متن های کارت دعوت ویژه عید غدیر
( قطعه ادبی برگی از تاریخ)
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث :
جابر گوید: نزد رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- بودیم که علی بن ابیطالب- علیه السلام- از راه رسید، رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: همانا برادرم علی به نزد شما آمد. آنگاه رو به کعبه نمود و دست به آن نهاد و فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست، این و شیعیان او در قیامت رستگارند. سپس فرمود: او در میان شما نخستین کسی است که با من ایمان آورده، و از همه شما به عهد خدا وفادارتر، و به امر خدا عاملتر، و در میان رعیت عادلتر، و در تقسیم منصفتر و نزد خداوند ارجمندتر است. در این وقت این آیه نازل شد: اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ( سوره بیّنه / 7.) “آنان که ایمان آورده و کار شایسته کردند بهترین آفریدگانند”. و یاران پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- هرگاه علی- علیه السلام- از راه فرا میرسید میگفتند: بهترین آفریدگان آمد.( مناقب خوارزمی / 62. بحارالانوار 40 / 81. مجمع الزوائد هیثمی 9 / 131.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
ای بهترین آفریدگان
ای شب زنده داری که چشمانت تا صبح از محبت به خدا روی هم ننهاده و آن بهترین سمیع صدای مناجاتت را شنیده، عبادات خاضعانه ات را پسندیده و شما را نخستین کسی که ایمان آورده نامیده.
ای با وفا به عهد و میثاق.
ای عامل ترین به سخت ترین امر
از خدا می خواهم هم در این دنیا سرنوشتم را به دست شما رقم زند و هم در آن دنیا چشمانم به دستان یدالهی شما که در تقسیم منصف ترین و نزد خداوند ارجمندترین است.
( قطعه ادبی برگی از تاریخ )
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث:
و نیز گوید: ابنعباس گفته است: این آیه درباره علی- علیه السلام- نازل شد، آنجا که خدای سبحان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- را دستور داد که مردم را از ولایت علی- علیه السلام- آگاه کند (در روز غدیر خم)، رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- بیم آن داشت که مردم بگویند: جانب پسر عموی خود را گرفت و به او تمایل نشان داد؛ و در این باره بر او طعن زنند، پس خداوند این آیه را به او وحی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم به معرفی ولایت علی- علیه السلام- برخاست و دست او را گرفت و گفت: “هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست؛ خداوندا، دوست او را دوست بدار، و دشمن او را دشمن باش”.(تفسیر روحالمعانی 6 ص 193 و همین مطلب در شواهد التنزیل 1 / 192 از ابنعباس و جابربن عبداللَّه انصاری آمده است.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
رسول الله ، صدای نفس های حاسدان و چشمهای پُر خشم و پُر از کینه شان را از صورت های لبخندی زهرآلود می دید، و سینه اش در تپش بود که خواهند گفت: جانب پسر عموی خود را گرفته و به او تمایل نشان می دهد از عرش اعلا آن مکان که قدوسیان عیدالهی را شناخته و دروازه ملکوت را به فرش زمین باز نگهداشته اند وحی رسید:
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا. (سوره مائده3 )
در این جا بود آن هُمای قدسی فرمودند: « الله اکبر» خدای را بزرگ می شمارم بر کامل نمودن دین و تمام ساختن نعمت و خشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علی.
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث:
شاعری گوید: عَلی عَلا فَوقَ السَّماواتِ قَدرُهُ/وَ مِن فَضْلِهِ نالَ الْمعالی الْاَمانیا/ فَأسَّسَ بُنْیانَ الولایه مُتقِناً/وَ حازَ ذَوواالتَّحقیق منهُ المعانیا/( فرائدالسمطین 1/14.) “قدر و پایه علی از آسمانها فراتر است، و صفات عالی انسانی آرزوی خود را از فضل علی برآوردند”!/ “علی پایههای ولایت را استوار ساخت، و اهل تحقیق از طریق او به معانی بلند دست یافتند”.
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
او کیست که قدر و پایه اش از زمین گذشته و به آسمان که چشمان انتهایش را ندیده فراتر رفته است. صفات عالی انسانی آرزوی خود را از فضل علی طلب کنند. و اهل تحقیق از اوست که به معانی بلند دست یابند. علی است که پایه های ولایت را استوار ساخته
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث :
عبایهبن ربعی گوید: به عبداللَّهبن عباس گفتم: رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- از چه رو علی- علیه السلام- را ابوتراب نامید؟ گفت: از آن رو که علی- علیه السلام- صاحب زمین و حجت خدا بر اهل آن پس از رسول خداست، و بقای زمین و آرامش آن به اوست، و از رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- شنیدم میفرمود: چون روز قیامت شود و شخص کافر پاداش و نزدیکی و کرامتی را که خدای متعال برای شیعیان علی آماده نموده ببیند گوید: “ای کاش من ترابی بودم” یعنی کاش از شیعیان علی (ابوتراب) بودم. و این است معنای این آیه که کافر گوید: کاش من تراب (خاک) بودم.( غایه المرام 1 / 58، و آیه در سوره نبأ / 40.) علّامه مجلسی در بیان این جمله گوید: ممکن است ذکر آیه در اینجا برای بیان علت دیگری در نامگذاری آن حضرت به ابوتراب باشد، زیرا شیعیان او به جهت تذلّل بیش از اندازه و تسلیم بودن در برابر فرمانهای حضرتش تراب نامیده شدهاند -چنانکه در آیه کریمه آمده- و چون آن حضرت صاحب و پیشوا و زمامدار آنهاست ابوتراب نام گرفته است.( بحارالانوار 35 / 51.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
در تاریک و روشن خلوت آسمان و زمین، صدای ریزش باران و های و هوی باد در میان درختان.
آمد و رفت ستاره های چشمک زن، صدای چکاوک از میان بید مجنون، صدای خنده نوزاد و گریه های بی دریغ مادر برای لقمه نان در فردای کودکان، تمنای دستان خالی برای پرشدن، و تسلیم خاشعانه و خاضعانه که من هیچم، و منم از خاک و بازگشتم به خاک ، که در برابر تمام قدرت ها و حکمت های تو نادان و ناتوان، ولی چشمانم امیدش به حجت توست در تمام لحظات بی کسی ام، و با اوست تمام این سختی ها و ناملایمات زمین و روزگار برای من آسان، اوست پدر و تکیه گاه من.
( قطعه ادبی روزنامه دیواری )
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث :
جابربن یزید گوید: به امام باقر- علیه السلام- گفتم: چرا امیرمؤمنان- علیه السلام- را بدین لقب نامیدهاند؟ فرمود: زیرا مؤمنان را آذوقه( علم و معرفت) میرساند، مگر نشنیدهای که در کتاب خدا (در داستان یوسف) فرموده: وَ نَمیرُ أهلَنا “و خانواده خود را آذوقه میرسانیم”؟!( سوره یوسف / 65.)( بحارالانوار 37 / 293.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
در آن شب که دروازه شهر شیطان گشوده گشت ،فانوسهای کم سو که امارت را شناخته بودند سوسو زنان به آن جا راه گشودند. ولی صدای تحمید آسمان در تکبیر زمین پیچید. ستارهها نورشان را از امیرشان طلب می کردند. و گلواژه های مدرسه علم در چهارسوی مکتب خانه نام مولا را بر دیوار حک نمودند و از او تغذیه نمودند. وقتی که شب گذشت صبح روشن در پهنه زمین گل کرده بود. دیگر فانوس ها نورشان را بازیافته بودند و در زیر تابش انوار خورشید رسیدن به سرزمینی دیگر معنا نداشت.
(قطعه ادبی روزنامه دیواری )
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث:
امیر مؤمنان- علیه السلام- پس از روزگاری دراز یکی از شیعیان خود را دید که آثار پیری در او نمایان بود و هنوز تند و چالاک راه میرفت، فرمود: ای مرد، سنّ تو بالا رفته! گفت: در اطاعت تو ای امیرمؤمنان. فرمود: هنوز تند و چالاک هستی! گفت: بر ضد دشمنان تو ای امیرمؤمنان. فرمود: هنوز در تو رمقی میبینم! گفت: آن هم در اختیار توست ای امیرمؤمنان.( بحارالانوار 42 / 186.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
در انتهای کوچه باریک و خلوت ما در میان آن بیدهای مجنون خانه ای بود کوچک کاهگلی با دری چوبی. صاحب خانه پیرمردی بود با موهای سپید ولی قامتی راست و برافراشته. نگاهش مهربان بود و وجودش پر از مهر ، ذکر لبش یا علی بود و میهمانی صبح و شامش خانه خدا. میزبانش اعیاد و وفیات ، شربت و شیرینی و نذری دادن به اهل محل.
پیرمرد را دوست داشتیم من و همه بچه های کوچه. روزی مردی از او پرسید : ای پیرمرد چرا هنگام راه رفتن سینه ات را به جلو و سرت را بلند می کنی؟ اخم هایمان را درهم کشیدیم. پیرمرد جواب داد: می خواهم بگویم من شیعه امیرالمؤمنین– علیه السلام– هستم و به این افتخار یک سر و گردن از دیگران بلند و شیعه که در برابر دشمنان قد خمیده نمی سازد. از جوابش خندیدیم و از آن روز ما هم راست قامت در میان همگان.
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث :
علامه ابنمغازلی شافعی (م 483) گوید: از شهربن حوشب از ابوهریره روایت است که گفت: هر که روز هیجدهم ذیحجه را روزه بدارد ثواب شصت ماه روزه برای او نوشته شود، و آن روز غدیر خم است که پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- دست علیبن ابیطالب را گرفت و فرمود: آیا من به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: چرا، ای رسول خدا. فرمود: “هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست”. عمربن خطاب گفت: بهبه به تو ای علیبن ابیطالب که مولای من و مولای هر مؤمنی گشتی! آنگاه خداوند این آیه را فرستاد: اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ.( مناقب ابنمغازلی / 19. و آیه در سوره مائده/ 3.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
در چشمان پر از تبسم خورشید،آن روز امید به آینده ای روشن بود. در میان تمام آن نگاههای تاریک، ماه بود که به دو نیمه تبدیل، و در زیر سایه گون درخت تاریخ می درخشید.ذراتشان تلألوء می فشاند، و نیمه از ماه کلامشان صوتی از دریای نور.
پیشانی آفتاب بر زمین خمیده گشته و این سجده طولانی بود و طولانی تا سفیر کلامش را به گوش شبزدگان برساند. معلم اول ، لسان ناطق را گشود و یادآور گشت، که بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، در آن جا بود که صفحه تاریخ رسالت بسته و باب ولایت گشوده گشت.
چشمان زهرآلود بی کران، دشت وسیع را خشمناک دور می زد و چشمان تاب دیدن دو نیمه ماه را نداشت و آتش حسد، بی رحمانه از تنهای سیاه بیرون می دمید.
کلامشان صدایی از صداقت نداشت. لبخندهای زهرآگینشان تبریکی دروغ بود. و دستانشان داغ دار آتش خشم برای فکری ملعونانه دیگر.
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث:
“خداوند درباره علی به من سفارشی کرد، گفتم: پروردگارا، روشنتر بفرما. فرمود: بشنو: علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و نور فرمانبران من است، و او همان کلمهای است که همراه اهل تقوا ساختهام؛ ( در سوره فتح آیه 26 آمدهاست: … فَاَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رسولِهِ و عَلَی المؤمنینَ و ألْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوی… “پس خداوند آرامش خود را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرود آورد و کلمه تقوا را همراه آنان ساخت…”.) هرکه دوستش دارد مرادوست داشته، و هرکه فرمانش برد مرا فرمان برده، پس او را بدین امر مژده بده. گفتم: پروردگارا، او را مژده دادم، وی گفت: من بنده خدا و در اختیار اویم، اگر عذابم کند به گناهانم عذاب نموده و هیچ ستمی روا نداشته، و اگر آنچه را وعدهام داد سرانجام بخشد باز هم او به من سزاوارتر است. پس من (پیامبر) در حق او دعا کرده، گفتم: خداوندا، دلش را جلا بخش و ایمان را بهار آن قرار ده، خداوند فرمود: محققاً چنین کردم، جز آنکه او را به پارهای از بلاها اختصاص دادم که هیچ یک از دوستانم را بدان اختصاص ندادم. گفتم: پروردگارا، او برادر و همراه من است (او را معاف دار)! فرمود: در علم من گذشته که او آزمایش خواهد شد و دیگران نیز بدو مورد آزمایش قرار خواهند گرفت. (حلیه الاولیاء از ابیبرزه اسلمی. و به سند و لفظ دیگری از انسبن مالک چنین آورده: “پروردگار عالمیان درباره علی به من گوشزد نموده که او پرچم هدایت، و منار ایمان، و امام دوستان من، و نور همه فرمانبران من است؛ (آنگاه پیامبر فرمود:) علی در فردای قیامت امین و پرچمدار من است؛ کلید گنجینههای رحمت پروردگارم به دست علی است”).
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
ای پرچم هدایت گستر
که پهنه زخم خورده زمین را فرمانروایی و بلندا و انتهای ایمان
در این سرزمین که گرگان دندانهای براق خود را تیز نموده اند.
دوستی جز تو فرزندان و اولیائت بر نخواهیم گزید.
در سایه چشمه زلال معنویت و قدرتت از نور همیشه فروزانت خواهم نوشید.
تا در فردای تنهایی امانتدارم باشید و از گنجینه رحمت بیکرانت به جان خسته ام بنوشانی.
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث:
رسول گرامی حق- صلی الله علیه و آله و سلم- درباره او فرمود: “ اگر همه درختان قلم، همه دریاها مرکب، همه پریان حسابگر و همه آدمیان نویسنده شوند، هرگز فضائل علیبن ابیطالب را شمار نتوانند نمود”.( بحارالانوار 38 / 197.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
صدای درختان خورده شده و هر کدام قلمی بلند که بر دریاهای جوهر گشته راه پیدا کرده و در دستان کودکان تنها، نه، خردان، پیران، جوانان، مردان و زنان لغزیده همه آدمیان و همراه با هوریان حسابگر بر صفحه کدامین برگ لغزیده و باز و باز و هرگز نتوانند فضائل علی بن ابیطالب را شمارش کنند.
( قطعه ادبی مقاله )
حدیث:
عمّار یاسر – رحمه اللهعلیه – گوید: با علی- علیه السلام- به راهی میرفتیم، به سرزمینی گذشتیم پر از مورچه؛ گفتم: ای امیرمؤمنان، آیا در میان آفریدگان کسی را سراغ داری که شمار این مورچگان را بداند؟ فرمود:آری ای عمّار، من مردی را میشناسم که شمار آنها را میداند و از شمار نر و ماده آنان آگاه است! گفتم: آن مرد کیست؟ فرمود: ای عمّار، آیا در سوره یاسین نخواندهای: وَ کُلَّ شَیءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ ( سوره یس / 12.) “و هرچیزی را در امام مبین برشمردهایم”؟ گفتم: چرا،مولایم! فرمود: من همان مَردم، همان امام مبین!( تفسیر برهان 4 / 7.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
به دنبال چه می گردیم؟
همه با هم بیگانه اند.هیچ کس نمی داند در دل دیگری چه می گذرد. و فقط ترحم است که گاه گاهی دل ما را برای دوستان و اطرافیان و یا برای کودک دست فروش و فقیر کنار خیابان به درد می آورد.
اما چرا این قدر کم؟
چرا در دنیایی که روزی سراسر مهر بود و باران محبت که بر سر ما می بارید، امروز باید جنگ مرداب و آهو باشد. ظاهر این مرداب زیباست و سبز، با شقایق های رنگارنگ، با تلألوء نور خورشید در برگهای درختان اطراف و زیبایی بسیار در آن اما از دور…! اماهمه ی این زیبایی ها از دور زیباست. هر چه نزدیک تر می شویم بوی تعفن آزار دهنده تر می شود و فرو رفتن در آن مرداب یعنی مرگ. چرا ما انسان ها از اسارت؛ بیمی نداریم؟ ما در بند چه هستیم؟ به دنبال چه می گردیم؟
ما آزادیم، انسانیم و باید رها از هر چیز و هر کس پرواز کنیم. مَثَلِ غزال زخم خورده می مانیم :که به خاطر تاب نیاوردن در برابر درد به گوشه ای پناه می جوییم اما خبر نداریم که چشمانی تیزوگرگ صفت در انتظار ما است. و آن چشمان بی پروا و آلوده به دنبال چه می گردد؟
آری به دنبال روح پاک من و شماست! به دنبال اینکه روزی نه چندان دور آیینه و لوح سفید وجود ما را سیاه گرداند و زنگاری از گناه بر آن بنشاند.
پس باید چه کرد ؟
باید دست روی دست گذاشت وخود را سپرد به چنگال کثیف شیطان! نه؛ باید راهی جست راهی که در آن دستی و پناهی داشته باشیم، تکیه گاهی امن برای درست زیستن.
ما کیستیم؟
انسان ها و موجوداتی ظاهر ساز و دورو؛ که با هر باد به سویی خم می شویم و سست عنصر و هر دم خیال؛ بدون استقامت و فقط تکرار و تعصب؛ بدون هیچ ابتکار و رویشی نو، و هر ماه و هر سال و هر لحظه خود و اطرافیان را با فریاد های علی و زهرا و حسن و حسین و خون رنگ می زنیم؛ اما این ها همه عقده گشایی است.
واین دورنگی ها نشان از چیست؟
برای چیست؟
این ها همه تناقض است و علت اصلی تناقض ها نشناختن است. وقتی ما شناختی درست و صحیح از محمد(صلی الله علیه وآله و سلم ) و تبارش نداریم چگونه می توانیم بفهمیم؟
اما کسی نیست که دنبال چرا و چگونه ها برود.
همه به دنبال چه می گردند؟
علی و حسن و حسین را در کجا جست و جو می کنند؟
در روضه ومداحی هایی که شاید یک چهارُم آن ها نمی دانند و خود را به دانستن می زنند. اما حقیقت همیشه زنده می ماند و اَشکال آن است که تغییر می کند.
علی همان علی است، با تمام دلیری ها و مهربانی ها و ایثار و شجاعتش؛ حقیقت وجود علی همیشه ثابت است.
اما آنچه مدام در تغییر است، ذهن نالایق و افسار گسیخته ماست که وجود او را در مولودی ها و سفره ها و نذرهایی می بیند که فقط رنگ تجملات مادی آن را فراگرفته و این یعنی آنکه هیچ کس جز معدودی به معنا و درون« وَ کُلَّ شَیءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ» نیندیشیده اند.
حدیث :
رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: خداوند برای برادرم علی فضائل بیشماری قرار داده است، هرکه یکی از فضائل او را از روی اعتقاد بازگوید خداوند
گناهان گذشته دور و نزدیک او را بیامرزد. و هرکه یکی از فضائل او را بنویسد تا زمانی که نقشی از آن نوشته باقی است پیوسته فرشتگان برای او آمرزش میطلبند. و هرکه به یکی از فضائل او گوش فرادهد خداوند گناهانی را که با گوش انجام داده بیامرزد. و هرکه به نوشتهای از فضائل او بنگرد خداوند گناهانی را که با چشم انجام داده بیامرزد. سپس فرمود: نگاه به علی عبادت است، یاد علی عبادت است و خداوند ایمان هیچ بندهای را نمیپذیرد جز با ولایت او و بیزاری از دشمنان او.( مناقب خوارزمی / 2. فرائدالسمطین 1 / 19، کفایهالطالب گنجی شافعی 1 / 18، ینابیع المودّه/121.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
– در آن سرا که سرای نا امیدست و تنهایی
ای یگانه روزگار
ای ابر باران زا
ای باران سیل آسا
و ای خورشید جهان افروز
امن ترین جایگاه امید تویی و آن ستاره درخشانی که نورت همه جا را به تسخیر درخواهد آورد نام توست و امید به تو.
******
– از میان سجاده نور، روشنایی تسبیح و صدای الله اکبر،مرا به سمت پنجره نیمه باز می کشد.
صدای اذان در میان فضای پر از سکوت خانه تسبیح و تقدیس گلبرگ و روزنه های به تکان درآمده اش چشمانم به دنبال ردپای کودک همسایه است که چه آرام قدم برمی دارد و با هر افتادنش با سختی از جا برمی خیزد و با آن زبان بچه گانه اش می گوید: یا علی
صدای مؤذن همراه با یا علی او در گوشم می پیچد و ناخودآگاه به قاب چوبی اطاق که با خطی زیبا بر روی آن نوشته شده« اسدالله الغالب علی بن ابیطالب »
این چه نامیست که مؤذن قبل از هر نماز، کودک در هنگام افتادن و بیمار در حال جان دادن و همه کائنات در همه حال او را بر زبان می رانند .
حدیث:
هنگامی که علی- علیه السلام- به دنیا آمد و رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- به خانه ابیطالب رفت، علی- علیه السلام- به وجد آمد و در چهره رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- خندید و گفت: “سلام بر تو ای رسول خدا”. سپس گفت: “به نام خداوند بخشاینده مهربان، تحقیقاً مؤمنان رستگار شدند، آنان که در نماز خود خشوع دارند”. ( سوره مؤمنون / 1 و 2.) رسول خدا- صلی الله علیه و آله وسلم- فرمود: تحقیقاً به سبب تو رستگار شدند، به خدا سوگند تو امیر آنهایی که از دانشهای خود به آنان خوراک معنوی میدهی، و به خدا سوگند تو رهنمای آنانی و آنان به سبب تو هدایت مییابند.( شفاء الصدور، علّامه حاج میرزا ابوالفضل تهرانی / ص 76 و بحار 35 / 38.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
گم شده
از چه بگویم؟ از درد؛ از تنهایی؛ از بی کسی بشر که خود مسبب تمام دردهایش است؛ از روزگار بی عشقی، از بی همدمی، از اینکه حتی مادران هم فرزندان وجگر گوشه هاشان را رها می کنند و به سویی می روند که سرشار از منافع مادیست.
زندگی را در چه می بینند؟ خود را در چه خلاصه می کنند؟مدام از روزگار شکایت می کنیم، از اینکه زمانه بد شده است:
امّا نه، اشتباه می کنیم؛ما انسان هائیم که بد شدیم؛این مائیم که به خاطر هیچ و پوچ می جنگیم؛ حتی از دست فقیران هم چنگ می زنیم؛آن ها که ندارترند؛ غنی ترند؛ چون حداقل ایمانشان حفظ می شود. چرا احساس جدایی می کنیم؟
چرا حس می کنیم که برای دوست داشتن ودوست داشته شدن کسی را نداریم؟ چرا ترحم ها را می طلبیم تا عشق های واقعی؟ وجودم سراسر سؤال است که هرگز جوابی برای آن پیدا نمی کنم مرحمی برای زخم هایم نمی یابم! مدام شعار و شعار؟ ما از خود چه می خواهیم؛
از جهان و مردمیان چه می خواهیم؟ می خواهیم که بزرگ باشیم؛ مشهور و نامی؛ به چه بهایی؟ خود را چگونه بزرگ می کنیم؟
با یافتن نقص در افراد؛ درحکومت؛ آری همه ی این ها آسان است اما آنکه سخت است و بصیرت می خواهد دیدن ارزش و اهمیت واقعی آن چیز است. ذهن پراکنده ام را متمرکز جواب سؤال هایم می کنم. سرگردان در میان هزاران راه و بی راه.
نمی دانم که از کدام سو بروم؟
قدم در کدام جاده بگذارم تا راه درست و پاسخ صحیح سؤالاتم را بیابم؟
تا اینکه ناگهان تا بلویی نگاه مرا به سوی خود جلب کرد:
«أنَا مَدینَه العِلم وَ عَلیٌ بابُها»
حس کردم که باید همین باشد این است راه ورود. شاید بتوانم پاسخ سؤال هایم را در این شهر و از همین در پیداکنم! وارد شهر شدم؛ چه زیبا بود؛ نورانی؛ با آوایی شیرین و دلنواز؛ گویی با ورودم تلاطم درونی ام وخروش سهمگین وجودم با قایق سرگردان ذهنم بر ساحل و مأمن آرامش رسیده بود. وصدای اذان و مناجات روحم را نوازش می کرد. که از دور دری را دیدم که سر درآن نوشته شده بود « امام مُبین» از آن در گذشتم، بویی خوش مشامم را پُر کرد و صدای چَه چَه بلبلان و شمیم آنها و نسیم دست به دست هم دادند و من را وارد دنیایی دگر کردند. صفحاتی چوبین و نورانی در میان بال فرشتگان چشم مرا به سوی خود هدایت می کرد. بر روی آنها نوشته شده بود: «شرف آدمی به عقل و ادب است، نه به مال و منال؛ خواری در خواست از خلق است، خوب صبر کردن پیش درآمد پیروزیست، بهترین دام برای دوست یابی گشاده رویی ست » و فهمیدم که آری درست آمده ام.
پاسخ سؤال هایم، مرحم دردهایم، فریاد بی صدایم، همه و همه در این راه یافت می شد. و به یاد سخن پیامبر افتادم که چه نیکو فرمودند:
«به خدا سوگند تو امیر آن هایی که از دانش های خود به آن ها خوراک معنوی می دهی و به خدا سوگند تو رهنمای آنانی و آنان به سبب تو هدایت می یابند.»
من به نتیجه رسیدم و جوابم را گرفتم و ذهنم آرام گشت، اما جاده هنوز بی پایان بود. انگار که این جاده به ابد وصل بود، به بی نهایت و شناخت این جاده و گذشتن از این در که همان علی– علیه السلام- باشد برای ما خاکیان بس سخت و سنگین می باشد و فهمیدم که این در خروجی اش به یک جا منتهی می گردد.آن هم زندگی مورد رضایت باری تعالی.
«یا ایَّتُهَا النفسُ المُطمَئنَه إرجِعی إلی رَبِّک راضیَه مَرضیَه»
حدیث :
رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: خداوند برای برادرم علی فضائل بیشماری قرار داده است، هرکه یکی از فضائل او را از روی اعتقاد بازگوید خداوند
گناهان گذشته دور و نزدیک او را بیامرزد. و هرکه یکی از فضائل او را بنویسد تا زمانی که نقشی از آن نوشته باقی است پیوسته فرشتگان برای او آمرزش میطلبند. و هرکه به یکی از فضائل او گوش فرادهد خداوند گناهانی را که با گوش انجام داده بیامرزد. و هرکه به نوشتهای از فضائل او بنگرد خداوند گناهانی را که با چشم انجام داده بیامرزد. سپس فرمود: نگاه به علی عبادت است، یاد علی عبادت است و خداوند ایمان هیچ بندهای را نمیپذیرد جز با ولایت او و بیزاری از دشمنان او.( مناقب خوارزمی / 2. فرائدالسمطین 1 / 19، کفایهالطالب گنجی شافعی 1 / 18، ینابیع المودّه/121.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
– در آن سرا که سرای نا امیدست و تنهایی
ای یگانه روزگار
ای ابر باران زا
ای باران سیل آسا
و ای خورشید جهان افروز
امن ترین جایگاه امید تویی و آن ستاره درخشانی که نورت همه جا را به تسخیر درخواهد آورد نام توست و امید به تو.
******
– از میان سجاده نور، روشنایی تسبیح و صدای الله اکبر،مرا به سمت پنجره نیمه باز می کشد.
صدای اذان در میان فضای پر از سکوت خانه تسبیح و تقدیس گلبرگ و روزنه های به تکان درآمده اش چشمانم به دنبال ردپای کودک همسایه است که چه آرام قدم برمی دارد و با هر افتادنش با سختی از جا برمی خیزد و با آن زبان بچه گانه اش می گوید: یا علی
صدای مؤذن همراه با یا علی او در گوشم می پیچد و ناخودآگاه به قاب چوبی اطاق که با خطی زیبا بر روی آن نوشته شده« اسدالله الغالب علی بن ابیطالب »
این چه نامیست که مؤذن قبل از هر نماز، کودک در هنگام افتادن و بیمار در حال جان دادن و همه کائنات در همه حال او را بر زبان می رانند .
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه المعصومین- علیهم السلام-»
حدیث:
جابر گوید: نزد رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- بودیم که علیبن ابیطالب- علیه السلام- از راه رسید، رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: همانا برادرم علی به نزد شما آمد. آنگاه رو به کعبه نمود و دست به آن نهاد و فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست، این و شیعیان او در قیامت رستگارند. سپس فرمود: او در میان شما نخستین کسی است که با من ایمان آورده، و از همه شما به عهد خدا وفادارتر، و به امر خدا عاملتر، و در میان رعیت عادلتر، و در تقسیم منصفتر و نزد خداوند ارجمندتر است. در این وقت این آیه نازل شد: اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ( سوره بیّنه / 7.) “آنان که ایمان آورده و کار شایسته کردند بهترین آفریدگانند”. و یاران پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- هرگاه علی- علیه السلام- از راه فرا میرسید میگفتند: بهترین آفریدگان آمد.( مناقب خوارزمی / 62. بحارالانوار 40 / 81. مجمع الزوائد هیثمی 9 / 131.)
متن کارت تبریک سال نو:
در تولد زمین و شادیش در سرسبزیها و خرمی، بارالها دلهامان را از کدورت و گمراهی به خیر ولایت پاکیزه فرما. نوای بلبلان صحرای جان پر است از بندگی و پیروی از بندگانت. شاخسار عدل و انصاف را در دلهای ما به یمن وجود ولیت که منصف ترین است در تقسیم پر شکوفه ساز.
متن کارت دعوت مراسم عروسی:
به نام او که خلقش را جفت آفرید.
در زیر سایه شمس ولایت اولین مؤمن به رسول ، وفادارترین به عهد خدا ، منصف به تقسیم
امیرالمؤمنین– علی علیه السلام – محفلی آراسته ایم در سرزمینی که باشد صدای کعبه عشق علی سرافرازیم که مقدمتان را گرامی داریم.
متن کارت دعوت مراسم ولیمه:
اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام
در بازگشت از سرزمین ملائکه « کعبه » جایگاه دستان پیامبر و شاهد آسمانی سوگندش به رستگاری محبان و شیعیان بهترین آفریدگان، مقسم عادل کوثر امیرالمؤمنین – علیه السلام – پیشانی شکر بر درگاه عبودیت می نهیم و مفتخریم که در این ضیافت میزبان شما باشیم.
( قطعه ادبی تقویم تاریخ )
حدیث:
امام علی بن موسی – علیهما السلام – فرمود: بهترین عملی را که عالم از دوستان و پیروان ما برای روز فقر و نیاز و ذلّت و مسکنت خود پیش میفرستد آن است که در دنیا درماندهای از دوستان ما را از دست یکی از دشمنان ما که دشمن خدا و رسول اوست برهاند، چنین کسی همین که از گور سربرآورد فرشتگان صف به صف او را از لب گور تا جایگاهش در بهشت الهی بر روی بالهای خویش میبرند و به او گویند: مرحبا به تو، خوشا به حال تو ای که سگهای درنده را از مردمان نیکوکار میراندی، و ای کسی که در حق امامان پاک تعصب میورزیدی.( احتجاج 2 / 235.)
متن ادبی برطبق حدیث فوق:
نمی دانم غوغای آسمان را دیده است و یا تلاطم های بیکران زمین و خشمهای پرخروشش که گاه ساکت و گاه آن چنان در هم می شکند که احدی را بر روی خود باقی نمی گذارد.
و شاید هم محبتی است که درون سینه اش نهفته دارد و آن محبت است که تعصبش را آتشین می سازد و می خواهد زالو صفتان را به دیوار مسلوب شده انتقام مغلوب سازد.