده بشری است.
وقتی کمال و ارزش انسان به روح بلند و همّت عالی و خصال نیکوست، خود را به دنیا و شهوات فروختن، نوعی پذیرش حقارت است و خود را ارزان فروختن.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
آیا هیچ آزاده ای نیست که این نیم خورده (دنیا) را برای اهلش واگذارد؟
یقینا بهای وجود شما چیزی جز بهشت نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید!(نهج البلاغه،حکمت456 )
{{{ارزش واقعی انسان چیست؟
عده ای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند، تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست؟».
برای سنجش ارزشِ خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم؛مثلاًمعیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است،معیار ارزش بنزین به مقدار وکیفیت آن است،معیار ارزش پول پشتوانه ی آن است،اما معیار ارزش انسانها درچیست؟
هرکدام از جامعه شناسان صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
وقتی نوبت به یکی از بزرگان ایرانی رسیدگفت:اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است،در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است،کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه ی خداست.
ایشان این مطلب را گفتند و پایین آمدند. وقتی جامعه شناسان صحبتهای او شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد، ایشان دوباره بلند شدند و گفتند: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است.آن حضرت در نهج البلاغه میفرمایند: «قِیمَهُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ؛ارزش هر انسانی به اندازهی چیزی است که دوست میدارد».
سپس ادامه دادند: عشق حلال این است که انسان مثلاً عاشق 50 میلیون تومان پول باشد،حال اگر به انسان بگویند:آی!!! پنجاه میلیونی!!!،چقدر بدش میآید؟ در واقع میفهمد که این حرف توهین درحق اوست.حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی ارزش است!}}}
امام حسین علیه السلام فرمودند:
مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است.(مناقب ابن شهرآشوب،ج4ص68)
ل. م.بویدمی گوید: در طیّ قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلی و عظمت روح، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همین هاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین(ع). ومن مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام، هرچند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.
این نگرش به زندگی، ویژه آزادگان است. نهضت عاشورا جلوه بارزی از آزادگی در مورد امام حسین علیه السلام و خاندان و یاران شهید اوست و اگر آزادگی نبود، امام تن به بیعت می داد و کشته نمی شد. وقتی می خواستند به زور از آن حضرت بیعت به نفع یزید بگیرند، منطقش این بود که:
نه به خدا سوگند، نه دست ذلّت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می شوم!(موسوعه کلمات الامام حسین،ص421)
صحنه کربلا نیز جلوه دیگری از این آزادگی بود که از میان دو امر شمشیر یا ذلّت، مرگ با افتخار را پذیرفت و به استقبال شمشیرهای دشمن رفت
در نبرد روز عاشورا نیز، هنگام حمله به صفوف دشمن این رجز را می خواند:
مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.(کشف الغمه،اربلی،ج2ص32)
روح آزادگی امام، سبب شد حتی در آن حال که مجروح بر زمین افتاده بود نسبت به تصمیمی سپاه دشمن برای حمله به خیمه های زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزادگی دعوت کند:
گر شما را به جهان بینش و آیینی نیست ،لااقل مردم آزاده به دنیا باشید.
مصداق بارز دیگری از این حریّت و آزادگی، حربن یزید ریاحی بود. آزادگی او سبب شد که به خاطر دنیا و ریاست آن، خود را جهنمی نکند و بهشت را در سایه شهادت خریدار شود. توبه کرد و از سپاه ابن زیاد جدا شد و به حسین علیه السلام پیوست و صبح عاشورا در نبردی دلاورانه به شهادت رسید.
وقتی حرّ نزد امام حسین علیه السلام آمد، یکی از اصحاب حضرت، با اشعاری مقام آزادی و حریّت او را ستود. چون به شهادت رسید، سیدالشهدا علیه السلام بر بالین او حضور یافت و او را حرّ و آزاده خطاب کرد و فرمود: همانگونه که مادرت نام تو را حرّ گذاشته است،آزاده و سعاتمندی، در دنیا و آخرت.(بحارالانوارج45ص14)
موریس دو کبریمی گوید: در مجالس عزاداری حسین(ع) گفته می شود که حسین(ع)، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوه ی او را سرمشق قرار داده، از زیردستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزّت را بر زندگی با ذلّت ترجیح دهیم.
آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و ذلّت و حقارت نفس و اسارت و زیر پا نهادن ارزش های انسانی ندهد.
در پیچ و خم ها و فراز و نشیب های زندگی، گاهی صحنه هایی پیش می آید که انسانها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ آنچه دارند یا تأمین تمنیّات و خواسته ها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را می پذیرند. امّا احرار و آزادگان، گاهی با ایثار جان هم، بهای «آزادگی» را می پردازند و تن به ذلّت نمی دهند.
سخن در این باب کم گوییم که عاقل را یک اشارت کافیست…