همانطور که در قسمت قبل خواندیم، مفضّل یکی از شاگردان امام صادق...
درک محبت و حکمت پروردگار با تدبر در عجایب خلقت قسمت دوم:
همانطور که در قسمت قبل خواندیم، مفضّل یکی از شاگردان امام صادق (علیه السلام) با ابن اَبی العَوجا برخورد داشته و از سخنان اوبه رفیقش برآشفته می گردد، بنابراین دست به دامان امام صادق (علیه السلام) زده و با توضیحات جامع و ساده حضرت، بر یقین و ایمانش افزوده می گردد؛
و اینک، ادامه ماجرا؛
مفضل می گوید: از حضرت اجازه خواستم که آنچه را می فرمایند بنویسم. حضرت اجازه دادند و فرمایش خود را ادامه دادند و فرمودند:
«ای مفضل، آنهایی که در وجود آفریننده جهان شک می کنند نسبت به اسباب و اهدافی که در آفرینش آن به کار رفته جاهلند، و فهم اینها از درک حکمتهایی که خدای متعال در آفرینش مخلوقات گوناگون در دریاها و صحراها و کوه و دشت منظور کرده کوتاه است، پس به خاطر همین دانش کم، راه انکار را پیموده اند، و به دلیل ضعف بینشی که دارند خود را در مسیرتکذیب و لجاجت انداخته اند، منکر خالقی برای موجودات شده و ادعّا می کنند که عالَم تدبیر کننده ای ندارد و آنچه اتفاق می افتد از روی حساب و کتاب و حکمت نیست.
خدای تعالی بلند مرتبه تر است از آنجه ایشان وصف می کنند، و خدا لعنتشان کند، اینها از مطالب حقّ و روشن به کدام سو می روند؟!
اینان در گمراهی و کوری به آدمهای نابینایی می مانند که به خانه محکم و زیبایی داخل شده که در آن فاخرترین فرشها گسترده و هرچه خوردنی و آشامیدنی و نیازهای دیگر آدمی هست مهیاست و هرچیزدر جای مناسب خود به حساب درست و صحیح باشد، لیکن با همان چشمهای بسته در آن خانه عالی به راست و چپ می گردند و داخل اتاقهای آن می شوند ولی نه ساختمان خانه را مشاهده می نمایند و نه آنچه برای اهلش آماده شده می بینند، و چه بسا گاهی کورکورانه پایشان را به ظرفی یا چیز دیگری که به آن شدیدا احتیاج دارند بزنند و ندانند چرا آن شئ را در این مکان گذارده اند و برای چه آن را مهیا نموده اند، و به همین سبب به خشم می آیند و غضبناک می گردند و شروع به سرزنش آن خانه و عمارت می نمایند.
همین حال را این گروهی که منکرحُسن تقدیر معبودند و تدبیر عالَمِ وجود را نفی می نمایند دارند، چون ادراکشان اسباب و علل و فوائد اشیاء را در نیافته، نادان و سرگردان در این عالم می گردند، و آنچه را که در جهان خلقت محکم کاری و زیبا سازی و در آن رعایت نظم و ترتیب شده نمی فهمند، و وقتی یکی از این افراد به چیزی برخورد کند که علتش را نمی داند و حکمت آن را نمی فهمد شروع به سرزنش آن می نماید و آن را خطا و محال می شمارد، مانند پیروان «مانی» نقاشو منحرفان فاسق و سایر گمراهانی که از دین خارج شده اند که آنها هم با همین «محال دانستن» بندگی خدای ذوالجلال را ترک کرده اند.
پس بر کسی که خدای تعالی براو نعمت ارزانی داشته و به معرفت خود هدایت و توفیق داده لازم است تا با کمک دلایلی که در مخلوقات بر اثبات خالق هستند تأمل کند و تدبیری را که در آنها هست ببیند، و از علت آفرینش و ظرافتشان آگاه شود، و خدایی را که سرور اوست به خاطر نعمتهای فراوانش زیاد ستایش کند و به درگاه او تضرع نماید تا او را بر این موهبت بزرگ ثابت بدارد و او را بیشتر راهنمایی نماید؛ زیرا که او می فرماید: «لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابی لَشَدید» 1
(اگر سپاسگزاری کنید نعمتهای شما را زیادتر می کنم و اگر ناسپاسی کنید عذاب من واقعا سخت است) ».
آنگاه حضرت فرمودند:
"ای مفضل، اولین عبرت و دلیل بر آفریننده عالم، تهیه و تنظیم این جهان، و جمع بندی اجزای آن به صورت کامل و تمام است، زیرا اگر با فکر خودت در این عالم تأمل کنی، و با عقل خویش بسنجی، خواهی دید که این جهان مانند خانه ای است که آنرا ساخته اند و هر چیزی که بندگان خدا به آن احتیاج دارند در آن مهیا نموده اند.
پس آسمان بلند مانند سقف این خانه است، و زمین پهناور بساط آن، که برای مخلوقات گسترانیده اند، و ستارگان که با ترتیب زیبایی چیده شده اند مانند چراغهایی هستند که بر این فلک دوّار آویخته شده، و جواهرات مخزون در دل کوهها و تپه ها مانند ذخیره ای برای مردم است.
همه اینها را مهیّا نموده و هر چیزی را برای مصلحتی قرار داده اند، و انسان مثل کسی است که این منزل را به او بخشیده اند و آنچه در آن است به او واگذار کرده، و انواع گیاهان را برای منافعش قرار داده و انواع حیوانات را برای مصالح او آفریده اند.
پس این نظم در امور و ترتیب در احوال، دلیل روشنی است بر آن کسی که دانا به مخلوقات است و آگاهی از حدّ و اندازه و حکمت و نظم و مصلحتها دارد، و آن خالق « یکی » است که این همه انواع مخلوق را با یکدیگر الفت داده و بعضی از آنها را محتاج به بعضی دیگر کرده است؛ و پاکی او بالاتر و مرتبه اش بلندتر و گرامی تر از اینهاست و هیچ خدایی غیر او نیست و او بالاتر از آن چیزی است که منکران می گویند و مقامش بالاتر و والاتر از آنچه منحرفان به آن می گروند می باشد ».
بعد حضرت فرمودند:
«ای مفضّل، در اینجا از یادآوری خلقت و آفرینش انسان شروع می کنم، و تو ای مفضّل از آن عبرت بگیر و پند بیاموز.
اوّلین عبرتها، تدبیری است که خدای تعالی در مورد جنین در رحم می فرماید، در آن حالتی که در تاریکی شکم مادر و تاریکی رحم و تاریکی بچه دان پوشیده است و اجازه ندارد به دنبال غذایی برود و یا اذیت و بلایی را از خود دفع نماید و هیج منفعتی را نمی تواند به خود جلب کند و یا ضرری را از خود دور کند
پس از خون مادر آن مقدار که غذای اوست به او می رسد- همانطور که آب، غذای گیاهان است- و پیوسته این غذا به او میرسد تا خلقتش کامل شود و بدنش محکم گردد و پوستش بتواند با هوا ارتباط مستقیم داشته باشد و از گرما و سرما آسیب نبیند و چشمانش تاب دیدن نور و روشنایی را پیدا کند، وقتی به این حدّ رسید مادرش را درد زایمان می گیرد و درد او را بی تاب می کند تا بچه از او متولد شود.
وقتی از آن مکان محدود رحم به پهن دشت جهان وارد شد و به نوع دیگری از غذا احتیاج پیدا کرد آن مدیر حقیقی همان خون کثیف را که در رحم غذای او بود به شیر لطیف مبدّل می گرداند و پوشش خون سرخ را تبدیل به شیر سفید می نماید، و مزه و رنگ و خصوصیاتش را تغییر می دهد؛ زیرا در این حالت، این غذا برای بدن او از غذای قبلی موافق تر است.
و در همان ساعتی که به این نوع غذا احتیاج پیدا می کند به فرمان خدای حکیم و قادر شیر برای او مهیّاست، و با الهام الهی زبان را بیرون می آورد و لبها را تکان می دهد و درخواست غذا می نماید، و در این هنگام دو پستان مادر مانند دو مشک کوچک آویخته است که هر وقت درخواست غذا نماید برایش آماده باشد.
پس تا وقتی که بدنش نرم و نازک، روده هایش باریک، و اعضایش نرم و لطیف، و تاب غذاهای غلیظ و خشن را ندارد، به این شیر تغذیه می نماید، و هنگامی که رشد کرد و قویتر شد و یه غذایی نیاز پیدا کرد که در آن قوتی باشد تا بدنش محکم شود و اعضایش قوّت گیرند، برای او آسیاب های خرد کننده ای از دندانهای تیز می رویاند که غذاهای غلیظ و درشت را بجود و آنها را نرم نماید تا فرو بردن آنها آسان باشد.
و به همین شکل رشد می کند تا به حدّ بلوغ می رسد، پس اگر مرد است در صورتش مو روییده می شود که نشانه مردان است و موجب عزّت آنهاست و با رویش این مو از حدّ کودکان و شباهت زنان خارج می شود، و اگر زن باشد صورتش از مو تمیز می ماند تا زیبایی و طراوت و نشاطش باقی بماند و موجب تمایل مردان به آنها شود، و به همین شکل نسل انسان محفوظ بماند و منقرض نگردد.
ای مفضّل، از این انواع تدبیری که آن دانای قدرتمند در این حالات گوناگون بر این انسان پیاده می کند عبرت بگیر؛ آیا ممکن است اینها بدون آن که کسی آنها را اداره کند به وجود آید؟!
اگر خون در رحم مادر به جنین نمی رسید، جنین مانند گیاهی که از بی آبی خشک شود، خشک می شد.
اگر در آن هنگام که در رحم مادر به حدّ کمال و تمام می رسید درد زایمان نبود، او بچه را از رحم محدود بیرون نمی کرد و برای همیشه در آنجا می ماند، مانند شخص زنده ای که در گور باشد.
و اگر بعد از ولادت برای او شیر درست نمیشد،...........
ادامه در قسمت بعدی......
منابع:
- سوره ابراهیم، آیه 17