یکی از متون مهم در جشن های غدیری، متن مجریست که می تواند به همراه یک اجرای خوب، نکات معرفتی زیادی را به مخاطب انتقال دهد، متن مجری شماره ی 4 را از نظر می گذرانید.
مرا لبریز آن مستانگی کن
چنان قمبر غلام خانگی کن
از آن روزی که از جامت چشیدم
رخت را فاش در پیمانه دیدم
جمال حسن تو شد قبله گاهم
نشسته خال رویت در نگاهم
السلام علیک یا امیرالمومنین
غدیر حساس ترین فراز تاریخ است . غدیر یک اتفاق نیست غدیر مهم ترین و اساسی ترین پیام اسلام است . غدیر دست ما را در دست پیامبر می گذارد و پیامبر دست ما را در دست صاحب غدیر (علی علیه السلام) تا با دست گیری او راه هدایت و رستگاری از ضلالت و گمراهی جدا شود .
غدیر پیامی الاهی و کتابی همیشه گشوده است تا ما پیوسته در آن نظر کنیم و راه و روش زندگی را از آن بیاموزیم و به نشانه ی ایمان و وفاداری مسئولیت ابلاغ آن را به دیگران در این عصر و در زمان های آینده بر عهده گیریم .
بر ماست که غدیر را دوباره بیابیم و بیشتر از گذشته با آن آشنا شویم و پیام غدیر را با زدودن گرد و غبار خستگی سال های سخت و طاقت فرسا از ذهن و زبان کج روی ها و دسیسه ها و نیرنگ ها نجات بخشیم تا همگان بدانند و دوباره بدانیم که غدیر حساس ترین فراز تاریخ است و علی بن ابی طالب و فرزندانشان تا امام مهدی (عجل الله تعال فرجه الشریف) تنها چراغ هدایت و خورشید فروزان سعادت امروز و هر روز انسان و انسانیت اند
آری غدیر با تمام غرض ورزی ها و تحریف ها و دشمنی ها ، به دلیل روشنی و وضوح و دلالت و تواتر اسنادش سند همیشه زنده تاریخ و حماسه ی جاودانه است که بعد از چهارده قرن به دست ما رسیده که حتی مدعیان مکتب خلافت را نیز به نقل و روایت وا داشته است .
بی شک اهمیت ابلاغ پیام غدیر بر هیچ کس پوشیده نیست اما بالاترین عظمت و اهمیت غدیر مدیون شخصیت والای امیر اهل ایمان امیر المومنین علی علیه السلام است.
زمان غدیر، مکان غدیر ، اصحاب غدیر ، کلام غدیر، بیعت غدیر، الاهی بودن غدیر و علی علیه السلام این رخداد بزرگ را در جایگاهی مهم و حساس از تاریخ قرار داده است و سبب ماندگاری و جاودانگی آن شده است .
آری غدیر امروز زنده است زیرا امام غدیر زنده است و امامت مهم ترین و اساسی ترین پیام غدیر در سیمای پر مهر آخرین وارث غدیر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی است و بر ماست که این پیام را سینه به سینه در ذهن و جانمان زنده نگاه داریم و عصر به عصر و نسل به نسل آن را به آیندگان انتقال دهیم .
بر مخزن غیب، باب مفتوح، علیست گیتی همه کِشتی و در او نوح، علیست
آن روح که مبدأ حیات همه است در قالب آفرینش، آن روح، علیست
رسول خدا- صلوات الله علیه و آله- فرمودند: «ذِکر علیٍ عباده» ذکر علی- علیه السّلام- ، عبادت است.»
ذکر یعنی یاد، یعنی هم نام او را بردن و «یا علی» و«مرتضی» و«حیدر» و «امیرالمؤمنین» گفتن عبادت است و هم ذکر و یاد فضایل او را کردن، فضایلی که دشمنانش هم به آنها اعتراف دارند و نمی توانند آن را انکار کنند و عجب اینکه بازهم ولایت او و جانشینانش را نمی پذیرند و هنوز پی گوساله سامری را گرفته اند؛ تاجگذاری او را در غدیر نادیده گرفته و با دیگری بیعت کردند.
ای همدل عزیز، بیا در آستانه ی عید سعید غدیر؛ نَمی از یمِ فضایل آقا مرتضی علی- علیه السّلام- را با هم گوش جان بسپاریم .
در کنار کوه اُحد غوغایی بر پاست، لشکراسلام پشت به کوه اُحد و رو به لشکر ابوسفیان صف کشیده اند و لشکر مشرکان مکّه از کینه مسلمانان لب می گزند و آماده اند تا سرشکستگی جنگ بدر را جبران کنند.
و اینک مردی به نام طلحه که پرچمدار و پهلوان لشکر ابوسفیان است رَجَز خوانان جلومی آید و مبارز می طلبد، هیچ کس جرأت نمی کند هم رزم طلبی او را پاسخ دهد، و هم اکنون ، شیر بیشه های کارزار، حیدر کرّار برای جنگ با او اعلام آمادگی می کند.
طلحه از مکیان است ، در مکه هم شاهد فداکاری های علی- علیه السلام- در کنار پیامبر – صلوات الله علیه و آله- بوده ، پس می گوید: «می دانستم ، می دانستم که جز تو کسی جرأت کار زار و جنگ با من را ندارد .»
طلحه شمشیرش را بالای سرش می برد و ضربه ای فرود می آورد، ولی مولا علی- علیه السّلام- ضربه اش را با سپر دفع می کند و سپس مولی علی- علیه السّلام- شمشیرش را بالا می برد و برفرق سر طلحه فرو می آورد، سر طلحه با وجود کلاه خود تا نیمه می شکافد و آن پهلوان مکّه را نقش بر زمین می کند، فریاد الله اکبر و هلهله از لشکر اسلام بلند می شود.
عثمان برادر طلحه از میان لشکر ابوسفیان جلو می آید، پرچم خوابیده طلحه را برداشته وب رای جنگ جلو می آید، ولی او هم با ضربت ِمحکم مولا علی- علیه السلام- از پا در می آید، پس از او هفت نفر دیگر جلو می آیند و پرچم را برمی دارند ولی همه توسط امیرمؤمنان-علیه السّلام- کشته می شوند و دیگر هیچ کس از لشکر ابوسفیان جرأت نمی کند جلو بیاید و آن پرچم شوم را بردارد.
علی برای رضای خدا و یاری رسولش شمشیر می زد، افرادی را از سر راه برداشت که نه خود هدایت می شدند و نه می گذاشتند دیگران راه را پیدا کنند، علی مجسمه های جهل و حماقت را از میان برداشت تا نور خدا در دل های مردم روشن شود، کاری که کمتر کسی جرات انجامش را داشت، بغض او را در دل گرفتند و روز عاشورا تلافی کردند.
هر دل که شکست ره به جایی دارد هر اهل دلی قبله نمایی دارد
با آنکه بُود قبله ما کعبه ولی ایوان نجف عَجب صفایی دارد
رسول خدا- صلوات الله علیه وآله- در خطبه غدیر فرمودند: «ای مردم، علی- علیه السلام- از طرف خداوند امام است وهر کس ولایت او را انکار کند، خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدّیت و تا آخر روزگار مُعذّب نماید.
داستان جنگ اُحد را می گویم، بله، سال سوم هجری بود، آقا امیرمؤمنان- علیه السلام- ،تنها بیست وشش سال از عمرشان می گذشت ولی از شجاعت ، غیرت و ایمان همتایی نداشت.
پس از فرو افتادن ِنُه پرچمدار از مشرکان، جنگ عمومی شروع شد،گرد و خاک به هوا بلند شد، صدای شیهه و سُم اسبان سکوت بیابان را شکافته بود، در همین حین بود که وحشی، برده ی همسر ابوسفیان یعنی هند ،با نیزه ای حمزه عموی پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- را به شهادت رساند.
تعداد مسلمانان بسیار کمتر از مشرکان بود ولی شجاعانه می جنگیدند و بالاخره مکّیان را شکست دادند؛ آنها هم وحشت زده به طرف مکّه گریختند و تمام وسایل خود را در میدان جنگ برجا گذاشتند؛ مسلمانان اندکی آنها را دنبال کردند ولی بعد رهایشان کرده و برای جمع آوری غنایم به میدان ِجنگ باز گشتند.
گماشتِگانِ شکاف کوه احد که به دستور پیامبر- صلوات الله علیه و آله- مسئولیّت حفظ آنجا راداشتند تا مشرکان نتوانند به آنها از پشت حمله ورشوند، با اینکه پیامبر- صلوات الله علیه و آله- به آنان دستور داده بود که در هیچ شرایطی چه مسلمانان پیروز شود و چه شکست بخورند پست خود را ترک نکنند با مشاهده صحنه جمع آوری غنایم، محّل خود را ترک کردند و برای بدست آوردن غنیمت به میدان آمدند.
بله، شکاف کوه خالی شد؛ خالد بن ولید که با دویست نفر سوار کار از ابتدای جنگ پشت کوه کمین کرده بودند؛ از پشت به مسلمانان غافل حمله کردند، لشکریان شکست خورده ابوسفیان هم که در حال فرار بطرف مکّه بودند با دیدن خالد و یارانش برگشتند، مسلمانان غافلگیرشدند و این، هم آغاز شکستشان بود و هم محکی برای رو شدن نفاق و بزدلی آنها، همه پا به فرار گذاشتند.
آری همه گریختند و در این حین تنها شیر بیشه میدان های نبرد یعنی امیرمؤمنان علی-علیه السلام- در کنار پیامبر ماند و تا پای جان از رسول خدا- صلوات الله علیه و آله- دفاع کرد.
درود خدا بر رسولش و امیرمؤمنان و خاندان مطهرش باد.