همانگونه که در قسمت قبل بیان شد، امام صادق اولین عبرت و دلیل...
درک محبت و حکمت پروردگار با تدبر در عجایب خلقت قسمت سوم:
همانگونه که در قسمت قبل بیان شد، امام صادق علیه السلام اولین عبرت و دلیل بر آفریننده عالم، تهیه و تنظیم این جهان، و جمع بندی اجزای آن را برای مفضل توضیح دادند و فرمودند: اگر با فکر خودت در این عالم تأمل کنی، و با عقل خویش بسنجی، خواهی دید که این جهان مانند خانه ای است که آنرا ساخته اند و هر چیزی که بندگان خدا به آن احتیاج دارند در آن مهیا نموده اند و همچنین در باره خلقت و آفرینش انسان توضیحاتی را دادند
و اینک ادامه بیانات حضرت؛
«و اگر بعد از ولادت برای او شیر درست نمی شد، یا از گرسنگی می مرد، ویا غذایی میخورد که با بدنش ملایمت نداشته باشد و بدنش با آن پرورش نیابد.
و اگر آن زمان که بدنش به غذای غلیظ و درشت نیاز پیدا می کند دندان نمی داشت جویدن غذا برای او ممکن نمی شد و بلعیدن برایش دشوار بود.
و اگر شیر برای همیشه غذای او بود بدنش استحکام نمی یافت و نمیتوانست کارهای سخت را انجام دهد ضمن اینکه مادر می بایست همواره مشغول رسیدگی و تربیت او باشد و از تربیت دیگر فرزندان باز بماند.
و اگر ریش در صورتش نمی رویید همیشه به قیافه کودکان و زنان باقی می ماند و هیبت و وقاری که برای مردان است صورت نمی پذیرفت».
مفضل می گوید: عرض کردم، مولای من، بعضی از مردها را دیده ام که صورتشان به همان حالت می ماند و ریش در نمی آورد تا به سن پیری می رسند؛ چه حکمتی در این هست؟
حضزت فرمودند: «این مربوط به خودشان است و ثمره آن چیزی است که قبلا فرستاده اند، و خدا بر بندگانش ظلم نمی کند»
آن گاه حضرت فرمودند: «کیست که مراقب احوال و اوضاع بنده است و به او در هر حال و زمانی هرچه را لازم دارد و مناسب اوست عنایت می کند، جز آن خدایی که اورا از خانه عدم به عرصه وجود آورده و ضامن مصلحتهای او شده است؟!
اگر ممکن باشد اشیاء بی حساب و تدبیر به این صورت منظم باشند پس باید تدبیر و تقدیر باعث اختلال امور گردد، و این سخن در نهایت رسوایی و بطلان است و دلیل نادانی گوینده است، و هر عاقلی می داند که از بی تدبیری نظم به وجود نمی آید، و تدبیر موجب اختلال امور نمی شود، و خدای تعالی بلند مرتبه تراست از آنچه منحرفان می گویند».
بعد امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
« اگر فرزند در هنگام تولد با فهم و درک و عاقل به دنیا می آمد، عالَم در نظرش بسیار غریب می آمد و حیران می شد، به این دلیل که ناگهان چیزهایی می دید که آنها را نمی دانست و مطالب عجیبی را برخورد می کرد که مانندش را مشاهده نکرده بود؛ از قبیل تنوّع چیزهای دنیامثل حیوانات مختلف و چهار پایان و پرندگان و غیر ذالک، و ساعت به ساعت و روز به روز با این موارد جدید مواجه می شد.
و برای آنکه بتوانی خوب این مطلب را درک کنی شخص اسیر عاقلی را تصوّر کن که او را از شهری به شهر دیگر ببرند، این چنین کسی مانند افراد حیران و سرگردان وحشت می کند، با اینکه اوضاع مشابه آنرا در شهرهای دیگر زیاد دیده است؛ تازه این شخص اسیر دیرتر از کودک مطالب و لغات را یاد می گیرد؛ لذا اگر طفل با فهم می بود چون زودتر چیزهای جدید را می آموخت بیشتر حیران می شد.
و باز اگر کودک با فهم و درک متولد می شد ذلّت و خواری در خود احساس می کرد به این دلیل که نمیتواند راه برود و باید اورا در آغوش بگیرند و در کهنه و پارچه بپیچانند و در گهواره بخوابانند و بر او رو انداز بیندازند، و چاره ای هم جز اینکار نیست چون بدنش نازک است و اعضایش از هنگام تولد رطوبت دارند.
ضمن این که اگر دانا و کامل به دنیا می آمد آن شیرینی و مهری که کودک در دلها ایجاد می کند نخواهد داشت.
لذا در اول تولدچیزی نمی داند و از حال و هوای دنیا غافل است و اشیاء را با ذهن ضعیف و شناخت ناقصی که دارد کم کم می بیند و آنها را اندک اندک بیشتر می شناسد و با مسائل غریب انس و الفت پیدا می کند و به حالات مختلف عادت می کند و به تدریج از مرحله تامل و سردر گمی در آنها به مرتبه ای میرسد که با عقل خود در طلب معاش می گردد و برنامه ریزی می نماید و از چیزهایی که مشاهده می کند عبرت می گیرد و اطاعت می نماید و گاه دچار فراموشی و غفلت، و مشغول گناه می شود.
و باز اگر به هنگام ولادت عقلش کامل و اعضایش قوی بود و در کارهایش نیاز به کسی نداشت شیرینی تربیت فرزند از بین می رفت و مصالحی که برای پدر و مادر در تربیت فرزندان هست به آنها نمی رسید، و حکمت و حقوقی که از این تربیت بر گردن فرزندان پیدا می کند – تا زمانی که آنها به فرزندان نیاز پیدا می کنند به کارشان بیاید- وجود نمی داشت، و پدر و مادر و فرزندان با هم انس و الفت نمی گرفتند چون اولاد نیازی به پرورش و نگهداری توسّط والدین نداشتند و در همان لحظه تولّد از ایشان جدا می شدند و هیچ کس پدر و مادر خود را نمی شناخت و در آینده ازدواج با مادرو خواهر و محرمان قابل اجتناب نبود، چون فرزندان والدین و نزدیکان خویش را نمی شناختتند.
پس چطور مشاهده نمی کنی که خدای تعالی هرکاری از امور خلقت را با نهایت درستی و حکمت آفریده، و هیچ کار ریز و درشتی را با خطا انجام نداده است!
ای مفضّل، بفهم فائده گریه کردن کودکان را، واین را بدان که در مغز نوزادان رطوبتهایی هست که اگر همان جا باقی بماند امراض و دردهای زیادی را مانند کوری و امثال آن ایجاد می نماید، این جاست که گریه کردن، آن رطوبات را از مغز فرود می آورد و باعث صحّت بدن و سلامتی و نور چشمان می گردد.
پس همانطور که طفل از گریه فائده می برد و پدر و مادر این فائده را نمی دانند و بلکه می خواهند به هر وسیله ای که شده او را ساکت کنند و راضی نگه دارند تا گریه نکند، همین طور هم ممکن است که در بسیاری از چیزها مصلحت و فوائدی باشد که منحرفانی که به تدبیر آفریدگار ایراد می گیرند آنها را ندانند، به طوری که اگر این تدبیرها را بدانند و بفهمند چنان قضاوتی نخواهند کرد،
و به خاطر بی اطلاعی از حکمتِ آن نخواهند گفت، فلان چیز در دنیا فایده ای ندارد. زیرا هر آنچه منکران نمی دانند، عارفان می دانند، و خیلی از چیزهایی که دانش مردم از درکش کوتاه است علم حقّ تعالی به آن احاطه دارد.
اما آبی که در بیشتر اوقات از دهان کودک جاری می شود اکثراً موجب دفع رطوباتی می شود که اگر در بدنش بماند باعث دردهای زیادی می گردد، چنان که می بینی کسی که رطوبت در بدنش غالب شود، یا دیوانه یا فلج و یا نیمی از صورتش کج می گردد. پس خداوند دانا کاری کرده در کودکی این رطوبات از دهانشان دفع شود تا در بزرگی باعث سلامت ایشان باشد.
و آن چیزهایی را به خلق خود عنایت کرده که آن را نمی دانند، و الطافی به ایشان نموده که حکمتش را نمی دانند؛ و اگر نعمتهای الهی را بر خود بشناسند یقیناً تفکّر در آنها ایشان را از انجام دادن گناه و معصیت باز می دارد.
پس منزّه است پروردگار، آن خداوندی که چقدر نعمتهایش بر نیازمندان و غیر نیازمندان با عظمت . کامل است، و خیلی بلند مرتبه تر است از آنچه منحرفان می گویند.
ای مفضّل، در همه اعضای بدن و تدبیر آنها تفکّر کن که هر کدام برای هدفی و کاری خلق شده اند: دستها برای کار کردن، پاها برای راه رفتن، چشمها برای دیدن، دهان برای خوردن، معده برای هضم کردن، کبد برای تصفیه کردن، و منفذها برای نگه داشتن و خارج نمودن زوائد بدن، و........، و همچنین اگر در تمام اعضاء دقت کنی و فکر و نظر خود را به کار اندازی خواهی دانست که هریک برای کاری آفریده شده اند و برای مصلحتی مهیّا گردیده اند».
مفضّل می گوید: عرض کردم؛ سرور من، بعضی می گویند، این کارها را طبیعت انجام می دهد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«از اینها بپرس، آیا این طبیعتی که می گویید، با آگاهی و قدرت آنها را انجام می دهد یا بدون آگاهی و قدرت؟ اگر بگویند با آگاهی و قدرت انجام می دهد پس به خدا اقرار کرده و او را ثابت نموده اند و فقط نامش را طبیعت گذاشته اند، و دلیل بر او هم همین مخلوقات اوست، و اگر خیال می کنند طبیعت این کارها را بدون آگاهی و توجه انجام می دهد – در حالی همگی بر اساس حکمت و درستی است- معلوم می شود آن کارها خالقی دارند که حکیم است و طبیعت بر اساس برنامه ای که او تنظیم نموده پیش می رود.
در نتیجه افراد نادان به اسباب و واسطه ها که طبیعت باشند نگاه می کنند اما از مسبب الاسباب و منشا آن واسطه ها غفلت می نمایند.
ای مفضّل، در تدبیر خدای حکیم قدرتمند........... »
ادامه در قسمت بعد
منابع: