آرامش، همان متاعیست که همه مردم دنیا به دنبال آن می دوند، آنچنان که روزها...
درک محبت و حکمت پروردگار با تدبر در عجایب خلقت قسمت اول:
اطمینان و آرامش قلبی اولین فایده شناخت
مقدمه
آرامش، همان متاعیست که همه مردم دنیا به دنبال آن می دوند، آنچنان که روزها، ماهها و سالها سخت کار می کنند و هزینه های زیادی متقبل می شوند تا بتوانند از فضای شهری دور شوند و دغدغه های زندگی و روزمرگی ها را در سفری هرچند کوتاه از خود دور کنند که بسیار هم لازم است. اما به محض اتمام سفر و برگشت به زندگی عادی دوباره همه دغدغه ها یکی یکی از راه می رسد و ذهن و قلب و جسم آدمی را درگیر خود می کند مگر کسانی که در همه حال آرامند و در تلاطم های زندگی، طمأنینه قلبی دارند.
سوال مهمی که از خود می پرسیم اینست: «مگر می شود به گونه ای زندگی کنیم که حتی در طوفان های زندگی هم آرامش همراه ما باشد»؟ کاملا روشن است که زاویه نگاه ما به این عالم مهمترین عامل آرامش روح و روان ماست، در واقع حس و حال خوب از آنِ کسانی نیست که غرق در نعمتها و در رفاه کامل هستند بلکه کسی حال روحی بهتری دارد که نعمتهای الهی و داشته های مادی و معنوی خود را بیش از دیگران می بیند، متوجه درک محبت و عطوفت پروردگار نسبت به خودش می شود، بابت آن نعمتها شکرگزارتر خواهد بود و در نتیجه از دوام آن نعمات و حتی افزونی آنها بهره مند می شود. بنابراین دیدن این نعمتها و شاکر بودن بابت آن ممکن نیست مگر با تغییر نوع و رنگ عینکی که به چشم داریم. درواقع ما زمانی که می یابیم خالق ما نسبت به احوالاتمان مهربانترین و رئوف ترین است و قطعا بهترین ها را برایمان خواسته و می خواهد، بطور طبیعی احساس عشق و امنیت می کنیم، گویی ترس از وجودمان رخت بر می بندد و به آرامش و اطمینان قلبی می رسیم. پس برای شناخت چنین خالق مهربانی تفکر و تعمق لازمست تا او را بهتر بشناسیم.
امروزه سمینارها و همایشهای زیادی حول محور قاعده شکرگزاری تشکیل می شود و افراد زیادی در سراسر دنیا مشتاق یادگیری این سبک شکرگزاری هستند چرا که نمونه های زیادی از انسانهای موفق را دیده اند که با این سبک زندگی توانسته اند به انواع موفقیتهای مادی و معنوی دست یابند و حال آنکه نسخه کامل و جامع آن در 14 قرن پیش توسط پیشوایان معصوم ما و ائمه هدی )علیهم السلام( تبیین شده و حتی شیوه بهره مندی صحیح1 از این نعمات هم آموزش داده شده که موجب دوام نعمت و افزونی آن می شود.
در این مقاله در می یابیم که با استمداد از نور کلام وحی و اهلبیت علیهم السلام مطابق این آیه قرآن: «وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم ...»2، چگونه با تعمق و تفکر در عظمت قدرت و حکمت خالق توانا و شکرگزاری، بستر دوام این نعمتها و استعداد جذب نعمتهای بیشتر از جانب خدای متعال را برای خود فراهم کنیم.
در این سری مقالات که قسمت اول آن را می خوانید با هم می نشینیم پای شیرینی این گفتگوی بسیار زیبای امام صادق (علیه السلام) با شاگردشان مفضّل که به زبان ساده بیان شده3. سخنانی درباره عجایب خلقت از حیوانات و انسانها و آسمان و زمین و ابر و باد و هوا، معادن و رودخانه ها و چشمه ها و و کوهها، درندگان و چرندگان و چهار پایان و پرندگان و ماهی ها ودریاها و اقیانوسها، ستارگان و فصل ها و صدها نعمت دیگر که در جهان آفرینش هست و حضرت که نماینده الهی هستند از اسرار آن آگاهی می دهند و ظرف چهار روز این عجایب و حکمت آنها را از صبح تا ظهر برای مفضّل بیان می کنند.
و حال بخوانیم اصل داستان را:
مُفَضَّل بن عمر جُعفی می گوید: روزی در مسجد پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نشسته بودم، نماز عصرم را در روضه خوانده بودم و فکرم را به فضائل و کمالات آن حضرت مشغول کرده بودم؛ چیزهایی که خدای تعالی مخصوص ایشان قرار داده و اکثر مسلمانان ازآن غافلند.
در همین فکر بودم که ناگهان ابن ابِی العَوُجا وارد شد و در جایی نزدیک من نشست که می توانستم صدایش را بشنوم، او یکی از مادّی های آن زمان بود.
در این هنگام یک نفر از دوستانش آمد کنارش نشست، اِبن اَبِی العَوُجا صورتش را به طرف ضریح خاتم الانبیاء(صلّی الله علیه وآله) کرد و گفت: «راستش را بخواهی، صاحب این قبر به بالاترین درجه عزّت رسید و تمام صفات خوب در او جمع شد، و روز به روز هم مقام و منزلتش زیادتر می گردید.»
رفیقش گفت: «او فیلسوفی بود که ادّعای درجات عالی و مقامات بالایی را نمود و برای اثبات آنها معجزاتی آورد و با این کار بر عقل مردم مسلّط شد و باعث گردید آنها متحیّر و سرگردان شوند و فهم و درکشان در دریای حیرت فرو رود و به همان حال بماند، و بعد هم چون دعوت او را عقلاء و سخندانان و سخنرانان پذیرفتند، فوج فوج به دینش داخل شدند، اینجا بود که نام خود را با نام خدایش در اذان ها همراه کرد، و طوری شده که در صومعه ها ومساجد تمام شهرها و ممالک و جاهایی که اسلام به آنجاها رسیده وقتی اذان می گویند نام وآوازه او هم بلند، و ادّعاهایش پیروز شده است؛ در کوه و دشت و دریا و صحرا شبانه روز پنج بار نامش را در اذان و اقامه تکرار می کنند تا هر ساعت اسمش تازه گردد و پیغمبریش پنهان نماند.»
اِبن اَبِی العَوُجا گفت: «نام محمد را رها کن که عقل من در کار او حیران است و فکرم درمانده شده؛ فعلا درباره آن خدایی که محمّد برای خودش به نام او آوازه ای ساخته صحبت کن.»
و مشغول حرف زدن درباره وجود خدای تعالی شدند و سخن را به اینجا رساندند که:
«این جهان خالق و سازنده ای ندارد، و این کارخانه عظیم افلاک، چرخاننده ای برایش نیست، بلکه هر چه هست خود به خود به وجود می آید و وضع دنیا همیشه به همین منوال بوده و خواهد بود.»
مُفَضَّل می گوید:
وقتی این سخنان واهی را از آن ملعون شنیدم، از شدّت ناراحتی و خشم نتوانستم خودم را کنترل کنم و از کوره در رفتم و گفتم:
«ای دشمن خدا!! از دین خدا منحرف می شوی و پروردگاری را منکر می گردی که تو را به بهترین شکلی آفرید و در بهترین و کاملترین ترکیب و صورت قرار داد و در حالات مختلف گردانید، تا به این وضع فعلی رسیدی؛ اگر درباره خودت فکر کنی و به خویشتن رجوع نمایی دلایل پروردگار و آثاری که در تو قرار داده و می توانی آفریننده بودنش را بفهمی می یابی؛ چیزهایی که شاهد وجود و قدرت او، و نشانه علم و حکمتش در توست و به خوبی آشکار است.»
اِبن اَبِی العَوُجا گفت: «ای مرد! تو اگر علم کلام را بلدی، بیا با هم بحث کنیم، اگر پیروز شدی پیرو تو می شویم؛ و اگر این علم را بلد نیستی، صحبت کردن با تو سودی ندارد؛ و اگر از اصحاب امام جعفر صادقی، او خودش با ما اینطور سخن نمی گوید و به این صورت با ما بحث نمی کند؛ خیلی وقتها بیشتر و بدتر از این حرفها را از ما شنیده ولی اصلا دشنامی به ما نداده و از مرز سخن گفتن خارج نشده است. او انسانی دارای علم و وقار، و خدای عقل و متانت است، و سبک مغزی و غضبِ طرفِ مقابل، اورا از جایش نمیکَنَد؛ سخنان ما را گوش می دهد و دلایل ما را می شنود تا هر آنچه را که داریم می گوییم و خیال می کنیم سخنان ما در او اثر کرده، آنگاه با کوتاهترین کلام دلایل مان را باطل میکند، و به کمترین سخن حجت را بر ما تمام می نماید و طوری می شود که اصلا نمی توانیم لام تا کام حرفی بزنیم؛ حال اگر تو از یاران او هستی به شکلی که شایسته اوست با ما سخن بگو.»
مُفَضَّل می گوید: اندوهناک از مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) خارج شدم و راجع به گرفتاری اسلام از کفر این گروه منحرف و بی دین، و شبهات ایشان درباره آفریننده آسمان و زمین فکر می کردم.
لذا به محضر مولایم امام جعفر صادق (علیه السلام) رفتم و آنجا نشستم.
حضرت وقتی مرا شکسته خاطر دیدند پرسیدند: جریان چیست؟
ماجرا را عرض کردم و سخن آن منحرفان و مادّی ها را بازگو نمودم. وقتی صحبتم تمام شد حضرت فرمودند:
«حتما برای تو مطالبی در خصوص حکمت خدای متعال در آفرینش جهان و درندگان و حیوانات و پرندگان و حشرات و چهار پایان، و گیاهان و درختان میوه دار و بی میوه و سبزیجات خوردنی و غیر خوردنی خواهم گفت، و چیزهایی برایت شرح می دهم که برای عبرت گرفتن مفید است و باعث می شود معرفت مومنان بالا رود و منحرفان را سرگردان نماید؛ بامداد فردا به نزد من بیا.»
مفضل می گوید: از این مژده بی نظیر شادمان و خوشحال شدم و به منزل برگشتم. آن شب به خاطر وعده ای که با امام صادق (علیه السلام) داشتم بر من طولانی گذشت.
فردا صبح به حضور مولای با عظمت خویش شتافتم. اجازه گرفتم و وارد شدم و همان جا ایستادم و بعد داخل اتاق دیگری شدم و آن حضرت مرا در خلوت به حضور پذیرفتند.
وقتی خدمتشان نشستم فرمودند: «ای مفضّل، گویا دیشب به خاطر وعده ای که با ما داشتی بر تو دراز گذشته است».
عرض کردم: آری، مولای من.
حضرت فرمودند: « ای مفضّل، خدا بود و هیچ چیز پیش از او نبود، و او باقی است و وجودش پایانی ندارد، و او شایسته حمد و ستایش است به خاطر الهاماتی که به ما کرده، و شکر و سپاس مخصوص اوست به خاطر آنچه به ما عطا نموده، و والاترین علوم و بلندترین معانی را فقط به ما ارزانی داشته، و ما را از میان تمام مخلوقات برگزید و علم خویش را به ما عطا کرد، و ما را گواه بر ایشان قرار داد، و این کار را بر اساس حکمتش عمل فرمود».
مفضّل می گوید: از حضرت اجازه خواستم که......
این داستان ادامه دارد....
منابع:
- رجوع کنید به «رساله حقوق امام سجاد» که شکرگزاری واقعی را در استفاده صحیح از نعمتها بیان کرده اند و شیوه استفاده صحیح از هر نعمتی را هم فرموده اند.
- سوره ابراهیم- آیه 7- «و [یاد کن] آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که قطعاً اگر سپاس بگزارید، مطمئناً بر نعمتهاي شما مىافزایم»
- توحید مفضّل- ترجمه علامه مجلسی- ساده نویسی سید جواد معلم